kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۳۹۵۶
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۹:۱۲

وطن‌دوستی از نگاه قـرآن

 

خلیل آقاخانی
هر چند که واژه وطن در قرآن نیامده، اما واژگان و جملاتی چون مدینه، بلد، قریه، دیار و مانند آنها در قرآن درباره محل زایش، پرورش، نشو و نما و اقامت آمده که همین مفهوم را تبیین می‌کند. 
حقوق فطری برای هرکسی نسبت به وطن ثابت است و اشغال و اخراج از آن جزو منهیئت شرعی الهی است و عقل و وحی آن را کشف و بیان می‌کند. سکونت در وطن، دفاع از وطن، آزادسازی وطن از اشغالگران، علاقه به وطن، انتخاب وطن دوم‌، جلای وطن و مانند آنها موضوعات و مسائلی است که خدا در قرآن بدان‌ها اشاره کرده و نویسنده در این مطلب بر آن است تا با تبیین آنها دیدگاه قرآن راجع به وطن و وطن دوستی را بیان کند. 
***
سکونت در وطن
انسان دارای حقوق فطری است که هیچ کسی نمی‌تواند این حقوق را از وی سلب کند. از جمله از مهم‌ترین حقوق فطری بشر، سکونت در وطنی است که محل زایش اوست. این حق مشروع الهی است که عقل و وحی آن را می‌شناسد و به عنوان حق مشروع شرعی الهی بر آن صحه می‌گذارد.(بقره، آیات 84 و 85؛ حج، آیه 20)
علاقه به وطن
هر کسی نسبت به محل زایش و وطن خویش گرایش فطری دارد و دوست دارد تا در آنجا زیست کرده و از زندگی در آن لذت برد و از آن دفاع کند(طه، آیات 63 و 64)؛ زیرا همین علاقه و گرایش فطری انسان به وطن است که او را به دفاع از سرزمین نسبت به هر کسی که نگاه بدی به آن دارد، بر می‌انگیزاند.
علاقه و گرایش فطری انسان به وطن موجب می‌شود تا افراد به مقابله با دشمنان و متجاوزان به وطن بر خیزند(بقره، آیه 246)؛ چنان‌که می‌تواند همین گرایش و علاقه فطری موجب سوءاستفاده قرار گیرد و اشخاص به تحریک دیگران به تقابل با افرادی برخیزند که هیچ‌گونه چشم طمع به سرزمین و وطن کسی ندارند
(اعراف، آیات 109 تا 111) یا حتی موجب نافرمانی در برابر خدا(نساء، آیات 65 و 66) و زمینه‌ساز‌گریز از حق و هدایت شود(قصص، آیه 57)؛ زیرا برخی از افراد به تحریک دیگران، کنش و واکنش‌های نادرست از خویش بروز می‌دهند یا به سبب علاقه شدید به دیار و وطن و فرهنگ مرز و بوم خویش در برابر حق قرار می‌گیرند و هدایت را نمی‌پذیرند.(همان، آیات پیشین)
بنابراین از نظر قرآن، علاقه به وطن هر چند که گرایشی فطری است، اما می‌تواند مفید و سازنده و در برخی از موارد زیانبار باشد و موجب گمراهی و خسارت دنیوی و اخروی شود.(همان)
دفاع از وطن
چنان‌که گفته شد انسان به طور فطری علاقه و گرایش به وطن دارد و هر کسی که بخواهد به وطن او تعرض کند،او را دشمن می‌داند و به جنگ با وی می‌رود. از نظر قرآن، دفاع از وطن از حقوق فطری بشر است که عقل فطری و نقل وحیانی آن را می‌شناسد و به آن احترام می‌گذارد. از نظر آموزه‌های قرآن، دفاع از وطن و کیان خویش وظیفه‌ای ملی و مشروع است.(آل عمران، آیه 167؛ حج، آیات 39 و 40) 
البته باید توجه داشت که گستره وطن می‌تواند شهر و روستا یا همان جغرافیایی باشد که شخص در آن متولد شده است؛ یا فراتر از آن، جغرافیایی باشد که خویشان و قبیله او در آن زیست می‌کند، بلکه حتی فراتر از آن می‌تواند جغرافیای اعتقادی باشد که برادران ایمانی در آن زیست می‌کنند. بنابراین، وطن در فرهنگ قرآنی محدود به خانه‌های افراد نیست که در آنجا به دنیا آمده‌اند، بلکه می‌تواند «مدینه»، «قریه»، «بلد» بلکه حتی «بلاد» و شهرهایی باشد که برادران خونی یا ایمانی وی در آن زندگی می‌کنند. در حقیقت «الارض» که وطن شخص دانسته می‌شود می‌تواند دایره و گستره بزرگی را شامل شود. 
