اخبار ویژه
کشورهای عربی نمیخواهند سپر بلای اسرائیل در مقابل ایران باشند
مشاور ارشد دولت اوباما و استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه جانز هاپکینز میگوید: آمریکا و اسرائیل میخواهند از عربستان و کشورهای عربی به عنوان سپر بلا در مقابل ایران استفاده کنند، اما سپر بلا شدن و خسارت دیدن، چیزی نیست که کشورهای عربی بخواهند.
ولی نصر در گفتوگو با رادیو فردا اظهار کرد: شرایط خاورمیانه تغییر کرده و باید یک راهبرد دیپلماتیک جدید تهیه شود. وضعیت میان ایران و اسرائیل چنان است که اگر آمریکا یک راهبرد دیپلماتیک پیدا نکند، دوباره به وضعیت چند هفته قبل برمیگردیم. آمریکا به صورت تاکتیکی از دیپلماسی برای جلوگیری از وضعیتی که میتواند به جنگ منجر شود، استفاده کرده است، اما نتوانسته وضعیت را در منطقه تغییر دهد. وضعیت چنان است که اگر آمریکا یک راهبرد دیپلماتیک پیدا نکند، دوباره به وضعیت چند هفته قبل برمیگردیم.
میتوانیم بگوییم که چیزی تغییر نکرده و در عین حال تغییر بزرگی رخ داده است. این منطقه و خصوصاً کشورهای حوزه خلیج [فارس] اگرچه به شدت میخواهند بر توسعه اقتصادی، تجارت و رابطه با آمریکا و چین تمرکز کنند، متوجه شدهاند که مسائل اقتصادی بر همه چیز احاطه ندارد و منطقه همچنان به لحاظ مشکلات ژئواستراتژیکی حل نشده، آسیبپذیر است. مثلاً بعد از هفت اکتبر اتفاقی که حوثیها با مزاحمت در تجارت دریایی در دریای سرخ رقم زدند. در همین حال، حال و هوای خیابانهای این کشورهای عربی تغییر کرد. صحبت جمعیتهای این کشورها از اقتصاد به سمت غزه رفت. حکومتها به هر جهت مجبورند که مردم خود را همراه داشته باشند.
وضعیت ایران به موضوع، یک فوریت بیشتر هم داده است؛ چگونه میتوان درباره توسعه اقتصادی و پروژههای عظیم فکر کرد وقتی موشکها بالای سرشان پرواز میکنند و فرودگاهها ممکن است تعطیل شوند. تمرکز روی عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان بوده، اما به دور از واقعیت است. با توجه به آنچه در غزه میگذرد یا فضا در خود اسرائیل، دولت اسرائیل نهتنها به پایان جنگ فکر نمیکند بلکه نمیتواند وجود کشور فلسطینی را بپذیرد. حالا فکر کنیم عربستان دست به عادیسازی روابط به اسرائیل میزند، مثل این است که فکر کنیم عربستان جمعیتی نداردکه در این ماهها کشتهشدن حدود ۴۰هزار فلسطینی و ۱۵هزار کودک را دیدند. خوب است که بایدن، عربستان و اسرائیل، ایده عادیسازی را روی میز داشته باشند و به راهحلی بیندیشند که به بزرگترین موضوع (یک کشور فلسطینی) بپردازد. اما فکر نمیکنم این ممکن باشد. اگر قبل از هفت اکتبر به رسمیت شناخته شدن از سوی عربستان برای اسرائیل بسیار وسوسهبرانگیز بود، اما امروز این کار مشکلات امنیتی اسرائیل را حل نمیکند.
بهعلاوه، اسرائیل در موقعیتی نیست که حداقلی را که عربستان میخواهد، بدهد؛ اینکه جنگ در غزه را پایان دهد، وارد رفح نشود و همچنین گامهایی برای به رسمیت شناختن کشور فلسطینی بردارد. عادیسازی نمیتواند نقطه آغازین اقدام آمریکا باشد. نقطه آغاز باید پایان دادن به جنگ در غزه، به رسمیت شناختن کشور فلسطینی و رسیدگی به وضعیت میان حزبالله، ایران و اسرائیل باشد.
