نقش امید و آرزو در زندگی(1)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
از منظر آموزههای وحیانی امید و آرزو چه نقشی در حیات فردی و اجتماعی انسان دارد و کدام امید و آرزو میتواند موجبات رشد، سعادت و رستگاری انسان و جوامع انسانی را فراهم آورد؟
پاسخ:
زنده بودن انسان به امید و آرزو
انسان در پرتو امیال و کششهای درونی خود که در جهت دهی آن از نیروی عقل سود میجوید، تمام سرمایه وجودی خویش را به حرکت درآورده و به سیر و سلوک آفاقی و انفسی میپردازد. انسانی که بر حسب فطرت خود، کمال مطلقطلب، عدالتخواه، حقیقتطلب و حقگرا، دوستدار زیبایی و... میباشد، براساس قوه عاقله خود نقشه راهی را بر میگزیند و با امید و آرزو در جهت دستیابی به آن و محقق ساختنش تلاش و کوشش میکند- به تعبیر دیگر انسان موجودی است که در دریای وجودش، امید و آرزو و طلب موج میزند، به گونهای که حیات او مرهون امید و آرزو است.
شهید مطهری(ره) در این رابطه مینویسد: «در روح انسان، دو مرکز و دو کانون موجود است که هر یک از این دو، منبع یک نوع فعالیت و تجلیات روحی است. نام یکی از این دو کانون عقل یا خرد و نام آن دیگری، قلب یا دل است. فکر و اندیشه، دوراندیشی، حسابگری، منطق، استدلال و علم و فلسفه از تجلیات کانون عقل است، و بعضی دیگر از تجلیات روحی مانند: خواستن و شیفته شدن و آرزو کردن و به حرکت درآوردن از کانون دل سرچشمه میگیرد. از کانون حرارت و حرکت برمیخیزد، و از کانون عقل؛ هدایت و روشنایی، آن کسی که دلی افسرده و بیخواهش و بیامید و آرزو دارد، موجودی سرد و بیحرکت و جامد است و هیچگونه فعالیتی از او سر نخواهد زد.» (بیست گفتار، شهید مرتضی مطهری(ره)، ص 278)
انواع آرزوها
آرزو که براساس روایت پیامبر گرامی(ص) برای امت آن حضرت مایه رحمت است و در صورت فقدان آن، هیچ مادری به فرزند خود شیر نمیداد و هیچ باغبانی درختی در زمین نمینشاند.
(سفینهالبحار، ج 1، ص 30)
براساس جهتگیری عقلانی آن دارای انواعی است که ما از آنها به آرزوهای باطل و بازدارنده و آرزوهای کمالزا و سعادتبخش تعبیر میکنیم.
الف) آرزوهای باطل و بازدارنده
مجموعه فعالیتهای انسان دوگونه است: 1- فعالیتهای التذاذی 2- فعالیتهای تدبیری. فعالیتهای التذاذی همان فعالیتهای سادهای که انسان تحت تأثیر مستقیم غریزه و طبیعت و یا عادت که طبیعت ثانویه است، برای رسیدن به یک لذت و یا فرار از یک رنج انجام میدهد. امیال و آرزوهای او عمدتا براساس جلب لذت بیشتر و دفع ضررهای محتمل است. بنابراین کارهایی از این دست، موافق و ملایم با میل و هوای نفس انسان و مستقیما با لذت و رنج انسان سر و کار دارد. کارهای لذتآور با نوعی جاذبه و آرزوهای مادی انسان را به سوی خود میکشد و کارهای رنجآور با نوعی دافعه و آرزوهای منفی انسان را از خود دور میسازد.
انسان در این نوع فعالیتهای التذاذی با حیوانات نیز مشترک است، لذا به هر میزان فعالیتهای التذاذی او بیشتر و غلبه داشته باشد، به افق حیوانیت نزدیکتر است تا به افق انسانیت! اما نوع دوم فعالیتهای تدبیری است که خود آن کارها فینفسه جاذبه یا دافعهای ندارند و غریزه و طبیعت، انسان را به سوی آن کارها نمیکشاند و یا از آنها دور نمیسازد، بلکه انسان به حکم عقل و ارادهای که دارد و به خاطر مصلحتی که در انجام این نوع فعالیتها نهفته است و یا به خاطر مصلحتی که در ترک آنها میبیند، آنها را انجام میدهد یا ترک میکند، یعنی به تعبیر دیگر علت غایی و نیروی محرک و برانگیزاننده انسان و آرزوهایی که در سر میپروراند، مصلحت ناشی از تعقل است، نه لذت ناشی از غریزه و طبیعت و عادت. زیرا لذت و آرزوهای مادی در این رابطه را غریزه و طبیعت و مصلحت و آرزوهای مرتبط با مصلحت را عقل تشخیص میدهد. بنابراین به هر میزان فعالیتهای تدبیری انسان بیشتر و غالب باشد به همان اندازه، به افق انسانیت نزدیکتر خواهد بود، زیرا مجموعه کنشها و فعالیتهای او اعم از غریزی و مادی تحت نظام عقلانی فعالیتهای تدبیری قرار دارد.
(ادامه دارد)