kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۳۳۹۳
تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۳
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف 2

جشنواره بیست و نهم در سال 1389 و اکران سال1390 - بخش شصت و یک

 
 
 
 
سعید مستغاثی
وقتی قبل و بعد از بیست و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر در سال 1388، انتقاداتی متوجه مسئولان جدید سینمایی (یعنی جواد شمقدری و دوستانشان که تنها چند ماهی از مسئولیت‌شان می‌گذشت) شد، آنها در پاسخ، محصولات به نمایش درآمده در جشنواره فیلم فجر بیست و هشتم را حاصل کار خود ندانسته و برای قضاوت در مورد کارنامه‌شان، منتقدان را به سال آینده حواله دادند که گویا قرار بود کاری بکنند کارستان!
وقتی علی‌رغم همه شعر و شعارهای مقابله با ابتذال در سینما، طی سال 1389 انبوه فیلم‌های به اصطلاح کمدی و در واقع سخیف و مبتذل، پرده‌های سینمای ایران و همچنین شبکه ویدئویی رسمی کشور را فرا گرفت، همان مسئولان جدید این‌گونه توجیه کردند که فیلم‌های مذکور، «کف معیارهای معاونت سینمایی» محسوب شده و به هیچ وجه سینمای آرمانی این مدیران به حساب نیامده و آنها همچنان مخاطبان و منتقدان را به جشنواره فیلم فجر 1389 وعده دادند که گویا قرار بود همه هدایت و حمایت مسئولان سینمایی در فیلم‌های این جشنواره تبلور پیدا نماید!
از آنجا که در طول 20 ماه مدیریت جدید، این مسئولان گرامی سینمای ایران هیچ‌گونه برنامه و طرح و استراتژی برای اجرای اهداف و مقاصدشان اعلام نکرده (و تنها مکتوبی که درباره سیاست‌های خود انتشار دادند از یک سری کلی‌گویی و تکیه بر نکات حاشیه‌ای فراتر نمی‌رفت)، برای کارشناسان و ناظران آگاه، کنجکاوبرانگیز بود که از درون این قوطی شبه عطاری چه موجود عجیب و غریبی قرار است بیرون بیاید! اما آنچه حاصل و نتیجه بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر به عنوان کارنامه مدیران به اصطلاح اصولگرای سینمای ایران (براساس آنچه وعده داده بودند) در انظار عمومی قرار گرفت، در یک عبارت بسیار ناامید‌کننده و غم‌انگیز بود.
این ادعا صرفا یک نظر یا عقیده و یا سلیقه شخصی نیست، بلکه علاوه‌بر وجود اجماعی قابل توجه پیرامون آن در میان دلسوزان انقلاب و نظام اسلامی، نکات ذیل در مورد آثار شاخص آن می‌تواند به اثبات این مدعا کمک نماید:
دوری از آرمان‌ها و باورهای انقلاب
اول؛ نداشتن هیچ‌گونه نسبت فکری و ساختاری اکثریت قریب به اتفاق آثار سینمایی جشنواره 29 با آرمان‌ها و اهداف و باورهای انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(رحمت‌الله علیه) و مقام معظم رهبری. فی‌المثل اگرچه به اندازه طول سال‌های انقلاب و نظام اسلامی، فیلمی درباره بنیانگذار فقید آن ساخته نشد (فیلم «صنوبر» ساخته مجتبی راعی در سال 1380 بیشتر به وقایع پیرامونی سال‌های تولد و زندگی دوران کودکی و نوجوانی حضرت امام می‌پرداخت یعنی از انقلاب مشروطیت تا جنگ جهانی اول را دربر می‌گرفت) اما پس از سالها سر و صدا و غوغا و پروپاگاندا که گویا مرکز حفظ و نشر آثار امام در حال تولید فیلمی درباره زندگی ایشان است، دل‌ها خوش بود که سرانجام این طلسم نامبارک شکسته شده و یک تاخیر سی و چند ساله جبران می‌شود و فیلمی درباره زندگی امام بر پرده سینماها خواهد رفت و از قضا قرعه این فال به نام جشنواره فیلم فجر بیست و نهم و نخستین سال مدیریت کامل «جامعه اسلامی هنرمندان» (که جواد شمقدری و دوستانش از اعضای آن بودند) افتاد و فیلمی به نام «فرزند صبح» ساخته بهروز افخمی و با سرمایه‌گذاری مرکز حفظ و نشر آثار حضرت امام، به نمایش درآمد که در واقع توهینی آشکار به مقام و شخصیت آن بزرگوار بود. اگرچه بهروز افخمی در کنفرانس مطبوعاتی پس از فیلم، هرگونه مسئولیت خود در قبال فیلم را نفی کرد و اظهار داشت که مسئولین مرکز حفظ و نشر آثار امام بدون اطلاع او و به طور خودسر، فیلم را مونتاژ کرده‌اند و اصلا نتیجه حاصله، فیلمی که وی ساخته و مرحوم سیف‌الله داد مونتاژ کرده بوده، نیست. 
