دوران جدید لبنان (مقاله وارده)
محمدهادی صحرایی
عزّت از آنِ خدا و از آنِ پيامبر او و از آنِ مؤمنان است؛ ولی منافقان نمىدانند. سوره منافقون آیه 8
5 ماه از شهادت حضرت سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفیالدین میگذرد و جای خالی آنها پیداست و داغشان سرد نشده و نخواهد شد و مثل داغ سپهبد سلیمانی و دکتر رئیسی اثرش بر جگر ماندگار شد. اگر از ابتدای طوفانالاقصی نگاه کنیم که اسرائیلِ قلاده دریده چگونه به جان خرد و کلان غزه افتاد و سپس لبنان و سوریه را به آتش کشید، میبینیم که هر روزه، غمی بر غصهها افزوده و زخمی بر جان آزادگان خورده شده است. سرمایههایی از دست دادیم که هر کدامشان نخبه و خبره و یگانه زمانه بودند و به قول امام خمینی که خدا رفعتش دهد، هر کدامشان یک ملت بودند. مثل دکتر بهشتی و تمام نازنینانی که از آغاز نهضت، تقدیم انقلاب اسلامی شد و به امروزمان که دوران اقتدارمان است رسیدیم و اگرچه دلها پرخون است / شکوه شادی افزون است / سپیده ما گلگون است / که دست دشمن در خون است.
ای ایران غمت مَرِساد.
ویژگی کارهای بزرگ، هزینههای زیاد است. خدا رحمت کند اسماعیل هنیه و یحیی السنوار و همه فرماندهان جبهه مقاومت از ایرانی و لبنانی و فلسطینی گرفته تا عراقی و یمنی، که هرکدامشان سهمی در عزت امروز جبهه مقاومت دارند و این تازه شروع پیروزی و قصههای ماست. حقیتی که رسانههای بزرگ صهیونی و بزرگان آن جبهه به آن اعتراف میکنند، واقعیتی انکارناپذیر است. نمیشود نقشه و رؤیای برباد رفته «آیمک» را دوباره جمع کرد. و دلیل عربده دیوانه آمریکایی و زوزه گرگ اسرائیلی به همین دلیل است که شکستی بیمانند خوردهاند. اگر کشتار جمعی و دریدن بیپناهان نشانه قدرت بود، سگ و کفتار، سلطان میشدند نه شیر ژیان.
لِخ لِخ نفلههای جیرهخوار و مشغول در رسانههای آویزان ضدانقلاب هم اهمیتی ندارد و مهم نیست. یاوه میگویند و دروغ میبافند و شرافت میفروشند تا لقمهای گیرشان بیاید و در غربت، شکم سیر کنند وگرنه نمیشود آفتاب را زیر دست کودکانه پنهان کرد. آنها غم نانِ خود دارند که در این کسوت کذّاب و کذایی مانده و نکبت عالم شدهاند. 46 سال است از سقوط قریبالوقوع جمهوری اسلامی میگویند و بدون اشاره به پیروزیها و پیشرفتها، فقط مشکلات را صد برابر کرده و سیاهنمایی میکنند و پاسخ نمیدهند که اگر اینهمه مشکلات حل نشدنی در کشور است چرا آمریکا و متحدانش در این مدت، صدها تریلیون دلار برای به زمین زدن ایران هزینه کرده و میکنند و خودشان راهی گور میشوند؟
واقعیتی که برای آنها قابل فهم نیست تا به آن اعتراف کنند اینست که جمهوری اسلامی توانسته است در بدترین شرایط تحریمی، هم زاد و ولد کرده و تکثیر شود و پیشرفت کند و رشد دهد و بزرگ شود و هم یکی یکی دشمنانش را با تخلیه توان و استهلاک منابع ضعیف کند. ما به نرمافزار تولید قدرت دست یافته و در کوره سوزان سختیها آبدیده شدهایم. بزرگ شدهایم که سطح اصطکاکمان با ابرقدرتها زیاد شده است. عملیات وعده صادق یک و دو تا ابد توان ایران در مواجهه با جبهه متحد دشمنان قارونصفتی که سلاح اتمی دارند و عضو ناتو هستند و حق وتو دارند را نشان داد و جبهه شیطان را فروریزاند و این هرگز قابل کتمان نیست. از سوی دیگر صرف دیوانهوار 155 تن بمب برای کشتن سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفیالدین، غیر از ضعف مفرط، گویای به هم خوردن محاسبات منطقی و بازگشت به نسخههای هیجانی و مضطرب جبهه استکبار است.
سرگذشت انقلاب اسلامی مظلوم و مقتدر ما تاریخ هیجانآور و مایه الهام داستانهای حماسی آیندگان است. اگر پا به پای انقلاب اسلامی آمده باشی میدانی که بارش سنگای برادر کوهمان کرد و این کوه، آتش به جگر دارد اگر خاموش است. ما این جمله امیرالمؤمنین که فرمود: هرگاه يكى از ايشان از جهان رخت بربست ديگرى براى اقامه دين خدا جاى او را گرفت1 را با تمام وجود و به اندازه هزاران بزرگ و مجاهد شهیدمان درک کردهایم. توفان امتحاناتمان چنان بود که فرصت توقف نداشتیم. به قول مرتضای آوینی در دهانه آتشفشان خانه ساختیم و با هرم حرارت آن پخته شدیم و به قول نادر ابراهیمی، ما برای بوسیدن خاک سر قلهها چه خطرها کردهایم / ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود خون دلها خوردهایم.
