اخبار ویژه
فارین پالیسی: ترامپ در مقابل ایران بیراهبرد و سردرگم است
سخنان متناقض ترامپ درباره ایران، از نبود یک راهبرد مشخص درباره ایران حکایت میکند. او همچنان بر فشار حداکثری علیه ایران تأکید دارد، اما اظهاراتش نشاندهنده تناقض در سیاستهاست.
نشریه فارین پالیسی در توضیح این ارزیابی خود نوشت: دونالد ترامپ، بار دیگر از سیاست فشار حداکثری علیه ایران حمایت کرده و هدف این راهبرد را کاهش منابع مالی تهران در حوزههای منطقهای و برنامه هستهای عنوان کرده است. با این حال، سخنان او نشاندهنده رویکردی مبهم است که احتمالاً از نبود یک راهبرد مشخص در برابر ایران حکایت دارد.
کاخ سفید در یک یادداشت ریاستجمهوری اعلام کرد که مقابله با «فعالیتهای مخرب» ایران را در دستور کار دارد. در همین حال، دونالد ترامپ در مراسم امضای این سند اظهار داشت که تمایل دارد روابطی مسالمتآمیز با دیگر کشورها برقرار کند و ترجیح میدهد از اختیارات خود استفاده نکند.
گریگوری برو، تحلیلگر مسائل ایران در گروه اوراسیا، معتقد است که محتوای یادداشت ریاستجمهوری با سخنان ترامپ همخوانی ندارد. به گفته او، این سند سیاستی سختگیرانهتر از آنچه ترامپ بیان کرده را نشان میدهد، و این تفاوت در لحن و محتوای سیاست، پرسشهایی درباره اهداف واقعی او در قبال ایران ایجاد کرده است. هرچند یادداشت ترامپ به دلایلی مانند انقلاباسلامی ۱۹۷۹، فعالیتهای منطقهای ایران و برنامه هستهای این کشور برای اعمال فشار بیشتر اشاره کرده، اما فاقد جزئیات مشخص برای تبدیل این اهداف به سیاستی عملی و اجرائی است.
یادداشت ریاستجمهوری بر اجرای کامل تحریمهای موجود و بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل تأکید دارد. همچنین توقیف محمولههای نفت ایران در آبهای آزاد را خواستار شده است. با این حال، منتقدان میگویند که چنین اقدامات پیشتر نیز انجام شده است. آنان بر این باورند که رویکرد فعلی فاقد ابزارهای اجرائی است که بتواند سیاست «فشار حداکثری» را به سطح بالاتری برساند.
صادرات نفت ایران، همچنان ادامه دارد و اقتصاد ایران را تغذیه میکند. روزانه حدود ۱.۷ میلیون بشکه نفت صادر میشود و بیش از ۹۰ درصد این مقدار به چین میرود. این وضعیت نشان میدهد که یادداشت ترامپ، بدون اقدامات عملی جدید و کارآمد برای محدودکردن این جریان، نمیتواند تأثیر معناداری بر رفتار تهران بگذارد.گریگوری برو، تحلیلگر مسائل ایران، با اشاره به همین نکته تأکید کرده است که این یادداشت ارزش عملی چندانی نخواهد داشت.
رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، هشدار داده است که ایران در روند غنیسازی اورانیوم با غنای بالا بهسرعت پیش میرود. طبق توافق هستهای ۲۰۱۵، غنیسازی ایران نباید از سطح ۳.۶۷ درصد فراتر میرفت، اما تهران اکنون حدود ۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد ذخیره کرده است. این مقدار پیشرفتی قابلتوجه به سوی دستیابی به مواد خام لازم برای تولید بمب هستهای را نشان میدهد. در حالی که برآوردهای توافق ۲۰۱۵ فاصله ایران تا ساخت بمب را یک سال یا بیشتر تخمین میزد، آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، اکنون هشدار داده که این بازه ممکن است به یک یا دو هفته کاهش یافته باشد.
ترامپ با استفاده از قانون SHIP صادرات نفت ایران را محدود کند. نقش چین در این ماجرا چالشی بزرگ برای دولت ترامپ محسوب میشود. پالایشگاههای مستقل چینی، که در شرایط مالی دشواری به سر میبرند، بزرگترین خریداران نفت ایران هستند. این امر کاخ سفید را با یک معمای استراتژیک روبهرو کرده است: چگونه میتوان بدون تحریک چین بهعنوان بزرگترین واردکننده نفت ایران، فشار بر تهران را افزایش داد؟ متیو رید، معاون شرکت مشاوره انرژی «فارین ریپورتز»، این وضعیت را «بازی پیچیدهای میان تعقیبکننده و اهداف متحرک» توصیف کرده است. تعقیبکننده، خزانهداری ایالات متحده است که به دنبال اجرای تحریمهاست و اهداف متحرک، شرکتها و کشتیهایی هستند که در تلاشند این تحریمها را دور بزنند.