بر همین اساس است که فرعون در تقابل با موسی(ع) مدعی آن است که موسی(ع) و یهودیان سبطی از قبیله او می‌خواهند حکومت را ساقط کرده و مردمان قبطی را از شهرهای خودشان اخراج کنند.(طه، آیات 63 و 64؛ اعراف، آیات 109 تا 111)
از نگاه آموزه‌های قرآنی، دفاع از وطن اسلامی وحراست و پاسداری از حدود و مرزهای آن وظیفه همگانی مسلمانان و مؤمنان است(آل عمران، آیه 200)؛ زیرا نه تنها یک امر واجب دینی و شرعی است، بلکه موجب رستگاری مؤمنان است.(همان)
همچنین خدا وطن دوستان را ترغیب به دفاع از وطن می‌کند و خود یاری ایشان را تضمین می‌نماید(حج، آیات 39 و 40)؛ زیرا دفاع از وطن و دیار امری مقدس در برابر ستمگرانی است که به ناحق مردمان را از وطن خویش آواره می‌سازند.(همان) اصولا از نظر قرآن، انگیزه بنی اسرائیل برای ایجاد پادشاهی، برای دفاع از وطن و اخراج اشغالگران و متجاوزان به ایشان بوده است و خدا نیز به آنان در این امر کمک کرد تا به اهداف خویش برسند.(بقره، آیات 246 تا 251)
اشغال وطن
هر کسی می‌بایست در برابر متجاوزان به وطن خویش به دفاع برخیزد و اجازه تجاوز ندهد و اگر تجاوزی صورت گرفت برای رفع آن تلاش کند. از نظر قرآن، اشغال وطن از سوی دیگران ظلم به شمار می‌آید و باید آنان را دفع و رفع کرد.(حج، آیات 39 و 40؛ بقره، آیات 246 تا 251)
بنابراین، نه تنها اشغال وطن دیگران ممنوع و حرام است(توبه، آیه 13؛ حج، آیات 39 و 40)، بلکه خدا امر به جهاد می‌کند تا وطن از دست اشغالگران خارج شود و در این راه نیز به مدافعان کمک و نصرت می‌رساند.(همان)
اخراج از وطن
هر گونه اشغالگری ناحق، حرام و گناه است؛ پس اخراج مردم از دیار و خانه و کاشانه و وطن خویش گناهی بزرگ‌تر است؛ زیرا چنین رفتاری از مصادیق ظلم آشکار است که خدا علیه آن است و به دفاع از مظلوم بر می‌خیزد تا احقاق حق شود.(حج، آیات 39 و 40) از نظر آموزه‌های قرآن، بر مؤمنان است تا بی‌توجه به عقاید و دین مظلومان، به دفاع از مظلوم در برابر ظالم بر خیزند و حقوق مظلومان و مستضعفین را احقاق نمایند و ظالمان و مستکبران را سر جای خودشان بنشانند و مجازات کنند.(نساء، آیه 75)
یکی از علل مشروعیت جهاد و قتل افراد، اشغالگری یا اخراج مردم از وطن مالوف است. بنابراین، هر کسی اقدام به اشغالگری یا اخراج مردم از وطن خویش کند، به عنوان ظالم مستحق مجازات و تنبیه است و قتل او مجاز شمرده می‌شود و خدا نیز به یاری مظلومان می‌شتابد.(همان؛ حج، آیات 39 و 40) اصولا یکی از موجبات جهاد علیه اهل مکه، اخراج‌هایی بود که اهل مکه داشتند و مؤمنان و مسلمانان را از خانه‌ها و کاشانه‌هایشان بیرون می‌راندند.(همان؛ نگاه کنید: تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 17، ص 229)
آزادسازی وطن
 جهاد و قتل برای آزادسازی وطن و خانه و کاشانه‌، واجب شرعی است که عقل و نقل آن را می‌شناسد و بدان تاکید دارد(بقره، آیات 191 و 246 تا 251؛ توبه، آیه 13؛ حج، آیات 39 و 40)؛ زیرا هر گونه اشغالگری از مصادیق ظلم و افساد در زمین است که آسایش و امنیت و آسایش را از میان می‌برد و امکان زندگی سالم و صحیح را از مردم سلب می‌کند.(بقره، آیات 246 تا 251) بنابراین، اگر اقدام برای آزادسازی به شکل جمعی نشود، فساد در جامعه انسانی ریشه می‌کند و امکان زیست را از میان می‌برد.(همان)
خدا به کسانی که گرفتار ظلم شده و سرزمین و وطنشان اشغال شده یا از وطن خویش اخراج و رانده شده‌اند، کمک می‌کند تا ظالم را گوشمالی داده و وطن خویش را آزاد سازند. 
