شهدا ره صد ساله را یکشبه طی کردند
کامران پورعباس
امام خمینی(ره) علاقه خاصی به فرزندان شهدا داشتند؛ وقتی آنها را در تلویزیون میدیدند، میگفتند: «خوشا به حال پدرانشان که ره صد ساله را یکشبه طی کردند.»
عبارتِ «شهدا ره صد ساله را یکشبه طی کردند»، تعبیر بسیار معروفی است که مصادیق و خاطرات متعددی از شهدا نقل گردیده است که مؤید این حقیقت است که ما در این گزارش سه مطلب در این مورد ذکر میکنیم.
کنار رفتن حجابهای مادی و دیدن چهرۀ معشوق
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای در دیدار خانوادههای شهدای فارس در 13 اردیبهشت 1387 فرمودند:
«اگر چه در حوادث انقلاب، شگفتیهای بینظیر کم نیست و از آغاز نهضت بزرگ ملت ایران که به انقلاب اسلامی منتهی شد، تا پیروزی انقلاب و از پیروزی انقلاب تا امروز، در طول دوران مبارزه و انقلاب، حوادث شگفتانگیز و بینظیر یکی پس از دیگری چشم و دل را به خود متوجه میکند؛ اما در میان این حوادث شگفتانگیز، مسئلۀ شهید یک ویژگی استثنائی دارد.
هر آنچه که مربوط به وجود نورانی شهید است، شگفتی است. انگیزۀ او برای حرکت به سمت جهاد که در دنیای مادی و در میان این همه انگیزۀ رنگارنگ جذاب، یک جوانی برخیزد، قیامِ للَّه کند و به سمت میدان مجاهدت حرکت بکند، این خود یک شگفتی است؛ پس از آن، تلاش او، در معرض خطر قرار دادن خود در میدانهای نبرد، کارهای برجستۀ او در میدانها، شجاعتها و شهامتهایی که هر سطری از آن میتواند یک سرمشق ماندگار و نورانی باشد هم یک شگفتی است و پس از آن رسیدن به شوق وافر و کنار رفتن پردهها و حجابهای مادی و دیدن چهرۀ معشوق و محبوب که در حرکات شهدا، در حرفهای شهدا و در روزهای نزدیک به شهادت، همیشه جلوهگر بود و نقلهای فراوانی در این زمینه هست، این هم یکی از شگفتیهاست.
در میان همین شهدای عزیز شما، در یک وصیتنامهای خواندم که شهید میگوید: من بیقرارم، بیقرارم! آتشی در دل من است که مرا بیتاب کرده است؛ به هیچ چیز دیگر آرامش پیدا نمیکنم مگر به لقاء تو.
ای خدای محبوبِ عزیز! این سخن یک جوان است! این همان چیزی است که یک سالک و یک عارف، بعد از سالها مجاهدت و سالها ریاضت ممکن است به آنجا برسد؛ اما یک جوان نوخاسته، در میدان نبرد و در میدان جهاد آنچنان مشمول تفضل الهی قرار میگیرد که این ره صد ساله را یکشبه میپیماید و این احساس بیقراری و شوق، از سوی پروردگار پاسخ مناسب مییابد. خود این شوق هم لطف خدا و جاذبۀ حضرت حق متعال است. این شگفتی بزرگی است.»
عرفان عملی یک نوجوان ۱۴ ساله در جبهه
در منابع مختلف، خاطره بسیار جالبی از آیتالله جوادی آملی درباره عرفان عملی یک نوجوان ۱۴ ساله در جبهه مکرراً بازنشر گردیده که بدین شرح است:
«هنگام دفاع مقدس، آیتاللهالعظمی جوادی آملی جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند. در میان رزمندگان، نوجوان باصفایی بود که ۱۴ سال داشت. پایین ارتفاع چشمهای بود و باران گلوله از سوی عراقیها میبارید؛ لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.
