مسافرخانهای به نام دنیـا
ابوذر اسرافیلی
دنیا یکی از مراتب هستی و از تجلیات انوار اسمای الهی و مظاهر آن است؛ اما بر اساس آموزههای قرآن، دنیا که نزدیکترین مراتب از عوالم هستی برای انسان است، محل هبوط حضرت آدم(ع) و فرزندانش پس از فریب خوردن از ابلیس و اخراج از بهشت ابتدائی است. این بدان معناست که به نوعی انسان در دنیا در تبعید است و شکی نیست که شرایط تبعیدی بسیار سخت است به ویژه با حضور شیطان این دشمن سوگند خورده.
بنابراین، اصولا انسانهای خردمند و مؤمن به آخرت، به دنیا به دیده خانه ابدی نمینگرند، بلکه آن را مسافرخانهای بین راهی میبینند که باید چند صباحی در آن به سر برند و سپس به سوی خانه ابدی خویش کوچ کنند؛ اما اکثریت مردم به سبب فریب و غرور شیطان و تزیین دنیا در دیدگان دل آنها، به دنیا گرایش مییابند و به دنیا و ما فیها دل میبندند و مسافرخانه را خانه ابدی خویش میپندارند و کاری برای کوچ کردن نمیکنند تا جایی که وقتی به اجبار کوچ داده میشوند،می بینند که چیزی برای خانه ابدی خود فراهم نکردهاند، بلکه حاضر به جدا شدن از مسافرخانه دنیا نیستند و به اشکال گوناگون مقاومت میکنند.
مسافرخانه دنیا
اگر انسان باطن فریبنده دنیا را بشناسد، هرگز بدان دل نمیبندد و تمام تلاش خود را میکند تا به سوی خانه ابدی برود؛ اما از آنجا که کوچ اختیاری وجود ندارد، در انتظار اجل حتمی خویش میماند تا زمان کوچ برسد. این افراد بر این باورند که باید دنیا را همانند مرحلهای از سفر دید و از دادههای نیک دنیوی برای خانه آخرت بهره برد؛ زیرا دنیا مزرعه آخرت است.
بنابراین به جای تنبلی و کوتاهی در عمل صالح، تمام تلاش خود را برای بهرهگیری از حسنات دنیوی جهت کسب حسنات اخروی به کار میبرند تا از مهبط و تبعیدگاه برای آخرت رهتوشهای مفید و سازنده به دست آورند و فریب زینتهای دنیوی و وسوسههای شیطان را نمیخورند؛ زیرا دنیا را گذرگاهی میدانند که باید همچون مسافری مدتی محدود در آن زندگی کرده و بهرهای برای آخرت فراهم آورند.(بقره، آیات 36 تا 38؛ اعراف، آیات 24 تا 27؛ طه، آیه 123)
بسیاری از مردم گرفتار فریب دنیا و غرور ابلیس میشوند. آنان چنان مشغول به زینتهای دنیوی میشوند که گویی بخشی از وجود آنان است؛ در حالی که اینها همگی زینتهای دنیا یا زینتهای زندگی دنیوی است؛ یعنی چیزهایی است که مسافرخانه برای خود فراهم آورده تا مشتری جلب کند و کسی نمیتواند این زینتها را از آن بردارد و با خود به جای دیگر منتقل کند.
