kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۰۶۸۲
تاریخ انتشار : ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۹:۳۶
شرحی از ماجرای غم‌انگیز ویرانی و اشغال 418 روستای فلسطین- ۵۰

اشغال روستای خربة اللّوز برای گسترش محور قدس



ولید الخالدی
ترجمه امیرحسین بابالار

خربة اللّوز
موقعيت:
PGR: 160130
فاصله تا قدس: 11 كيلومتر 
متوسط ارتفاع: 750 متر 
تملك و کاربری زمين‌های روستا در سال 45/1944 (هكتار): 
مالكيت
عرب: 449/5
يهودي: 0
مشاع: 0/7
مجموع: 450/2
کاربری
زراعی: 142/1
درصد از كل:32%
عمارت ساختماني : 1/3
جمعيت: 
سال 1931: 315 نفر
سال 45 / 1944: 450 نفر
تعداد خانه‌ها (سال 1931): 67 باب
خربة اللّوز پیش از 1948
روستا در جناح جنوبی قلّۀ یک کوه قرار گرفته و از جنوب، شرق و غرب به نواحی گسترده‌ای مشرف بود. مسیل وادی الصرار در پس مزارع جنوبی روستا قرار داشت و در غرب به دریای مدیترانه سرازیر می‌شد. یک جادۀ فرعی خربة اللّوز را به روستای عين کارم در شرق (و از آنجا به قدس) مرتبط می‌ساخت. در اواخر قرن نوزدهم، روستای خربة اللّوز بر دامنۀ بالادستی یک تپه واقع شده بود و از درّه‌ای که در جنوبش قرار داشت 245 متر مرتفع‌تر بود. دامنۀ پایین دستی روستا هم برای کار کشاورزی تراس‌بندی شده بود. [SWP (1881) III:21] 
طرح روستا شکل کمانی داشت که در راستایی شرقی - غربی واقع شده بود. خانه‌های روستا عمدتاً از سنگ آهک ساخته می‌شد. در سال‌های دهۀ 1940، خانه‌های جدید روستا در غرب روستا احداث شد. ساکنین روستا، که مسلمان بودند، در مسجد روستا به عبادت می‌پرداختند و از مقبرۀ یک شخصیت مذهبی محلی به نام الشيخ سلامة نگهداری می‌کردند. آنها از زمین‌هایشان برای پرورش تاکستان‌ها، درختان زیتون و بادام، و کشت سبزیجات و غلات استفاده می‌کردند. برخی از این محصولات به شیوۀ دیم و بخشی دیگر هم با آبیاری دستی با آب چشمه‌ها تولید می‌شدند. از دامنه‌های پوشیده از گیاهان هرز نیز به عنوان چراگاه استفاده می‌شد. در سال 45/1944 جمعاً 69/3 هکتار از زمین‌های روستا به کشت غلات و حبوبات اختصاص می‌یافت؛ 8/72 هکتار هم آبیاری شده و یا برای احداث باغاتی که 18/6 هکتار از آنها درختستان‌های زیتون بود به‌کار می‌رفت. روستا محوطه‌ای باستانی بود که دربرگیرندۀ قبرها، ویرانۀ ساختمان‌ها، یک سنگ آسیاب و شواهد مادّی دیگری بود که بر وجود سکونت‌های اولیه در روستا دلالت داشتند. 
 اشغال روستا و اخراج ساکنین آن    
در ژوئیۀ سال 1948، در پی عملیات دنی (أبوالفضل در فرمانداری الرّملة را ببینید)، وظیفۀ اشغال تعدادی از روستاها برای گسترش محور قدس که در اختیار صهیونیست‌ها بود به عهدۀ تیپ هرئیل ارتش اسرائیل گذارده شد. خربة اللّوز در کنار یک رشته از دیگر روستاهای همجوارش در میانۀ روزهای 13 و 14 ژوئیه اشغال شد.
