زنگ مجازی- جنگ ترکیبی
حوزهسازی درامپراطوری رسانهای
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
حفظ و در نقطه مقابل آن، انتشار اطلاعات در حوزه رسانه برای نگهداشت عوامل روانی جامعه و تقویت نیروهای نظامی از چنان اهمیتی برخوردار است که طی عملیات وعده صادق یک و دو شاهد آن بودیم که امپراطوری رسانهای و جریانهای رسانههای اصلی دنیا نیز تحت تاثیر این موضوع بودند؛ بارها خبرنگار ارشد بیبی سی و یا سایر خبرگزاریها مثل الجزیره از سرزمینهای اشغالی گزارش میدادند که ما امکان دسترسی به اماکن و اطلاعات را نداریم و محدودیتهای شدیدی نیز برای انتشار خبرها وجود دارد.
در یکی از این موارد که خبرنگار آمریکایی اقدام به انتشار تصویری از محل اصابت موشکهای ایرانی کرده بود؛ اخراج شد و رژیم صهیونیستی اثبات کرد که در این زمینه با هیچکس شوخی ندارد؛ اگر چه حتی آن خبرنگار، خبرنگار ایالات متحده باشد.
هفته گذشته اشاره داشتیم که جوش و خروش ابتدائی در جهان که بعد از عملیات طوفان الاقصی و در طی روزهای آغازین تجاوز همهجانبه رژیم صهیونیستی به غزه صورت گرفت؛ هم به دلیل تکرار و عادت به اخبار و هم به دلیل انحراف و مهار اخبار از تب و تاب افتاد و و در قیاس با روزهای ابتدائی کمتر شاهد کنشگریهای اجتماعی هستیم.
اهمیت مهار اطلاعات برای هر کشوری که در حال جنگ است؛ بسیار زیاد و با ارزش میباشد؛ اما! برای رژیم صهیونیستی که همواره در جنگ مستمر و با مفهوم هست و نیست خود و بقا و فنا روبه روست از اهمیت صد چندانی برخوردار است که این موضوع را خود آنها بیشتر وای بسا زودتر از هر کس دیگر متوجه شدهاند و بنابراین شاهد هستیم که یکی از برترین مؤلفههای قدرت رژیم صهیونیستی، در موضوع «امنیت و جمعآوری اطلاعات» است که با همین مبنا، اقدامات تروریستی خود را طراحی و در سطوح مختلف اجرا میکند.
در واقع رژیم صهیونیستی با(جمعآوری-پالایش-حفظ و نگهداشت-انتشار و...) اطلاعات، زمینههای هر گونه اقدام را برای خود فراهم و در زمان لازم عملیاتهای مثل عملیات پیجرها و یا.... را انجام میدهد.
با امعان نظر به اینکه ما نیز بر اساس تجربههای شکل گرفته در جریان تحولات اجتماعی- که همگان به ویژه
بعضی از سلبریتیها سعی میکردند صاحب نظر باشند- رو به کنترل و مهار اطلاعات و شیوهای انتشار آنها آوردیم؛ شاهد بر آن هستیم که به نسبت حدود مثلا سه سال قبل چقدر میزان آگاهی شخصیتهای تاثیرگذار و شناخته شده بر نحوه عملکرد و مسئولیتپذیری خودشان در فضای مجازی افزایش پیدا کرده و تا حدود زیادی از اظهار نظرهای غیر کارشناسی و یا سوگیریهای مبتنی بر امواج شکل گرفته کاسته شده و به نوعی سلامت روحی و روانی جامعه لااقل در این زمینهها ضمن تامین بهبود پیدا کرده است.
دستگیریهای اخیر در فلسطین اشغالی به نام جاسوسی برای ایران، گر چه میتواند بیانکننده ابعاد قدرت ایران در زمینه نفوذ به سرزمینهای اشغالی باشد؛ اما سوی دیگر این ماجرا بیانکننده وسواس بیش از اندازه و قابل تامل دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی نیز است که با کوچکترین کنشی که هر فرد در فضای مجازی دارد او را وادار به پاسخگویی میکنند وای بسا که در معرض اتهام به جاسوسی نیز قرار میدهند.
بدیهی است که میتوان این دو کنشگری دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ایران و اسرائیل را
رو به روی هم قرار داد و به مقایسه آنها پرداخت و از قبال این مقایسه به نتایجی دست یافت که شیوه کنترل و مهار انتشار محتوا به خصوص سلبریتها در فضای مجازی چه تاثیراتی میتواند بر بستر جامعه و امنیت داشته باشد.
اگر این مقایسه را ببریم به حد مصداقی بعد از انتشار خبر دستگیری تعدادی از افراد در سرزمینهای اشغالی توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، این خبر به حدی برای جامعه اسرائیل عجیب و شوک آوار بود که برنامههای تحلیلی بسیار برای آن در شبکههای مختلف گذاشته شد و جراید و مطبوعات نیز به صورتی گل درشت به ابعاد آن پرداختند و با این شیوه همگان را به آنچه که در فضای مجازی منتشر میکنند مسئولیتپذیر و پاسخگو قرار میدهند که هیچ! از نگاه دیگر نیز میتوان گفت که یک اقدام پیش دستانه و پیشگیرانه برای موقعیتهای بعدی است که در صورت شکل گیری عملیات وعده صادق3 و... از انتشار تصاویر اصابت موشکها و یا هر سلاح دیگر توسط مردم جلوگیری کنند.
