kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۲۹۶۶
تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۳

فقر   و آثار  فردی  و  اجتماعی آن

 
 
فرشته محیطی
فقر، به معنای نیاز است. انسان فقیر به کسی گفته می‌شود که از غنا و بی‌نیازی بهره‌ای نبرده و نیازمند دیگری است تا بتواند خود را سر پا نگه دارد. از هم ریشه‌ها و هم خانواده‌های این کلمه در زبان عربی می‌توان از ستون فقرات یاد برد. کسی که نیازمند است از ستونی برخوردار نیست تا به شکل خود کفایی و به دور از وابستگی بایستد و فرو نیفتد.
کسانی که دچار فقرمادی هستند،اغلب به سبب ناتوانی در تامین معاش و زندگی روزانه خود، به هر کس و ناکسی گرایش می‌یابند و از وابستگی مادی‌، گرفتار وابستگی معنوی و روحی به دیگری می‌شوند‌، به گونه‌ای که بسیاری از ذلت‌ها و خواری‌ها را به سبب برآوردن نیازهای ساده و ابتدائی خود به دوش می‌کشند و تاب می‌آورند. اگر گفته شده است که: «کاد الفقر ان یکون کفرا»؛ نزدیک است که فقر به کفر انجامد، از آن روست که زمینه تاثیرپذیری در انسان‌های بینوا و فقیر بیشتر است و مستکبران و ظالمان بهتر می‌توانند از بستر مناسب در آنها بهره برند.
نویسنده در این مطلب درباره نقش و آثار فقر در زندگی شخصی و اجتماعی سخن گفته است.
***
فقر ذاتی انسان
از نظر قرآن انسان نسبت به خداوند، موجودی فقیر است و فقر ذاتی برای انسان امری ثابت و مقبول است. به این معنا که انسان از نظر وجودشناسی قرآنی، موجودی است که در همه وجود وهستی‌اش، وابسته تمام و کامل به خداوند می‌باشد، از این رو بی‌آنکه دمی از غنای ذاتی برخودار شود، در وجود و هستی‌اش به خداوند وابسته است. در تفسیر صدرایی از فقر آدمی، از امکان فقری آدمی سخن گفته شده است و ملاصدرای شیرازی در مکتب فلسفه متاله و متعالی‌اش این معنا را به اثبات رسانده است که آدمی همانند دیگر موجودات، در همه هست و هستی‌اش فقیر می‌باشد. بر این اساس در هستی تنها این خداوند است که از غنای ذاتی بهره مند است و هیچ موجودی جز خداوند بی‌نیاز نیست. غنای الهی به گونه‌ای است که هیچ خلایی در آن راه ندارد. این‌گونه است که وی را صمد می‌گویند. این در حالی است که هر موجود دیگری‌، جوفی دارد که وی را نیازمند به خداوند می‌سازد و فقر را برای او اثبات می‌کند. 
فقر مثبت و منفی
فقر در تحلیل آموزه‌های اسلامی و قرآنی می‌تواند به دو دسته فقر مثبت و منفی تقسیم شود. هر چند که در اصطلاح فقهی و کاربردهای عادی‌، فقیر به کسی گفته می‌شود که از نظر مادی در رنج و نادارایی و کمبود است، ولی فقر می‌تواند حوزه‌های غیر مادی را نیز شامل شود. این‌گونه است که در آیات و روایات از فقر روحی و فقر علمی سخن گفته شده است. 
از امیرمؤمنان علی‌(ع) این معنا بسیار وارد شده است که فقر را به انسان جاهل و نادان نیز نسبت می‌دهد و می‌فرماید که فقر عقلی و علمی بدتر از فقر مادی است؛ زیرا انسانی که از فقرمادی رنج می‌برد می‌تواند با تلاش خود و یا یاری دیگران به غنا و دارایی دست یابد ولی کسی که دچار فقر عقلی است نمی‌تواند از این بیماری بسادگی رهایی یابد. 
البته برای فقر علمی نیز راهکارها و راه برونرفتی هست؛ زیرا با علم می‌توان فقر علمی را برطرف کرد ولی کسی که دچار فقر عقلی است به این سادگی نمی‌توان وی را به دارایی عقلانی رسانید. بسیاری از اسان‌ها پیش از آنکه دچار فقر مادی و یا علمی باشند‌، از فقر عقلی رنج می‌برند. این فقر است که آنان را نسبت به موقعیت خود در هستی و یا موقعیت خداوند، جاهل و نادان می‌سازد و اجازه نمی‌دهد تا تحلیلی درست از خود و موقعیت خود و خدا داشته باشند. امام خمینی(ره) بارها بر این نکته تاکید داشت که عقل از علم مهم‌تر و ارزشی‌تر است و دارایی عقلی بیش از دارایی دانایی و علم و دانش است؛ زیرا کسی که از عقل برخودار است و از آن به درستی بهره می‌گیرد می‌تواند همه گونه فقرها به جز فقر ذاتی را از میان بردارد و خود را به کمال دارایی برساند.
