سالگرد شهادت شیخ فضلالله نوری
روزی که بیرق استیلای غربزدگی افراشته شد
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون بيرقي ميدانم كه به علامت استيلاي غربزدگي پس از دويست سال كشمكش بر بام سراي اين مملكت افراشته شد و اكنون در لواي اين پرچم، ما شبيه به قومي از خود بيگانهايم، در لباس، خانه و خوراك و ادب و مطبوعات و خطرناكتر از همه در فرهنگمان فرنگيمآب ميپروريم و فرنگيمآب راهحل هر مشكلي را ميجوييم.»1
این جملات مرحوم جلال آل احمد درباره آثار بردار شدن شیخ شهید فضل الله نوری توسط مدعیان مشروطه و آزادی و حریت است.
شیخ فضل الله نوری در کنار و همراه روحانیون و مراجع دیگر از پیشگامان نهضت عدالتخانه بود که بعدا عنوان مشروطه را یافت. او شاگرد میرزای شیرازی بود و با مهاجرت میرزا به سامرا، شیخ نیز همراه جمعی از علما و فضلا به سامرا رفت. در حدود سال 1300 هجری قمری بازگشت و در ردیف مجتهدین طراز اول تهران قرار گرفت. در جنبش تنباکو در کنار میرزای آشتیانی از ارکان اصلی نهضت در تهران بود و برای نهضت عدالتخانه و مشروطه هم از نخستین علمای تهران به شمار رفت که در آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به همراه روحانیون مجاهدی همچون آقا نجفی اصفهانی و آخوند ملا قربانعلی زنجانی، متحصن شد. از همین روی وقتی او را متهم به استبداد و ضد مشروطه خواهی کردند، گفت: «... مكرر این مطلب را گفته، باز میگویم اساس این مجلس و مشروطیت من بودم و هستم... این مجلس برای امروزه ما خیلی لازم است . یقین است زمانی كه دارای مجلس بودیم ، وكلا از طرف تمام ملت باید در مجلس باشند؛ اما چه نوع وكیل برای این مجلس لازم است؟ دارای چه صفاتی باید باشند؟... لااقل باید مسلمان و طریقه جعفری را دارا باشند؛ از خدا بترسند...»2
دیگ پلوی سفارت انگلیس بارگذارده شد
اما در مقابل حرکت علماء و روحانیون که به طور مستقل و خودجوش تاسیس عدالتخانه را میطلبیدند، بازهم نیات و اهداف استعمار از سوی عدهای به اصطلاح روشنفکر و تجددگرا به مرحله اجرا درآمد. عدهای که همین امروز هم در نشریات و رسانههای زنجیرهای اخلافشان، به عنوان انقلابیون و پدران معنوی اصلاحات لقب گرفتهاند!
همزمان با مهاجرت علما به قم برای درخواست برپایی عدالتخانه، عدهای از تجار به سرکردگی محمدتقی بنکدار نیز با هدایت برخی از عوامل سفارت انگلیس مانند حسینقلی نواب که از اعضای تشکیلات فراماسونری بود و بعضی از به اصطلاح روشنفکران همچون حسن تقیزاده و یحیی دولتآبادی، به این سفارت پناهنده شدند و مدت زمانی به طول نینجامید که حیاط سفارت انگلیس مملو از اینگونه افراد شد، چادرهای اصناف برپا گردید، دیگهای پلو بار گذارده شد و خروارها قند و چای توزیع گردید تا اینکه ناگهان درخواست مردم و سران تحصن از مجلس عدالت یا مشورت به «مشروطهخواهی» تبدیل گردید. 3
در واقع طبق روایات تاریخی و اسناد و شواهد موجود، اعضای انجمن مخفی وابسته به فراماسونها و اعضای سفارت، آن قدر در میان متحصنین تبلیغات کردند که در مدت کوتاهی، درخواست «عدالتخانه» به «مشروطه» بدل گردید. اما شیخ فضلالله نوری در مقابل این انحراف ایستاد و گفت:
«...مشروطهای که از دیگ پلوی سفارت انگلستان بیرون بیاید به درد ما نمیخورد...»