از نظر قرآن، بسیاری از امور، زینت خود دنیا است و برخی از آنها نیز زینتهایی است که برای مسافران فراهم شده است تا مدتی در آن خوش باشند، ولی حق ندارند این زینتها را که برای مسافر در زمان حضور در آن فراهم آمده با خود ببرند؛ از این موارد میتوان به اموال از زر و سیم و چارپایان و کشتزار و زن و فرزند اشاره کرد که امکانات فراهم آمده برای مسافر است و کسی نمیتواند آنها را با خود به خانه ابدی خویش ببرد.(آل عمران، آیه 14؛ کهف، آیه 46)
از همین رو در آخرت نه تنها کسی چیزی از این زینتها با خود ندارد، بلکه حتی آن انتساب ظاهری میان انسان با زن و فرزند از میان میرود و هیچ علقه و نسبتی میان افراد نیست؛ بلکه هر کسی خودش است با کارهای خوب و بدی که انجام داده و استفاده درست یا نادرستی که از زینتهای مسافرخانه دنیا برده است؛ زیرا در آخرت به تمام این کارها رسیدگی میشود تا معلوم شود چه کسی از زینتهای مسافرخانه دنیا به درستی استفاده کرده یا نادرست بهره جسته است؛ چرا که کیفر و پاداش منوط به نحوه استفاده از آنهاست. پس اگر درست استفاده کرده باشد، برای خویش باقیات صالحات به آخرت برده و اگر نادرست استفاده کرده باشد، باید مجازات شود.(کهف، آیه 46)
آثار فریفتگی به دنیا
خدا بارها در قرآن به انسان هشدار میدهد که مراقب فریب دنیا باشید تا آن را ملک خویش ندانید که هر کاری دلتان خواست انجام دهید و هر گونه تصرف درست و نادرست در آن داشته باشید؛ بلکه بدانید هر کاری میکنید باید پاسخگوی رفتار خود در مسافرخانه دنیا باشید که در دادگاه آخرت بدان رسیدگی میشود. اما انسانها، بسیار گرفتار متاع غرور و فریبای دنیا شده و بدان دلخوش میکنند و اینگونه پرونده زشتی از خود به آخرت میبرند.
(آل عمران، آیه 185؛ حدید، آیه 20)
از نظر قرآن، همین خویشاوندانی که انسان در دنیا به آنان دلبسته میشود، در قیامت به سبب فقدان نسبت خویشاوندی(مؤمنون، آیه 101) از یکدیگر میگریزند و هیچ کمکی به هم نمیکنند.(همان) بنابراین، باید به وعده الهی دل بست و به فریبکاری دنیا دل نبست.(فاطر، آیه 5)
کسانی که در دام فریب دنیا و کالای آن میافتند و به وسوسههای فریبای ابلیس گوش جان میسپارند، گرفتار انواع مشکلات در دنیا و آخرت میشوند. فریفتگان به دنیا و غرور ابلیسی، دین را بازیچه و لغو میشمارند(اعراف، آیه 51)، و چنان غرق در آن میشوند که آخرت را به دست فراموشی میسپارند و مسافرخانه را خانه دائمی خویش میشمارند و برای خانه آخرت و ملاقات با خدای حسابرس کاری نمیکنند.(همان)
کسانی که گرفتار فریفتگی دنیا میشوند، خود را از دین الهی دور نگه میدارند و با دریدگی و بیاعتنایی نسبت به قوانین الهی و خطوط قرمز آن، زندگی خویش را میسازند و به چیزهایی دلخوش میدارند که در دنیا و آخرت سودی برای آنان ندارد؛ زیرا این افراد از ولایت و نصرت الهی و شفاعت شافعان محروم میشوند و دوستان گرمابه و گلستان خویش را از دست میدهند و آنان برایشان کاری نمیکنند در حالی که امید به آنها بستهاند.(انعام، آیه 70)
فریفتگان به دنیا، از ولایت الهی و حزبالله خارج شده و در جرگه حزب شیطان در میآیند و لعن و نفرین الهی شامل حالشان میشود.(فاطر، آیات 5 و 6؛ انعام، آیه 70)
بنابراین، به سبب فجور و بیتقوایی و کارهای زشتی که در دنیا مرتکب میشوند و شیطنتهایی که دارند، عذاب دوزخ برای آنان خواهد بود و از بهشت و سعادت ابدی در آن محروم میشوند.
