گفتوگو با «محمود نوری» کارگردان فیلم «روز مات»
رفتن یا ماندن مسئله این نیست...
آرش فهیم
«روز مات» نخستین فیلم بلند سینمایی است که به کارگردانی محمود نوری ساخته شده و این روزها در قالب گروه هنر و تجربه، روی پرده رفته است. فیلمی که به موضوعاتی چون زبان، هویت و مهاجرت میپردازد. این فیلم ماجرای دو روز از زندگی یک زوج جوان است که قصد دارند به زودی مهاجرت کنند. مثل خیلی از افرادی این چنین، آموختن زبان کشور مقصد، دغدغه آنهاست و به همین دلیل هم بنایشان این است که تمام وقت، با یکدیگر به زبان انگلیسی صحبت کنند. در این وانفسا و از آنجا که فعلا قرار نیست فرزند نوزادشان را از کشور خارج کنند و پیش مادربزرگش میماند، نگران تأمین شیرخشک او در دوران مهاجرتشان هستند. در خبرها آمده است که کشور به زودی با کمبود شیرخشک مواجه خواهد شد و این تغذیه ضروری نوزادان، جیرهبندی شده است. این زن و شوهر جوان، از صبح تا پایان روز، به داروخانههای مختلف و حتی جاهای غیرقانونی سر میزنند و با هر دوز و کلکی که شده، سعی میکنند بیش از حد مجاز، ذخیره شیرخشک فرزندشان را پر کنند. در این مسیر با مشکلات و موانعی هم روبهرو میشوند و...
به طور طبیعی، در مواجهه با یک فیلمساز نوخاسته و جوان که اولین فیلمش را ساخته، اولین پرسشی که مطرح میشود، بیوگرافی و چگونگی فیلمساز شدن اوست. محمود نوری، خودش را اینگونه معرفی میکند: «متولد سال 1368 در تربت جام هستم. پدرم استاد حسین نوری، جانباز انقلاب و هنرمند عرصههای نقاشی، تئاتر و سینماست و مادرم هم خانم دکتر نادیا مفتونی استاد فلسفه دانشگاه تهران است. پدر و مادرم را از این جهت معرفی کردم چون در زندگیام فخری بیش از این ندارم که چنین پدر و مادری داشتهام. از دوران نوجوانی به سینما علاقهمند شدم و اولین فیلم کوتاه خودم را با نام «بازیگر» در 15 سالگی کارگردانی کردم. این فیلم کوتاه تولید سختی داشت اما با حمایت هیئت اسلامی هنرمندان (امروز به نام جامعه اسلامی هنرمندان شناخته میشود) به ثمر رسید. جا دارد از دستاندرکاران این تشکل تشکر کنم، چون ابتدا از طریق انجمن سینمای جوان و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی اقدام کردم اما به نتیجه نرسیدم و درنهایت با عنایت هیئت اسلامی هنرمندان بود که موفق شدم. کار تولید فیلم کوتاه را ادامه دادم و بعد هم کنکور رشته سینما در دانشکده سینماتئاتر دانشگاه هنر قبول شدم. سال اول دانشگاه چهارمین فیلم کوتاهم با نام «فصل» را ساختم که مرحوم پرویز پورحسینی تک نقش آن فیلم را بازی کرده بود که تجربه خیلی خوبی بود. کارشناسی ارشد سینما را هم در همان دانشگاه ادامه دادم و مقطع دکترا را نیز در رشته تاریخ تطبیقی و تحلیلی هنر اسلامی خواندم. سال 97 فارغالتحصیل و در دانشکده سینماتئاتر به تدریس مشغول شدم. فیلم «روز مات» هم اولین فیلم سینمایی است که ساختهام. البته قبل از آن، فیلم «پرواز دستهای من» بود که کار تهیه کنندگی و تصویربرداریاش را انجام دادم. آن هم تجربه بسیار عزیزی برایم است و جالب است که بدانید یک تار موی آن فیلم را با فیلم خودم عوض نمیکنم!... چون کارگردانش پدرم است! فیلمی که از نظر توفیقهای جهانی از فیلم خودم موفقتر بود.»
