kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۸۲۴۳
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۰
زنگ مجازی- جنگ ترکیبی

آخرین سکانس«یحیی»؛ حرکت...!

 

عزیزالله محمدی(امتدادجو)
خبرهای اولیه از بعداز ظهر پنجشنبه 26 مهر این بود که «یحیی سنوار» در یک درگیری در منطقه تجمع نیروهای رژیم صهیونیستی در رفح با حملات‌تانک‌ها و نیروهای پیاده که در چند مرحله صورت گرفته به شهادت رسیده و رژیم صهیونیستی با انتشار این خبر و بعضی تصاویر تایید نهائی را به نتیجه تشخیص DNA موکول کرده.
در این فاصله تصاویر مختلفی بیرون آمد که دبیرکل حماس درمیان آوار ساختمانی بر اثر شلیک‌تانک‌ها با چهره‌ای غبارآلود اما مصمم شهید شده بود و به ترتیب آرام آرام تصاویر دیگر نیز منتشر شد و در نهایت یک ویدئو حدود یک دقیقه‌ای کاری کرد کارستان که حتی مرگ شهید سنوار هم همانند آغاز طوفان الاقصی در هفتم اکتبر تبدیل به عامل تحقیر رژیم صهیونیستی شد.
این ویدئو خیلی زود به رغم کارکرد داخلی که رژیم صهیونیستی از انتشار آن می‌‌‌‌‌خواست بگیرد؛ تبدیل به پر بازدیدترین ویدئو فضای مجازی و اینستاگرام و سایر سکوهای شبکه‌‌های اجتماعی شد و در پی آن کاربران واکنش‌‌های مختلف و احساسات برانگیخته شده خودشان را در فضای مجازی نشان دادند.
واکنش‌های صورت گرفته در سرتاسر جهان به غیر از معلوم الاحوالانی که در حصار تفکر صهیونیستی قرار دارند؛ کاملا متفاوت از هدف رژیم صهیونیستی بود که می‌‌‌‌‌خواست با انتشار آن ویدئو شخصیت سنوار را ترور مجدد و کوچک کند.
کار به جایی کشید که حتی اینفلوئنسرهای مشهور آمریکایی هم پای کار آمدند و با انتشار کلیپی از خودشان گفتند: او تنها درون ساختمانی بود و علیه اشغالگری و برای آزادی ملت خود تا آخرین نفس جنگید. هنرمندان ژاپنی تصاویر او را در قالب هنر مدرن و ترکیبی و با گرافیک در هیبت یک سامورایی که تا آخرین لحظه با هر سلاح ممکن جنگیده است منتشر کردند.
کاربران در سرتاسر جهان نوشتند که «مردها ایستاده می‌‌‌‌‌میرند» و گر چه رژیم صهیونیستی بعد از واکنش‌‌های اولیه سعی کرد آن ویدئو را به انحاء مختلف کم اثر کند؛ اما از چنان تصاویر بدیع و بکر و بی‌نظیر و به قول اهالی سینما از صحنه آرایی و دکوپاژی برخوردار بود که هزار کارگردان‌هالیوود هم نمی‌‌‌‌‌توانستند این صحنه را به تصویر و در قاب بکشند.
بزرگ‌ترین دلیل توجه کاربران شبکه‌‌های اجتماعی به این ویدئو که ارتش اسرائیل آن را ضبط و منتشر کرد آن بود که تا قبل از انتشار آن، شیپور رسانه‌ای و شبکه‌‌های دروغ پردازی و شایعه ساز رژیم صهیونیستی در سرتا سر جهان تلاش داشتند تا از سنوار چهره‌ای غیر از آنچه که هست را به جهانیان معرفی کنند.
 آنها سنوار را ترسو، پنهان و فاقد شهامت برای مبارزه معرفی می‌‌‌‌‌کردند و حتی اعلام کرده بودند که او در غزه نیست و فرار کرده و یا اینکه سپر انسانی درست می‌‌‌‌‌کند؛ اما انتشار این ویدئو در حالی که او در حال مبارزه است و‌تانکها محل حضور او و همراهانش را به گلوله بستند و او حتی دستش از ناحیه بازو قطع شده و مثل آخرین سرباز روی یک مبل کهنه و به جا مانده از آوار نشسته و صورت خود را هم پوشانده تمام آنچه را که رژیم صهیونیستی چه از قبل و چه در آن لحظه با تبلیغات جهت دار رشته بود را یک جا پنبه کرد.
بر اساس آنچه که از روایت این ویدئو مشاهده شد؛ سنوار حتی حاضر به تسلیم شدن تا لحظه آخر نبوده و در حالی که رمقی از شدت خونریزی نداشت و اسلحه‌اش هم تا آخرین فشنگ خود را به سمت سربازان رژیم صهیونیستی شلیک کرده بود و نیاز به تعمیر داشت؛ خیره به چشم‌های دشمنان بود و با ابهت تمام آنها را می‌‌‌‌‌ترساند و وقتی که کوادکوپتر دوربین دار به محل حضور او نزدیک شد او سعی کرد با عصا یا با چوبدستی آن را مورد هدف قرار بدهد.