در نگاه اسرائیل، عادیسازی، ایجاد یک اتحاد علیه ایران است فکر نمیکنم این چیزی باشد که عربستان بخواهد؛ اینکه تبدیل به خطمقدم تقابل با ایران شود. بله، آنها در مورد ایران نگرانیهایی دارند، اما تئوری عربستان این است که بهترین راه، ایجاد رابطه با ایران است. این چیزی است که در منطقه تغییر کرده است.
جهان عرب به این نتیجه رسیده که ضرورت دارد در یک فضای خاکستری باشد. همانطور که در عرصه جهانی هم میخواهد روابط خوبی با آمریکا داشته باشد، هم در پی تعمیق روابط با چین است. آنها میدانند که ایالاتمتحده نمیتواند آنها را در مقابل موشکهای ایران محافظت کند.
ایالاتمتحده به نوعی میخواهد از آنها بهره بگیرد تا از اسرائیل در مقابل موشکهای ایران حفاظت کند. اما آنها به این نتیجه رسیدهاند که رابطه با ایران میتواند آنها را در مقابل موشکها محافظت کند. دقیقاً بعد از حمله ایران به اسرائیل، از آمریکا خواست از خاک این کشور برای حمله به یمن و عراق که نیروهای تحت حمایت ایران در آنجا هستند، استفاده نکند. این کشورها نمیخواهند تبدیل به هدفی برای ایران شوند. آنها تمایل به رابطه با اسرائیل دارند، اما نمیخواهند این رابطه درباره ایران باشد؛ اما طرف مقابل بیش از هر چیز این موضوع را پیرامون مسئله ایران میبیند. امارات روابط با ایران را بهبود داده و حتی رابطه اقتصادی را تا جایی که تحریمها نقض نشود، گسترش میدهد. کشورهای منطقه فکر میکنند ایالاتمتحده در این هفت ماه همواره عقبتر از تحولات بوده و نتوانسته بر تصمیمات اسرائیل تأثیر داشته باشد.
بیبیسی: دولت و ارتش اسرائیل مسئولیت شکست را گردن هم میاندازند
شبکه دولتی انگلیس با اشاره به افزایش اختلافات میان نخستوزیر و وزیر جنگ رژیم صهیونیستی پیشبینی کرد شکاف دولت نتانیاهو و ارتش عمیقتر شود.
خبرنگار بیبیسی عربی، در گزارشی از بیتالمقدس نوشت: یوآو گالانت وزیر دفاع اسرائیل سکوت خود را شکسته و انتقاد از سیاستهای نخستوزیر و رهبر حزب حاکم لیکود را آغاز کرده است؛ حزبی که خود او هم عضوی از آن است. گالانت خواهان موضعگیری شفاف بنیامین نتانیاهو، درباره آینده جنگ در غزه شده و درخواست بحث و گفتوگو درباره جایگزین حماس در نوار غزه را مطرح کرده است. اما نتانیاهو میگوید قبل از حذف نظامی حماس در عملیات غزه، درباره این موضوع صحبت نمیکند.
گالانت نماینده دیدگاه تشکیلات نظامی و امنیتی اسرائیل است که ماههاست تلاش میکند نگرانی خود را درباره این مسئله ابراز کند که اسرائیل ممکن است نتایج حاصل از دستاوردهای نظامی خود در میدان جنگ را به دلیل ملاحظات سیاسی داخلی از دست بدهد.
حدود دو ماه پیش هرتزل لوی، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، در پیامی روشن به کابینه جنگ، درباره خطر مطرح نشدن موضوع جایگزین سیاسی حماس در آینده نوار غزه هشدار داده بود. این پیام راه به جایی نبرد و نتانیاهو به صراحت اعلام کرد که قبل از حذف حماس هیچ بحثی درباره برنامههای بعد از جنگ برای غزه در کار نخواهد بود. در سوی مقابل، دیدگاه گالانت را میتوان به این صورت خلاصه کرد که «بدون ایجاد یک جایگزین سیاسی، حذف حماس امکانپذیر نیست».
