اخبار ویژه
غربگرایان در حال بزک آمریکا آمریکا سرگرم فشار و تهدید
کنگره آمریکا قطعنامهای جدید ارائه کرده است که تأکید میکند ایالاتمتحده، اسرائیل و متحدانشان باید همه گزینهها، از جمله اقدامات نظامی را برای جلوگیری ایران هستهای در نظر بگیرند. این رویکرد خصمانه در حالی است که برخی محافل غربگرا تصویری کاملاً وارونه و تحریفشده از رویکرد آمریکا ارائه میکنند.
به گزارش دویچه وله، اعضای مجلس نمایندگان و سنای آمریکا قطعنامهای جدید ارائه کردهاند که خواستار حفظ «همه گزینهها» برای مقابله با تهدید ناشی از یک ایران هستهای است. این قطعنامه که توسط سناتور جمهوریخواه لیندسی گراهام (کارولینای جنوبی) و همراهی سناتورهای جان فترمن (دموکرات- پنسیلوانیا) و کتی بریت (جمهوریخواه- آلاباما) و نمایندگان جرد موسکویتز (دموکرات- فلوریدا) و مایک لاولر (جمهوریخواه- نیویورک) ارائه شده، به دنبال تقویت تعهدات آمریکا و متحدانش برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است.
سناتور لیندسی گراهام، یکی از چهرههای ضدایرانی گفت که این قطعنامه به خودی خود مجوز اقدام نظامی علیه ایران را صادر نمیکند، اما حقیقت را در مورد نیات و توانمندیهای هستهای ایران روشن میسازد. طبق این قطعنامه، تداوم تلاشهای ایران برای دستیابی به سلاح هستهای «تهدیدی جدی» برای امنیت ملی آمریکا و «تهدیدی وجودی» برای اسرائیل و دیگر متحدان در خاورمیانه محسوب میشود. این قطعنامه همچنین ایران را به توقف تمامی فعالیتهایی که امنیت آمریکا، اسرائیل و متحدان آن را تهدید میکند، فرا میخواند.
در جریان نشست خبری اخیر، کارولین لیویت، سخنگوی کاخسفید، در پاسخ به سؤالات مربوط به سیاستهای ترامپ در قبال ایران، تأکید کرد که ایران و نیروهای نیابتی آن در منطقه در صورت نقض توافق آتشبس و عدم آزادسازی گروگانها، با پیامدهای سختی روبهرو خواهند شد. او گفت: «ایران باید منتظر پرداخت بهائی سنگین باشد.»
سناتور جان فترمن، که از حامیان اصلی قطعنامه است، در بیانیهای اعلام کرد: «این قطعنامه پیامی واضح ارسال میکند: برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، همه گزینهها روی میز است.»
همچنین سناتور کتی بریت تأکید کرد که سیاست خارجی ترامپ بر پایه این اصل استوار است که «صلح از طریق قدرت حاصل میشود.» این جمله همان شعار کلیدی ترامپ در سیاست خارجی اوست که بر رویکرد قاطعانه در برابر تهدیدات جهانی تأکید دارد.
دویچهوله افزود: با وجود اینکه این قطعنامه بهطور مستقیم مجوز اقدام نظامی را صادر نمیکند، اما میتواند زمینهساز افزایش فشارهای سیاسی و دیپلماتیک بر ایران باشد. در صورت تصویب این قطعنامه در کنگره، احتمالاً شاهد افزایش اقدامات تحریمی علیه ایران و تشدید همکاریهای نظامی آمریکا و اسرائیل برای مهار نفوذ تهران در منطقه خواهیم بود. به نظر میرسد این قطعنامه بخشی از راهبرد دولت ترامپ برای حفظ فشار حداکثری بر ایران باشد.
هنر تبدیل صادرکننده سیبزمینی به واردکننده ظرف سه ماه!