این صحنه خیلی شبیه به سکانس پایانی فیلم‌‌هایی است که همواره کارگردانان تلاش دارند تا در آن قهرمانی را به دوره‌‌ها و نسل‌های بعد معرفی کنند و معمولا گرچه این سکانس با یک نگاه تراژدیک به پایان می‌‌‌‌‌رسد؛ اما پیامی از چهره و هدف و مسیر قهرمان منتقل می‌‌‌‌‌کند که با هزاران کتاب و سخنرانی و تبلیغات دیگر حاصل نمی‌‌‌‌‌شود.
به رغم همه ترور شخصیتی که از او در قالب تهمت به جاسوسی و... انجام داده بودند؛ سکانس پایانی زندگی یحیی سنواری که در سال‌های آغازین هفتمین دهه عمرش بود از او چنان شخصیتی ساخت که تمام تاریخ فلسطین و جهان اسلام او را از یاد نخواهد برد.
تنها، بی‌کس، اسلحه‌ای کهنه و نیاز به تعمیر، کتابچه دعا، چند خشاب خالی که یعنی تا لحظه آخر با هر وسیله ممکن جنگیده، لباس رزم به تن، بازویی قطع شده و در حال خون ریزی، چفیه‌ای به صورت، نگاهی غضب آلود، آبنباتی که گویای آن است که شاید روزها و ساعتها در کمینی بوده و تنها منبع تامین کالری هست، اکسسوار این سکانس بودند که «قهرمان» به فرمان خدا آخرین حرکت را انجام می‌‌‌‌‌دهد و چوب را به سمت دوربین پرتاب می‌‌‌‌‌کند؛ مثل لحظه‌ای که موسی به دریا عصا می‌‌‌‌‌زند. و بعد: کات.
این سکانس برای ما خیلی آشنا به نظر می‌‌‌‌‌آید. روضه نخوانم اما اشاره‌ای کوتاه و بعد بگذرم؛ کربلا، عصر عاشورا سال 61 هجری. قتلگاه و شمر جالس علی... و بعد دود از خیمه‌‌ها. 
یا سکانسی دیگر در همان سال؛ کوفه. یک مرد. تنها. مُسلم و... دارلعماره. و باز سکانسی که میرباقری در مختار به تصویر کشید. باز هم کوفه. کوچه. مختار و مسجد کوفه و کنار منبر با تنی که پر از تیر است و زخم شمشیر، اما! هیچ سربازی جرات نزدیک شدن به او را ندارد.
گویا سنوار این لحظه‌‌ها را دیده بود و برای همین گفته بود «یا پیروز می‌‌‌‌‌شویم یا کربلا رخ می‌‌‌‌‌دهد» کربلا تعین‌کننده مسیر حق است و هر آزادی خواهی در جهان امام حسین(ع) را الگوی خود قرار می‌‌‌‌‌دهد. او هم به این بینش و درک رسیده بود که گر چه سالها در اسارات زندان‌‌های رژیم منحوس صهیونیستی قرار داشت اما آنجا هم دست از مقاومت برنداشته و بیست سال قبل در رمانی که در همان اسارت نوشت(خار و میخک) امروز خود را پیش‌بینی کرد.
یحیی سنوار تنها یک چریک و مبارز ضد استکبار جهانی نبود. او در مقام یک اندیشمند صاحب قلم و ادیبی خلاق نیز حرف‌های زیادی برای گفتن داشت. سال‌های زیاد اسارت در شکنجه‌گاه‌های دشمن او را منفعل و راکد و مایوس نکرد؛ بلکه برای مقاومت، به شیوه‌ای دیگر روی آورد. هماوردی او با قلم و کاغذ و ذهن پویایش به‌کار افتاد. 
یحیی نوشته است:...مادر، الآن وقتش رسیده، خودم را دیدم که بموقعیت آنها یورش می‌برم و آنها را مثل میش‌ها می‌‌‌‌‌کشم و سپس شهید می‌‌‌‌‌شوم، و رسول خدا(ص) را در «جنات نعیم» دیدم که می‌فرمود: «خوش آمدید! خوش‌آمدید!».
خون سنوار و خون هنیه با خون سید حسن نصرالله و حاج قاسم در راه قدس در هم آمیخته شد؛ اما بعضی‌‌ها از خواب غفلت در منطقه بیدار نشدند. خبرنگار معروف تونسی«حسام» در این باره خطاب به شیوخ عرب منطقه نوشت: نصرالله شیعه شهید شد و عده‌ای از سعودی‌ها شادی کردند، سنوار سنی شهید شد و برخی از سعودی‌‌ها باز هم خوشحال شدند.خب به ما بگو دین پدرت چیست؟ نکند از یهودیان خیبر باشد در حالی که ما نمی‌‌‌‌‌دانیم؟
صاحب خانه‌ای که یحیی سنوار در آن شهید شده هم نوشته: «مایه فخر و‌ مباهات ماست که در منزل ما شهید شدی. خانه ما، جان‌‌های ما و هر چه داریم فدای تو‌ای ابو ابراهیم.»
