نگاه ویژه قرآن به اقتصاد
علی پوریا
اسلام به مجموعه آموزههای وحیانی گفته میشود که در کتاب و سنت و سیره معتبر گرد آمده است و به حکم عقل، هر انسان مؤمنی مکلف به تعبد بر اساس آن است. مجموعهای که از آن به نام اسلام یاد میشود به همه ابعاد زندگی فردی و جمعی بشر و مسائل مادی و دنیوی و نیز معنوی و اخروی او توجه دارد.
البته این مجموعه دارای دو دسته از اصول ثابت و متغیر است؛ چنانکه دارای دو دسته آموزههای بنیادین و کالبدساز از سویی و آموزههای آرایهساز و کیفیتبخش از سوی دیگر است. اجتهاد در مفهوم اسلامی به معنای شناسایی اصول ثابت از اصول متغیر، آموزههای کالبدساز از آموزههای زیباساز است. البته این بدان معنا نیست که ما میتوانیم اصول متغیر یا آموزههای آرایه آفرین را نادیده بگیریم؛ زیرا نادیده گرفتن این اصول و آموزهها به معنای نقص در سازهای است که از آن به نام اسلام مجسم و تمدنی یاد میشود. بنابراین، لازم است تا رهبری جامعه اسلامی بهعنوان مجتهد اسلام شناس، هر دو دسته از اصول و آموزهها را شناسایی و بر پایه یک سیاست گزاری دقیق و برنامهریزی زمانبندی شده، جامعه تمدنی اسلامی را در چارچوب کلیت اسلام تحقق بخشد.
اقتصاد در اسلام از جمله اصول ثابت و کالبدساز معرفی شده است؛ از این رو در آموزههای اسلامی در کنار توحید و امور عبادی محض چون نماز قرار گرفته و حتی در آیه 61 سوره هود به عنوان ماموریت اصلی بشر در زمین و علت ایجاد انسان خاکی معرفی شده است؛ چرا که هدف و فلسفه آفرینش بدون فعالیتهای اقتصادی بشر در زمین ناقص خواهد بود.
نویسنده در این مطلب به تبیین جایگاه و اهمیت اقتصاد در فرهنگ قرآنی و نقش آن در ایجاد تمدن نوین اسلامی به عنوان یک اولویت بسیار مهم و اساسی پرداخته است.
***
اسلام جمع اولویت گذاریها
درک شرایط و مقتضیات زمان، از مهمترینمؤلفههای جامعه پویا و زنده است. همان گونه که ازمؤلفههای اساسی اجتهاد اسلامی، هنر درک و فهم شرایط و مقتضیات زمان و مکان و حل مسایل جامعه و مردم بر اساس ارجاع آنها به اصول اسلامی و استنباط حکم است، هنر رهبری جامعه اسلامی نیز درک و فهم مقتضیات زمان و مکان و مدیریت جامعه در چارچوب اصول اسلامی و اولویت گذاریهاست.
هر چند که جامعه اسلامی بر مدار اصول عقاید و ایمان توحیدی شکل میگیرد و همواره اولویتهای فرهنگی بر دیگر جنبهها مقدم است؛ ولی باید توجه داشت که نگاه اسلام و قرآن به مسائل جامعه و نیازهای بشری، نگاه طولی نیست؛ یعنی اینگونه نیست که نماز اگر به عنوان ستون اسلام دانسته شده، توجهی به روزه و یا انفاق و تولید ثروت نداشته باشد؛ چرا که اسلام به معنای قرار دادن همه قطعات در کنار هم و ایجاد شکلی به عنوان انسان ربانی و امت و جامعه اسلامی است.
بنابراین، اولویتگذاریها تنها در چارچوب این امر معنا مییابد.اگر در روایات آمده است که پایههای اسلام مثلا نماز و روزه و حج و جهاد و ولایت است؛این بدان معنا نیست که میتوان یکی را برگزید و دیگری را نادیده گرفت؛ چرا که اینها همه به هم مرتبطند و قطعات یک پازل را تشکیل میدهند و همه امور باید در کنار هم دیده شوند تا دستگاه نظام اسلامی را تحقق بخشد.