«تا دیروز سیبزمینی را صادر میکردیم، امروز وارد میکنیم! این جملهای است که شاید اگر چند ماه پیش شنیده میشد، کسی باور نمیکرد. اما حالا، به لطف مدیریت شگفتانگیز وزیر جهاد کشاورزی، واردات سیبزمینی هم به فهرست افتخارات دولت اضافه شده است».
وبسایت «تابناک» ضمن انتشار مطلب فوق نوشت: چند روز پیش، وقتی قیمت هر کیلو سیبزمینی از ۶۰هزار تومان عبور کرد، غلامرضا نوری قزلچه، وزیر جهاد کشاورزی، در جمع خبرنگاران حاضر شد و با اعتمادبهنفس گفت: نگران نباشید! سیبزمینی وارد میکنیم و قیمتها متعادل میشود.
انگار نه انگار که همین چند ماه پیش، کشورمان یکی از صادرکنندگان عمده این محصول به کشورهای مختلف بود. بهگونهای که آمارهای رسمی گمرک کشورمان نشان میدهد که تنها در سهماهه پاییز، ۵۲میلیون و ۴۸۰هزار و ۲۵۶ دلار از محل صادرات سیبزمینی نصیب صادرکنندگان شده است؛ یعنی بیش از نیمی از کل ارزآوری این محصول در همین مدت ثبت شده است.
اما ظاهراً وزارت جهاد کشاورزی در خوابی عمیق فرو رفته. حالا، برای حل بحران خودساخته، همان ارزی را که در شرایط سخت اقتصادی حکم طلا را دارد، برای خرید همان محصولی هزینه میکنیم که تا دیروز با افتخار صادر میکردیم.
این تصمیم ناگهانی توسط یکی از اعضای دولت، خاطره مدیریت گندم در آغاز به کار دولت را زنده میکند، همان زمانی که برای پرداخت مطالبات گندمکاران، رئیسجمهور مجبور شد از صندوق توسعه ملی برداشت کند. حالا، تاریخ در حال تکرار است. فقط این بار، صحبت از «جهاد سیبزمینی» است! مشاور وزیر و رئیس مرکز روابط عمومی وزارت جهاد کشاورزی این نام را بر روی عملیات جدید این وزارتخانه گذاشته و گفته است که با رصد لحظهای قیمت سیبزمینی، بازار را کنترل خواهند کرد.
دور از ذهن نیست که چند روز دیگر، کاهش قیمت سیبزمینی را هم بهعنوان یک موفقیت بزرگ در وزارت جهاد کشاورزی جشن بگیرند!
سؤال اساسی این است که چطور میشود در مدت سه ماه، از صادرکننده سیبزمینی به واردکننده تبدیل شد؟ چطور میتوان در شرایط بحران ارزی، اول مجوز صادرات داد و بعد، برای واردات همان محصول، به دنبال تأمین ارز از بانک مرکزی بود؟ وزیر جهاد کشاورزی قرار است چه پاسخی برای این مدیریت عجیب داشته باشد؟
این سیاستها، یادآور همان «قرارگاه مرغ» در دولت روحانی است که با هدف کنترل بازار تشکیل شد، اما در نهایت، نتیجهای جز افزایش قیمتها نداشت. حالا، با وجود گرانی سیبزمینی و دیگر صیفیجات، و فشار بر مردم، سخنگوی دولت در واکنش گفته است که «قیمتها در حال کنترل است و گاهی افراد بیشتر از نیاز خرید میکنند، البته این موضوع هم به این برمیگردد که افراد احساس میکنند نتوانند در آینده خرید داشته باشند.» یعنی مشکل، نه در سوءمدیریت دولت، بلکه در رفتار مردم است؟! گویی اگر شهروندان خرید نکنند، قیمتها هم کاهش مییابد!
البته، این تنها یک نمونه از مدیریت اقتصادی دولت است. شاید در آینده نزدیک، شاهد «جهاد گوجهفرنگی و پیاز» باشیم. به نظر میرسد مصارف ارزی که زمانی برای توسعه و رونق اقتصاد کشور هزینه میشد، حال تبدیل به قلکی شده تا دولت برای تأمین هزینههای جاری خود به آن دستدرازی کند.