شهید شیخ فضلالله نوری براین عقیده بود که اگر مقصود تقویت اسلام است، انگلیس حامی آن نمیشود و اگر مقصودشان، عمل به قرآن باشد، پناه به کفر نمیبرند و آنها را یاور و معین و محل اسرار خود قرار نمیدهند. او از این توطئه و انحراف پرده برداشت و طی نامهای به علما یادآور شد که: «شما بهتر میدانید که دین اسلام اکمل ادیان و اتمّ شرایع است و این دین عدالت و شورا را به دنیا عرضه داشت. آیا چه اتفاقی افتاده است که امروز باید دستورالعمل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما را از انگلستان بیاورند؟»
تحمل حتی یک صفحه از روزنامه شیخ را هم نداشتند
از همین روی مدعیان انقلاب مشروطه از وی هراس داشتند و میترسیدند که پته وابستگیشان را روی آب بیندازد. مشروطهخواهان بهنام آزادی بزرگترین خفقان را بر جامعه تحمیل كردند. مطبوعات آنها نسبت به اسلام و پیامبر و روحانیت هتاكی را به اوج رساند و برخی علمای مشروطهطلب نیز با مدارا و تساهل از آن عبور كردند. آنها انتقادات شیخ فضلالله را برنمیتافتند و با تبلیغات ناجوانمردانه، مطبوعات و سخنرانیها، شیخ را سخت در تنگنا قرار دادند.
شیخ فضلالله در اثر مقاومتها و از خودگذشتگیها، سرانجام توانست متممی را به قانون اساسی غربزده مشروطه تحمیل کند که براساس آن، وجود پنج مجتهد جامعالشرایط برای رسیدگی به قوانین مصوبه مجلس، لازم و ضروری شمرده شده بود. شاید همین پافشاری و مجاهدت باعث بر سر دار رفتن او شد و شیخ فضلالله نوری، عنوان نخستین مجتهدی که بهطور رسمی اعدام شد را یافت.
روزنامه «صبح صادق» به مدیریت مرتضی قلیخان مؤیدالممالك در روز 21 ربیعالثانی 1325 قمری، پنج اصل پیشنهادی شیخ را برای مجلس و قانون اساسی جدید چاپ و منتشر كرد. این كار برای طرفداران مشروطه که بسیاری از مطبوعات را به طور زنجیرهای در اختیار داشتند، سخت گران آمد و به «اداره روزنامه ریخته، آنچه از آن شماره بهدست آوردند، پاره كردند.» و سپس مدیر روزنامه را وادار كردند كه همان شماره را تجدید چاپكرده و عذرخواهی كند.
شیخ فضل الله هنگام تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم نیز روزنامهای به نام «لایحه» منتشر کرد تا اندیشه و اهداف خود از تحصن و مقاصد شوم مدعیان مشروطه را برملا سازد. اما هواداران مشروطه حتی تحمل انتشار دستخط یك صفحهای شیخ را هم نداشتند. ضیاءالدین درّی، شاهد آن روز، چنین گزارش میكند كه:
«عصر همان روز رفتم بهارستان، دیدم آن اوراق را پاره میكردند و لگدمال مینمودند و یا آنكه آتش میزدند و مرده باد میگفتند. به یكی از آن حلالزادهها گفتم: در این لایحه اسم خدا و رسول و امام عصر نوشته شده است؛ چرا لگدمال میكنید؟ چرا آتش میزنید؟ بنای مزخرفگویی را گذاشت كه سخنانش به مراتب از فحش بدتر بود.» 4
و این همه نتیجه انحراف و خیانتی بود که از سوی انگلیس و شبه روشنفکران به نهضت عدالتخانه تحمیل شد. با استفاده از قوانین بلژیک و انگلیس، قانون اساسی نوشتند و سعی کردند روحانیون و علمایی که نهضت مردم را تا آنجا رهبری کرده بودند، به وسیله قوانین لیبرالی و غربی محدود نموده و به حاشیه برانند تا راه نفوذ عوامل انگلیس و استعمار باز شود.