جای خالی فیلمی درباره بنیانگذار جمهوری اسلامی که هیچ‌گاه پر نشد!
سرانجام پس از سالها بحث و جدل و چالش، قرار شد فیلمی هم درباره رهبر فقید انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی رحمت‌الله علیه ساخته شود. اگرچه برای اولین بار در سال 1370 و طی سفر مصطفی عقاد (سازنده فیلم‌های «محمد رسول‌الله» و «عمر مختار») که بنا به دعوت حوزه هنری به ایران آمده بود، زمزمه‌های ساخت فیلمی درباره امام توسط فیلمساز معروف سوری/هالیوودی بر سر زبان‌ها افتاد که پس از نافرجام ماندن آن زمزمه‌ها، گفته شد گویا رقم دستمزدی که عقاد پیشنهاد کرده بود، فراتر از ظرفیت‌های حوزه هنری بوده است.  بالاخره تنها فیلم ساخته شده در مورد حضرت امام خمینی رحمت‌الله علیه با نام «فرزند صبح» (پس از گذشت 32 سال از پیروزی انقلاب اسلامی و حدود 22 سال از زمان رحلت ایشان) در سال 1389 و در بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر اکران شد تا ظاهرا دین سینمای ایران را به بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ادا کند. اما واقعا این فیلم تا چه اندازه واقعیات و حقایق زندگی و تفکر امام را نمایش داد؟ آیا کودکی امام که در فیلم مذکور نشان داده شد به جز بازیگوشی‌های بچگانه (مانند خیلی کودکان دیگر) ویژگی خاصی هم بروز داد که نشان از آینده‌ای در خور و شایسته آن شخصیت بی‌نظیر تاریخی داشته باشد؟
در حالی که چیدمان و ساختار روایتی فیلم به گونه‌ای بود که تاثیر حوادث خشونت‌بار و کشتارها و خونریزی‌های اتفاق افتاده در دوران کودکی امام را بر روحیه ایشان در بزرگسالی و دوران رهبری نهضت، عمده نموده (به‌وسیله تاکیدات مداوم دوربین بر چهره کودکی امام پس از هر واقعه دلخراش مثل پاره پاره شدن شخصی توسط گرگ یا ذبح خونین گوسفند و گاو و یا خونریزی‌های دیگر) و با رفت و برگشت‌های مداوم زمانی مابین دوران کودکی و زمان تبعید امام، به نوعی تحلیل برخی تاریخ‌پردازان غربی و عوامل رژیم شاه مبنی بر شخصی و انتقامی بودن مبارزه امام علیه شاه را تایید می‌کرد!