نقش رهبری جامعه در تبیین موقعیتها
اینکه در برخی از روایات در میان اصول و آموزههای اسلامی به ولایت و رهبریت توجه ویژهای مبذول میشود، (کافی، ج 2، ص 17)
به معنای محوریت رهبری در مدیریت انسان و جامعه برای رسیدن به فلسفه آفرینش است؛ زیرا رهبری به سبب علم و آگاهی از اسلام و نیز علم و تسلطی که بر انسان و جامعه و جهان دارد، میداند که کدام یک از اصول یا آموزههای اسلامی، از اصول ثابت یا متغیر و کدام یک از آنها بنیادین و کدام یک غیر بنیادین است. همچنین او میداند که انسان و جامعه کدام قطعه را به درستی به کار برده و کدام را ندیده یا ناقص به کار گرفته است.
از این رو، با علم و قدرت و حکمت، به مهندسی جامعه میپردازد و با ارائه نظریهها، طرحها، سیاستها و برنامهها میکوشد تا جامعه به سمت هدف پیش برود.
رهبری به سبب همان علم و احاطهای که به حقایق از سویی و واقعیتها از سوی دیگر دارد، موقعیت را میسنجد و بر اساس همان موقعیت سنجی، به جابهجایی مواضع و منابع مالی و انسانی اقدام میکند تا هر جایی که نقصی است یا کژروی در آن صورت گرفته یا قطعهای دیده نشد، یا به درستی درجای آن قرار نگرفته را در سر جای خود قرار دهد و جامعه را برای این تحولات و تغییرات آماده و همراه و همگام سازد.
اسلام همانند قطعات یک پازل است که رهبری با تصویر کاملی که از راهنمایی قرآن دارد، میکوشد تا با کمک جامعه، آن تصویر را از حقیقت بر روی کاغذ آموزههای قرآن، در متن واقعیت جهان مادی ایجاد کند و نقشه قرآنی را در جامعه انسانی به تمام کمال پیاده نماید. از نگاه قرآن، رهبری از چنین جایگاه بلندی برخوردار است، مردم نیز در جایگاه اعضا و جوارح عمل میکنند. به این معنا که امام و امت سر و تن یک شخص را تشکیل میدهند. اینجاست که نمیتوان جدایی میان امام و امت ایجاد کرد؛ لذا در اسلام از امام به عنوان ولی و از مدیریت او به عنوان ولایت یاد میشود که بیانگر سرپرستی محبتآمیز است؛ چرا که سر نسبت به اعضای بدن خود احساس محبت و مسئولیت دارد و خود را پاسخگوی اعضا و جوارح میداند تا در محافظت و حمایت و سربلندی و سلامت آن تلاش کند و بهترین راهکارها و برنامهها و برونرفت را ارائه دهد. در مقابل، جامعه نیز مسئولیت دارد تا در برابر رهبر و امام جامعه، به درستی حرکتهای خود را تنظیم کند و از فرمانهای صادره از ناحیه رهبری تخطی نکند.
امت و امام در جامعه مکمل یکدیگر هستند. (حدید، آیه 25) از این رو در تحقق اهداف باید هم در حوزه مشاوره (آل عمران، آیه 159) هم اجرای طرحها و برنامهها(حدید، آیه 25) از یاری آنان سود برد تا جامعه اسلامی تحقق یابد.(مائده، آیه 2) از آیه 112 سوره آل عمران به دست میآید که جایگاه مردم همانند جایگاه رهبری در نظام اسلامی بسیار بالاست، به طوری که اگر پیمانی را مردم در چارچوب مدیریت رهبری بسته اند،همانند پیمان الهی دانسته میشود و تخطی از آن جایز نیست.
اقتصاد، از اصول تمدنی اسلام
با نگاهی به آموزههای قرآنی میتوان دریافت که اقتصاد جایگاه بس والایی در فرهنگ قرآنی دارد، به طوری که در کنار اصولی چون توحید و معاد و نبوت، و فروع اساسی چون نماز، انفاق و زکات و حقوق مالی مطرح شده است.(بقره، آیات 1 تا 5)
خداوند در همین آیات و آیات دیگر رستگاری و سعادت واقعی انسان را در اموری چون یکتاپرستی و سلامت امور اقتصادی و پرهیز از هر گونه فسادانگیزی میداند.
(اعراف، آیه 85؛ هود، آیات 84 تا 86) همچنین از آیه 5 سوره نساء بر میآید که جامعه انسانی با اقتصاد قوام مییابد و اگر اقتصاد در جامعه وجود نداشته باشد یا بهشکل درستی مدیریت نشود، جامعه انسانی فرومی پاشد.