داگلاس موری روزنامه نگار معروف انگلیسی هم خودش را به محل شهادت سنوار رساند و روی صندلی که او نشسته بود عکس گرفت. سیاوش اردلان خبرنگار ارشد BBC فارسی هم نوشت: «این ویدیو از آخرین لحظات یحیی سنوار مسلما با هدف تبلیغاتی خاصی از سوی اسرائیل انتشار یافته؛ صرف نظر از اینکه احساس مخاطب راجع به این آدم چیه، این ویدئو به نظر، عکس اون هدف کار کرد. حماس اگر هم می‌‌‌‌‌خواست نمی‌‌‌‌‌توانست چنین صحنه‌‌هایی را تصویر سازی کند. » مهرزاد دانش از منتقدین سینما هم نوشت: «تصاویر آخرین لحظات زندگی سنوار درست مثل سکانسی از یک فیلم سینمایی درباره مبارزه قهرمان است که واپسین ثانیه‌‌ها را سپری می‌‌‌‌‌کند؛ از لوکیشن آخرالزمانی گرفته تا حرکت و زاویه و فاصله دوربین تا مکث و اکت و چهره شخصیت مقابلش و سپس پرتاب آن شی به سمت دوربین و فیکس نهائی تصویر. شگفت انگیزه!»
 نکته جالب و قابل تامل دیگر آن است که نظامیان ارتش تروریستی اسرائیل پس از شهادت یحیی السنوار انگشت اشاره او را بریدند! این اقدام توسط تروریست‌‌های داعشی انجام می‌شد و آنها نیز انگشت روی ماشه را پس از شهادت یا هنگام اسارت قطع می‌کردند.
کاربران شبکه‌‌های اجتماعی با پرداختن به این موضوع شباهت داعش و صهیونیزم را نیز مورد توجه قرار دادند و در نقطه مقابل شعله‌ور شدن حمایت از غزه و لبنان هست که آن هم وارد مرحله جدیدی شده.
در خبرهای موجود در فضای مجازی انتشار خبر، زنی که طلاهایش را به جبهه مقاومت بخشید یا مردی که داراییش را به هوافضای سپاه واگذار کرد و یا زوجی که مسکن مهر خود را فروختند تا به لبنان کمک کنند از شگفتی‌‌های دیگر بعد از خبر شهادت یحیی سنوار است که هر روز و هر لحظه ابعاد جدیدی پیدا می‌‌‌‌‌کند.
بعد از شهادت یحیی سنوار فرمانده گردانی که او را به شهادت رسانده بود به رادیو ارتش اسرائیل گفت: یحیی سنوار قبل و بعد از اینکه هر دو بازویش زخمی‌شود، به سمت نیروهای ما چند نارنجک پرتاب کرد. شهید حاج قاسم سلیمانی درخصوص فرماندهی دردفاع مقدس جمله‌ای داشت که خیلی با لحظه‌‌های آخر شهادت یحیی سنوار مطابقت دارد: فرماندهی در جنگ ما امامت بود؛ نه هدایت. فریادشان این بود «بیا» نه این‌که «برو» و سنوار همین بود. در پناهگاه نبود. او رزمنده بود با همان اسلحه‌ای که از مجموع تسلیحاتش برایش باقی مانده بود. تا آخرین تیر و تا آخرین نفس. مثل آخرین سرباز میدان؛ اما تفاوت در آن است که بعد از سنوار کودکان غزه به‌طور نمادین صورت خود را می‌‌‌‌‌پوشانند و می‌‌‌‌‌گویند «ما یحیی سنوار هستیم» و برای همین است که يديعوت آحارونوت نوشت: منطقه‌ای که سنوار در آن شهید شد، دو روز بعد از شهادت، هنوز شاهد درگیری‌‌های پی‌در‌پی نیروهای القسام و ارتش است.
 یحیی سنوار در 29اکتبر به دنیا آمد. ۱۸ اکتبر از زندان آزاد شد.۷ اکتبر طوفان الاقصی به‌پا کرد و۱۶ اکتبر در میدان جنگ شهید شد.
من آن شب حادثه دیر رسیدم خانه. دیرتر از همیشه. و گرچه‌گریه کردم برای سکانس پایانی زندگ یحیی سنوار؛ اما زیر لب نام اردوغان و سعودی‌ها و حکام مرتجع را با ساییدن دندان به هم تکرار می‌‌‌‌‌کردم و آگاهی پیوسته درونی و باور و ایمان اعتقادی‌ام می‌‌‌‌‌گفت: ما به قله نزدیکیم. و آن ندا که خواهد گفت«انا بقیه‌الله» به زودی شنیده خواهد شد.