بهروز افخمی، کارگردان فیلم به تدوین فیلم انتقاد داشت و معتقد بود، تدوین اصلی را مرحوم سیف‌الله داد انجام داده و آنچه به عنوان فیلم «فرزند صبح» در جشنواره فجر به نمایش درآمد، نسخه‌ای دیگری بود که توسط تدوینگر منتخب سرمایه‌گذار فیلم و با نظر آنها شکل پیدا کرد. از همین روی آن را فیلم خود ندانست و مدعی شد که برای قضاوت در مورد فیلم یاد شده، بایستی نسخه‌ای که مرحوم سیف‌الله داد تدوین نموده را مورد داوری قرار داد. بنابراین در این‌جا قصور و تقصیر اساسا متوجه نهاد سرمایه‌گذار فیلم یعنی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(رحمت‌الله علیه) می‌شد که گویا قرار بوده حافظ و نگهبان شخصیت و سخنان و مکتوبات رهبر فقید انقلاب از هرگونه تحریف تاریخی باشد. چنانکه در برخی مواقع حتی در مورد یک «با»ی جابه‌جا شده از سخنان منتشر شده ایشان، کوتاه نیامده و عکس‌العمل نشان داده‌اند ولی در برابر این تحریف آشکار و بزرگی در زمینه‌های فکری و مبارزاتی امام، چنین تسامح و تساهل روا داشتند! 
جوایز اصلی جشنواره به آثار بی‌ربط
اما جوایز اصلی جشنواره بیست و نهم فیلم فجر به فیلم «جرم» و تجلیل ویژه مدیران سینمایی به سازنده آن یعنی مسعود کیمیایی اختصاص داشت. فردی که هیچ قرابتی با اهداف و مانیفست دهه فجر انقلاب اسلامی و جشنواره منتسب به آن یعنی جشنواره فیلم فجر نداشته و ندارد و از قضا تفکرات وی دقیقا در تقابل با آن بوده و هست. فیلم «جرم» درواقع یک نگرش سکتاریستی و دور از مردم نسبت به انقلاب را بروز می‌داد که کیمیایی پیش از این نیز در فیلم‌هایی مانند «گوزنها» و «سفر سنگ» آن را نشان داده بود. در این فیلم و از نگاه کیمیایی، انقلاب و مبارزه یا از سوی ملی‌گرایانی بود که دم از مصدق می‌زدند و هنوز خود را وامدار نهضت ملی شدن صنعت نفت می‌دانستند‌(که در کاراکتر مرد مسن کارمند شرکت نفت با بازی جمشید مشایخی تبلور می‌یافت که برای گرفتن حق اعتصابیون، هنوز در سر کارش مانده و قهرمان فیلم را از ماموریت تروریستی خود باز می‌داشت) یا آنان که به اصطلاح مبارزه مسلحانه می‌کردند. در چند جای فیلم «جرم»، مبارزه سیاسی با اسلحه داشتن و اسلحه کشیدن، همسان معرفی شده و خود قهرمان داستان نیز اگرچه حامل فرهنگ جاهلی و کلاه مخملی بود و در فضای لات‌منشانه فیلم، چارواداری سخن می‌گفت اما به این نتیجه رسید که بایستی از روی عقل اسلحه کشید!!
اوج‌گیری سینمای ضد دفاع
سیاه‌نمایی برای سینمای دفاع مقدس وجه دیگر جشنواره بیست و نهم فیلم فجر بود.. متاسفانه در کلیت فیلم‌های تولیدی سال 89 و اکران سال 90 که در این جشنواره به نمایش درآمدند، تنها دو فیلم متعلق به سینمای دفاع مقدس وجود داشت. یکی از دو فیلم مذکور به نام «سیزده 59» درباره سرداری از دفاع مقدس بود که گویا به مدت بیست و اندی سال در حال کما به سر برده، ولی سایر یاران وی (که در مجموع یکی از رزمنده‌ترین گردان‌های سال‌های دفاع را تشکیل می‌دادند) به سقوط اخلاقی و رفتاری در زندگی دچار شده بودند؛ یکی معتاد و دیگری مارگیر و یکی دیگر کلاهبردار و نفر بعدی سوءاستفاده‌چی از مقام و... و ‌نمایی که در پایان فیلم از بازماندگان آن گردان رزمنده به نمایش درمی‌آید، تصویری نابهنجار، معلول و درب و داغان از بقایای دفاع مقدسی است که در کلام امام راحل، نعمت بود برای ملت ایران و به باور دلسوزان و یاران انقلاب و نظام اسلامی، موجب عزت و سرافرازی ملت ایران در جهان گردید.