مراقبت از واردات و صادرات نفس (خلیل آقاخانی)
براساس تعالیم قرآن، انسان چیزی جز واردات و صادرات نیست؛ یعنی چیزهایی که از طریق افکار و رفتارها و اعضا و جوارح مانند چشم و گوش و زبان به درون نفس وقلب خویش راه میدهد و چیزهایی که از نفس به بیرون صادر میشود؛ چرا که شاکله شخصیتی هر کسی اینگونه ساخته میشود و همین شاکله شخصیتی است که به عوالم دیگر از برزخ وآخرت منتقل میشود و ابدیت او را میسازد.
به سخن دیگر، انسان دردنیا با واردات و صادرات نفسانی خویش، نه تنها دنیای خویش را میسازد، بلکه ابدیت خویش را شکل میدهد که ازآن هرگز رهایی ندارد. بنابراین، همه اهتمام انسان باید به واردات و صادرات نفس باشد. به این معنا که مراقبت نماید چه چیزی را صادر و چه چیزی را وارد میکند. محاسبه نیز باید در همین راستا انجام شود تا مشخص شود چه میزان این صادرات و واردات مبتنی بر حق و خیر بوده و چه میزان آن بر باطل و شرّ، تا به اصلاح امر بپردازد.
از دیدگاه قرآن، واردات و صادرات نفس باید بر اساس اصول و قوانینی باشد که خدا برای کسب کمالات برای انسان طراحی و برنامهریزی درونی و فطری یا از طریق وحی ابلاغ کرده است. شناخت این اصول وقوانین که از آن به هدایت فطری تکوینی و تشریعی وحیانی یاد میشود، لازم و ضروری است تا شخص همه صادرات و واردات خود را برآن عرضه کند و به محاسبه بر اساس این ملاکها بپردازد؛ زیرا این همان صراط مستقیمی است که انسان را به کمالات میرساند.
نویسنده در این مطلب درباره نقش اساسی واردات و صادرات در ایجاد شاکله شخصیتی انسان سخن گفته است؛ زیرا شاکله شخصیتی هر کسی دنیا و ابدیت او را میسازد.
***
صراط مستقیم هدایت الهی
انسان چیزی جز افکار و رفتارش نیست؛ اینها است که انسان را میسازد و حقیقت او را به نمایش میگذارد. همین افکار و رفتارها است که شاکله شخصیتی هر کسی را میسازد؛ زیرا افکارها و رفتارهای انسانی تاثیر متقابل دارد؛ به این معنا که افکار و رفتارها بیانگر شاکله شخصیتی هر کسی است؛ خاستگاه رفتار همان افکار است و خاستگاه افکار نیز همان شاکله شخصیتی هر شخصی است. از این رو، عمل و رفتار هر کسی تابع شخصیت و شاکله آن است: كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ؛ هرکسی براساس شاکلهاش عمل میکند.(اسراء، آیه 84)
اما از آنجا که میان شاکله و اعمال تاثیر متقابل است، هر عملی موجب میشود که شاکله انسانی شکل خاصی به خود بگیرد؛ ازهمین رو وقتی انسان کاری همچون احسان و انفاق را تکرار میکند، این تکرار موجب میشود تا صفت احسان در شاکله شخصیتی او شکل ثابت بگیرد که از آن به ملکات و مقومات نفسانی یاد میشود.
در این حالت به این شخص نام «محسن» داده میشود که بخشی از شاکله شخصیتی او را تشکیل میدهد. خدا در قرآن،به طور مثال به نقش انفاق در تثیبت این حالت نفسانی تاکید دارد و میگوید کسی که برای رضای خدا انفاق میکند، نفس خویش را بدان تثبیت میکند.(بقره، آیه 265) این تثبیت نفس چیزی جز ثبات صفتی چون احسان در نفس نیست که او را تا مقام «محسنین» بالا میبرد که کمترین آثارآن دستیابی به حقیقت بندگی است که انسان برای آن خلق شده است.(ذاریات، آیه 56)
هر چیزی در هستی باید بر اساس حق و عدل باشد؛ زیرا این همان خط سیر و تحول هر چیزی است که خدا برای آن مقرر کرده است تا اینگونه به کمالات بایسته و شایسته و حکمت خلقت خویش دست یابد. بنابراین، حرکت در صراط مستقیم حق و عدل زمانی است که انسان آن را بشناسد و براساس آن عمل و رفتارکند.