هممیهن: تغییر لحن دروغ بود ترامپ همان ترامپ سابق است
روزنامه زنجیرهای هممیهن ادعا کرد تفاوتی در آن دعوت و ترغیب به مذاکره و این همراهی و همنوایی با سیاست اعلامی «منع مذاکره» نمیبینیم و حال که ترامپ برخلاف آن ادعاهای ظاهری، دوباره همان سبک و سیاق قبلی را پیش گرفته است و زیادهطلبی را به نمایش گذاشت و رهبر انقلاب بر مذاکره غیرشرافتمندانه خط بطلان کشیدند؛ ما نیز همسو با منافع ملی همراه با این رویکرد و نگره ملی قلم میزنیم.
این روزنامه در واکنش به انتقاد کیهان نوشت: «آنان که از لزوم مذاکره با ترامپ نوشتند، نه اعتمادی به شخصی غیرقابلپیشبینی چون او داشتند و نه اقدامات وی را فراموش کرده بودند. اما عطف به ادعاهای او در زمان تبلیغات انتخاباتی و تغییر لحن ظاهری ترامپ، میگفتند نباید منفعل ماند و عنان امور را به تمامی به دست دشمنان ایران در مدیریت ترامپ سپرد و حداقل شانس ممکن در این زمینه را باید بهمثابه فرصت دید و تلاش کرد که این تلاش در راستای منافع ملی باشد. اما حال که ترامپ برخلاف آن ادعاهای ظاهری، دوباره همان سبک و سیاق قبلی را پیش گرفته است و زیادهطلبی و تمامیتخواهی خود را در ضدیت با منافع ملی ایران به نمایش گذاشت و رهبر انقلاب در پاسخ به این صحنهآراییهای مزورانه دونالد ترامپ بر مذاکره غیرشرافتمندانه خط بطلان کشیدند؛ ما نیز همسو با منافع ملی همراه با این رویکرد و نگره ملی قلم میزنیم. حداقل نویسنده این یادداشت تفاوتی در آن دعوت و ترغیب به مذاکره و این همراهی و همنوایی با سیاست اعلامی «منع مذاکره» نمیبیند و هر دو را در راستای منافع ملی و خیر جمعی حداقل از زاویه دید خود میداند».
یادداشت اخیر هممیهن در حالی است که این روزنامه با تحویل گرفتن اخبار کذبی مانند دیدار نماینده ایران در سازمان ملل با ایلان ماسک، تحریف بیانات رهبر انقلاب و رئیسجمهور، جا زدن ترامپ به عنوان تاجری اهل معامله که عوض شده و آن آدم سابق نیست، و....، جنایت ترامپ در ترور شهید سلیمانی و همچنین پایمال کردن حقوق ملت ایران در برجام (با وجود هزینههای سنگین برجام)، فضای مذاکره زیر سایه تهدید را تدارک کند و ضمنا وانمود کند که نظام درباره چنین مذاکره ذلت باری به تصمیم رسیده است.هیجان مذاکره به هر قیمت در حدی بود که هممیهن حتی به آقای عراقچی وزیر امور خارجه صرفا به این خاطر که گفته ایران، در موضوع برجام و قبل از آن از آمریکا و ترامپ طلبکار است، حمله کرد!
با این اوصاف باید بررسی کرد که آیا گردانندگان این روزنامه زنجیرهای نمیدانستند که ترامپ دنبال دیکته و زورگویی است و نه مذاکره محترمانه و تعامل برابر؟! خبر نداشتند که ترامپ حتی به متحدانش هم احترام نمیگذارد و از عربستان و کانادا گرفته تا اروپا، باج یکطرفه میخواهد؟! و اگر میدانستند -که قطعا سابقه ترامپ و مواضع اخیر وی روشن است- پس چرا اصرار داشتند واقعیت خبیث او را وارونه و بزک شده بازنمایی کنند؟!
یادآور میشود همزمان با مظلومنمایی نویسنده هممیهن در متن بالا، این روزنامه مجددا شیطنت به خرج داده و ادعا کرد که سخنان اخیر رهبری درباره مذاکره با آمریکا، تاکتیک است، نه راهبرد(!).
