روایت صدثانیهای
کف آشپزخونه رو بشور
ابوالقاسم محمدزاده
یک روز آقا مهدی رفته بود آشپزخانه لشکر و به آشپز گفته بود:
- آقا! من وقت بیکاریم زیاده. میشه بعضی وقتها بیام تو آشپزخوحه کار کنم.؟ سرآشپز گفته بود:
- آره. خیلی کمکی لازم داریم.
مهدی گفته بود:
- خوب الان چکار کنم؟
--داداش قربونت.. همین کف آشپزخونه رو بشور..
اونوقت آقا مهدی افتاده بود به جون آشپزخونه و حسابی از خجالتش در آمده بود و مهرش به دل سرآشپز نشسته بود، به حدی که بنده خدا رفته بود پیش جانشین لشکر و گفته بود:
- برادر!... یه جوونی هست که هرچند وقت یه بار مییاد آشپزخونه و بسیجی وار، کف آشپزخونه رو میشوره، طی میکشه. میشه انو بدین به من...
- اسمش چیه...
- نمیدونم.. ولی فردا مییاد..بیاین اونو ببینین و بدینش به من..
همینکه جانشین لشکر به آشپزخونه اومد دید اون بسیجی که داره هرچند وقت یکبار کف آشپزخونه رو برق میاندازه کسی نیست جز مهدی زین الدین فرمانده لشکر علی ابن ابیطالب...
موضوع: شهید مهدی زینالدین
فرمانده لشکر 17 علی بن ابیطالب