(فاطر، آیات 5 و 6)
بسیاری از این فریفتگان، گرفتار کفر به خدا و قیامت و آخرت و معاد و زندگی اخروی داشته(انعام، آیه 130) و با فجور و بیتقوایی رفتارهای زشت در دنیا انجام میدهند که بر خلاف دین و سنتها و قوانین الهی حاکم بر هستی است.(لقمان، آیه 33) در حالی که مؤمنان به خدا که از قیامت و حسابرسی خدا ترس دارند، دنبال تقوا و عمل صالح میروند و از فجور اجتناب میکنند.(همان)
در حقیقت تنها کسانی از فریب دنیا و وسوسههای فریبای ابلیس در امان هستند که به خدا و آخرت و حسابرسی آن ایمان دارند و تلاش میکنند تا زندگی خویش را بر مدار دین خدا قرار دهند که عقل فطری و نقل وحیانی آن را بیان میکند.(همان)
البته از نظر قرآن، تنها کافران به خدا و قیامت و معاد نیستند که گرفتار فریب دنیا هستند و برای آخرت کاری نمیکنند، بلکه افزون بر کافران (همان)، هر کسی که به شکلی در دام دنیا و زینتهای آن میافتد و سرگرم به آن میشود، گرفتار فریفتگی دنیا و آثار آن خواهد شد.
بنابراین، حتی برخی از مدعیان اسلام و ایمان نیز گرفتار فریب دنیا میشوند و دین را در عمل بازیچه میگیرند و بر خلاف قوانین و سنتهای الهی عمل میکنند و اینگونه از آخرت و زندگی اخروی غافل میشوند.(انعام، آیه 70)
فریبکاری شیطان
ابلیس جنی، این دشمن سوگند خورده علیه انسان برای گمراهی و نابودی بشر، دارای ویژگیهای برجسته چندی است که یکی از مهمترین آنها غرور و فریبکاری است.
از همین رو تلاش میکند تا چیزی که اراده کرده به دست آورد و آن گمراهی بشر و کشاندن به دوزخ خشم الهی و آتش آن است. او از همان آغاز حتی در بهشت ابتدائی با «غرور» تلاش کرد تا آدم را به سوی سقوط بکشاند.
لذا او را به سراغ میوه ممنوع فرستاد تا از آن بچشد و زشتیهایش آشکار شود و بستری برای خروج از بهشت ابتدائی فراهم آید(اعراف، آیات 20 تا 22) و اینگونه خلافت او را بر هستی مخدوش سازد؛ زیرا خلافت آدم(ع) هر چند که یک حکم الهی پس از تعلیم اسماء است(بقره، آیات 30 تا 33)، اما خلافت بنی بشر با اطاعت و عبودیت در چارچوب دین و سنتها و قوانین الهی حاکم بر هستی به دست میآید؛ از همین رو ابلیس تلاش میکند تا با گمراه کردن انسان و بنی آدم(ع) اجازه ندهد تا او در مقام خلافت قرار گیرد.
البته برخی خلافت را تنها به حضرت آدم(ع) نسبت میدهند، در حالی باید توجه داشت که اولا خلافت امری عام برای بنی بشر است؛ ثانیا اگر اختصاص به آدم(ع) داشت دیگر نیازی نبود که ابلیس برای چیزی بجنگد که وجود ندارد؛ زیرا پس از مرگ آدم(ع) دیگر خلیفهای نیست که با آن بجنگد؛ پس چون عداوت ابلیس با آدم(ع) و بنی آدم(ع) بر سر امر خلافت الهی انسان است، این خلافت برای بنی آدم(ع) اثبات میشود.
باید توجه داشت که حضرت آدم(ع) این خلیفه الهی، با اغوا و وسوسه و سوگند دروغ ابلیس، فریفته شد و هبوط کرد، در حالی که بنی بشر فراتر از هبوط گرفتار سقوط میشوند؛ زیرا هبوط خروج از ساحت قدس به دنیای ابتلا و شقاوت است که در آن شرایط زیستی سخت و دشوار است و ابتلائات گرسنگی و تشنگی و گرمازدگی و مانند آنها وجود دارد(طه، آیات 117 تا 121)، اما در سقوط، انسان از انسانیت به مرحله چارپایان و پستتر از آن میافتد.(اعراف، آیه 179)
ابلیس برای آنکه بتواند به اهداف گمراه سازی و سقوط انسان برسد از همه ابزارهای فریبنده دنیوی برای فریب بهره میگیرد. او تلاش میکند تا اغواگری کند و وسوسه نماید و با دروغ و سوگندهای دروغین حتی به خدا و تبلیغات و سخنان فریبا و وحی شیطانی(اعراف، آیات 20 تا 27؛ بقره، آیات 34 تا 37؛ انعام، آیه 112) و مانند آنها، انسان را فریب دهد و از انسانیت ساقط کند.
