چگونگی مدیریت افکار عمومی توسط رسانهها(مقاله وارده)
محمدهادی صحرایی
فراگیری رسانههای نوظهور در جامعه امروزی بهگونهای است که گویی دیگر زندگی معمولی بدون رسانهها ممکن نیست و انگار، نه میتوان و نه میشود بیرسانههای نوین زندگی معمولی داشت. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم رسانهها در تار و پود زندگی ما تنیده شده و آثارشان فکر و رفتار و روابط و تمام زندگی ما را متأثر از خود کردهاند. شاید به سختی بتوان جوامعی راپیدا نمود که بدون رسانههای امروزی زندگی کنند. و نیز به سختی بتوان جامعهای را یافت که پای رسانههای نوظهوری مثل گوشی همراه به آنجا باز نشده باشد. در یک کلام میتوان اینگونه گفت که وابستگی بشر امروزی به رسانهها مثل وابستگیاش به آب و غذا شده است.
بسیاری از مردم در فضای مجازی، زندگی میکنند، آموزش میبینند، رابطه برقرار میکنند، کاسبی میکنند و بزرگ میشوند و در یک کلام، فضای مجازی زیست بوم جدید انسان معاصر است. در این مورد نیز شاید بتوان گفت که هیچ ساختار اجتماعی در هیچ دورهای از تاریخ به اندازه فضای مجازی نتوانسته است شهروندان خود را اینچنین متمرکز و مشغول کند. سکوهای متفاوت فضای مجازی، سرزمینهای مختلف جهان جدیداند و کانالها و گروهها و صفحات آنها هم شهرها و محلههای آنها. شهروندان شهرهای مجازی، بهراحتی انتخاب تأیید با قلب و متن، با یکدیگر هم خانواده میشوند. با این تفاوت که ساکنان این سرزمینها برخلاف ساکنان سرزمینهای واقع در جغرافیا که در انتخاب وطن مجبور و بیارادهاند، میتوانند سرزمین و گروه دلخواه و خانواده دوست داشتنی خود را طبق علاقه و سلیقه خود انتخاب کنند.
تعاملات اجتماعی در فضای مجازی هم برخلاف دنیای واقعی، انتخابی است و فاصله دوستی و قهر یا جذب و دفع، به سادگی انتخاب گزینه لایک یا بلاک است. دوستیها و دشمنیها در فضای مجازی با دیدن آدمها و اخلاق و رفتار و دین و فکر و سطح سنّی و سوادشان ایجاد نمیشود بلکه افراد ناشناس، تنها با آثاری که در آنجا میبینند و میخوانند با یکدیگر دوست یا دشمن میشوند و معمولاً هم هرگز چهره واقعی یکدیگر را نمیبینند و همدیگر را نمیشناسند و بسیاری از انسانها با شخصیتی غیر از شخصیت جبری و واقعی خود، در این زیست بوم، زندگی میکنند و میمیرند. شهرها و محلههای فضای مجازی طبق خواستهها و علایق ساکنینش شکل میگیرد و کاملا انتخابی است. پیش از این شهرها بر مبنای قوم و قبیله مشترک تشکیل میشد، ولی شهرهای فضای مجازی بر مبنای افکار و امیال مشترک تشکیل میشوند و زبان مشترک، همان محتوایی است که به اشتراک گذاشتهاند.
این مشخصات ظاهری اگرچه به نوبه خود جالب توجه است و توانسته دنیایی مجازی ولی با کارکرد حقیقی در کنار و موازی با دنیای واقعی ایجاد کند و میتوان از آن به عنوان یک دستاورد مهم دانش بشری یاد کرد، ولی هرگز نباید فریب این دنیای موازی را خورد و آن را پایان ماجرا دانست. ورود به دنیای مجازی تازه شروع کار است. دنیای جدیدی که مناسبات ویژه خود را دارد، اگر به ظاهر، اختیارات بسیاری به شهروندان جدیدش داده است ولی از این نکته حیاتی نباید غافل شد که این سرزمینها و شهرهای مجازی توسط چه کسانی و با چه اهدافی به وجود آمده و مدیریت میشوند؟ اگر ریشه و رحم پیدایش اینترنت که بستر فضای مجازی است را از سوی یک سازمان نظامی بدانیم، و یا با سازمان (1) NSA
آشنا شویم، شاید دیگر نتوان از کنار سؤالات مطرح شده بهراحتی گذشت.