با این رویکرد و توصیف نسبت به موضوع (احاطه، مهار وکنترل) اطلاعات، مبحث هفته گذشته«استیلای اطلاعات» منطق بیشتری پیدا میکند که میتوان گفت؛ زیر بنای کلیه کارهای اطلاعاتی را در بر میگیرد؛ چنانکه در فعالیتهای رسانههای سنتی نیز میتوانیم کاربرد و کارکرد آن را ببینیم و به راحتی قابل ذکر است که عنصر اصلی در «استیلای اطلاعات» نه تنها اطلاعات کسب شده است؛ بلکه اطلاعاتی هم که به دست نیامده با سناریو پردازی و تبدیل آن به گزارههای انجام پذیر دارای ارزش و اهمیت مضاعف میشوند که نمونه آن را در دستگیری افرادی که در سرزمینهای اشغالی اقدام به انتشار تصاویر عملیات وعده صادق کرده بودند شاهد بودیم و متاسفانه خلاء اقدامات قاطع بر این نوع مدل از استیلای اطلاعاتی در ایران بر سر بزنگاههای مثل بعضی از وقایع اجتماعی همانطور که اشاره شد به شدت احساس میشود.
وینترز وگیفین از نویسندگان مطرح نظامی در آمریکا در یکی از نوشتههای خود آورده بود که استیلای اطلاعات شامل دو بخش است. اول، ساخت و حفاظت از اطلاعات دوستان و دوم، از بین بردن اطلاعات ارسالی به دشمنان و او این مورد را هم اضافه میکند که هر دو مورد ذکر شده تنها مربوط به سیستمهای اطلاعاتی نظامی نمیشود؛ بلکه تبلیغات و رسانهها را نیز در بر میگیرد.
نسبت به گذاره اول مورد اشاره وینترز وگیفین، ما علاوهبر مصادیق دوران دفاع مقدس که حتی از تریبون نماز جمعه نیز گاهی اطلاعات مربوط به دوستانمان در عراق درز میکرد تا عملیاتهای مختلفی مثل کربلای پنج و تا همین ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران و فرماندهان حزبالله در لبنان، شاهد مثال زیاد داریم که متاسفانه اتفاق افتادند و موضوع حفاظت از اطلاعات دوستان آنگونه که باید مورد اهمیت و یا دقت نظر و وسواس قرار نگرفته و بالتبع آسیبهای آن را چون یک تئوری اثابت شده بوده به شدت احساس کردیم.
درخصوص گزاره دوم نیز چه از قبل و چه اکنون متاسفانه هنوز که هنوز است گاهی شاهد خامی رفتار و گفتار بعضی از سیاستمداران ارشد حوزه اجرائی و دیپلماسی هستیم که به رغم تجربهها و به رغم شواهد بر دشمنی دشمنان، گاهی در کلام و بیان به گونهای صحبت میکنند که پیام ضعف و یا عدول از خط قرمزها را به دشمنان منتقل میکنند و باز هم آسیبهای آن را در مقاطع مختلف با پوست و گوشت و استخوان احساس کردیم که هر گاه کُرنش رفتاری و یا زبانی در مقابل دشمن صورت گرفته او این کرنش را به حساب دوستی و یا سازش و صلح نگذاشته؛ بلکه تعبیر به ضعف و عدم وجود قدرت میکند و میزان فشار و زورگویی را به انحاء مختلف بیشتر میکند.
نمونهای از آنچه رژیم صهیونیستی چه در داخل و چه در خارج با اطلاعات انجام میدهد را در اندازهای متفاوت و با کیفیتی مشابه به این، آمریکا در جنگ ویتنام انجام داد. در آن زمان آمریکا به خبرنگاران اجازه و امکان دسترسی به اخبار جنگ را صادر میکند؛ اما جالب این است که این دسترسی فقط در حوزه اصطلاحات نظامی است و در صورتی که منافع نظامیان را تامین نکند میتواند لغو شود. پنتاگون به جهت احاطه بر خبرنگاران و به منظور کنترل بیشتر، حتی یک منشور پنجاه مادهای را نیز تنظیم و در اختیار خبرنگاران قرار میدهد تا خبرنگاران به صورت کاملا قالببندی شده حدود و اختیارات و محدودیتها و آزادیهای خود را نسبت به دسترسی و انتشارات اطلاعات بدانند.
در منشور و فهرست واگذار شده به خبرنگاران توسط پنتاگون نکات عجیب دیگری نیز گنجانده شده است که امروز دوباره میتواند با رفتار رسانهای بعضی از افراد رسانهای و هنرمندان و جریده نویسان مورد مقایسه قرار بگیرد.
مضاف بر منشور و فهرست پنجاه مادهای، هر کس دیگر هم که داعیه دار انتشار اخبار جنگ بود باید با پنتاگون دارای قرارداد میشد و امضاء و تعهد میداد که از اصول تعیین شده نسبت به پوشش اخبار جنگ ویتنام تخطی نکند و حتما خبرنگاران و گزارشگران باید از دستورالعملهای دولت تبعیت داشته باشند.
این نوع اقدام پنتاگون در جنگ ویتنام و همینطور رژیم صهیونیستی در کنترل و مهارت اطلاعات را میتوان «حوزه سازی رسانهای» نیز نامگذاری کرد که در ساختار نظامی انسجام بیشتر مییابد و همانگونه که از گزارشهای خبرنگارها در سرزمینهای اشغالی مشهود است؛ هر گزارش در شرف انتشار، پیش از انتشار به بازنویسی و بازخوانی نظامیان میرسد.