میتوان دهها آیه را در قرآن یافت که بیانگر جایگاه مهم اقتصاد در حد و اندازه امور اعتقادی و عبادی است؛(بقره، آیات 3 و 41 و 43 و 83) چرا که انسان در جهان مادی و خاکی از آن رو آمده است تا مسئولیت آبادانی زمین را به عهده گیرد و زمین را چنان آباد کند که خود و دیگر موجودات روی آن از همه مواهب الهی به درستی بهره گیرند و به کمال بایسته و شایسته خویش برسند.(هود، آیه 61)
انسان در طبیعت مکلف است تا کار و تولید کند و با کار و تولیدات عمرانی خویش جهان و جامعه را بسازد. اینکه خداوند فرمان به انفاق میدهد یا از هر تولید و درآمد و ثروتی بخشی را جزو حقوق الهی و حقوق مردم تهیدست و بینوا میشمارد،
(ذاریات، آیه 19؛ معارج، آیه 25) به معنای لزوم فعالیتهای اقتصادی و کار و تولید ثروت است؛ چرا که بدون تولید ثروت و فعالیتهای اقتصادی نمیتوان از بخشش و احسان و انفاق و حقوق مالی سخن گفت.
رهبری به عنوان امام و مدیریت جامعه موظف است تا هم پای اصول اعتقادی و فعالیتهای فرهنگی و عبادی، به فعالیتهای اقتصادی توجه کند و قطعات بخشهای اعتقادی و اقتصادی را به عنوان قطعات اصلی کالبد و اسکلت ساختمان انسان و جامعه بداند و بر آن تاکید کند. از این رو پیامبر(ص) و پیامبران دیگر، در کنار قطعات اعتقادی به قطعات اقتصادی توجه داشتند؛ زیرا اگر اعتقادات را آهنهای ساختمان انسان و جامعه بدانیم، اقتصاد آجرهای این ساختمان است.
از اینرو پیامبران از جمله حضرت شعیب(ع) و حضرت یوسف(ع) و حضرت موسی(ع) و پیامبر گرامی(ص) به اقتصاد در تحقق جامعه آرمانی توجه ویژهای مبذول داشتهاند و حضرت شعیب(ع) میفرماید که وظیفه من در صدر آموزشها، اصلاح اعتقادات و اقتصاد جامعه است تا اسکلت بنای انسانیت و جامعه شکل بگیرد و هر آنچه در توان دارم در این دو بخش اصلاح اصول اعتقادی و امور اقتصادی هزینه میکنم.(اعراف، آیه 85؛ هود، آیات 84 و 87؛ شعراء، ایات 177 تا 183)
پیامبر گرامی(ص) در همه مدت رهبری و امامت خویش تلاش کرد تا جامعه تمدنی اسلام را بر اساس اصول اعتقادی و امور اعتقادی سالم و صحیح بر پا دارد. از این رو به تمام مباحث ریز و درشت اقتصادی از معاملات و اجاره و گردش پول و مانند آن توجه داشته و بخش مهمی از آیات قرآن به این امور تخصیص یافته است.
آموزههای اسلامی به گونهای به امور اقتصادی توجه دارد که از تولید، توزیع و مصرف همه چیز میبایست در چارچوب قوانین عادلانه و سالم قرار گیرد و نظارت دائمی بر آن اعمال شود.(حشر، آیه 7؛ یوسف، آیه 55؛ نساء، آیه 5؛ کهف، آیات 93 تا 97؛ شعراء، آیات 177 تا 183)
اگر تمدن اسلامی با اقتصاد قوی ایجاد شود و دو جنبه دنیا و آخرت، مادیت و معنویت در ساختمان خارجی تمدن اسلامی پیش چشم دوست و دشمن قرار گیرد، امکان آن است که الگویی برای جهانیان شود و مردم به تبعیت از آن علیه گفتمان استکباری غرب قیام کنند.
(بقره، آیه 143؛ حدید، آیه 25)
در اسلام اقتصاد، قوام جامعه است و به عنوان ستون مکمل ستون اعتقادات عمل میکند. از این رو، جهادهای نظامی و فرهنگی و علمی برای تثبیت این دو اصل انجام میشود. ازاین رو همه توجهها باید به سوی اعتقادات و اقتصاد جلب شود و این دو به عنوان دو دغدغه همیشگی مطرح باشد؛ زیرا پس از بنای سازه تمدنی اسلام میبایست همواره مواظب بود تا اصول اعتقادی و اقتصادی که قوام جامعه بدان است، تخریب نشود و بلکه بنیادهای آن استحکام و از هر گونه اهمالی دور شود.
لذا جهاد اقتصادی همانند جهاد اعتقادی و عملی همیشگی است و محدود به دورهای خاص نمیشود.