استخدام سردبیر با پول سازمان سیا و خزانهداری بریتانیا
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
در 5 مارس 1953، مایکل جوسلسون با گزارشی از ملاقات بین موگریج، واربورگ، فایول، ناباکف، باندی و جوسلسون به استیون اسپندر نوشت: «ما به یک مجله با جذابیت گستردهتر از «هورایزن» نیاز داریم، بیشتر شبیه «درمونات» شما و کریستول تیم ایده آلی از سردبیران خواهید بود. باید یک هیئت تحریریه، احتمالا متشکل از موگریج و هوک، به وجود آید که از جولای ۱۹۵۳ یک سال تمام را در اروپا سپری کنند. موگریج و واربورگ حاضرند تمام پولی که آقای موگریج در این مدت با موفقیت برای انجمن بریتانیا جمعآوری کرده را در اختیار مجله قرار دهند».
اسپندر با اشاره به این تدابیر به کریستول نوشت: «به نظر میرسد گویا هر دو ما قرار است توسط کمیته بریتانیا استخدام شویم.» نصف حق با او بود. قرار شده بود پول کریستول آمریکایی با بودجه بنیاد فارفیلد سازمان سیا پرداخت شود و اسپندر هم با پولی که با رای مخفی خزانهداری بریتانیا حاصل میگشت، تامین گردد.
در مارس ۱۹۵۳ کریستول به پاریس نقل مکان کرد و مشغول جمعآوری نسخه برای مجله شد. دفتر پاریس که مجلهای را پیشبینی کرده بود به عنوان سخنگوی کنگره عمل کند، چهار پیشنویس برای جلد مجله تحت سرپرستی جوسلسون تهیه نمود. نه کریستول و نه اسپندر (که هنوز در ایالات متحده بود) نتوانستند بر سر یک عنوان به توافق برسند. عنوان «چشمانداز» پیشپاافتاده به نظر رسید بنابراین آنها به مغز خود فشار آوردند و لغتنامه را ورق زدند و درباره نامهای سمپوزیوم، فرهنگ و سیاست، کنگره، شاهد، ویستا، شهادت، قلم و آزادی (کریستول میخواست از کلمه آزادی به خاطر عطر ملالآور آن اجتناب کند)، پیامآور، در سراسر دریاها، نگاهی به شرق و غرب، قطبنما، ارتباط، تبادل، گفت و شنود، اکنون، نقطه عطف، دایره به بحث و گفتوگو پرداختند.
در یک لحظه کریستول به سادگی [بدون اینکه فکر کند] از آن به عنوان مجله X یاد کرد. شاید با توجه به روح پنهانی که پشت آن بود، این مناسبترین عنوان بود. عنوان اینکانتر1 اولین بار در نامه کریستول به واربورگ ظاهر شد، اما کریستول گفت که او اشتیاقی به این نام ندارد.
در ۳۰ آوریل ۱۹۵۳ الکساندر کوردا، اولین چک خود را به مبلغ ۲۵۰ پوند نوشت. احتمالا ویکتور روچیلد هم همینطور، گرچه هیچ سندی وجود ندارد که نشان دهد کمکهای مالی او چه زمانی شروع شده است. با این پوشش، سرویس اطلاعاتی بریتانیا از همان آغاز، بودجه را به اینکانتر منتقل کرد. گردش مالی با ورود منظم یک پاکت قهوهای به دفتر اینکانتر افزایش پیدا کرد.
پیک، از کارکنان وودهاوس بود. مارگوت والمزلی رئیس دفتر مجله (و بعدها مدیر مسئول آن) نیز همینطور.2 او که مستقیما از شغل خود به عنوان یک افسر دفتری در واحد اطلاعات و تحقیقات آمده بود، بیش از دو دهه «خط تماس» وزارت خارجه به اینکانتر باقی ماند. والمزلی بعداً به فرانک کرمودِ، متحیر گفت اگر بخواهی چیزی در مورد اینکانتر بدانی، من میتوانم «همه چیز» را به تو بگویم. والمزلی در سال ۱۹۹۷ درگذشت و هرگز فاش نکرد که کارمند وزارت خارجه است.
بعداً، واحد اطلاعات و تحقیقات پول را به یک حساب خصوصی در انتشارات سِکِر و واربورگ پرداخت کرد و واربورگ سپس ترتیبی داد که چکی به همان مبلغ به انجمن آزادی فرهنگی بریتانیا، که او خزانهدارش بود، پرداخت شود. انجمن بریتانیا، که تا به حال چیزی بیش از یک جبهه برای سرازیر شدن نقدینگی واحد اطلاعات و تحقیقات به اینکاتر نبود، همان مبلغ را به مجله منتقل کرد.
در اصطلاح اطلاعاتی، این نوع ساز و کار تامین بودجه به عنوان «گذر سهلایهای3» شناخته میشد [یعنی ابتدا پول از طریق کانال واحد اطلاعات و تحقیقات (کانال اول) به انتشارات سکر و واربورگ (کانال دوم) وارد میشد، این انتشارات پول را به انجمن بریتانیا (کانال سوم) و انجمن بریتانیا نیز پول را به مجله تحویل میداد]. بدین ترتیب، با عبور از پیچ و خم [و به طور غیرمستقیم]، دولت اعلیحضرت حقوق استیون اسپندر را پرداخت میکرد. خود وودهاوس هرگز در مورد این ترتیب با اسپندر صحبت نکرد، گرچه او فرصت کافی برای انجام این کار را داشت. «بچههای او و بچههای من در یک مهدکودک بودند و ما در آنجا همدیگر را ملاقات میکردیم»، وودهاوس به یاد میآورد. «من تمایل داشتم تصور کنم که او میداند، بنابراین به طور خاص نیازی احساس نمیکردم که در آن مورد با او صحبت کنم».
اسپندر بعدها قاطعانه گفت که هرگز در مورد این ترتیبات چیزی به او گفته نشده است.
پانوشتها:
1- به معنی برخورد [اندیشهها]
2- او نیز پیکی بود که از طریق وزارت خارجه پاکتهای حاوی اسکناسهایی از مالیات دهندگان بریتانیایی را دریافت و به مجله منتقل میکرد.
3- یعنی پول باید از سه لایه گذر میکرد و به مقصد میرسید. Triple pass