پس از این آشنایی مقدماتی، گفت وگوی ما با محمود نوری، درباره فیلم «روز مات» و برخی مسائل امروز سینمای ایران از نظر میگذرد.
***
برداشت من از مضمون محوری فیلم «روز مات» اهمیت زبان و تأثیر آن بر زندگی و منش انسان است...
بله، به نظرم این موضوع درمقایسه با سایر برداشتهایی که از فیلم شده جایگاه مرکزیتری دارد. مثلا درباره مهاجرت برداشتهایی شده یا درباره ابعاد سیاسی و اجتماعی ماجرا؛ اما من خودم همین جنبه یعنی تاثیر زبان بر ذهنیت انسانها را در فیلم، مهمتر میدانم.
«روز مات» با اینکه یک فیلم تجربی است اما از نظر داستانی، بسیار سلیس و روان است و حتی به نظرم میتوانست خارج از چارچوب گروه هنر و تجربه هم اکران شود. چطور به فرم روایی فیلم رسیدید؟
روایت فیلم، کلاسیک و داستانی است و این فرم روایی اصلا تجربی محسوب نمیشود. اما بازی با زبان در فیلم، تجربی است. در یکی از کتابهای قدیمی فیلمنامهنویسی خوانده بودم که اشاره کرده اگر حال و هوا و فضای فیلمتان جدید است، در روایت فیلم نوآوری نکنید و از شیوههای روایی آشنا استفاده کنید. اما اگر قرار است در روایت فیلم ابتکار داشته باشید، حال و هوای فیلم را آشنا نگه دارید و آنجا دیگر تجربی عمل نکنید، چون اگر هر دو زمینه تجربی باشد، گیجکننده خواهد بود و باید یکجا را برای مخاطب، آشنا نگه داشت. من هم در روایت سعی کردم همان روش معمول کلاسیک را در پیش بگیرم چون بازی با زبان به اندازه کافی تجربی است و یک نوع ریسک در ارتباط با مخاطب را داشت.
چه واقعیات یا افراد و اتفاقاتی منبع الهام شما برای خلق داستان و شخصیتهای فیلم «روز مات» بودند؟
مجموعهای از مصادیق در طول زمان روی ذهنم انباشته شدند که در دو کاراکتر اصلی و یک کاراکتر فرعی –سوزی- جلوه پیدا کردند. به طور مثال، دورهای به زبان آموزی مشغول بودم و به مؤسسات آموزش زبان که میرفتم، میدیدم بیش از 90 درصد فراگیرها قصد مهاجرت داشتند. وقتی میفهمیدند که فردی به آنجا آمده و قصد مهاجرت ندارد، طوری برخورد میکردند که انگار اتفاق غیرمعمولی رخ داده!
یک برداشت دیگر من هم از فیلم، مهاجرت روحی است؛ یعنی افرادی که خودشان به طور فیزیکی در این خاک هستند، اما روحشان به جای دیگری تعلق یافته است؛ گاهی این به مهاجرت فیزیکی میانجامد و گاهی به تغییر فرهنگ و هویت و سبک زندگی و...
چنین فردی، قبل از اینکه جسمش مهاجرت کند گویی ذهنش مهاجرت کرده است. یعنی مجموعهای از افکار و رفتار خاص در زندگی فرد تثبیت میشود که این به قدری قوی است که حس میکنیم، آن آدم در پارادایم یا یک چیدمان ذهنی رفته است که دیگر مجال طرح خیلی موضوعات برایش وجود ندارد. دقیقا مثل اینکه یک نفر به کشور یا فرهنگ بیگانهای برود و یکهو ببیند خیلی چیزها که در کوچه و خیابان کشورش برایش پیش فرض بود، آنجا دیگر نیست؛ این مسئله در مؤسسات زبان مختلفی که میرفتم برایم مشهود
بود.