براساس نظر بنی موریس مورخ اسرائیلی، تیپ مزبور به کار خود برای محافظت و گشتزنی منطقه دست‌کم تا به امضاء رسیدن توافق‌نامۀ آتش‌بس با اردن در‌آوریل 1949 ادامه داد. 
بسیاری از آوارگانی که در این منطقه باقی مانده بودند و یا تلاش می‌کردند در دورۀ موقتی به روستا بازگردند به زور اخراج شدند. 
موریس در گزارشی آورده است که در نوامبر 1948، یک جوخه از تیپ هرئیل در نزدیکی روستا با چند نفر از آوارگان مواجه شد که در حال حرکت به سمت غرب بودند. در اسناد ثبت شدۀ ارتش اسرائیل در مورد جزئیات آمده که «جوخۀ یادشده به آنها دستور داد که (از قلمروی تحت اختیار اسرائیل) خارج شوند،» و در این میان احشام و چارپایان ایشان را ضبط و مصادره کرد. [M:211-12, 247]  
آبادی‌های اسرائیلی در زمین‌های روستا 
هیچ آبادی اسرائیلی‌ای در زمین‌های روستا احداث نشده است.
روستا در حال حاضر
علفزار و گیاهان خاردار و درختان بادام، انجیر و خرنوب(فلوس) در میان قلوه‌سنگ‌ها و تراس‌بندی‌های تخریب‌شده در جای‌جای محوطه روییده و نمو یافته‌اند. 
جنگلی انبوه از درختان سرو و صنوبر در اطراف محوطۀ ایجاد شده است. در جنوب آن، در میان جنگل چاهی وجود دارد که گرداگرد آن را درختان بادام و انجیر فراگرفته است. این جنگل برای بزرگداشت موشه دایان1، ژنرال اسرائیلی به او اختصاص داده شده است. 
پانوشت:
1- Moshe Dayan (در عبری: משה דיין‎) یکی از مشهورترین فرماندهان نظامی نیروهای دفاعی اسرائیل و بعدها سیاستمدار اسرائیلی بود. ژنرال موشه دایان در بین سال‌های ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۸ میلادی، فرماندهی ستاد کل فرماندهی و عملیات نیروهای دفاعی اسرائیل را برعهده داشت و چهارمین ژنرال اسرائیلی در این مقام بود. موشه دایان در سن ۱۴ سالگی به سازمان‌ هاگانا پیوست. ده سال پس از پیوستنش به‌ هاگانا توسط نیروهای انگلیسی دستگیر شد و دو سال را در زندان انگلیسی‌ها گذراند. نهایتا در فوریۀ ۱۹۴۱ میلادی آزاد شد و به همراه سازمان‌ هاگانا به جنگ علیه آلمان نازی در طول جنگ جهانی دوم پرداخت. در طول جنگ بود که در اثر برخورد گلوله به شیشه دوربینی که در حال نگاه کردن از آن به مواضع دشمن بود، چشم چپش را از دست داد. پس از پایان قیومیت بریتانیا بر فلسطین و اعلام تشکیل کشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و آغاز جنگ استقلال اسرائیل میان کشورهای عربی، مسئولیت نگهداری از منطقۀ استراتژیک «دره اردن» به وی و نیروهای تحت امرش واگذار شد. با نشان دادن قابلیت‌های فرماندهی در طول جنگ، توانست نظر فرماندهان ارشد نیروهای دفاعی اسرائیل را به خود جلب کند، به‌طوری‌که مسئولیت‌های مهم دیگر و فرماندهی یگان‌های بیشتری در طول جنگ استقلال به وی واگذار شد. در سال ۱۹۵۰ برخی از مساجد و مشهد نبی حسین در شهر عسقلان به‌دستور وی تخریب گردید. این بنا که به عقیده برخی از شیعیان و محل دفن رأس‌الحسین بوده ‌است مورد توجه و زیارت همه مسلمانان قرار داشت و به‌دلیل قدمت بالای آن که