سیبزمینی را صادر کردیم، بازار را به هم ریختیم، حالا برای کنترل قیمت، دوباره وارد میکنیم. تدبیری که هزینهاش را مردم و ذخایر ارزی میپردازند! ذخایری که زمانی برای توسعه و رونق عمران و اقتصاد کشور برنامهریزی میشدند حال باید صرف هزینههای جاری شوند.
هیل: ملت ایران ضعیف نیست در مقابل تهدیدات خارجی متحد است
هیل نشریه رسمی کنگره آمریکا تصریح کرد: تصور اینکه ایران به دلیل تحولات منطقه تضعیف شده و در معرض فروپاشی قرار دارد، غلط است. برخلاف برخی ادعاها، ایران بازیگری قدرتمند با قابلیتهای دفاعی قوی و اهرم ژئوپلیتیک قابل توجهی است. موقعیت ایران به عنوان یک قدرت منطقهای و یک ملت مستقل، هرگونه درگیری را به یک خطر بزرگ تبدیل میکند. برخلاف ادعای اپوزیسیون خارج از کشور، جمعیت ایران به طور مداوم برای دفاع از حاکمیت خود در مواجهه با تهدیدات خارجی متحد هستند.
نشریه هیل در گزارشی تحلیلی نوشته است: رژیم ایران در معرض فروپاشی نیست. با بازگشت ترامپ به قدرت، در حال حاضر سه تصور غلط بر گفتمان ایالات متحده درباره ایران حاکم است: نخست اینکه ایران به خاطر تحولات و جنگ خاورمیانه ضعیف شده است، دوم اینکه آنقدر دستش خالی شده که ممکن است ساخت سلاح هستهای را به عنوان آخرین راهحل دنبال کند و سوم اینکه حکومت ایران در معرض فروپاشی است. این ادعاها- که اغلب توسط منابع اسرائیلی شکل میگرفت- واقعیت را تحریف میکنند و خطر سوق دادن دولت جدید آمریکا به سمت اشتباهات خطرناک را افزایش میدهند.
این تصورات نادرست میتواند باعث شود که سیاستگذاران در آمریکا هزینههای واقعی جنگ را دستکم بگیرند، احساس کاذب فوریت برای اقدام پیشگیرانه علیه ایران داشته باشند و در مورد انعطافپذیری داخلی و ثبات سیاسی ایران قضاوت نادرست کرده و در نهایت سیاستهای تثبیت شده بر تغییر رژیم در ایران را هدایت کنند.
متأسفانه، این روایت ناقص به پرسروصداترین تندروهای محافل سیاست خارجی آمریکا محدود نمیشود. ریچارد هاس در مقاله اخیرش با عنوان «فرصت ایران» اظهار داشت که «ایران ضعیفتر و آسیبپذیرتر از دهههای گذشته است». به طور مشابه، دنیس راس ادعا میکند که اسرائیل 90 درصد از توانایی تولید موشک ایران را با حملات خود در اواخر اکتبر نابود کرد. هر دو، از این اظهارات استفاده میکنند تا نشان دهند که اقدام نظامی علیه ایران یک گزینه مناسب است. نگرانکنندهتر این که مارکو روبیو، وزیر خارجه، نظرات مشابهی را در جلسه استماع سنا تکرار میکند. روبیو، از ناترازی انرژی به عنوان شاهدی بر تضعیف ایران نام برد اما در حقیقت، بحثها در مورد اصلاحات یارانه انرژی برای بیش از سه دهه ادامه داشته و منعکسکننده برنامهریزی بلندمدت اقتصادی است، تا نشانهای از شکنندگی سیاسی.
