چرا آمریکا از چین میترسد؟ «مرشایمر» پاسخ میدهد
سرویس خارجی-
آمریکا و چین امروز رسماً در یک نبرد تجاری به سر میبرند. واشنگتن بهشدت نگران سیطره چین بر اقتصاد جهان
است، اما در پشتپرده این رقابت اقتصادی به گفته «جان مرشایمر»، یک نبرد برای تغییر نظم جهانی در جریان است.
در آمریکا همه از رسانهها گرفته تا اندیشکدهها و سیاستمداران از هر دو حزب بر این باورند که «چین خطرناکترین تهدید» برای امنیت ملی این کشور محسوب میشود؛ از بوش گرفته تا ترامپ همه به دنبال مهار و کنترل چین بودند. در اسناد امنیت ملی آمریکا نیز آمده: «چین تنها رقیب آمریکا است که قصد تغییر نظم بینالمللی را دارد و برای این کار از قدرت اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی و فناوری برخوردار است و ۱۰ سال آینده برای رقابت با چین سرنوشتساز خواهد بود.» نگرانیها در آمریکا از رشد سرسامآور چین و خطراتی که این رشد برای نظم لیبرال آمریکایی دارد، بیدلیل نیست چرا که چین تمامی ظرفیتها و ابزارهای لازم را برای تبدیلشدن به یک قدرت هژمون جهانی را داراست. سرزمین وسیع، جمعیت زیاد، تاریخ چندهزار ساله، قدرت نظامی و صدالبته اقتصاد رو به رشد به چینیها این امکان و قابلیت را میدهد که گوشه چشمی به جایگاه «رأس هرم توزیع قدرت جهانی» داشته باشند و البته این منطق قدرت است که میل به گسترش و تحمیل اراده خود را دارد.
مرشایمر چه میگوید؟
رشد سریع قدرت اقتصادی و نظامی چین، نوسازی گسترده ارتش آن، افزایش ناوهای هواپیمابر، رشد سریع زرادخانه هستهای و موشکی از لحاظ کمی و کیفی، تولید سالانه بیش از 8میلیون پهپاد جنگی و دستور شی جین پینگ برای آمادگی ارتش جهت اقدام نظامی علیه تایوان، نگرانیها در آمریکا را دوچندان کرده است. نگرانی آمریکا از چین را میتوان با استفاده از نظریه «جان مرشایمر» به راحتی توضیح داد. رئالیستهای تهاجمی مثل «جان مرشایمر» بر این باورند که چین یک قدرت حافظ وضع موجود نبوده و یک قدرت انقلابی و تجدیدنظرطلب است و به محض این که به رأس هرم قدرت جهانی بهویژه در حوزه اقتصاد صعود کند این انباشت ثروت در حوزه اقتصادی را به توان نظامی تبدیل کرده و با تکیه بر توان نظامی خود نظم جهانی لیبرال را کنار زده و نظم مطلوب خود را در جهان مستقر خواهد کرد و در اولین قدم نیز چین سلطه خود را بر شرق آسیا تثبیت خواهد کرد. بنابراین براساس این منطق دورنمای روابط دو کشور آمریکا و چین به سمت تقابل پیش میرود تا همکاری و لذا درگیری بین آمریکا و چین طی سالهای آینده بر اساس منطق رئالیسم اجتنابناپذیر خواهد بود.
نبرد
الجزیره هم در گزارشی به نگرانی آمریکا از سیطره چین بر اقتصاد جهانی پرداخته و با اشاره به نبرد تعرفهای این دو کشور نوشته است: همانطور که انتظار میرفت واکنش چین به تعرفههای جدید ترامپ خیلی سریع انجام شد و این کشور اعلام کرد که تعرفههای ۱۵درصدی بر واردات مرغ، گندم، ذرت و پنبه از ایالاتمتحده و تعرفههای ۱۰درصدی بر گوشت قرمز و لبنیات اعمال خواهد کرد که نشاندهنده تنشهای تجاری بیشتر بین دو کشور است.
