kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۱۸۳۴
تاریخ انتشار : ۲۳ تير ۱۴۰۳ - ۲۱:۲۲

حسینیه‌ای به وسعت ایران

 همه سوگوار امام حسین(ع) و خاندان او هستند، این ارادت گاهی در قالب شعر و مرثیه، گاه در قالب عزاداری در حسینیه، تکیه و مساجد و گاه در تعزیه و گاه در دسته‌روی و سینه و زنجیرزنی و شاید هم در اطعام عزاداران تجلی می‌یابد.
 
 
 
باز این چه شورش است که در خلق عالم است -باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است، باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین-بی‌نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است، این صبح تیره باز دمید از کجا کزو-کار جهان و خلق جهان جمله در هم است، گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب -کآشوب در تمامی ذرات عالم است، گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست -این رستخیز عام که نامش محرم است، در بارگاه قدس که جای ملال نیست -سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است، جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند -گویا عزای اشرف اولاد آدم است.
همه ما از کودکی با اشعار محتشم کاشانی که در وصف امام حسین‌(ع) و قیام کربلا سروده است، آشنا شده‌ایم و بارها در محرم‌ها با خود زمزمه کرده‌ایم و نقش نگار آن را در قالب کتیبه‌ها و پرچم‌های عزا بر سرسرای مجلس امام حسین(ع) دیده‌ایم.
راستی این چه شورش است؟ که در ایام محرم در عالم به پا می‌شود، چه جاودانگی در قیام کربلا نهفته است که آن را در قلب‌ها و سینه‌ها ماندگار کرده است، این چه عزا و ماتم سوگواره‌ای است که سال‌ها و قرن‌ها از آن گذشته است اما همچنان در دل دلدادگان به سیدالشهدا زنده است، راستی این چه رمز و رازی است؟
بسیاری از ما از کودکی به یاد داریم که روضه‌های امام حسین(ع) هر ماه یک بار در خانه‌های مادر بزرگ برپا می‌شد و در آن روضه‌ها یاد قیام کربلا و مصیب‌های وارده بر ۷۲تن از یاران امام حسین گرامی داشته می‌شد و مادر بزرگ با یک پذیرایی مختصر هر ماه این شور و شوق حسینی را بی‌آنکه آموزش مستقیمی داشته باشد به فرزندان و نوادگانش می‌آموخت، از همان اوان کودکی که در روضه امام حسین بر پای مادر به خواب می‌رفتیم و قطرات اشک جاری شده از چشمان مادر که بر گونه او جاری می‌شد و بر روی صورت ما می‌ریخت حکایت از انتقال یک فرهنگ و یک مکتب را با خود داشت و موجب شد تا این فرهنگ بی‌تردید به نسل‌های بعدی منتقل شود.
از روضه‌های خانگی که بگذریم، بسیاری از دوستداران خاندان امامت ولایت خانه‌ها و حتی محل کسب و کارشان را در ایام محرم تبدیل به تکیه و حسینیه می‌کردند و تقریبا در همه کوی و برزن در هر نقطه از کشور، هر کس با هر بضاعتی که داشت، مجلسی را برای سیدالشهدا ترتیب می‌داد.
برخی از این تکایا و حسینیه‌ها که قدمتی چند دهه دارند و در مرور زمان دلدادگان زیادی را به خود جذب کرده‌اند و به قول معروف در شب‌های عاشورا و تاسوعا حتی جا برای ایستادن و برای عزاداری ندارند، پیشینه جالبی دارند و نتیجه تلاش و عزاداری کودکان چند دهه قبل هستند که بی‌آلایش با کمترین مقدماتی عزای امام حسین در کوچه و گذرهای باریک در محله‌ای از شهر برپا شدند و با همت والای کودکان آن روزگار و مردان میان سال کنونی تبدیل به سرسرای و حسینیه‌های بنام امروزه شده‌اند.
جا دارد از یکی دیگر از دلدادگان امام حسین که از قدیم‌الایام عزاداری امام حسین را با کمترین امکانات اما با همت عالی برگزار می‌کرد یاد کنیم، افرادی که در هر محله شهر از آنها به نام پیر غلامان امام حسین یاد می‌کردند.