تاریخ پرافتخار ما قصه واقعی و لالایی آرامش بخش مادرانی است که خواهند آمد و میخواهند که مرد و زن بزرگ روزگارشان را تربیت کنند. ما به فراز و فرود و تلخ و شیرین روزگار سختمان خو کرده و برای رسیدن به قله آرزوهامان شبانهروز در تلاشیم. ما افتخار امروز را در میان تلاطم و امواج مشکلات به دست آوردهایم. دشمنانمان فرسودند و ما تنومند شدیم. آنها خستهاند و ما با نشاطتر از همیشه جشن چهل و هفتم انقلابمان را برگزار کردیم. خودشان گفتند که کابوس شب و هراس روز و دغدغه ذهن خسته و گیج آنهائیم. جنگ و تحریم و تهدید و تطمیعشان نتوانست ما را از راهمان برگرداند. کجاست قیصر که باز بگوید سراپا اگر زرد و پژمردهایم / ولی دل به پاییز نسپردهایم / چو گلدان خالی، لب پنجره / پُر از خاطرات ترک خوردهایم / اگر داغ دل بود، ما دیدهایم / اگر خون دل بود، ما خوردهایم / گواهی بخواهید، اینک گواه / همین زخمهایی که نشمردهایم / دلی سربلند و سری سر به زیر / از این دست عمری به سر بردهایم.
ما این راه سخت ولی پربهجت را همه باهم پیمودیم و شریک غصه هم و رفیق غمخوار مستضعفین جهان شدیم. روزگار سیاه ستمشاهی را با هم گذراندیم تا انقلابمان به پیروزی رسید و وطن که مرتع آمریکا و اسرائیل شده بود را آزاد کردیم. پس از انقلاب، دوباره وطن را ساختیم و هم در جنگ تحمیلی، صدام و حامیانش را تاراندیم و در دفاع مقدسمان، انقلاب اسلامی را صادر کردیم و ابهت شرق و غرب را شکستیم و جبهه مقاومت را بنا نهادیم. از آن پس هم در دوران جنگ نرم دهه هفتاد و فتنههای دهه هشتاد و جنگ رسانهای دهه گذشته از انقلابمان، مثل جان شیرین محافظت کردیم. در این چند سالهای که جنگ ترکیبی و شناختی علیه ما به اوج رسیده هم مثل گذشتگانمان حماسه آفریدیم و سنگ تمام گذاشتیم.
با طوفانالاقصی، وقتی که فرزندان مقاومت، نفس اسرائیل را به شماره انداختند و تبهکاران عالم به کمکش آمدند، همه دانستند که صدور انقلاب اسلامی و ارزشهایش یعنی چه؟ کسانیکه اسرائیل را میشناسند و سابقهاش را میدانند و با اخلاق و عاداتش آشنایند دانستند که دریدن پرده تبلیغاتی«شکست ناپذیری» او چه حماسه بینظیر و برای جبهه شیطان چقدر سنگین بود. اثبات خانه عنکبوت بودن آنچه که «قلعه مستحکم با گنبد آهنین» مینمایاندند یعنی خراب کردن رؤیاهای صهیونیزم. یعنی به هم زدن نقشه صدها ساله و پایان افسانه شکستناپذیری اسرائیل و شکستن شاخ گاو وحشی اسرائیل با پنجه قدرتمند جوانان حماس. یعنی پاک کردن بزک شیطان و نمایاندن چهره واقعی عفریت بیرحم اسرائیل برای مردم جهان که این هم کاری بیسابقه بود. تحمیل شرایط آتشبس به اسرائیل و شیوه حماس در تبادل اسرا هم یعنی صدای خرد شدن استخوان اسرائیل. تشییع باشکوه پیکر سیدهای مقاومت هم یعنی له شدن اسرائیل.
در کنار حماس، حزبالله لبنان و انصارالله یمن هم مردانه ایستادند و جوانمردانه از مظلوم دفاع کردند و در پیروزی این جبهه سهم بسزا دارند به ویژه آنکه در این نبرد ناعادلانه، جبهه مقاومت، بزرگانی مثل سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفیالدین را تقدیم این راه پرافتخار کرد و آنها را برای آینده لبنان و منطقه سرمایهگذاری کرد و مراقد مطهر امام زادگان را تا کنار سرزمینهای اشغالی گسترد و لبنان را نیز به سرزمینهای راهیان نور و ملکوت افزود و آن خطه قهرمان را تا ابد زیارتگاه عاشقان کرد و پهنه جدیدی که پذیرای تمدن نوین مهدوی است را در منطقه ظهور، گسترش داد. واقعیتی که هرگز جبهه استکبار در خواب هم نمیدید این بود که بزرگان ما با شهادتشان قدرتمندتر، باشکوهتر و شناختهتر میشوند.
و تو ای سید عزیز ما، نصراللهِ جان. حق آن بود که آقای ما در سوگ تو فرمود و آنچه ما بگوییم، کلامی بغضآلود و نارساست. از ما جاماندگان همین را بپذیر که دلتنگ تو ایم. جمعیتی که برای بدرقه تو و سید هاشم تا بهشت آمده بودند گواهی میدهند که تو پیروز شدی و دشمنت ذلیلانه مُرد. زندگیات نعمت بود و شهادتت رشکانگیز و تشییع باشکوه تو که تجربه نو و آغاز دوران جدید لبنان و بزرگترین تجمع انسانی تاریخ این کشور بود، ماندگار شد. ما به وعده رجعت، خوش بینیم که فراقت را تحمل میکنیم. سلام ما به تو و سید هاشم و تمام همرزمان جبهه مقاومت، زمانیکه زاده شُدید و هنگامیکه به شهادت رسیدید و وقتیکه محشور میشوید. فراموشمان نکنید و برایمان دعا کنید و إنّا عَلی العهد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- خطبه 94 نهجالبلاغه