kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۹۴۲
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۳ - ۲۰:۰۱
ردپای 60 سال خیانت و جنایت - روایتی مستند از دخالت‌ها و جنایات‌ آمریکا در ایران 1392-1332 - نماینده سیا در ایران:

ما علاقه زیادی به جبهه ملی داریم (پاورقی)


Research@kayhan.ir
تالیف: کامران غضنفری

سنجابي پس از آن که از نصيري پاسخ رد مي‌شنود، دست به دامان دوستان آمريکائي خود مي‌شود تا از طريق آنان بتواند توده‌اي‌هاي نفوذي را شناسائي کرده و آن‌ها را طرد کند. ارتشبد فردوست ماجرا را بدين گونه نقل مي‌کند:
« اواسط سال 1340 بود. روزي سرهنگ ياتسويچ [رئيس پايگاه سيا در ايران] به دفتر ويژه آمد و گفت: مطلبي را به اطلاع شاه رسانده‌ام و دستور داده براي اجراء به شما بدهم. گفتم مطلب چيست؟ گفت: ما علاقه زيادي به جبهه ملي داريم زيرا از عناصر تحصيل کرده و پيشرو تشکیل شده و رو به توسعه است. ولي مسئله ما اين است که مي‌خواهيم بدانيم آيا حزب توده در آن رسوخ کرده يا نه؟ سپس ياتسويچ ليستي را از کيف خود در آورد و نشانم داد که حدود 700-600 اسم با مشخصات کامل بود و اکثراً از اساتيد دانشگاه بودند و يا شغل آزاد داشتند ولي در رده‌هاي بالاي تحصيل بودند و حداقل شان ليسانس بود (در مقابل هر اسم، شغل و تحصيلات فرد نوشته شده بود). من ليست را گرفتم و گفتم: همه را نمي‌توانم يکجا پاسخ دهم ولي در چند نوبت و هر نوبت 100 نفر را پاسخ مي‌دهم. قبول کرد و رفت. من نيز طي نامه‌اي به محمدرضا اطلاع دادم که ياتسويچ چنين تقاضائي دارد و او پاسخ داد: صحيح است. با دقت انجام دهيد! از ليست ياتسويچ دو نسخه تهيه کردم. يک نسخه را براي جرائم و سوابق سياسي به ساواک دادم و يک نسخه را براي جرائم غيرسياسي به شهرباني؛ و خواستم که هر دو دستگاه با دقت ولي سريع پاسخ دهند. آن‌ها هم نيروي کافي روي اين کار متمرکز کردند و تک تک افراد را با سوابق و جزئيات کامل گزارش مي‌دادند. نتيجه بررسي اين شد که حدود سي درصد ليست ياتسويچ، توده‌اي از آب درآمدند! طبق قرار، نتيجه را به تدريج به ياتسويچ دادم و او از حضور عناصر توده‌اي تعجب کرد و گفت که بررسي را به مرکز- آمريکا- فرستاده‌ام و آن‌ها دستور داده‌اند که هيئت مديره جبهه ملي سريعاً عناصر توده‌اي را تصفيه کند و ضمناً هرچند سال يک بار اين بررسي تکرار شود تا نفوذي‌هاي بعدي مشخص شوند. آمريکا براي اين خدمت، يک نشان به ياتسويچ اعطاء کرد که روزي به دفتر آورد و با خوشحالي به من نشان داد و گفت که مرکز از شما نيز تشکر کرده است.»1
ملاحظه می‌گردد که چگونه اين به اصطلاح ملّيون و وطن‌پرستان، تحت امر ستاد سازمان سيا بوده و اقدامات خود را با هدايت آنان تنظيم مي‌کردند!
در راستای همین درخواست کمک از دولت آمریکا، از آنجا که دکتر مصدق پس‌از آزادي از زندان، در احمدآباد به اداره امور املاک خود مشغول شده و به نوعي در حصر خانگي به سر مي‌برد، کميته مرکزي جبهه ملي در سال 1341 به اين فکر مي‌افتند که از رئيس‌جمهور آمريکا درخواست کنند تا با اعمال نفوذ خود موجبات رفع مزاحمت از مصدق را فراهم آورد!  در يک گزارش «خيلي‌محرمانه» ساواک به تاريخ 5/7/1341 چنين آمده است:
« در جبهه ملي مطرح است که به آقاي دکتر شايگان از طريق کميته مرکزي دستور داده شده است که با کندي [ رئیس جمهور وقت آمریکا ] در مورد آزادي دکتر مصدق تماس گرفته و از او جداً بخواهد از مصدق رفع مزاحمت بشود.»2
ظاهراً پس از مدتي اين شيوه مؤثر واقع مي‌شود و شاه اظهار مي‌دارد که با بازگشت مصدق به خانه خود در تهران مخالفتي ندارد. فرح پهلوي اين موضوع را چنين بازگو مي‌کند:
