فساد و بسترهای آن از نگاه قرآن
منصور حسینی
فساد ضد صلاح به معنای خروج کم یا زیاد از حالت اعتدال و تعادل در ساحت نفس و تن و امر خارجی است. از نگاه قرآن، انسان و جن به عنوان دو آفریده دارای اراده و اختیار و انتخاب کامل میتوانند رفتارهای متضاد صلاح و فساد را داشته باشند. از این رو خدا در قرآن به افعال مکلفین و عوامل و آثار آن اشاره و راههای مبارزه با فساد و عوامل مؤثر در آن را نیز گوشزد کرده است.
آثار فساد و افساد انسان و جن میتواند به ساحتهای بیرون از جسم و جان فردی یعنی ساحت اجتماعی بلکه محیط زیست نیز کشیده شود و خشکی و دریا متاثر از رفتارهای افسادی انسان به فساد کشیده شود.
اگر بخواهیم مهمترین و اساسیترین موارد رفتارهای فساد انگیز انس و جن را بیان کنیم، شاید بتوان به مواردی چون: ایجاد انحراف از راه خدا (اعراف، آیه 86)، جلوگیری از رواج دین اسلام(نحل، آیه 88)، کفر و شرک(بقره، آیات 8 و 12؛ آل عمران، آیه 83)، ستم ورزی (اعراف، آیه 103)، قتل بیگناهان(نمل، آیات 45 تا 49؛ مائده، آیات 27 تا 32؛ اسراء، آیه 4)، برتریجویی(اسراء، آیه 4)، تخریب زمین و امکانات آن(اعراف، آیه 56)، کشتار و خونریزی(بقره، آیه 30)، ذلیل کردن عزیزان شهرها(نمل، آیه 34)، سرقت(یوسف، آیه 73)، قطع رحم(محمد، آیه 22)، کفران نعمت(اعراف، آیه 74؛ کم فروشی(اعراف، آیه 85)، نسل کشی(بقره، آیه 205)، نابودی کشاورزی(همان)، نابودی دین(همان) و مانند آنها اشاره کرد.
اینگونه رفتارها از مهمترین مصادیق فساد و به هم ریختن تعادل برخاسته از عدالت الهی از سوی انسان و جن است که میتواند آثار زیانباری در زندگی دنیوی و اخروی انسان به جا گذارد. از این رو بشدت از آن نهی میشود؛ بلکه حتی فرشتگان با استدلال به همین امر فساد و افساد در انسانها خواهان عدم تعیین خلافت الهی برای آدم(ع) و بنی آدم میشوند.(بقره، آیه 30)
آثار فساد در زندگی انسان
شالوده دین الهی و سنتها و قوانین آن، که حاکم بر هستی است، بر اساس اعتدال و تعادل است. نفس انسانی در ساختار فطری خویش دارای اعتدال است و به آن گرایش فطری دارد؛ اما در شرایط زیستی دنیوی بر اثر تقویت هواهای نفسانی متاثر از وسوسههای شیطانی، به جای حفظ این حالت فطری، نسبت به دین الهی و قوانین آن، فجور کرده و خطوط قرمز آن را میدرد و اینگونه به فساد میپردازد.(انفطار، آیه 7؛ شمس، آیات 7 تا 10)
رفتارهای فسادآمیز و فسادانگیز انسان، خود فسادهای دیگری را به دنبال دارد و زنجیرهای از فساد را به دنبال دارد و شامل: اسراف(بقره، آیه 60)، تخریب محیط زیست دریایی و خشکی(روم، آیه 41)، ظلم نسبت به آموزههای دینی(اعراف، آیه 103)، گرایش به فتنه و فتنهگری(آل عمران، آیه 7)، کوردلی و عدم درک حقایق هستی و دینی(محمد، آیات 22 و 23)، گمراهی(بقره، آیات 26 و 27)، عدم گرایش به اصلاح و ممانعت از آن(اعراف، آیه 142) و مانند آنها میشود.
با نگاهی به این آثار فساد میتوان دریافت که فساد همه ابعاد و ساحات زندگی انسان را میتواند درگیر کند و به جسم و جان او آسیب جدی برساند؛ یعنی همان اندازه که موجب میشود تا از نعمتهای الهی محروم و آسایش خویش را از دست دهد، بلکه میتواند آرامش روانی خویش را نیز از دست بدهد و از امور معنوی محروم شود و حتی فراتر از آن آخرت خویش را نیز با اینگونه فسادها تباه کند و به دوزخ شقاوت ابدی گرفتار آید.