البته از نظر قرآن، هر آفریدهای از جمله انسان از نرمافزار فطری هدایت برخوردار است که به او توانایی شناخت وادراک حق و گرایش بدان را میدهد(طه، آیه 50)؛ اما انسان در شرایطی قراردارد که اراده انتخاب آزاد میان حق و باطل، خیر و شر، تقوا و فجور، شکر و کفران، ایمان و کفر دراختیار اوست. انتخاب آزاد و ارادی انسان، به سبب عوامل درونی و بیرونی میتواند به جای هدایت فطری حق وعدل، بر خلاف آن باشد؛ زیرا از نظر قرآن، اولا این انتخاب میتواند تابع هدایت فطری باشد یا تابع هواهای نفسانی؛ ثانیا این انتخاب میتواند طبق هدایت آموزههای اسلام باشد یا طبق وسوسههای شیطانی.
بنابراین، انسان با دو عامل درونی و بیرونی مواجه است که میتواند انتخاب درست و صحیح او را تحت تاثیر قرار دهد و او متاثر ازدو عامل: هواهای نفسانی یا وسوسههای شیطانی به جای حرکت در صراط مستقیم عبودیت الهی، در گمراهی گام بردارد و به عبودیت هواهای نفسانی و خدایان دیگر تن دهد.(جاثیه، آیه 23؛ سباء، آیات 24 و 41)
هدایتهای تکوینی و تشریعی درونی وبیرونی مطابق هم بوده و انسان را میتواند به کمالات بایسته برساند و شخصیت او را چنان بسازد که همه شاکله آن ظهور تجلیات انوار صفات و اسماء الله باشد و اینگونه خلیفه الله شود.(روم، آیه 30؛ بقره، آیات 21 و 30 تا 34 و 38)
بنابراین، ملاک سنجش، همان هدایتهای فطری الهامی و تشریعی وحیانی به نام اسلام است که از آن به صراط مستقیم عبودیت یاد میشود.(شمس، آیات 7 تا 10؛ روم، آیه 30)
توفیق الهی، رفیق تلاش انسان
از نگاه قرآن، انسان باید مراقب باشد که چه چیزی را با افکار و رفتارش به نفس خویش وارد میکند وآن را در خانه قلب ودلش به ودیعت میگذارد یا از خانه قلب خویش به بیرون صادر میکند؛ زیرا همه این امور، تعیینکننده سرنوشت ابدی اوست. پس همان طوری که انسان باید اهتمام داشته باشد تا غذاهای جسمی و روحیاش «طیّب» باشد و به یک معنا همه آنها از حلیّت و طهارت برخوردار باشد، همچنین باید سعی کند تا چیزهایی را دراختیاردیگران بگذارد که آنها نیز طیّب و حلال و طاهر باشد؛ زیرا صراط مستقیم عبودیت بر این عناوین به عنوان معیارهای حقانی تاکید دارد. از همین رو خدا در قالب احکام شریعت اسلام از مردمان میخواهد تا دنبال طیبات، حلال وطاهر باشند و از ناپاکیها وحرام و نجس به عنوان پلیدی پرهیز کنند.(بقره، آیه 172؛ انعام، آیه 145؛ مائده، آیه 90؛ یونس، آیه 59)
اصولا بهرهگیری از هر چیز طیب و پاک مهمترین ویژگی صراط مستقیم اسلام است. خواه این طیب، خوراکی باشد یا کلامی یا خواه رفتاری باشد یا اعتقادی. چنانکه خدا میفرماید:ای کسانی که ایمان آورده اید، از طیبات، آنچه را که ما روزی شما کردهایم، بخورید و برای خدا شکرکنید اگر او را عبادت میکنید.(بقره، آیه 172)
