شبهه انتقامجویانه بودن قصاص و ترویج روحیه انتقامجویی(شبهه ها و پاسخ ها)
* يكى از انتقادات به مجازات قصاص، اين است كه اين مجازات ناشى از حس انتقام و موجب ترويج روحيه انتقامجويى در اجتماع است. اين حس بايد با تربيت عمومى، از جامعه محو و قاتل نيز تربيت و اصلاح شود و اين رویکرد با مجازات كمتر از قتل، مانند زندان امكانپذير است، نه مجازات قصاص كه ترويج روحيه انتقامگيرى را به دنبال دارد.
علاوه بر این، اسلامى كه دارای بهترين دستورهاى اخلاقى بهویژه در روابط اجتماعى است، چگونه در اينجا اعمال احساسات انتقامجويانه را تجويز كرده است؟ انتقامجويى خلاف اصول اخلاقى است. امروزه بشر به درجهای از رشد و كمال رسيده است كه انتقامجويى را خلاف احساسات بشردوستانه مىداند و جايى براى انتقامجويى نيست.(1)
به این شبهه پاسخهای متعددی میتوان داد:
اول: قصاص غير از انتقام است و بين این دو، تفاوت وجود دارد:
1. در انتقام، منتقم به رعايت تساوى بين فعل مجرم و عمل انتقامى مقید نيست و چه بسا از آن فراتر رود؛ همانطور كه در دوره جاهليت جريان داشت؛ اما در قصاص تساوى بين جرم و مجازات شرط است و اگر تساوى امكان نداشت، مانند بعضى از جراحتها، قصاص به ديه تبديل میشود؛
2. اينکه انتقام از ناحيه مجنى عليه است و حاكم در آن نقشى ندارد؛ لیکن قصاص اگرچه حق مجنى عليه يا ولىّ دم است؛ حاكم نيز در آن نقش دارد و این کار مجاز است تحت نظارت حاکم انجام میشود. بنابراين، قصاص از جنبه شخصى و انتقامى بودن صرف بيرون مىرود و جنبه اجتماعى پيدا میکند.(2)
دوم: اسلام در برخورد با جرایمی كه جنبه غالب آنها به تعدی به حقوق انسان برمیگردد، مانند جرم قتل، اولاً و بالذات، درصدد آرامش بخشيدن به روحيه متألم ولىّ دم و مجنى عليه و فرونشاندن خشمى است كه از درون آنها شعله مىكشد و لذا اين، انتقام نيست، بلكه اقامه عدل است و بدون شك اعطاى چنين حقى به زيانديده از جرم، او را از انتقامجويى شخصى و زيادهروى در آن باز مىدارد. بنابراين، قانون قصاص درصدد مهار روحيه انتقامجويى است، نه ترويج آن.(3)
سوم: بر اساس آيه 178 سوره بقره:«ای اهل ایمان! در مورد کشته شدگان، بر شما قصاص مقرّر و لازم شده: آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده، زن در برابر زن. پس کسی که [مرتکب قتل شده چنانچه] از سوی برادر [دینی] اش [که ولیِّ مقتول است] مورد چیزی از عفو قرار گرفت [که به جای قصاص، دیه و خون بها پرداخت شود] پس پیروی از روش شایسته و پسندیده [نسبت به وضع مادی قاتل بر عهده عفوکننده است]، و پرداخت دیه و خون بها با نیکویی و خوشرویی [بر عهده قاتل است]. این [حکم] تخفیف و رحمتی است از سوی پروردگارتان؛ پس هر که بعد از عفو، تجاوز کند [و به قصاص قاتل برخیزد] برای او عذابی دردناک است.»