پدر بزرگ که حالا سال‌هاست به رحمت خدا رفته، اگر بود حدود صد و پنجاه سال داشت، از این دست از پیرغلامان بود، پدربزرگ از اوان کودکی حدود ده- دوازده سالگی 
با اندک پس اندازی که در طول سال داشت، فقط و فقط در محله خودش چند بشقابی غذا تهیه می‌کرد و در شب اول محرم در مجمعه‌هایی در روستا بین اهالی تقسیم می‌کرد، همه همت والای کودکی او را ستایش می‌کردند و این موضوع مشوقی برای او شد تا از آن سال تا زمانی که ۹۸سال داشت و درگذشت، تبدیل به یک رسم خانوادگی شود و بنیانی شد برای تاسیس یک مسجد جامع، که حالا به رسم هر ساله او، بیشتر از دو سه هزار نفر در شب اول محرم که اعتقاد داشت باید چراغ اول سراسری حضرت را روشن کند، پا برجاست و هنوز این رسم خانوادگی ادامه دارد.
این روزها تمام ایران مملو از عشق به امام حسین و ۷۲تن از یاران اوست و در جای جای ایران هر کس به قدر بضاعتش در زنده نگه داشتن قیام سرور سالار شهیدان شریک است.
کوچه و خیابان‌های شهر و روستا در اقصی نقاط کشور با ورود محرم سیاه‌پوش می‌شود و پرچم و بیرق‌های عزا بر سر در خانه‌ها و کوچه و بازار آویزان می‌شود و هر سال مثل این است که انگار سال نخستی است که عزا برپا می‌شود و این مجلس هیچ‌گاه رنگ کهنگی به خود نمی‌گیرد و هر سال داوطلبان و دلدادگان زیادی را در همه سنین به خود جذب می‌کند.
هر کس به نوعی ارادت قلبی خود را به سرور سالار شهیدان نشان می‌دهد، یکی سیاه پوش می‌شود و دیگری نذری دارد، یکی پرچم و بیرق نذر می‌کند و یکی خانه و محل کارش را سیاه‌پوش می‌کند و یکی طبل می‌زند، یکی زنجیر و یکی سینه، یکی مداحی می‌کند، یکی آشپزی مجلس امام حسین را بزرگ‌ترین افتخار خود می‌داند، یکی کودک دلبندش را ملبس به لباس عزا می‌کند و پیشانی بند سبز می‌بندد و در مراسم شیرخوارگاران حسینی بر سر دست می‌گیرد و یادی از علی اصغر(ع) می‌کند و زمزمه عشق، راستی و درستی و دفاع از حق و عدالت را در گوش‌های او نجوا می‌کند.
یکی را می‌بینی که توان راه رفتن را ندارد اما با ویلچر می‌آید، گویی در روز عاشورا نباید کسی در خانه بماند، همه باید با آمدن به کوچه و خیابان، یاد میدان جنگ و قتلگاه امام حسین را زنده نگاه دارند.
همه و همه از پیر و جوان غنی و فقیر همه آمده‌اند که بگویند که ایران یک حسینیه‌ای بزرگ است و همه افتخار می‌کنند که دلداده حسین هستند و همه آمده‌اند تا بگویند که حسین نشان داد، مرگ پایان نیست، خوب زیستن و شهید شدن برای اهداف والای انسانیت، تا ابد زندگی است و شهید زنده همیشه تاریخ خواهد ماند.
همه آمده‌اند تا در یک گفتمان مشترک بگویند، تشنگی گواراست اگر به سیرابی بینجامد و اصحاب حسین تشنه قیام و هدف او بودند تا پایان تشنگی را به جان خریدند تا اثبات کنند که خوبی‌ها به جا می‌ماند ولو اینکه ۱۴۰۰سال از آن بگذرد، چرا که در دل‌ها رخنه کرده است.
اشک ریختن برحسین، به نمادی از عشق برای شیعه تبدیل شده است و نسل به نسل منتقل شده است و اعتقاد دارند که عشق به حسین نگاه آدم‌ها عوض می‌کند، تا جایی که همواره می‌تواند مدافع حق باشد، هنوز که هنوز است تربت کربلا توتیای چشم عاشقان است و شفای دل دلدادگان.
حالا شیعه در کجای تاریخ ایستاده است، بیش هر زمانی دیگر حساس‌تر است، توطئه‌ها یکی پس از دیگری در لباس و اشکال مختلف را شاهدیم، چشم‌ها را باید شست و نگاه‌ها را عمیق کرد، غبار جهالت را از دین شست و تا راستی و درستی همواره بر مدار حق بچرخد و بر این باور باشیم که می‌شود، برای برپایی دین و اصلاح دین پیامبر، جان را هدیه و پیشکش درستی و حقانیت کرد.