یا میفرماید: و به گفتار و اعتقاد طیب و پاك هدايت مى شوند و به سوى راه خداى ستوده هدايت مى گردند.(حج، آیه ۲۴) و نیزمی فرماید: سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند و عمل صالح را بالا میبرد.(فاطر، آیه 10) پس آنچه اصالت دارد، طیبات است که معیاری برای زندگی الهی است؛ زیرا این طیب خواهی و طیب گرایی در هر چیزی موجب میشود تا انسان خود «طیب» شود و حیاتی «طیب» را کسب کند: فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاهًْ طَيِّبَهًْ.(نحل، آیه 97) و عمل صالح نیز طیب است که نه تنها اعتقادات و صفات او را تثبیت میکند، بلکه شخصیت او را رفعت میبخشد.(فاطر، آیه 10)
اصولا این طیب بودن، براساس اعمال صالح و گرایش به طیبات اتفاق میافتد وشخص وجودی طیب مییابد و به عنوان درختی طیب میوههای طیب میدهد.(ابراهیم، آیات 24 و 25)
از نگاه قرآن، انسان درصراط مستقیم هدایت باید از همه نعمتهای الهی شاکرانه بهره برد که همان استفاده درست ازهر نعمتی است.(احقاف، آیه 15؛ نمل، آیات 19 و 39 و 40) پس اگر قوّت و قدرتی به او داده شد، باید آن را برای احقاق حق و اقامه عدالت به کار گیرد، نه برای اقامه باطل و ظلم.
البته توفیق انجام چنین عملی شاکرانه، تنها به عنایت الهی است؛ از این رو باید از خدا خواست تا او را در صراط مستقیم هدایت قرار داده و همچنان در راه حق و حقیقت نگه دارد تا از ظلم و باطل دور بماند.(حمد، آیه 6؛ قصص، آیه 17)
اصولا اطاعت خدا زمانی شکل میگیرد که توفیق الهی رفیق شود و انسان به هدایت خدا در صراط مستقیم قرارگیرد و برخوردار از نعمتهای الهی شود؛ چنانکه پیامبران، صدیقین، شهداء و مؤمنان حقیقی بدان دست یافتند(نساء، آیه 69) و هرگز از رحمت و نعمت الهی برای حمایت و پشتیبانی از کافران و مجرمان بهره نگرفتند.(قصص، آیات 17 و 86)
به سخن دیگر، انسان هر چند سعی و تلاش بسیاری داشته باشد، نمیتواند به طور قطعی در کارهایش موفق شود؛ زیرا اولا نسبت به امور، آگاهی کامل ندارد؛ و ثانیا تحقق هر چیزی بستگی به وجود مقتضیاتی چند و موانع زدایی از اموری دارد که این جز به توفیق الهی امکانپذیر نیست؛ از همین رو به انسان فرمان داده میشود تا هر گاه عزم بر انجام کاری کرد، نخست توکل برخدا کند (آل عمران، آیه 159) و سپس در همان حال به مسئله مهمتر یعنی مشیت الهی درآن امر نیز توجه داشته باشد؛ زیرا خواسته انسان در انجام و تحقق هر کاری، زمانی تاثیرگذار است که مشیت الهی با آن همراه باشد.(کهف، آیات 23 و24؛ تکویر، آیه 29؛ انسان، آیه 30)
اهمیت توجه به واردات و صادرات نفس
هر چند که تزکیه به توفیق و مشیت الهی است؛ اما شخص میتواند با بسترسازی شرایط را به گونهای فراهم کند که از پاداش الهی بهره مند شود و فضل و رحمت خاص الهی او را در برگیرد. پس همان طوری که عمل مبتنی بر هدایت فطری الهامی و کسب تقوای این سطح ازهدایت، موجب میشود تا شخص از هدایت پاداشی وحیانی تشریعی برخوردار شود و به رستگاری براساس آموزههای آنها دست یابد(بقره، آیات 2 تا 5)، همچنین شخصی که به واردات و صادرات خویش توجه میکند و مراقب افکار و رفتارش است، خدا عنایت خاصی به او داشته و او را در مسیر تحولهای کمالی یاری میرساند و تحت ولایت خویش میگیرد تا به مقامات عالی انسانی برسد که در وهم نیز نگنجد.