از نظر قرآن، خروج از صلاح به سبب فساد میتواند چنان تاثیر زیانباری در روان آدمی به جا گذارد و نفس معتدل توانایی ادراک و شناخت و بلکه گرایش صحیح به حق و حقیقت را از دست بدهد و به سبب کوردلی نتواند مسیر درست را بیابد و در آن گام بردارد. بیگمان بسته شدن قلب و ناتوانی در اندیشه و انگیزه صحیح بدترین شرایط را برای انسان رقم میزند و او را از سطح انسانیت به حیوانیت و پستتر در جایگاه نباتات و جمادات میکشاند.
اگر فساد از سطح فردی به سطح اجتماعی کشیده و از شخصی به جمعی در آید و امتها را گرفتار کند، خدا عذاب استیصال را در دنیا برای آنان رقم میزند و در همین دنیا ریشه مفسدان اجتماعی را میکند و به آنان امان نمیدهد.(هود، آیات 116 و 117) بنابراین، فسادانگیزی میتواند موجب هلاکت و بدبختی افراد جامعه شود(نمل، آیات 48 و 51)، و افزون بر ناتوانی از درک حقایق هستی(شعراء، آیات 152 و 153)، رفتارهای توطئهآمیزی را در میان مردم شکل بخشد که امنیت روانی جامعه را نیز به مخاطره میافکند.(نمل، آیات 48 و 49)
البته اشخاصی که فساد شخصی خویش را به سطح اجتماع وارد میکنند و مثلا با تفاخر و تکبر و تجملگرایی،خود را در جایگاه سرمشق دیگران جا میدهند، باید بدانند که عذاب استیصال(ریشهکن) آنان را در بر میگیرد و همانند قارون به نابودی میکشاند و در زمین فرو میبرد.(قصص، آیات 76 تا 82)
بسترهای فساد
فساد در برابر صلاح زمانی تحقق مییابد که نفس انسانی از دایره اعتدال فطری خویش خارج شود و به فجور کشیده شود. فجور و دریدگی نسبت به سنتها و قوانین الهی به این معنا است که شخص از نظام عدالت پایه خارج شده و به ستمورزی گرایش یافته است. مجرم که گرایش به جرم و رفتار خلاف قانون و سنت الهی دارد، دنبال فساد میرود و فسادانگیزی را در همه رفتارهای خویش به نمایش میگذارد؛ بنابراین هرگز صلاح را نمیجوید و با اصلاحات موافقت ندارد، بلکه علیه آن قیام میکند.(یونس، آیات 81 تا 83)
داشتن روحیه جرمگرایی (همان)، روحیه اسرافگری(همان)، روحیه رفاهگرایی و رفاهزدگی(اعراف، آیه 74؛ اسراء، آیات 4 تا 7)، روحیه اعراض از توحید(آل عمران، آیات 62 و 63)، گرایش به شرک(روم، آیت 40 و 41)، اعراض از دین(محمد، آیه 22)، اعراض از قرآن(همان)، ترک امر به معروف و نهی از منکر(هود، آیه 116)، ترک جهاد در راه خدا و ارزشهای الهی – انسانی(محمد، آیات 20 تا 22)، ترک یاری به مسلمانان(انفال، آیات 72 و 73)، دستیابی به قدرت و ثروت(بقره، آیه 205؛ نمل، آیه 34؛ فجر، آیات 10 و 12)، ثروت اندوزی و غرور مالی(قصص، آیات 76 و 77)، رفتارهای فاسقانه(بقره، آیات 26 و 27؛ نمل، آیات 12 و 14)، طغیان اجتماعی(فجر، آیات 11 و 12)، گناه و معصیت(بقره، آیات 205 و 206؛ روم، آیه 41)، گرایش شدید به لذتهای مادی و تمتعات دنیوی(هود، آیه 116)، روحیه کم کاری و کم فروشی و گرانفروشی(اعراف، آیات 85 و 86؛ شعراء، آیه 183) و مانند آنها از عوامل و بسترهایی است که انسان را به سوی فساد میکشاند و در جرگه مفسدان قرار میدهد.