سرزمینهای رنگارنگ فضای مجازی در بستر وب، که شاید پس از اینترنت، مهمترین دستاورد و تحول دانشی دوره اخیر باشد، بهگونهای با قوانین، سامانههای نظارتی و تحلیلی و نیز هوش مصنوعی، ساختارسازی شده و مدیریت میشوند که شهروندانش متوجه رصد و مدیریت شدن توسط یک سامانه فراگیر و نامرئی نمیشوند. آزادی رفتوآمد و کنجکاوی در عرصههای مختلف وب، حس خوشایند آزادی و «هرچه خواهی» به کاربران میدهد و آنها خود را فارغ از هر قاعده و قانونی میبینند که محدودکننده و نظارهگر و بازرس است در صورتی که واقعیت چیز دیگری است. فضای وب، قسمت رویین و ظاهری دارد که کاربران، همچون سطح روی زمینی در آن مشغول زندگی هستند، در صورتی که در لایه پنهان و پایینی آن قسمت Dark Web و تاریک و ناشناخته وجود دارد و در لایه عمیقتر آنDeep Web نهفته است.
برخی از کاربران باهوش و کنجکاو که توانایی دانشی و پردازشی بالایی دارند اگر بتوانند تا حدودی به قسمتDark Web یا قسمت تاریک و نامشخص وب ورود کنند ولی توانایی ورود به قسمت Deep Web را ندارند و شاید غیر از کاربران خاصی که در حال مدیریت کلان اینترنت هستند، تنها هوش مصنوعی توان استفاده از بخشی از آن را داشته باشد. در کنار این واقعیت باید به این نکته نیز توجه داشت که تمام فعالیت افراد مختلف در «ذخیرهسازهای» جهانی بایگانی میشود و ردپای کاربران مثل رد پای بر برف باقی خواهد ماند و یخ میزند و از بین نمیرود و مورد پردازش و تحلیل و پرونده سازی قرار میگیرد. تحلیلهای به دست آمده از سراسر مردم جهان، که فضای مجازی را «هرچه خواهی، مییابی» میدانند اگر میدانستند که امکان داشتن پروندهای کامل و جامع برای هر کاربر فضای مجازی وجود دارد شاید به این راحتی به فضای وب اعتماد نمیکردند.
چه چیزی برای یک مدیر یا برنامهریز، بهتر از اطلاعات «خوداظهاری» شدهای که پیدرپی نو میشود؟ اطلاعاتی که با صداقت کامل و دقت وجدانی شده کاربران که گویای شخصیت واقعی و حقیقی آنهاست تهیه شده است. و چه ابزاری برای مدیریت افکار مردم جهان و کنترل اجتماعی از این بهتر است؟ به عنوان نمونه اگر با توجه به تحلیل دادههایی که از جستوجوها و حضور در رسانهها و شبکههای مختلف افراد یک کشور متوجه این نکته شوند که عادت آن مردمان به جای سرمایهگذاری در شرکتها و کارخانهها و صنایع - به هر دلیل موجه یا غیرآن - خرید طلا و ارز و نگهداری آنها در خانه است، آیا نمیتوانند از این عادت اشتباه، به عنوان نقطه ضعف و در نتیجه همچون اهرمی برای کنترل رفتار مردمان آن جامعه استفاه کنند؟ آیا نمیتوانند از آن برای بالا بردن قدرت چانهزنی در معادلات سیاسی و گفتوگوها با مقامات ارشد آن جامعه استفاده کنند؟
در ایران خود ما اگر این نقاط ضعف، در بازار خودرو، مسکن، اقلام مصرفی و... و نمونههای مشابه منحصر نماند و به نگرشها و انگیزشها برسد، شاید آثار تخریبی آن بالاتر از این نیز باشد. تب غربی شدن و سفرهای خارجی و غیرضروری، زندگی با سگ وگربه و مار و مارمولک، اظهارنظرهای سطحی مثل سلبریتیها، خرید کالاهای لوکس، زندگی اشرافی، سبک زندگی غرب و... از جمله مسائل مهمی است که میتواند به اندازه انبار کردن ارز و طلا بر فرهنگ جامعه اثر منفی بگذارد. مدیران برنامهریز جهانی، میتوانند به وسیله رسانهها و با توجه به این دادهها چرخهای سوداگرانه طراحی کنند تا با تحریک مردم، آنها را به خرید بیشتر راغب کنند و از سوی دیگر با اخلال در بازار، حجم عظیمی از نیازهای کاذب نامحدود را به سوی منابع محدود روانه کنند و با کمبود در بازار که امری طبیعی خواهد بود، باعث بالا رفتن نارضایتی عمومیشوند.