بر اساس نظر قرآن، مظلومان برای آزادسازی وطن باید افزون بر دعا به درگاه خدا و توکل بر او، خود در مقام عمل جمعی برآیند و دشمنان را از خانه خویش برانند و به آزادسازی وطن خویش بپردازند تا خدا آنان را نصرت دهد و پیروز گرداند.(بقره، آیات 246 تا 251)
مهاجرت و انتخاب وطن و توطن
همان گونه که انسان از حق فطری سکونت در وطن برخوردار است و کسی نمی‌تواند او را از محل تولد خود بیرون راند، همچنین از دیگر حقوق فطری اوست که جلای وطن کرده و وطن دیگری را اختیار کند که از آن به توطن و وطن گزینی یاد می‌شود. به سخن دیگر، همان گونه که اخراج از وطن ممنوع است، عدم جواز برای استیطان ممنوع است؛ بلکه هر کسی می‌تواند به انتخاب خویش جای دیگری را برای توطن انتخاب کند به شرط آنکه موجب ظلم و عملی ناحق چون اشغالگری و اخراج و مانند آنها نشود.(بقره، آیات 84 و 85) همه زمین از آن خدا و ملک اوست و آفریده‌هایش از جمله انسان می‌توانند با مهاجرت از سرزمینی به سرزمینی دیگر، هر جا که دوست دارند زندگی کنند و وطن اختیار نمایند.(نساء، آیه 97؛ زمر، آیه 10)
از نظر آموزه‌های قرآنی، بهترین سرزمین که انسان می‌تواند بدان مهاجرت کند و وطن اختیار نماید، جایی است که امکان دینداری و تقواپیشگی فراهم باشد.(همان)
بازگشت به وطن
هر چند که حق جلای وطن و مهاجرت و انتخاب وطن دوم برای همگان به عنوان حق فطری فراهم است، همچنین حق بازگشت به وطن برای این افراد همچنان ثابت است و کسی نمی‌تواند آنان را از بازگشت به وطن اصلی و مالوف خویش بازدارد.(قصص، آیه 85؛ بقره، آیات 246 و 285) از نظر قرآن، یهودیانی که از شهر و دیار خویش به ظلم رانده شده بودند، پس از ایجاد حکومت طالوت به وطن خویش بازگشتند.(همان) بنابراین، اگر شرایط موجب هجرت یا اخراج یا مانند آن شده بود، پس از تغییر شرایط این حق برای مهاجران و اخراج شدگان است تا دوباره به وطن خویش بازگردند.
خروج از وطن و جلای وطن
انسان‌ها برای تحقق اهداف مشروعی چون کسب درآمد، تجارت، امنیت و مانند آنها می‌توانند از وطن خویش خارج شوند یا جلای وطن کنند و دوباره بدان بازگردند.(یوسف، آیات 56 تا 70؛ نساء، آیه 97)
کسب قدرت و ثروت در وطن بیگانه
انسان‌ها از این حق برخوردارند تا هر جایی که بخواهند بی‌آنکه ظلمی روا دارند، سکونت اختیار کنند و کسی نیز نمی‌تواند مانع سکونت آنان شود. از نظر قرآن، افراد ساکن در وطن بیگانه می‌توانند بر اساس شرایط و قوانین وطن دوم حتی در مراکز قدرت وارد شوند و مسئولیت‌های کلیدی و اساسی را بر اساس قوانین آن وطن کسب کنند؛ چنان‌که حضرت یوسف(ع) در مصر به حکومت و وزارت بر اساس قوانین مصر رسید.(یوسف، آیه 56)
همچنین براساس قوانین سرزمینی هر کسی می‌تواند در وطن دوم خویشان خود را دعوت کند و امکان حضور و برخورداری از امکانات مستوطین را به دست آورد.(همان؛ مائده، آیه 21؛ اعراف، آیه 161؛ بقره، آیه 58)