« محمدرضا چندين بار فرزند ارشد مصدق (احمد مصدق) را احضار کرد و حتي يک بار در حضور من به وي گفت: اگر پدرت مي‌خواهد به خانه شهري خود برگردد، من مخالفتي ندارم.»3
جبهه ملی نیز متقابلاً طبق يک گزارش «محرمانه» ساواک مورخ 17/9/1341، الطاف دوستانه مقامات آمريکائي را چنين جبران مي‌کند:
« به قرار اطلاع، هيئت اجرائيه جبهه ملي به‌طور محرمانه به گويندگان حوزه‌‌ها دستور داده که بحث و مذاکرات حوزه‌‌ها به‌طوري انجام شود که از آمريکا و سياست آن کشور در زمينه‌هاي مختلف انتقاد نشود.»4
و اين چيزي نيست جز سرسپردگي سران جبهه ملي به دولت آمريکا. بايد توجه داشت که اين دقيقاً همان زماني است که امام خميني (ره) در مبارزات خويش عليه رژيم دست‌نشانده پهلوي، به دليل حمايت‌هاي گسترده آمريکا از جنايات شاه و غارت همه جانبه ذخاير ايران توسط آمريکائي‌ها، نوک پيکان حملات خويش را متوجه دولت آمريکا کرده بود. اما سران به اصطلاح وطن‌پرست جبهه ملي، در پشت‌پرده، اقدامات سياسي خويش را با سازمان سيا هماهنگ مي‌کردند.
يکي از اقدامات جبهه ملي براي رسيدن به تفاهم با رژیم دست نشانده آمریکا در ایران، عدم حمايت از نهضت امام خميني بود. در این راستا دانشجويان عضو جبهه ملي، اعلاميه سال 1341 امام بر ضد قانون شکني شاه را در دانشگاه پاره کردند و رهبران جبهه ملي نماينده‌اي به «سازمان زنان» که زير نظر ساواک فعاليت داشت، فرستادند و بدست آوردن حق رأي در انتخابات انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي را به آنان تبريک گفتند!5  هم‌چنين در جريان اعلام به اصطلاح انقلاب سفيد شاه و اصول شش‌گانه آن، جبهه ملي و حزب توده از آن حمايت کردند.6
پس از ماجراي قيام خونين پانزده خرداد 1342، برخي رهبران جبهه ملي که در بازداشت به سر مي‌بردند، بر سر محکوم کردن يا نکردن کشتار مردم دچار اختلاف نظر شدند و در انت‌ها ترجیح دادند که سکوت کنند !
باز هم سرسپردگي جبهه ملي به آمريکا را از يک گزارش «خيلي‌محرمانه» سفارت آمريکا به تاريخ 28 ژانويه 1964 (8/11/1342) که در مورد ملاقات دکتر حسين مهدوي (از رهبران جبهه ملي) با ويليام ميلر (دبير دوم سفارت آمريکا) مي‌باشد، ملاحظه کنيم:
« دکتر مهدوي نقشه‌هاي مربوط به اين که چگونه او و عبدالرحمان برومند و داريوش فروهر و شاپور بختيار و هدايت‌الله متين دفتري براي تشکيل يک حزب جديد از جبهه ملي در حال فروپاشي، نزد يکديگر جمع مي‌شدند را تشريح کرد ... مهدوي گفت حزب تمايلات غربي خواهد داشت و فعالانه در پي پشتيباني و مشورت آمريکا خواهد بود و افزود که در اوضاع و احوال کنوني، هيچ نيروي مخالف سياسي، بدون پشتيباني آمريکا نمي‌تواند وجود داشته باشد.»7
سال‌هاي 1339 تا 1342 اوج قدرت نمائي جبهه ملي دوم بود. اما در طول اين سه سال فقط به تشيکل يک کنگره، انتشار منشور جبهه ملي، برگزاري يک ميتينگ کوچک و نوشتن چند نامه به دولت اکتفا شد و کار مهم و ارزنده ديگري صورت نگرفت. سرانجام مجموعه جبهه ملي دوم پس از يک سلسله بحث‌هاي طولاني تشکيلاتي از هم پاشيد.8
طبق يک گزارش «خيلي‌محرمانه» ساواک، اللهيار صالح از رهبران جبهه ملی، در يک مذاکره خصوصي درباره علت کناره گیری جبهه ملی دوم از فعالیت‌های سیاسی، گفته بود:
« با توجه به اين که اهداف و کليه شعارهاي جبهه را اخيراً دولت به رهبري خردمندانه اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر انجام مي‌دهد، ديگر براي ما امکان هيچ‌گونه فعاليتي نيست مگر اين که برنامه دولت با شکست رو به رو گردد.»9
منابع در دفتر روزنامه موجود است