این روزنامه بیآنکه اذعان کند زورگویی مبتنی بر فشار حداکثری، راهبرد است و نه تاکتیک، نوشت: «بازتاب داخلی سخنان رهبر انقلاب درباره مذاکره با آمریکا بار دیگر نشان داد که فهم تحلیلی ما از سیاست جهانی نیاز به یک بازنگری جدی دارد. نه خوشحالی اصولگرایان مبنایی واقعی دارد و نه سرخوردگی رقیبان آنها. اظهارات رهبر انقلاب در رابطه با مذاکره با آمریکا از دو منظر قابلیت تحلیل دارد: اول، سویه راهبردی است. راهبرد سیاست خارجی کشور که همه ارکان نظام و در رأس آن رهبری به آن اذعان دارند؛ ارتباط و تعامل با همه کشورها ازجمله آمریکا و اروپا براساس اولویتهایی است که بارها اعلام شده است. بر این اساس هم دست دولت باز است و رهبری هیچگاه چنین راهبردی را نفی نکرده است.
دوم، سویه تاکتیکی است. بعد از انتخاب مجدد ترامپ، فضاسازی رسانهای موجب بهوجود آمدن یک مطالبه هیجانی برای تسریع در روند تغییر در روابط ایران و آمریکا شد. دولت ترامپ نیز با دامن زدن به این مطالبه هیجانی سعی کرد تا مدیریت آن را برعهده بگیرد. درحالیکه در عمل آنچه دولت ترامپ در گامهای اولیه انجام داده، استمرار و تقویت سیاستهای قبلی است که نمونه روشن آن، احیای فشار حداکثری است. سخنان رهبر انقلاب دقیقاً واکنشی به این موضوع است و میتوان آن را یک الزام عملی در سویه تاکتیکی دانست؛ موضوعی که میتواند سیال و تغییرپذیر باشد. دلیل آن هم کاملاً روشن است؛ چون جز ابراز تمایل ترامپ برای مذاکره، هیچ تغییر واقعگرایانهای در سیاست آمریکا رخ نداده است. درحالیکه بهطور عملی آمریکا چند اقدام منفی انجام داده است.
اگر بهطور واقعبینانه نگاه کنیم، شرایط برای استمرار خوشبینی به مفید بودن مذاکره فیمابین ایران و آمریکا فراهم نیست و چنین مطالبهای نباید به یک امید و امر ملی تبدیل میشد که سخنان رهبری با هدف مسدود کردن این مسیر است. اما آیا در اهمیت، ضرورت و مصلحت اینکه باید در نوع رفتار ایران و آمریکا دگرگونی بهوجود آید نیز تردید وجود دارد؟ علیالقاعده، پاسخ به آن منفی است؛ چون مسدود بودن دائمی روابط ایران با غرب و آمریکا خسارت جبرانناپذیری به ایران وارد میکند».
متن دوم در کنار متن نخست، وضعیت مالیخولیایی حاکم بر تیم گرداننده این روزنامه زنجیرهای را نشان میدهد و گرنه هیچ عاقل شرافتمندی، راهبرد دشمن را تاکتیک موقت وانمود نمیکند و یا در اوج رویکرد خصمانه و یاغیگرانه دشمن، آرزواندیشی نمیکند.
نیوزویک: ترامپ تب دارد و آمریکا را مضحکه میکند
«تنها دو هفته کافی بود تا دولت ترامپ به مضحکه بینالمللی تبدیل شود».
نشریه آمریکایی نیوزویک با ابراز نگرانی درباره سقوط حیثیت و اعتبار جهانی ایالات متحده نوشت: دور دوم ریاستجمهوری ترامپ با آشفتگی شدید همراه شده و حتی حامیانش را سردرگم کرده است. طرح او برای تبدیل غزه به یک منطقه تفریحی، نشانهای از بیثباتی سیاستهای وی است.
ترامپ همواره به دلیل اظهارات غیرمعمول و گاهی غیرمنطقیاش شناخته شده و روزگاری، همین اغراقها به گونهای طراحی شده بودند که هدفی استراتژیک را دنبال کنند. اما حالا بهنظر میآید که این رویکرد، جای خود را به هرجومرج داده است. ترامپ طی چند هفته اول، به شخصی تبدیل شده که حتی نزدیکترین حامیانش نیز در همراهی با او دچار مشکل شدهاند. اظهارنظر اخیر او درباره غزه، حتی در زمره طرحهای ضعیف هم نمیگنجد؛ این خیالپردازی تبآلود [هذیانگویی] مردی است که گویا ابتدائیترین اصول تاریخ، دیپلماسی یا استراتژی نظامی را نمیداند.