فکر میکنم که بخش اعظم سینمای امروز ما هم دچار این مهاجرت ذهنی شده است؛ به خصوص درامهای اجتماعی و فیلمهای شبهروشنفکرانه ما دچار چنین وضعی هستند. نظر شما چیست؟
در سینمای اجتماعی ما عمدتا اینگونه به نظر میرسد که گریختن از ایران یک گزینه پیش فرض است. یعنی اینگونه فیلمها چنین القا میکنند که رفتن از اینجا بدیهی است! در واقع ذهن این فیلمسازان به نوعی از بیگانگی نسبت به فضای داخل رسیده است. برخی از فیلمها بهطور مستقیم به مسئله مهاجرت میپردازند و برخی دیگر هم به این میپردازند که ایران کشوری نیست که آدم بتواند در آن بماند.
شما با چه دیدگاهی فیلم «روز مات» را ساختید که با وجود نقد کژتابیهای اجتماعی و اقتصادی، اما با سایر آثار موسوم به اجتماعی متفاوت است؟
این فیلم درباره شخصیتهای معقولی است که به خاطر شرایطی مثل وضعیت اقتصادی و دلایل فرهنگی و... انگیزه لازم برای مهاجرت را دارند. اما در این فیلم به یک موضوع دیگری هم پرداختهایم که تقریبا در هیچ یک از فیلمهای اجتماعی مشابه ندارد، آن هم اشاره به یک برهه تاریخی خاص است؛ فراموش نکردهایم سپتامبر 2018 که داستان فیلم ما هم به آن زمان مربوط است، در اوج فضای تعاملی ایران با غرب و برجام، رئیسجمهور سابق آمریکا به صورت یکجانبه از معاهده برجام خارج شد و یکی از عواقب آن هم کمیاب شدن شیرخشک در داروخانهها بود. روایت فیلم در این بافتار تاریخی میگذرد. برای این قضیه، میتوان هم اقتصاد داخلی را ملامت کرد و هم تحریم خارجی را. خب در این برهه، تحریم خارجی هم مؤثر بوده و کاراکترهای فیلم هم درباره آن صحبت میکنند و این را در فضای فیلم هم میبینیم. حتی این حد مختصر اشاره به اینکه عامل خارجی هم در شرایط بد اقتصادی ما تاثیر گذاشته گویی در سینمای اجتماعی ما جدید است. یک موضوع، به نظرم بدیهی میآمد و در فیلم هم پرداخته شده؛ اینکه برای یک نفر چه انگیزههایی برای ماندن در ایران میتواند وجود داشته باشد؟! این موضوع، همعرض با دلایل و انگیزههای مهاجرت در فیلم مطرح شده است. اما برایم جالب است، برداشت عموم مخاطبها این بوده که «روز مات» فیلمی درباره ماندن است. من خودم چنین ذهنیتی نداشتم و کاراکترهای فیلم هر دو گفتمان را دارند. هم گفتمان رفتن و هم گفتمان ماندن. اما اینکه چرا مخاطبان برداشتشان این بوده که فیلم درباره ماندن است، شاید به این برگردد که چون در سینمای اجتماعی ما آنقدر رفتن و مهاجرت را امری بدیهی جلوه دادهاند که حالا وقتی در فیلمی استدلالی معقول مطرح شده درباره اینکه ماندن هم میتواند گزینهای منطقی باشد، این گرایش، بیشتر در ذهن مخاطب ما چربیده است.
با توجه به اینکه خودتان هم در دانشگاه هنر تحصیل کردید و هم در این دانشگاه تدریس میکنید، شاید یکی از عواملی که باعث شده بخشی از نسل جدید سینماگرها دچار مهاجرت ذهنی شوند، همین دانشگاهها و دانشکدهها و مراکز آموزشی است! چون خود من هم با افرادی مواجه شدهام که بعد از رفتن به چنین دانشگاهها و مراکزی دچار مشکل هویتی و آشفتگی فرهنگی یا همان به قول شما مهاجرت ذهنی شدهاند!