از نظر قرآن، انسان باید همه زندگیاش را به گونهای تنظیم کند که در طول شبانهروز بلکه طول عمر خویش همواره در مقام عبادت و عبودیت باشد؛ یعنی عبودیت تکوینی را با عبادت اختیاری در برابر معبود حق همراه سازد.
شاید به نظر برسد که چنین چیزی شدنی نیست؛ اما باید توجه داشت که هر کاری اگر با نیت رضایت الهی انجام شود و در آن تقرب به خدا قصد گردد، آن چیز عبادت میشود و فرقی ندارد که این عمل جزو مباحاتی چون خورد و خواب باشد یا انجام واجب و مستحب یا ترک حرام و مکروهی؛ زیرا آنچه به عمل روح میبخشد، همان نیت وقصد است.
خدا از زبان پیامبر(ص) نقل میکند که او چنین زندگی را برای خویش ساخته است، به طوری که همواره در حالت عبادت و عبودیت است: قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ؛ بگو: در حقيقت نماز من و ساير عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا،پروردگار جهانيان است كه او را شريكى نيست و بر اين كار دستور يافتهام و من نخستين مسلمان از نظر رتبه و منزلت بلکه حتی حقیقت هستم.(انعام، آیات ۱۶۲ و۱۶۳)
واژه «نُسُك» هر روش و کار و راه پسندیده است که انسان به عنوان عبادت خدا انجام میدهد.
پس انجام هر کار نیک وپسندیدهای از قول و فعل و فکر وعمل واندیشه و انگیزه و راه و مانند آنها که پسندیده خدا است، با نیت و قصد عبادت، تبدیل به عبادت خدا میشود و اینگونه است که مباحاتی چون: زناشویی، سخن گفتن، نشستن، خوابیدن، نوشیدن، تجارت و کارگری و کشاورزی و مانند آنها همچون نماز و حج، عبادتی خالص میشود و انسان را به سوی خدا بالا میبرد و رفعت میبخشد و صعود وعروج او را موجب میشود: خوشا آنان که دائم در نمازند.
از نظر قرآن، انسان باید مراقب و مواظب وارادات خویش باشد که چه چیزی را وارد ساحت نفس خویش میکند. خدا میفرماید: فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ؛ پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد.(عبس، آیه ۲۴)
انسان باید متوجه باشد که طعام روحی و جسمی که به وجود خود میرساند،باید طیب و حلال و طاهر باشد. البته شکی نیست که آنچه انسان را میسازد، همان واردات علمی و معرفتی است؛ زیرا درجات انسان به علم اوست: وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ.(مجادله، آیه 11) پس انسان باید همان طوری که به واردات غذایی خویش اهتمام میورزد، بیشتر از آن به واردات علمی و معرفتی اهتمام ورزد که چه میخواند و میبیند و میشنود، از همین رو از باب جری و تطبیق، حضرت امام باقر(ع) یکی از مصادیق مهم طعام را همان علوم و معارف دانسته و فرموده است: «فَلْيَنْظُرِ الإنْسانُ إلى طَعامِهِ»ای عِلمِهِ الّذي يَأخُذُه مِمَّن يَأخُذُه؛ درباره آيه «انسان بايد به خوراك خود بنگرد» ـ فرمود: يعنى دانشى را كه مى آموزد، مواظب باشد از چه كسى فرا مىگيرد.(المحاسن، البرقی، ج 1، ص 347، حدیث 724) پس همان طوری که انسان باید به محتوا بنگرد، همچنین باید به گوینده نیز بنگرد تا هر چیزی را از هر کسی نگیرد؛ زیرا گوینده به همان میزان محتوا در انسان تاثیر دارد و اینکه گفته شود مثلا ما محتوای خوب را از آدم غیر ثقه و فاسق و فاجر بگیریم، درست نیست، بلکه باید گوش به دهان و زبان کسی سپرد که انسانی طیب است؛ زیرا از قلب طیب، قول طیب خارج میشود.