واقعیت این است که غزه نواری از زمین جنگزده و شدیداً مورد مناقشه در قلب یکی از پیچیدهترین و دیرپاترین درگیریهای معاصر است. تصور اینکه ایالات متحده بهسادگی بتواند کنترل اوضاع را به دست بگیرد، چیزی است که اگر وحشتناک نبود، مضحک به نظر میرسید. این طرح دقیقاً چگونه عملی خواهد شد؟ آیا ترامپ پیشنهاد میکند که نیروهای آمریکایی به زور دو میلیون فلسطینی را جابهجا کنند؟ آیا ارتش آمریکا قرار است ویرانههای این فاجعه انسانی را به اقامتگاههای لوکس تبدیل کند؟ حتی برای استانداردهای عجیبترین اظهارات ترامپ، این طرح بسیار فراتر از حد معمول به نظر میرسد. اگر بخواهیم بدبینانهتر تفسیر کنیم، این چیزی جز تلاش ناامیدانهای برای منحرف کردن توجهات نیست؛ تلاشی بیپرده برای دور کردن ما از مسائلی که ترامپ نمیخواهد به آنها پرداخته شود.
از سوی دیگر، ایلان ماسک به شخصیتی تبدیل شده که نفوذ عملی و تصمیمگیریهایش از بسیاری جنبهها، از رئیسجمهور رسمی فراتر میرود. در حالی که ترامپ با اظهارات بیپایه، دست و پنجه نرم میکند، ماسک بهطور مداوم دامنه نفوذ خود را گسترش داده است. او با مجموعهای از شرکتها و پروژههای کلیدی از استارلینک گرفته تا هوش مصنوعی و زیرساختهای ارتباطی توانسته شبکهای از قدرت ایجاد کند که نهتنها به هدایت فناوریهای آینده کمک میکند، بلکه به او امکان تأثیرگذاری مستقیم بر افکار عمومی و حتی تصمیمهای سیاسی میدهد.
این وضعیت، تضاد آشکاری ایجاد کرده است. رئیسجمهور باید نقش تعیینکنندهای در دستور کار ملی داشته باشد. اما آنچه میبینیم، کسی است که گویی توانایی تمرکز بر واقعیت را از دست داده است. از یکسو، ترامپ به شخصیتی غیرقابل پیشبینی تبدیل شده که حتی وفادارترین حامیانش را سردرگم کرده است؛ از سوی دیگر، ماسک با وجود انتقادات گسترده، بهطور فزایندهای نقش سیاستگذار اصلی را برعهده گرفته است.
ترامپ در مسیر بیثباتی قرار گرفته است. اگر هر رهبر دیگری در جهان چنین پیشنهادی مطرح میکرد، واکنشها احتمالاً ترکیبی از تمسخر و نگرانی بود. تصور کنید امانوئل ماکرون اعلام کند که سودان را تصرف کرده و به پیست اسکی تبدیل خواهد کرد یا نخستوزیر ژاپن بخواهد اوکراین را به یک پارک تفریحی مبدل سازد. چنین ادعاهایی نهتنها از سوی رسانهها و سیاستمداران، بلکه از سوی عموم مردم بهعنوان نشانهای از عدم تعادل یا صلاحیت برای مدیریت جدی گرفته نمیشد.
اما در مورد ترامپ، جامعه بینالمللی و حتی بسیاری از ناظران داخلی از بیان حقیقت درباره رفتار او طفره میروند؛ این رفتار عادی نیست. نتیجه این آزادی عمل، آشفتگی بیسابقهای است. نیویورکر در ماه نوامبر پیشبینی کرده بود که دور دوم ریاستجمهوری ترامپ به یک «تور جهانی انتقام» تبدیل خواهد شد و اکنون همین پیشبینی در حال تحقق است. سیاستهای بیپروا، تصمیمات متناقض و ریاستجمهوریای که به نظر میرسد از همین آغاز به آستانه فروپاشی رسیده است، این دوران را به چیزی شبیه به یک نمایش مضحک، اما خطرناک بدل کرده است. نیویورک تایمز معتقد است که فقط دو هفته کافی بود تا دولت ترامپ به یک مضحکه بینالمللی تبدیل شود. این وضعیت تا چه حد میتواند ادامه یابد، پیش از آنکه دیگر کسی نتواند به ظاهر عادی آن تظاهر کند؟