حضرت امام درباره شیخ فضلالله نوری فرمودند:
«راجع به همین مشروطه و اینکه مرحوم شیخ فضلالله(رَحِمَهُ الله ) ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود، و مُتمِّم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجیها که یک همچو قدرتی را در روحانیت میدیدند، کاری کردند در ایران که شیخ فضلالله مجاهد مجتهدِ دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند، و یک نفر منحرف، روحانینما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضلالله را در حضور جمعیت بهدار کشیدند.»
به جز خدا پناهگاهی برای خود نمیدید
در شرایطی که شیخ به طور قطع و یقین میدانست که مدعیان مشروطه، به خانهاش ریخته و او را دستگیر و محاکمه و اعدام خواهند کرد، اما درخواست سفارتهای روس و عثمانی و هلند مبنی بر اعطای پناهندگی را بدون جواب گذارد و هنگامی که سفارت روس با مایوس شدن از پناهندگی شیخ، پیشنهاد افراشتن پرچم روسیه بربام خانهاش را داد، او که میدید حتی برخی نزدیکانش، به این پیشنهاد تمایل دارند، گفت:
«... آیا رواست من پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کردهام، حال بیایم و بروم زیر بیرق کفر؟!»
شیخ فضلالله نوری در بیدادگاهی که رئیس آن فراماسونر برجسته، شیخ ابراهیم زنجانی بود و اعضایش وابستگان به بیگانه و خودفروختگانی مانند حسن تقیزاده (فراماسونر و سرسپرده انگلیس)، اسعد بختیاری (از عوامل انگلیس) و وثوقالدوله (عامل قرارداد ننگین 1919) و... بدون محاکمه قانونی، به اعدام محکوم شد.
مدیر نظام نوّابی، نگهبان شیخ فضلالله نوری، از لحظات آخر وی اینچنین حکایت میکند: «... روز 13 رجب 1327 قمری. روز تولد امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام). یک ساعت و نیم به غروب مانده بود. آقا هفتادساله بود و محاسنش سفید بود. همین طور عصازنان و بهطور آرام و با طمأنینه به طرف دار میرفت و مردم را تماشا میکرد... به پای چهارپایه دار رسید. پهلوی چهارپایه ایستاد. اول عصایش را به جلو میان جمعیت انداخت، قاپیدند. عبای نازک مشکی تابستانی دوشش بود. عبا را درآورد و همانطور که جلو میان مردم انداخت، قاپیدند. زیر بغل آقا را گرفتند و از دست چپ رفت روی چهارپایه رو به بانک شاهنشاهی و پشت به نظمیه... گفت:
خدایا تو خودت شاهدی که من آنچه را که باید بگویم به این مردم گفتم، خدایا تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم، گفتند قوطی سیگارش بود. خدایا، خدایا تو خودت شاهد باش در این دم آخر باز هم به این مردم میگویم که مؤسسین این اساس لامذهبین هستند که مردم را فریب دادهاند این اساس مخالف اسلام است... محاکمه من و شما مردم بماند پیش پیغمبر محمد بنعبدالله(صلّی الله علیه و آله)...
بعد از اینکه حرفهایش تمام شد عمامهاش را از سرش برداشت و تکان تکان داد و گفت از سر من این عمامه را برداشتهاند، از سر همه برخواهند داشت. این را گفت و عمامهاش را هم همانطور به جلو میان جمعیت انداخت، قاپیدند.
در این وقت طناب را به گردن او انداختند و چهارپایه را از زیر پای او کشیدند و طناب را بالا کشیدند... تا چهارپایه را از زیر پای او کشیدند یک مرتبه تنه سنگینی کرد و کمی پایین افتاد اما دوباره بالا کشیدند و دیگر هیچکس از آقا کمترین حرکتی ندید!...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- جلال آلاحمد- غربزدگی- انتشارات رواق – صفحه 78 ، 2 - حسن معاصر – تاریخ استقرار مشروطیت در ایران- جلد دوم- انتشارات ابن سینا- صفحه 368، 3 - چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه- روحالله حسینیان- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ اول- 1387، 4- محمد تركمان- مجموعهای از رسائل اعلامیهها مکتوبات و روزنامه شیخ فضلا... نوری- جلد 2- نشر رسا- صفحه 324