پس از نگاه قرآن، همه وارادت به نفس و قلب باید مدیریت شود تا طیبات و حلال و طاهر وارد شود، همچنین در صادرات نیز باید به این اصول توجه شود؛ پس اگر انفاقی میکند یا علمی یا فکری یا ایدهای را به دیگری به هر شکلی میدهد و صادر میکند و میآموزد، باید آن نیز طیب و حلال و طاهر باشد. خدا میفرماید: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از چيزهاى طیب و پاكيزه اى كه به دست آورده ايد و از آنچه براى شما از زمين برآوردهايم، انفاق كنيد و در پى خبیث و ناپاك آن نرويد كه از آن انفاق کنید، در حالى كه آن را اگر به خودتان مى دادند جز با چشمپوشى و بىميلى نسبت به آن، نمى گرفتيد و بدانيد كه خداوند، بى نيازِ ستوده صفات است.(بقره، آیه ۲۶۷) پس انسان باید بر اساس قاعده طلایی: «هر چه برای خود میپسندی برای دیگری بپسند و هرچه را برای خود روا نمیداری برای دیگری هم روا مدار»(نهجالبلاغه، نامه 31)، عمل کند و همانطوری که دنبال واردات طیب و حلال و طاهر هستیم، میبایست در صادرات نیز اینگونه باشیم.
خدا به انسان هشدار میدهد که هر صادراتی که از انسان به هر شکلی خارج شود، چه قول باشد چه فعل، همه محاسبه میشود که این حساب همان تاثیرگذاری در شاکله شخصیتی اوست: مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ؛ آدمى هيچ سخنى را به لفظ و به زبان نمى آورد، مگر اينكه فرشته مراقبى آماده نزد او، آن را ضبط مى كند.(ق، آیه ۱۸)
این رقیب عتید که نزد شخص است، برای نظارت نیست بلکه برای این است که آن را بنویسد. این نوشتن و ثبت و ضبط در لوح قلب انسان است که شاکله او را میسازد؛ زیرا هر عملی که انسان از قول و فعل انجام میدهد و افکار و رفتار و اندیشه و انگیزه او را میسازد، همگی دارای آثاری است. از نظر قرآن هم عین عمل نوشته میشود و هم آثار به جا مانده از آن: وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ؛ و آنچه را از پيش فرستادهاند با آثار و اعمالشان درج مى كنيم و هر چيزى را در كارنامه اى روشن برشمرده ايم.(یس، آیه ۱۲) این آمارگیری به شکل حقیقی درباطن هر کسی انجام میشود و شاکله شخصیتی او را میسازد.
باید توجه داشت که «لفظ» در آیه ما یلفظ من قول، تنها قول نیست، بلکه هر چیزی که از انسان صادر میشود راشامل میشود؛ چنانکه قول تنها گفتار نیست، بلکه شامل اعتقادات هم میشود؛ زیرا درفرهنگ قرآنی «قول» به اعتقادات نیز اطلاق میشود و وقتی خدا میگوید این را بگو به معنای آن است که به این اعتقاد داشته باش!
نمونه این در موضوع «اکل» مطرح است؛ زیرا اکل در برخی از آیات به معنای هرگونه تصرفات مالکانه در مالی یا چیزی است؛ چنانکه خدا میفرماید: وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ.
(بقره، آیه 188؛ نساء، آیه 29)
کوتاه سخن آنکه انسان باید مراقب همه واردات و صادرات خود باشد؛ زیرا همه آنها به معنای حقیقی محاسبه میشود و حقیقت محاسبه چیزی جز تحقق شاکله شخصیتی نیست که انسان با همان شاکله به عالم برزخ و آخرت میرود.
این حقیقت محاسبه است که دیگر نیازی نمیشود تا سؤالی درباره عمل شخص شود؛ زیرا سیمای ساخته شده از اعمال و صادرات و واردات به خوبی چهره مؤمن صالح و مجرم کافر را به نمایش میگذارد.(اعراف، آیات 46 و 48؛ رحمن، آیه 41؛ فتح، آیه 29)