تحلیلگران اسرائیلی بر این باورند که این اظهارنظرها ممکن است پیامی خطاب به مردم اسرائیل درباره ناکامی در دستیابی به اهداف جنگ و مقدمهچینی برای توجیه افکار عمومی در روبهرو شدن با این سؤالات باشد: چه کسی مسئول نتایج جنگ است؟ این مسئولیت به گردن دولت میافتد یا ارتش؟
چرا تشکیلات نظامی اسرائیل نگران خلأ سیاسی در غزه است؟ گالانت میگوید ادامه یافتن سیاستهای نتانیاهو درباره آینده غزه، موفقیتهای نظامی به دست آمده در میدان نبرد را به خطر میاندازد و نتیجه آن یا بقای نظامی حماس خواهد بود یا هرج و مرجی که ارتش را مجبور خواهد کرد که خود مسئولیت نظامی و اداری نوار غزه را به دست بگیرد.
امیر بار شالوم، تحلیلگر نظامی رادیو ارتش اسرائیل، میگوید: اظهارات گالانت خطر باقی ماندن ارتش اسرائیل در نوار غزه را گوشزد میکند، وضعیتی که میتواند توانایی نیروهای ارتش در صورت وقوع یک رویارویی تمام عیار با حزبالله لبنان در جبهه شمالی اسرائیل را محدود کند. در گفتوگو با تعدادی از ناظران نظامی، این موضوع برای بیبیسی روشن شد که ایده پذیرش مسئولیت آینده نوار غزه از سوی ارتش، برای اقتصاد اسرائیل گران تمام میشود و ارتش مجبور خواهد شد هزاران نیرو را برای استقرار در نوار غزه به این منطقه اعزام کند. چنین کاری توانایی اسرائیل برای رویارویی در جبهههای مختلف در آینده را محدود خواهد کرد، و شمار تلفات نظامی را افزایش خواهد داد.
بعد از اظهارات وزیر دفاع اسرائیل، صدای راستگرایان افراطی بلند شد که از نتانیاهو میخواستند بلافاصله وزیر دفاع را برکنار کند. این اولینبار نیست که دو طرف به این صورت رو در روی هم قرار میگیرند. ست فرانتزمن، پژوهشگر سیاسی در بنیاد دفاع از دموکراسیها، معتقد است که اگر گالانت به هر شکلی مجبور به کنارهگیری شود، بحران بسیار بزرگتری در سطح بینالمللی و منطقهای برای اسرائیل ایجاد خواهد شد. کنارهگیری گالانت و حتی استعفای اعضای کابینه جنگ از جمله گادی آیزنکوت و بنی گانتس، یک «بحران داخلی» در اسرائیل ایجاد خواهد کرد که میتواند توجه اسرائیل را از اقدام علیه دشمنانش منحرف کند.
سؤال اصلی: آیا اسرائیل در غزه به دنبال یک هدف است یا حضورش تنها تاکتیکی است؟ این سؤالی است که مدام مطرح میشود و پاسخ آن میتواند سرنوشت گام بعدی را در آینده تعیین کند. نبود یک استراتژی مشخص، ارتش را به این سمت خواهد برد که بیشتر در مناطقی فعال شود که حماس توانسته کنترل آنها را پس بگیرد و مجبور خواهد شد که دوباره این مناطق را برای یافتن و بیرون کردن حماس تفتیش کند تا زمانی که به آخرین نقطه ممکن در غزه برسد، و بعد از آن به دلیل نبود راهبرد مشخصی که بتواند جایگزین سیاسی حماس را در غزه تضمین کند، در عمل خود را مسئول امور این منطقه بیابد.