این موضوعی مهم و پیچیده است و خیلی راحت نمیتوان راجع به آن نظر داد. از نظری قبول دارم که فضای دانشگاهی ما در رشتههای هنری اینگونه است و من خودم هم دیدهام افرادی ابتدا وقتی وارد فضای دانشگاهی هنر میشوند فارغ از حال و هوای مدنظر شما هستند اما به تدریج این حال و هوا را اقتباس میکنند. اما این دلیل بر ناامیدی از خروجی مثبت از دانشگاه هم نیست. چون از همین فضای دانشگاهی هم فیلمسازان و هنرمندانی با انگیزهها و باورهای انقلابی بیرون آمده. غالب بودن آن فضا را قبول دارم، اما چرایی غلبه چنین فضائی در دانشگاهها و دانشکدههای هنری ما دلایل مختلفی دارد. یکی از دلایل این است که ما در تحصیل رشته سینما با یک مجموعه گفتمان مواجه هستیم که البته فقط به سینما محدود نیست، در فلسفه هم هست، در جامعهشناسی هم هست، در رشتههای دیگری هم وجود دارد؛ مثل همان قضیه زبان که باعث میشود شما وارد یک گفتمان دیگری شوید. ما وقتی درگیر آموختن یک زبان خارجی میشویم، خود به خود سراغ یک سری منابع میرویم؛ کتابهایی را میخوانیم، فیلمهایی را میبینیم که غیر از آموزش زبان، یک فرهنگ و گفتمان ذهنی را هم منتقل میکنند. مثلا در حین مطالعه گرامر، نوع خاصی از روابط و حال و هوای آن هم به شما منتقل میگردد. در زمینه تحصیل سینما هم اینگونه است. سینمای هنری جهان عمدتا توأم با تفکرات فلسفی 100، 200 سال اخیر در غرب است و همه تفکرات دوره مدرنیسم را در فیلمسازان شاخص جهان میبینید. یکی از پایههای نانوشته مدرنیسم عبور از خداباوری است. این انگاره در سینمای هنری جهان هم خودنمایی میکند. گاهی مستقیم به آن پرداخته شده و گاهی نیز رد پایی از این جهان بینی مشهود است. به هر حال دانشجویان سینما در دانشگاه، این تاریخ را مطالعه میکنند و گاهی تحت تأثیر قرار میگیرند. اما تجربه نشان داده که نمیتوان با شیوههای دستوری این وضعیت را تغییر داد. برخی افراد راههایی را برای رهایی از این وضعیت تجربه کردهاند که خیلی هم بیراه نبوده، مثل تاسیس مدرسه اسلامی هنر که میخواهد طیفی را تربیت کند که از اساس تکلیفشان با رویکردشان روشن است. باید عمیقتر به این ماجرا فکر کرد که چگونه میتوان به تولید تفکر در دانشگاههای هنری دست زد تا به یک آلترناتیو رسید.
از اینکه فیلمتان در گروه «هنر و تجربه» اکران شده مشکلی ندارید؟
باتوجه به اینکه مخاطب امروز سینمای ما به سختی با فیلمی که بازیگر مشهور ندارد ارتباط برقرار میکند، برای من کاملا معقول است که «روز مات» در هنر و تجربه اکران شود. نمیشد توقعی فراتر از این داشت چون به طور کلی، کشاندن مخاطب به سالن سینما خیلی کار سختی شده است. من که تازه وارد هستم، اما خیلی وقتها میبینیم آثار کارگردانهای شاخص که فاقد بازیگر چهره است هم حتی نمیتواند مخاطب را به سالن بکشاند.
برنامه آینده شما برای تولید فیلم چیست؟
واقعیت این است که فعلا برنامهای ندارم. اساسا در زندگی من سینما در اولویت دهم قرار دارد و ساخت فیلم برایم طوری نیست که خودم را به خاطر آن از موهبتهای دیگر محروم کنم و این کار را به شرایط سپرده ام؛ اگر شرایط مساعد باشد فیلم میسازم و اگر نباشد هم خودم را به سختی نخواهم انداخت.
سؤال دیگری ندارم. اگر نکته و سخنی مدنظر دارید بفرمایید!
خیلی ممنون از لطف و توجه شما. جا دارد از آقای محسن علی اکبری تهیهکننده «روز مات» تشکر کنم که بیشتر از خود من تلاش کرد تا این فیلم به اکران برسد و دیده شود.