شیطان خود را در مقام ناصح جا میزند و چیزهای زیانبار و خبیث برای انسان را به عنوان عوامل رشد و تعالی و تکامل معرفی میکند تا انسان فریب بخورد و سقوط کند.(همان؛ طه، آیات 120 تا 123)
اصولا شیاطین انسی و جنی از حزب شیطان همگی در خدمت او هستند تا با زیباسازی و آراسته کردن امور زشت به امور زیبا و فریبا انسان را در مسیر سقوط قرار دهند.(انعام، آیه 112)
بنابراین نمیتواند حتی به همنوعان خود نیز بسادگی اعتماد کند و به سخنان فریبای آنان گوش دهد(همان)، بلکه لازم است تا هر چیزی را بر اساس برهان در چارچوب عقلانیت بررسی کرد و با تفکر در امور، راه را از چاه شناخت و در مسیر حق و عدالت و کمال گام برداشت.
البته از نگاه قرآن، کید شیطان ضعیف است(نساء، آیه 76) و او تنها استاد وسوسه کردن است(ابراهیم، آیه 22)، اما باید نسبت به کینه و دشمنی او شک و تردید نداشت و همواره از او اجتناب کرد و با استعاذه به خدا از شرور شیطان و حزبش در امان ماند.(یوسف، آیه 23؛ اعراف، آیه 200؛ فلق، آیات 1 تا 5؛ ناس، آیات 1 تا 6)
در این راستا یاد خدا خود عاملی است تا انسان بتواند از تماس شیطانی در امان بماند و نسبت به او و حزبش بصیرت یابد و از شرور آنان بیرون رود
(اعراف، آیات 200 و 201)؛ زیرا شیطان جنی هیچگونه سلطهای بر انسان ندارد مگر اینکه خود انسان به او راه دهد.(نحل، آیات 98 و 99) پس کسانی گرفتار سلطه ابلیس جنی هستند که اهل ذکر الله و پناهجویی به خدا و توکل نباشند.(غافر، آیه 56)
ابلیس مکار و فریبکار تلاش میکند تا به اشکال گوناگون میان انسانها با یکدیگر و خدا فاصله اندازد و با تحریک، آنان را از انسانیت و بندگی دور کند.(فصلت، آیه 36)
اما انسان مؤمن با استعاذه به خدا،از شرور فریبکاری و مکر ابلیس در امان خواهد ماند.(همان)
البته دعا به درگاه خدا برای رهایی از انواع فریبهای حزب شیطان از جن و انس مفید است، چنانکه حضرت یوسف(ع) اینگونه عمل کرد و مورد عنایت خدای شنوا و دانا قرار گرفت.(یوسف، آیات 33 و 34)
خدا به انسانها هشدار میدهد که شما نسبت به ابلیس و قبیله جنی او هیچ توانایی دیدن ندارید و آنان بیرون از دایره دیداری شما قرار دارند؛ این در حالی است که آنان نه تنها شما را میبینند، بلکه در اطراف شما پرسه میزنند تا بتوانند تماسی داشته باشند و شما را فریب دهند.(اعراف، آیات 27 و 200)
بنابراین، لازم است ضمن هوشیاری و بیداری نسبت به این دشمن فریبکار ناپیدای و نهان از دیدگان، به اموری تمسک کرد که از شرور او در امان ماند؛ یعنی از همه چیزهایی که یپش از آن بیان شد و شامل استعاذه و توکل و تذکر و دعا و مانند آنها است.