برخلاف ادعای تضعیف شدن، ایران بازیگری قدرتمند با قابلیتهای دفاعی قوی و اهرم ژئوپلیتیک قابل توجهی است. تابآوری ایران با نزدیک به 90 میلیون نفر جمعیت، فنآوری نظامی پیشرفته و کنترل بر نقاط بحرانی راهبردی، بر قدرت جمعیتی، جغرافیای استراتژیک و زیرساختهای دفاعی متکی به خود استوار است. در واقع، توان دفاعی و بازدارندگی ایران هرگز به اتحادهای منطقهای با بازیگران غیردولتی مانند حزبالله وابسته نبوده است.
موقعیت ایران به عنوان یک قدرت منطقهای، مجهز به مجموعه کامل ابزارهای موجود برای یک ملت مستقل، هرگونه درگیری را به یک خطر بزرگ تبدیل میکند. جنگ ثبات منطقهای را تهدید میکند و عواقب اقتصادی جهانی را به دنبال خواهد داشت. ایران با وسعت 1/6 میلیون کیلومترمربع، با 13 کشور همسایه است و دسترسی به تنگه هرمز را کنترل میکند؛ تنگهای که نزدیک به 20 درصد از عرضه نفت جهان از آن عبور میکند. تهران برای ایمنسازی این آبراه حیاتی، شبکه پیچیدهای از سامانههای دریایی، موشکی و پدافند هوائی را توسعه داده است.
بهرغم ادعاهای گروههای اپوزیسیون در خارج از کشور، جمعیت ایران به طور مداوم برای دفاع از حاکمیت خود در هنگام مواجهه با تهدیدات خارجی متحد هستند. این انسجام جمعی که با احساس مشترک غرور و انعطافپذیری هدایت میشود، توانایی ایران را برای جلوگیری از تجاوز و مقاومت در برابر فشار خارجی تقویت میکند.
گروههای اپوزیسیون که بر شکاف بین ملت و دولت تأکید میکنند، اغلب به روایتهای نادرست برای تشدید تنشها تکیه میکنند. دولت ترامپ باید در برابر وسوسه دنبال کردن رویارویی با ایران مبتنی بر افسانهها و تمایل به تغییر رژیم ایران مقاومت کند. در عوض، باید به دنبال سیاستی مبتنی بر واقعگرایی، احتیاط و تعهد واقعی به راهحل مسالمتآمیز باشد.
وقتی به بیگانگان اطلاعات میفروختی یاد مردم و انقلاب بودی؟!
روزنامه زنجیرهای هممیهن با ادعای دو دستگی در میان روحانیت، به ستایش از آقای ناطق نوری پرداخت.
این روزنامه در کنار تیتر صفحه اول خود با عنوان «همنشین حاشیهنشین»، تصویر حضور ناطق نوری در کنار جایگاه سخنرانی امام خمینی در بهشتزهرا را منتشر کرده و نوشت: پس از پیروزی انقلاب اگرچه او در بازههای زمانی مختلف پستهایی مانند وزارت کشور و نمایندگی مجلس و تا ریاست مجلس را نیز تجربه کرد اما در نهایت همنشین حاشیهنشین شد و حالا از چهرههای اصولگرای سنتی است که دیگر نه در جامعه روحانیت مبارز و این جریان نقش ریش سفید را دارد و نه در جایگاه سیاسی ارتباط و موقعیت تاثیرگذاری پیدا کرده است و حالا در دوران تندروهای این جریانات که انقلاب را از آن خود میدانند و مدعی انقلابیگریاند به حاشیه رفته است.
هممیهن همچنین سرمقالهای را تحت عنوان «دو گروه از روحانیت» منتشر کرده که بدون امضاست. اما مراجعه به کانال شخصی عباس عبدی در فضای مجازی نشان میدهد که نویسنده سرمقاله، اوست.
محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان با ادبیاتی منافقانه مینویسد: «این روزها مصادف با دهه فجر است و یادی از انقلاب باید کرد. ولی بهصورت ناخواسته در روزنامه امروز نوعی تضاد، تفاوت و تقابل میان دو گروه از روحانیون دیده میشود که برای فهم روند انقلاب بسیار آموزنده است. بهویژه که روحانیون نقش مهمی در انقلاب داشتند... واقعیت این است که روحانیت مطلقاً یکدست نیست و نباید همه آنان را در یک دسته طبقهبندی کرد. اتفاقاً اختلافات درون آنها بسیار زیاد است. بخشی از آنان میان مردم هستند و بخشی دیگر از میان مردم غایب هستند و درد و رنج و نظرات آنان را نمیدانند. از زاویه دیگر، بخشی در انقلاب و جنگ بودند و هزینه دادند و برخی یا نبودند و هیچ هزینهای هم ندادهاند و یا اصلاً سن آنان به حضور در انقلاب و جنگ نمیرسد. اینها بهطور معمول دو نگاه کاملاً متفاوت به وضع موجود دارند... از یکسو آقای ناطقنوری را میبینیم که بارها زندان رفته و نقش مهمی در انقلاب داشته است، ولی اکنون در حاشیه قرار دارد و نسبت به وضع موجود هم احیاناً انتقاداتی دارد؛ بهطوری که گمان میرود حتی نسبت به اصلاح امور هم چندان خوشبین نیست. در نقطه مقابل نیز گزارشهای خبری از روحانیون و امامان محترم جمعه داریم که نگاهشان به وضعیت جامعه بیش از اینکه از زاویه منافع مردم و حل مشکلات آنان باشد، تابع برخی گزارههای تاریخ گذشتهای است که تار و پود آنها پوسیده شده است».
مجیزگویی برخی غربگرایان مدعی اصلاحطلبی در حالی است که همانها به هنگام ریاست آقای ناطقنوری بر مجلس ششم، از هیچ توهینی دریغ نکردند و حتی شعار «ناطقنوری نمیخوایم- مجلس زوری نمیخوایم» سر میدادند و سپس در انتخابات دوم خرداد 1376 از هیچ توهین و تهمتی دریغ نکردند و هرگز یادشان نیامد که آقای ناطق از سابقهداران در انقلاب است. بلکه اساساً متهمانه خیز برداشته بودند که پادویی جریان براندازی انقلاب را بکنند و سرشکسته شدند.
ثانیاً باید از نویسنده هممیهن سؤال کرد هنگامی که اطلاعات کشور را به بیگانگان و دشمنان میفروخت، سر سوزنی یاد مردم و انقلاب و روحانیت و آرمانها و... بود که حالا دم از این ارزشها میزند؟! آیا غیر از این است که امثال وی با مالهکشی عملکرد برخی مدیران بیکفایت در دولتهای خاتمی و روحانی و دولت فعلی، نقش مهمی در انحراف مسئولیت از خدمتگزاری مردم و حل مشکلات به سمت بنبستافکنی و سیاسیکاری داشتهاند؟!
ثالثاً او همان کسی است که ۵ مهر ۱۳۹۱ در گفتوگو با «عصر ایران» اظهار کرد: «اگر ناطقنوری از جایگاه فعلیاش در جناح راست خارج شود و به اصلاح طلبان بپیوندد، چیزی به آنها اضافه نمیکند. اهمیت او در این است که در آن سو قرار دارد. آقای ناطق به اینسو بیاید، جایگاهش را در آنسو از دست میدهد. او باید در آنسو خوب بازی کند».
او سپس شهریور ۱۳۹۵ ماهیت تقلای خود و همطیفانش در جریان نفاق را اینگونه لو داد: «مهمترین عاملی که در شرایط کنونی بهعنوان پیشران برنامه ما عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت میان اصولگرایان است. این هدف در ۵ سال گذشته به نحو مطلوبی پیش رفته. نهائیکردن شکاف میان جناح حاکم، بسیار مهم است. اصلاحطلبان باید نقش «قُوِه»ای را بازی کنند که این شکاف را به مرز جدایی کامل برساند».
این سخنان (به مثابه نشتی بشکه نفوذ) حاکی از این است که امثال گوینده، نه با تشخیص خود بلکه به عنوان پادوهای سیاسی شبکه نفوذ عمل میکنند.