پرسش و پاسخهای حسینی (پرسش و پاسخ)
1- بخشش اموال برای حفظ آبرو
وقتی مروان فرماندار مدینه، فرزدق شاعر اهلبیت(ع) را بیرون کرد، پناه به حضرت امام حسین(ع) آورد، امام چهارصد دینار به او بخشید و او را مورد محبت قرار داد. برخی به امام حسین(ع) اعتراض کردند که فرزدق شاعر خوشنامی نیست چرا به او کمک کردی؟ حضرت در پاسخ فرمود: «انّ خیر ما لک ماوقیت به عرضک، و قد اصاب رسول الله(ص) کعب ابنزهیر، و قال فی عباس ابن مرداس: اقطعوا لسانه عنی».
بهترین اموال تو آن است که با آن آبروی خود را حفظ کنی، آنگاه که رسولخدا(ص) به کعب ابن زهیر پاداش داد و فرمود: با پاداش دادن زبان عباس ابن مرداس را نسبت به من ببندید.(بحارالانوار، ج44، ص189)
2- چرایی آزاد گذاشتن یاران در شب عاشورا
امام حسین(ع) در بین راه کربلا، پس از شنیدن پیمانشکنی کوفیان، همواره با یاران و همراهان اتمام حجت میکرد، تا خود راهشان را انتخاب کنند. امام سجاد(ع) میفرماید: در شب عاشورا، پدرم اصحاب و یاران و همراهان را در خیمهای جمعآوری کرد و خطاب به آنان فرمود: ای خاندان و شیعیانم! این شب را چون شتری راهوار به حساب آرید و خود را نجات دهید که آنان جز شخص مرا نخواهند و اگر مرا بکشند در فکر شما نباشند. خدا شما را رحمت کند. نجات یابید و من بیعت را از شما برداشتم و پیمانی که با من بستید نادیده پنداشتم. وقتی سخن امام به اینجا رسید همه یاران یکصدا گفتند: «سوگند به خدا! تو را تنها نخواهیم گذاشت. مردم به ما چه خواهند گفت؟ بگویند که امام و بزرگ خود را در میان دشمنان تنها گذاشتند؟ سوگند به خدا! با تو هستیم تا کشته شویم. سپس امام حسین(ع) ادامه داد که ای یاران! من فردا کشته میشوم و شما همه با من کشته میشوید و فردی از شما باقی نخواهد ماند. وقتی یاران امام حسین(ع) خبر شهادت خود را شنیدند، یکصدا گفتند: سپاس خدا را که ما را در یاری دادن به شما کرامت بخشید، و با کشته شدن در راه شما شرافت عطا فرمود.(نفسالمهموم، ص230)
3- چگونگی آگاهی از شهادت خود و یاران
یکی از راههای به دست آوردن آگاهی و شناخت نسبت به آینده، خوابهای صادقه است که امام حسین(ع) در سفر به کربلا، در آغاز قیام از مدینه تا کربلا همواره برخی از حقایق و مسائل پیرامون قیام کربلا و سرانجام آن را در خواب مشاهده میفرمود. در این رابطه امام حسین(ع) میفرماید: اینک جدم رسولخدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: فرزندم تو به سوی ما آمده راحت خواهی شد.(بحارالانوار، ج44، ص391) در نقل دیگری آن حضرت میفرماید: اینک جدم رسولخدا(ص) و پدرم علی(ع) و مادرم زهرا(س) و برادرم حسن(ع) را در خواب دیدم که به من فرمودند: ای حسین به زودی به سوی ما خواهی آمد. همچنین امام حسین(ع) از بیوفایی مردم و دنیاپرستی آنان اطلاع دارد و هم از سرانجام قیام خود باخبر است و هم از جایگاه شهادت خود و یاران خود آگاه است. وقتی کاروان آن حضرت به سرزمین کربلا رسید اظهار داشت: «این مردم بردههای دنیا هستند و دین بازیچه زبانشان میباشد، حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجاست که زندگیشان در رفاه باشد. اما آنگاه که در بوته امتحان قرار میگیرند دینداران کم خواهد شد.(همان، ج78، ص117) سپس حضرت سؤال کرد: این سرزمین را چه مینامند؟ پاسخ دادند: کربلا. آنگاه حضرت فرمود: به خدا قسم اینجا زمین اندوه و ابتلا است. اینجا مردان بزرگی کشته خواهند شد، و زنان بیپناه خواهند شد. اینجا جایگاه دفن ما و زنده شدن و برخاستن ما در روز قیامت است. جدم رسولخدا(ص) مرا به این حقایق آگاه کرده است.(بحارالانوار، ج10، ص188) و در نقل دیگری امام حسین(ع) فرمود: فرود آیید و از اینجا به دیگر جای کوچ نکنید. سوگند به خدا! اینجا خوابگاه شتران ما است. سوگند به خدا! اینجاست که خونهای ما ریخته میشود. سوگند به خدا! که حرمت ما اینجا شکسته میشود. اینجاست که مردان ما به شهادت میرسند. اینجاست که اطفال ما را چون گوسفند سر میبرند. اینجاست که شیعیان ما قبور ما را زیارت میکنند، و این همان خاکی است که جدم رسولخدا(ص) وعده آن را به من داد و خبر او هرگز دگرگون نخواهد شد.(تاریخ طبری، ج7، ص308)