1. آيه با عنوان «مؤمنان» شروع شده و بدیهی است که مؤمنان، مبنای كارشان را هوا و هوس و اغراض شخصى قرار نمىدهند و كينهتوزى و انتقامجويى محرك آنان نيست؛
2. قصاص امری تعيينى نيست، بلكه ولىّ دم و مجنى عليه بين قصاص و عفو مخيرند؛
3. قرآن ولىّ دم يا مجنى عليه را «برادر مجرم» ناميده است. اين طرز تفكر بیشتر موجب برانگيختن و ترويج حس محبت و برادرى میشود، نه حس كينهتوزى و انتقام جويى.(4)
چهارم: حس انتقامجويى از طبيعت انسان ناشى میشود. هرچند اين حس قابل تربيت و تبديل به خصلت عالىتر انسانى است؛ اما همه را نمیتوان به رسيدن به آن مكلف كرد. اگر انسانها به مرحلهای از رشد برسند كه مقابله به مثل را برخلاف روح انساندوستى بدانند، بهطور قطع به مرحلهای رسيدهاند كه هرگز مرتكب جنايت موجب قصاص نشود و در اين صورت، موضوع قصاص منتفى خواهد شد. اسلام در مجازات قصاص هم به طبيعت انسان توجه كرده است و هم به اصول عالى انسانى و اخلاقى و با توجه به طبيعت انسان، حق قصاص را به رسميت شناخته است و از طرف ديگر، راه را به روى کسانى كه به مرحله عالی رشد و كمال رسيدهاند نيز باز گذاشته و به آنان اجازه عفو داده است؛ حتى به عفو تشويق کرده است.(5)
پنجم: مجازات قصاص، موجب ترويج روحيه انتقامجويى در جامعه نمیشود، بلكه از آن جلوگيرى میکند؛ زيرا وقتى ولىّ دم يا مجنى عليه احساس كند كه قانون از او حمايت میکند و مجرم را به سزاى عمل خود مىرساند و حقش ضايع نخواهد شد؛ از انتقام خوددارى مىکند.(6)
ششم: انسان به مقتضاى طبيعت خود، در برابر اعمال منافى با خواستهها و منافعش، واکنش نشان مىدهد. محروم كردن مجنى عليه يا ولىّ دم از اين واكنش، محروم كردن او از حقی طبيعى است كه امكان دارد به طغيان احساسات انتقامجويانه منجر شود. حقوق جزائی اسلام، قصاص را به عنوان حقی خصوصى تشريع و در عين حال به عفو تشويق كرده است. طبيعى است آنچه موجب فروكش کردن احساسات انتقامجويانه میشود، امكان برخورد متقابل است، نه لزوماً اجراى آن؛ اما قوانين بشرى در جرایم عليه تمامیت جسمانی، مجازاتهاى غيرمتناسب، مانند حبس يا جريمه نقدى در نظر گرفتهاند و اعمال آن را نيز نوعی حق عمومى مىدانند كه با متضرر از جرم هيچ ارتباطى ندارد و موجب ترويج انتقامجويى شخصى میشود.(7)
هفتم: بر فرض وجود انتقام در اجرای مجازات قصاص، باید گفت هر انتقامى مذموم نيست؛ انتقام از ظالم به نفع مظلوم به منظور اعمال عدالت و حق، ناپسند نيست؛ دوست داشتن عدالت از صفات رذيله نيست، بلكه پسنديده و دوست داشتنى است؛ علاوهبر اينکه تشريع قصاص محض در انتقام نیست، بلكه موجب اصلاح عمومى و جلوگيرى از فساد میشود. در مقابل، هر عفو و رأفتى نیز پسنديده نیست؛ رأفت نسبت به جانى قسىالقلب و مجرم سركش، ظلم به افراد صالح و موجب اختلال نظام و نابودى فضيلتهاست.(8)
هشتم: اگر مقصود اين است كه قانون قصاص و اجراى آن از حس انتقام ناشى شده است، سخن درستى نيست، زيرا اين قانون براى كاهش جرم قتل عمد و اجراى عدالت وضع شده است و اگر منظور ولىّ دم است؛ اولاً، هميشه چنين نيست؛ زيرا گاه قاتل عفو میشود و ثانيا، اگر هم چنين باشد نمیتوان او را مجبور كرد كه از حق خود صرف نظر كند، بلكه تنها میتوان او را به عفو تشويق كرد.(9) * علی محمدیجورکویه
_____________________________________
۱. ر.ک: قدرت الله خسروشاهى، فلسفه قصاص از ديدگاه اسلام، ص 221 و ر.ک: موسى نجفى، انديشه دينى و افتراء خشونت، صص 118 و 119.
2. ر.ک: سيد شکر الله اصغرى، سيستم کيفرى اسلام و پاسخ به شبهات، ص 66 و قدرت الله خسروشاهى، فلسفه قصاص از ديدگاه اسلام، ص 222.
3. محمد ابوزهره، الجريمة و العقوبة فى الفقه الاسلامى (العقوبة)، صص 44 و 45 و ر.ک: مجيد المسلماوى، دفاع عن موقف الاسلام من الجريمة و العقاب، ص 73.
4. سيد شکر الله اصغرى، سيستم کيفرى اسلام و پاسخ به شبهات، صص 57 و 58.
5. السيد محمد حسين الطباطبائى، الميزان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 438.
6. سيد شکر الله اصغرى، سيستم کيفرى اسلام و پاسخ به شبهات، ص 69.
7. قدرت الله خسروشاهى، فلسفه قصاص از ديدگاه اسلام، صص 219 و 220 و ر.ک: سيد محمود ميرخليلى، خشونت و مجازات، ص 143.
8. السيد محمد حسين الطباطبائى، الميزان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 439.
9. محمد حسين مهورى، قصاص و زندگى، ص 279.