الجزیره هم درادامه گزارش خود با اشاره به نظریه مرشایمر در توضیح نگرانی دولت ترامپ نوشته است: آمریکا و چین امروز رسماً در یک نبرد تجاری به سر میبرند. واشنگتن بهشدت نگران سیطره چین بر اقتصاد جهان است، اما در پشتپرده این رقابت اقتصادی، یک مبارزه سیاسی و بزرگتر وجود دارد؛ مبارزه بر سر اینکه چه کسی نظم جهانی را در دهههای آینده تحت کنترل خواهد داشت. با پیشرفت سریع چین به سمت تبدیلشدن به یک ابرقدرت جهانی، توجهات به نظریهای که در دهه ۱۹۹۰ توسط «جان مرشایمر»، دانشمند مشهور علوم سیاسی آمریکایی، مطرح شد، رو به افزایش است؛ نظریهای که به عنوان «رئالیسم تهاجمی» شناخته میشود. این نظریه، پیشبینی بدبینانهای برای آینده نظام بینالملل و به ویژه جنگ بین آمریکا و چین ارائه میدهد.
تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ
به گزارش مهر به نقل از الجزیره «جان مرشایمر»، دانشمند علوم سیاسی آمریکایی و یکی از برجستهترین نظریهپردازان رئالیسم تهاجمی، ایدههای خود را در این مورد در کتاب خود با عنوان «تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ» ارائه کرد. این نظریهپرداز بزرگ آمریکایی معتقد است، نظم بینالملل دارای پنج ویژگی اساسی است که با هم کار میکنند تا مبارزه برای قدرت را به محرک اصلی سیاست دولتها تبدیل کنند، زیرا دولتها دائماً در تلاشند تا قدرت خود را به قیمت از دست دادن رقبا و دشمنانشان افزایش دهند. به نوشته الجزیره در مورد تقابل و رقابت چین و آمریکا، مرشایمر معتقد است که چین، به عنوان یک قدرت جهانی در حال ظهور، همان مسیری را دنبال میکند که آمریکا دههها پیش طی کرده بود. در ابتدا، پکن به دنبال تبدیل شدن به قدرت غالب در حوزه منطقهای خود است، اما متوجه میشود که این حوزه خالی از نفوذ نیست و باید با نفوذ آمریکا در آنجا مقابله کند. در این میان مسئله تایوان مطرح میشود که چین آن را بخشی از قلمرو خود میداند، اما آمریکا بهشدت در تایوان نفوذ دارد. همچنین کرهجنوبی و ژاپن، دو رقیب اصلی چین و متحدان کلیدی آمریکا بوده و میزبان دهها پایگاه نظامی آمریکایی و دههاهزار نیروی آمریکایی هستند.
آیا جنگ میان چین و آمریکا نزدیک است؟
به نوشته الجزیره طبق آمار رسمی، چین سالانه تقریباً ۲۱۹میلیارد دلار صرف هزینه نظامی میکند، در حالی که این رقم در سال ۱۹۹۵ تقریباً ۲۵میلیارد دلار بود. برخی تخمینها نشان میدهد که با در نظر گرفتن برابری قدرت خرید، این رقم به ۵۰۰ تا ۷۰۰میلیارد دلار افزایش مییابد و آن را به سطح آمریکا بسیار نزدیک میکند. طبیعتاً، بخش عمده این هزینهها صرف تقویت زرادخانه نظامی چین در بخشهای مختلف میشود. بین سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸، چین کشتیهای بیشتری نسبت به مجموع کشتیهای آلمان، هند، اسپانیا و بریتانیا تولید کرد. نیروی دریایی چین ابزاری کلیدی برای پکن جهت اعمال قدرت و رقابت با آمریکا در آبهای منطقهای اطراف چین و حتی در آبهای دورتر است. همزمان، چین در حال تقویت نیروی هوائی خود است. به عنوان مثال، H-20، یک بمبافکن چینی است که انتظار میرود ظرف چند سال آینده وارد خدمت شود. تخمین زده میشود این جنگنده بمبافکن بردی معادل ۸۵۰۰ کیلومتر داشته باشد. همچنین انتظار میرود که این بمبافکن حداقل ۱۰ تن بار حمل کند که قادر به حمل سلاحهای متعارف و نیز هستهای است. در پایان این گزارش آمده است: اگر چین بتواند در دهههای آینده قابلیتهای خود را به حداکثر برساند و در عین حال از درگیری با آمریکا اجتناب کند، ممکن است یک نظم جهانی دوقطبی جدید، مشابه دوران شوروی، ظهور کند که به جهانی نسبتاً پایدارتر منجر شود، اما اگر پیشبینی مرشایمر به حقیقت بپیوندد و درگیری اجتنابناپذیر رخ دهد، جنگ به عرصههای دیگر نیز گسترش خواهد یافت.