از نظر قرآن و اسلام‌، فقر ذاتی که نسبت انسان به خدا را تفسیر و تبیین می‌کند، از فقرهای مثبت و سازنده است؛ زیرا این معنا را تبیین می‌کند که همه هستی چیزی جز شانی از شئونات الهی نیست و هر موجودی در ایجاد و بقا به وی نیازمند است، به گونه‌ای که اگر دمی نظر الهی از چیزی برگرفته شود، آن چیز نیست و نابود می‌شود واز هستی هیچ بهره‌ای نمی‌برد.
اما غیر از این فقر‌، هر گونه فقر دیگری چون فقر مادی و علمی و عقلی و مانند آن از مصادیق فقر منفی است که انسان باید خود را از شر و آسیب‌های آن برهاند. در این میان چنان‌که گفته شد فقر عقلی و علمی بدتر از فقر مادی است. البته این بدان معنا نیست که فقر مادی آسیب‌ها و آثار زیانباری برای بشر ندارد و فقر مادی مردم می‌تواند آنان را به کفر بکشاند و از مسیر تکامل و کمال توحید دور سازد. از این رو در احادیث گفته شده است: کاد الفقر ان یکون کفرا، فقر به کفر می‌انجامد.(کافی، ج 2، ص 307)
یکی از انواع فقرهای آدمی فقر اعتقادی است که بسیاری از مردم گرفتار آن هستند. قرآن در آیه 181 سوره آل عمران در گزارشی از فقر اعتقادی یهودیان سخن می‌گوید. به این معنا که آنان خداوند را با پندار ناروای خویش فقیر معرفی می‌کنند؛ زیرا خداوند از مردمان می‌خواهد تا نسبت به فقیران و مسکینان کمک کنند. چنین درخواستی از خداوند به معنای فقر الهی از نظر ایشان تلقی شده است. در حقیقت آنان فرمان خداوند مبنی بر انفاق و بخش را مورد تمسخر قرار می‌دهند و آن را شاهدی بر فقر خداوند قلمداد می‌کنند. چنین تفکری است که آنان را از خداوند دور می‌سازد و موجب می‌شود تا در مسیر کمالی نیکوکاری و کمک و تعاون گام بر ندارند و به جای کمک به دیگران‌، مال اندوزی کرده و ثروت انباشت کنند. در حقیقت فقر اعتقادی نقش مهمی در کجروی یهودیان ایفا می‌کند و اجازه نمی‌دهد تا آنان به مستحقان کمک و احسان نمایند. 
آثار فقر مادی 
فقر در ادبیات عربی، ضد غنا و به معنای نیاز است.(لسان العرب‌، ابن منظور، ج 10‌، ص 299 و نیز ترتیب العین‌، خلیل بن احمد الفراهیدی، ج 3‌، ص 1408) و فقیر یعنی نیازمند اما در کاربردهای فقه اسلامی هر گاه از فقیر سخن به میان می‌آید به معنای آن است که چنین شخصی هزینه یک سال خود را بالفعل یا بالقوه نداشته باشد.(زبده البیان فی براهین احکام القران‌، محقق اردبیلی، ص 262) چنین فقیری از نظر قرآن دارای حقوقی است که بر مردم است تا آن را مراعات کنند. به این معنا که مسلمانان نسبت به فقیر تکالیفی دارند که به عنوان حقوق فقیران از آن سخن گفته شده است. از نظر قرآن‌، فقر آثار و پیامدهایی برای شخص در زندگی دنیوی در حوزه امور شخصی و اجتماعی به دنبال دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. در ادامه این نوشتار نگاه قرآن به هر دو بخش از آثار فقر یعنی آثار حقوقی و شخصی و اجتماعی واکاوی می‌شود.