گام بعدی، باز هم سوءاستفاده از رسانهها یا انسان رسانههاست که با ترساندن مردم از جنگ و امثال آن، باعث ترس جامعه و عطش بازار و سردرگمی مسئولان شوند و این چرخه ناایستا را سرعت دهند. در این حالت، کسانی که مدیریت افکار عمومی را با رسانهها طراحی کردهاند اگر در هر قسمت از این چرخه آسیابی وارد شوند، بَرندهاند و میتوانند از این دور باطل به عنوان اهرمی برای فشار و حربهای برای رسیدن به مطامع خود استفاده کنند. دوگانههای میز یا میدان؛ مذاکره یا مقاومت؛ جنگ یا صلح و... که همگی برای این چرخهها طراحی میشوند و توسط سمپاتها منتشر و ترویج و بازنشر میشوند، در اصل امواجی هستند که آب را با سرعت بیشتری به این آسیاب میریزند و هیچ اقتصاد بزرگی در جهان را یارای پاسخگویی به این چرخه ویرانکننده و ناایستایی که «حَدِیَقِف» ندارد نیست.
این نمونهای از مدیریت افکار عمومی توسط رسانهها در زمینه اقتصادی است، ولی باید دانست که در زمینه فرهنگ، سلامت، نظامیگری و همه عرصههای دیگر و حتی سیاست نیز اینگونه است و هرکدام چرخههایی متناسب با فضای کاری خود دارند. واقعیت این است که وقتی اینترنت، یک تکنولوژی نظامی است و هنوز هم فناوریهای اصلی آن مثل موتور جستوجوی گوگل که خود به تنهایی یکی از بازوهای تولید قدرت آمریکا و یکی از بزرگترین مرکز جمعآوری دادههای جهانی برای NSA و یکی از بزرگترین مرجع استنادی برای هوش مصنوعی است، در دست دیگران است، سخن گفتن از حفاظت اطلاعات شخصی و نیز حسابهای کاربری در برابر هکرها و ویروسها و... بیشتر به یک شوخی شبیه است تا یک شعار حرفهای.
نتیجه این مختصر این است که فضای مجازی با تمام لذات تمدنی و مدرنی که دارد توسط مدیرانی که میخواهند جهان را کمهزینه و کمتنش و به راحتی مدیریت کنند اداره میشود و با اطلاعاتی که به ظاهر بیارزش است و دادههایی که توسط کاربران و به صورت خودکار به آن اضافه میشود در مسیر کنترل اجتماعی حرکت میکنند که این سامانه یکپارچه و پرخطر را تنها میتوان با توصیه بالا بردن سطح سواد رسانهای برای عموم و بالا بردن سطح توانمندی در فناوری وب برای نخبگان، کم آسیب و کمخطرتر نمود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- National Security Agency یا آژانس امنیت ملی آمریکا واقع در مریلند که تخصصش شنود الکترونیک، مسئول نظارت جهانی، گردآوری و پردازش اطلاعات و دادهها با هدف اطلاعات داخلی و خارجی و ضدتروریسم است.