به قرن ۱۱ میلادی باز می‌گشت از آثار باستانی فلسطین نیز به شمار می‌رفت. راز کلتر (Raz Kletter) باستانشناس یهودی می‌گوید که این بنا چنان تخریب گردید که حتی یک سنگ هم از آن باقی نماند. نگاه بسیار مثبت دیوید بن‌گوریون اولین نخست‌وزیر اسرائیل به موشه دایان و شیمون پرز (که بعدها نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور اسرائیل شد)، باعث شد تا پله‌های ترقی در حیطه درجات نظامی را به سرعت طی کنند، تا نهایتا موشه دایان در سال ۱۹۵۳ میلادی، به بالاترین درجه نظامی (راو آلوف) در ارتش اسرائیل دست یافت و تا سال ۱۹۵۸ میلادی، فرماندهی ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل را عهده‌دار شد. در دوران جنگ کانال سوئز در سال ۱۹۵۶، فرماندهی جنگ را در مقام فرماندهی ستاد کل فرماندهی و عملیات نیروهای دفاعی اسرائیل خود شخصا برعهده گرفت که نهایتا منجر به پیروزی نظامی اسرائیل شد. در سال ۱۹۶۷ و جنگ شش‌روزه وی مقام وزارت دفاع اسرائیل را عهده‌دار بود و دستورات و پیش‌بینی‌های وی در طول جنگ شش‌روزه عامل مهمی در پیروزی نیروهای دفاعی اسرائیل بر ارتش‌های چند کشور عربی بود. اسرائیل در پایان جنگ شش‌روزه، نوار غزه، صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن (شامل اورشلیم شرقی) و بلندی‌های گولان را تصرف کرد. در کل با پیروزی‌های به‌دست آمده و سرزمین‌های به غنیمت گرفته شده، مساحت اسرائیل ۳ برابر افزایش یافت. پس از مرگ لوی اشکول و انتخاب شدن گلدا مایر به مقام نخست‌وزیری اسرائیل، در سال ۱۹۷۳، موشه دایان همچنان در سمت وزیر دفاع اسرائیل باقی ماند. اما با غافلگیر شدن اسرائیل در حمله ناگهانی اعراب و اصرار موشه دایان مبنی بر تدافعی نگاه داشتن آرایش نیروهای ارتش اسرائیل در مقابله با اعراب، باعث شد تا در دو روز اول جنگ، نتیجه جنگ به نفع و پیشروی اعراب منجر شود. اما با تغییر استراتژی و دکترین نظامی اسرائیل مبنی بر «کشاندن جنگ به خاک دشمن»، اسرائیل خطوط مقدم ارتش مصر در صحرای سینا را درهم شکست و سپس با پیش روی گذاشتن کانال سوئز و نابودی کامل ارتش سوم مصر، به جبهه سوریه پاتکی نظامی زد و با موفقیت نیروهای ارتش اردن، سوریه و عراق را درهم کوبید و تا حومه دمشق را تا پایان جنگ گلوله‌باران می‌کرد. با وجود پیروزی در انتخابات کنست (پارلمان اسرائیل)، پیشنهاد مناخیم بگین، نخست‌وزیر وقت اسرائیل از حزب لیکود را مبنی بر قبول مقام وزارت خارجه اسرائیل را در سال ۱۹۷۷ میلادی پذیرفت. نقش وی در مقام وزیر خارجه اسرائیل در تدوین پیمان صلح کمپ دیوید در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ و عقد اولین پیمان صلح میان طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح میان مصر و اسرائیل انجامید، بسیار حائز اهمیت است. نهایتا موشه دایان بر اثر سکته قلبی در سال ۱۹۸۱ میلادی در تل‌آویو درگذشت. جسد او در آبادی یهودی‌نشین نهلال که موشه دایان در آنجا بزرگ شده بود و آن را بسیار دوست می‌داشت، دفن شد.