یکی از آثار حقوقی فقر استحقاق احسان است. خداوند در آیاتی چون 83 و 177 سوره بقره و 36 سوره نساء مسکین بودن را یکی از موجبات برخورداری شخص از حق احسان دیگران معرفی می‌کند. البته در کاربردهای قرآنی میان مسکین و فقیر تفاوت‌هایی وجود دارد؛ زیرا مسکین به فقیری گفته می‌شود که ناتوان از هر گونه تحرکی است و زمینگیر شده و در جایی سکونت می‌کند و حتی از قدرت حرکت برخوردار نیست. فقیری که از سر نیاز نمی‌تواند سرپا بماند نیز مصداقی از مسکین است. این ناتوانی در قدرت می‌تواند بر اساس مشکل جسمی باشد یا به سبب فقدان دارایی که وی را به حرکت و تحرک بیندازد. براین اساس‌، می‌توان گفت که هر کسی که به سبب نیاز و فقدان دارایی نتواند حرکت و تحرکی در حوزه عمل داشته باشد و زندگی خود را مدیریت کند، انسان فقیری است که مستحق احسان دیگران است و آنان باید به حکم وظیفه و تکلیف الهی دستگیر وی شده و او را از زمینگیری رهایی بخشند.
قرآن در آیه 8 سوره انسان و نیز آیات 14 و 16 سوره بلد و آیات 1 تا 3 سوره ماعون مسکنت مسکین و فقیر را موجب استحقاق طعام و اطعام بر می‌شمارد. به این معنا که بر دیگران است تا از هر آنچه خداوند روزی‌شان کرده‌، فقیران و مسکینان را اطعام کنند.
فقر و مستمندی همچنین موجب برخورداری شخص از حق صدقات مستحبی می‌شود که اشخاص نیکوکار می‌پردازند.(بقره آیات 272 و 273)‌، چنان‌که همین عامل موجب برخورداری آنان از حق زکات می‌شود و آنان را مشمول موارد مصرف زکات قرار می‌دهد.(توبه‌، آیه 60)
فقیر و مسکین همچنین به عنوان مستحق می‌توانند از کفارات و فدیه افطار روزه بهره‌مند شده و از آن استفاده کنند.(بقره آیه 184) تا این‌جا قرآن تبیین کرده که برای فقر آثار حقوقی است از جمله بهره مندی از احسان و انفاق و زکات و کفاره حقوقی دیگران که چنین اشخاصی می‌توانند از آن استفاده کنند؛ ولی بخش دیگر از آیات به آثار و پیامدهایی اشاره می‌کند که مرتبط به آثار اجتماعی و شخصی فقر است. به این معنا که فقر برای شخص به عنوان یک عامل گمراه‌کننده‌، بازدارنده و ضد کمالی می‌تواند عمل کند و او را از حرکت به سوی الله و کمال باز دارد.
یکی از آثار بسیار خطرناک و زیانبار فقر در حوزه بینشی‌، نگرشی و اعتقادی بروز می‌کند. خداوند در آیه 16 سوره فجر‌، فقر و تهیدستی را زمینه‌ساز بدگمانی به خداوند و لب گشودن به اعتراض و گلایه از او معرفی می‌کند؛ زیرا بسیاری از انسان‌ها از نظر روحی و روانی در مقام متوکلان و موحدان قرار ندارند و به سبب فقر خویش دچار گمراهی شده و نسبت‌های ناروا به خداوند می‌دهند. این‌گونه است که فقر مادی ایشان موجب می‌شود که دچار کفر گردند و از مسیر الهی خارج شوند، زیرا نمی‌توانند فقر و بینوایی خود را ببینند و درست تحلیل کنند در حالی که دارایی دیگران را می‌بینند و در حسرت دارایی آنها روزگار می‌گذرانند و به زمین و زمان فحش و ناسزا می‌دهند. اگر به کسانی که دور و بر شما هستند و به گونه‌ای گرایش به کفر و فسق و فجور دارند و اعتقادات و باورهای بی‌دینی و بد دینی را گسترش می‌دهند و تبلیغ می‌کنند‌، بنگرید، به آسانی در می‌یابید که ریشه بسیاری از بینش‌ها و نگرش‌های آنان در فقر و نداری است. 
قرآن در آیه 33 سوره نور‌، فقر را عامل و زمینه‌ساز بی‌عفتی بسیاری از مردان و زنان جامعه بر می‌شمارد. خداوند در این آیه به روشنی اعلام می‌کند که فقر و فقدان امکانات مادی برای ازدواج و یا تامین مخارج آن موجب می‌شود تا زمینه بی‌عفتی و آلودگی به فساد جنسی در دختران و پسران و مردان و زنان فقیر بیش از دیگر اقشار اجتماعی جامعه فراهم شود. در بررسی‌های میدانی نیز این معنا ثابت شده است که بسیاری از جوانان و دختران فقیر به سبب عدم امکان ازدواج دچار خود فروشی می‌شوند و فقر، آنان را به فساد و تباهی می‌کشاند.
سخن درباره پیامدهای فردی و اجتماعی فقر بسیار است اما برای جلوگیری از اطاله کلام به همین مقدار بسنده می‌شود.