کسی که از حریم خویش خارج میشود و به نقض حقوق دیگران میپردازد، بستری را برای افزایش فساد فراهم میآورد؛ زیرا دیگران را تحریک به تقابل و مقابله به مثل میکند و شرایط برای طغیان علیه یکدیگر و افزایش کثرت کمّی و کیفی فساد مهیا میشود.(فجر، آیات 9 تا 12) سحر و جادو رفتاری باطل علیه سنتهای الهی است که موجب فجور و دریدگی نسبت به قوانین الهی بوده و انسان را از مسیر حق به مسیر باطل سوق میدهد؛ هر چند که خدا همواره حق را احقاق کرده و باطل را ابطال میکند.(یونس، آیات 82 و 83)
پس از نظر قرآن، سحر و جادو نه تنها امری باطل است، بلکه گرایش به آن انسان را به عنوان مفسد و فاسد قرار میدهد؛ چنانکه خدا ساحران را به سبب سحر، جزو مفسدان شمرده است.(همان)
همچنین از نظر قرآن، قطع رحم میان خویشاوندان عملی فساد انگیز است که انسجام اجتماعی و روابط خانوادگی را که اسلام بر آن تاکید دارد، به مخاطره میاندازد. از این رو آن را ناروا دانسته و آثاری برای آن بیان کرده که از جمله آنها خسران است که میتواند شامل خسران در عمر و کوتاهی آن و نیز از دست رفتن نعمتهای دنیوی و اخروی باشد.(بقره، آیه 27)
از دیگر بسترها و عوامل ایجادی فساد و افساد میتوان به شیطان اشاره کرد.(اسراء، آیه 53) البته از نظر قرآن، مشاجرات و سخنان ناشایست و ناروا بستری برای فسادانگیزی شیطان و سوءاستفاده از وضعیت مردمان است.(اسراء، آیه 53)
مبارزه با فساد
مؤمنان باید علیه فساد و افساد مبارزه کنند و آن را مصداقی از مبارزه حق علیه باطل بدانند.(بقره، آیات 246 و 251) از همین رو یکی از مهمترین رسالتها در دعوت پیامبران از سوی خدا، اصلاحگری و مبارزه با فساد و افساد و بلکه حتی مفسدان است.(مائده، آیه 32)
همچنین از نظر قرآن، پاک کردن زمین از فساد انسانها یک مسئولیت دینی و وظیفه الهی بر گردن مؤمنان است که نباید آن را دست کم گیرند.(هود، آیه 116)
بنابراین، همان گونه که پیامبران دنبال اصلاحگری و نابودی فساد و مفسدان بودند.(اعراف، آیات 73 و 74؛ شعراء، آیات 141 تا 152؛ هود، آیات 84 و 85) بر مؤمنان است که با فساد در همه اشکال آن مبارزه کنند(هود، آیه 116)؛ زیرا نجات جامعه و انسان از عذابهای دنیوی و اخروی، نهی از منکری چون فساد و افساد است.(همان)
همچنین از نظر قرآن، علت آنکه امتهای پیشین گرفتار عذاب از جمله عذاب استیصال شدند، کم بودن اندک ناهیان منکر در جامعه بوده است.(همان) کسانی که از جهاد رویگردان هستند خود ممکن است در دام فساد بیفتند و آسیب ببینند.(محمد، آیات 20 و 22)
بنابراین، جهاد و امر به معروف و نهی از منکر باید در سطحی باشد که از نظر
کمی و کیفی بتواند جلوی فساد مفسدان را بگیرد و گرنه تاثیری نخواهد داشت.
تهدید مفسدان مصلح نما(بقره، آیه 220) و همراهی با پیامبران در اصلاح امور(اعراف، آیه 56) و عالمان قدرتمند و توانمند
(هود، آیه 116) میتواند جلوی فساد مفسدان را بگیرد و آنان را سرجایشان بنشاند.
(بقره، آیات 246 تا 251) اطاعت از حق(مؤمنون، آیه 71)، ایمان به خدا(مائده، آیات 64 و 65)، ترک اطاعت از مسرفان(شعراء، آیات 151 و 152)، تفکر درباره سرگذشت مفسدان و مطالعه اوضاع آنان و عبرتگیری(اعراف، آیات 86 و 103)، تقوای الهی(بقره، آیات 205 و 206)، توجه به آخرت(قصص، آیات 77 و 83)، توجه به عاقبت ناگوار(روم، آیه 41)، توجه به علم خدا(بقره، آیه 220)، توجه به نعمتهای خدا
(بقره، آیه 60)، جهاد در راه خدا و حق
(بقره، آیات 250 و 251)، خوف از خدا و هراس از مقام ربوبی خدا و امید به رحمت او(اعراف، آیات 55 و 56)، عبادت خدا(هود، آیات 84 و 85)، عمل صالح در برابر فساد(ص، آیه 28)، صدق و صفای آدمی با خدا(محمد، آیات 21 و 22) و مانند آنها عامل مهم در جلوگیری از فساد و مفسدان و مبارزه با آن است.
چنانکه گفته شد فساد و افساد بر خلاف سنتهای الهی حاکم بر هستی از جمله جان و جامعه است که باید از آن اجتناب کرد.(یونس، آیه 81)