هنگامی که آیتالله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه میرفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن نوجوان گوش نکرد. آخر متوسل شدند به این عالم وارسته حضرت آیتالله جوادی آملی که آقا شما کاری بکنید.
آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا میروی؟ گفت: میروم پایین وضو بگیرم. گفتند: پسر عزیزم! پایین خطرناک است، فرماندهان گفتند میتوانی تیمم کنی، شما تکلیفی ندارید، همان نماز با تیمم کافی است.
نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخند زیبایی زد و گفت: بگذارید حاج آقا نماز آخرمان را با حال بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی خواند و برگشت. دقایقی بعد قرار بود عدهای از بسیجیان بروند جلو و با عراقیها درگیر شوند. اتفاقاً یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود.
یکی دو ساعت بعد آیتالله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند جنازهای آوردند. آیتالله جوادی آملی نشستند و دیدند همان نوجوان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته.
آیتالله جوادی آملی کنار جنازهاش روی خاک نشستند، عمامه از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: جوادی! فلسفه بخوان؛ جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟! من به او میگویم نرو و او میگوید بگذار نماز آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا میدانستی که این نماز، نماز آخر توست؟!»
پشتوانه استدلالیِ یک شبه طی شدنِ راه صدساله توسط شهدا
عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهدآیتالله محمد تقی مصباح یزدی رئیس فقید مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در چهارمین یادواره شهدای این موسسه، شکوفایی استعدادهای عالی انسانی را از برکات انقلاب دانسته و گفتند: اگر انقلاب ما هیچ ثمری غیر از پرورش شهدای والامقام نداشت، همین ارزش برای انقلاب کافی بود و به هیچ وجه ضرر نمیکردیم.
ایشان افزودند: اگر کسی این سخن را باور نداشته باشد، دلیلش این است که ارزش شهادت، اخلاص و بندگی خدا را نفهمیده است.
ایشان با بیان اینکه شهدا حاضر شدند همه هستی خود را صادقانه و بدون هیچ چشمداشتی به یک لبخند امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بدهند، اظهار داشتند: اگر خداوند به چنین شخصی عالم را ببخشد باز کم است، این ارزش عشق به خدا و اولیاء الهی است.
این استاد حوزه و دانشگاه، رسیدن به تکامل را تدریجی دانسته و گفتند: مسیری که خداوند برای ما تعیین کرده است، یک فرد عادی اگر توفیق پیدا کند شاید بعد از هفتاد سال بتواند به آن برسد؛ این معنایش این نیست که همه اینطور باشند، در زندگی عادی خود میبینیم عدهای مراتب علمی را با سرعت بیشتری نسبت به دیگران طی میکنند.
آیتالله مصباح یزدی با اشاره به اینکه شهدا ره صد ساله را یکشبه طی کردند، تصریح کردند: این یکی از ویژگیهای شهداست که این راه طولانی را در مدت کوتاهی رفتند. ایشان در تبیین آیه «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» گفتند: اینکه یک شب با هزار ماه برابری میکند، حاکی از آن است که میتوان در یک شب طوری عبادت کرد که ثواب آن معادل یک عمر عبادت باشد؛ پس بعید نیست که یک مجاهد در عرض یک شب بتواند به چنین مقامی (شهادت) دست پیدا کند.
این استاد اخلاق با اشاره به اینکه قبل از انقلاب، رسیدن به چنین جایگاهی را تنها در منبرها میشنیدیم، گفت: به برکت این انقلاب رسیدن به مقام شهادت برایمان ملموس شد. در دوران جنگ تحمیلی فراوان چنین نمونههایی را مشاهده کردیم.
آیتالله مصباح یزدی در ذکر خاطراتی از شهید مصطفی ردانیپور اظهار داشتند: «ایشان علاقه خاصی به حضرت زهرا(سلام الله علیها) داشت. شاید بتوان گفت سالها بود که او هر روز ثواب شهادت نصیبش میشد. افتخار میکنم که در قیامت مرا به عنوان نوکر ایشان قبول کنند.»