بعضی تحلیلگران معتقدند که اسرائیل اکنون با دو دولت مجزا اداره میشود. اولی دولت راستگرایان افراطی که نتانیاهو را تحت فشار گذاشتهاند و او را تهدید میکنند که اگر به خواستههای آنها تن ندهد، دولت ائتلافی را ساقط میکنند. دولت دیگر که گالانت و وزرای دیگر در کابینه جنگ اسرائیل نماینده آن هستند، متمایل به دیدگاههای آمریکا است و تلاش میکند توازنی در تصمیمهای دولت اسرائیل ایجاد کنند.
در هر صورت این سؤال همچنان در اسرائیل مطرح است: آیا کابینه جنگ و دولت ائتلافی اسرائيل، با وجود ناکامی در دستیابی به اهداف اعلام شده پس از گذشت چندینماه از شروع جنگ، منسجم و متحد باقی خواهند ماند؟
وارونهنویسی روزنامه غربگرا درباره خودکفایی گندم
روزنامه هممیهن برای تخطئه منطق خودکفایی ادعا کرد پس از یکبار رسیدن به خودکفایی گندم، الان جزء بزرگترین واردکنندگان گندم هستیم.
این روزنامه غربگرا در مطلبی با عنوان «هر دم از این باغ بری میرسد» مینویسد: ماجرای مدیریت و رویکرد کلی مجموعه جریان حاکم بهجایی رسیده که باید آرزوی دولت اول اصولگرایان در سالهای ۸۴ تا ۹۲ را داشت. مدیریتی غیرپاسخگو، اقتضایی، بدون برنامه و از همه بدتر مدیریتی انکارگرا آن هم انکار در روز روشن؛ و اگر نعمت بزرگ فضای مجازی نباشد، معلوم نبود که آقایان امروز چه ادعاهایی که نمیکردند.
این روزنامه در ادامه میافزاید: بیتوجهی به بدیهیات علمی و مدیریتی در امر کشورداری دیر یا زود بحران ایجاد میکند. اگر اکنون با سیل در مشهد مواجهیم؛ فردا در سایر نقاط کشور نیز دچار خواهیم شد.
هم میهن همچنین نوشت: «شما که دنبال فرزندآوری فراوان برای هر زن تا چند کودک در چند سال آینده هستید و هنوز نمیتوانید شیرخشک آنان را بهصورت معمول تامین کنید، چگونه خواهید توانست برای یک جمعیت ۱۵۰میلیونی مطلوب خود برنج و گندم و سیبزمینی و پیاز و دانههای روغنی و جو و ذرت و علوفه و حبوبات و... را بهصورت خودکفا تهیه کنید؟ کمااینکه پس از یکبار رسیدن به خودکفایی گندم، الان جزء بزرگترین واردکنندگان گندم هستیم. هر سیاستی که متکی به استحصال بیشتر از منابع طبیعی مثل آب و معدن و نفت باشد و در پی اصلاحات ساختاری برای افزایش بهرهوری در تولید و نگهداری و صادرات نباشد، پیشاپیش محکوم به شکست است و بحرانهای مصنوعی و نه طبیعی خاص خود را ایجاد خواهد کرد».
باید به گردانندگان روزنامه هم میهن یادآوری کرد که اولا مدیران ارشد دولت روحانی در پایان سال هشتم دولت آرزو داشتند وضعیت را به سال 1390 برگردانند، یعنی دو سال قبل از شروع دولت شان! آنها معدل رشد اقتصادی شش دهم درصدی را به علاوه نرخ تورم 60 درصدی و 1500 هزار میلیارد تومان بدهی، تحویل دولت رئیسی دادند، در حالی که اذعان داشتند خزانه را خالی کردهاند، قادر به پرداخت حقوق کارمندان در مرداد 1400 نیستند، و در حالی که گفته بودند در اثر تحریمها نمیتوانند نفت بفروشند. این ثمره مدیریت کسانی بود که پالایشگاهسازی را کثافت کاری میخواندند و مسکن مهر را مزخرف مینامیدند و نیروگاهسازی را تن دادن به فشار مافیا میدانستند و خودکفایی در تولید گندم را مزخرف توصیف میکردند.
اما در موضوع گندم، هم میهن به خلافگویی آشکار پرداخته است. طبق گزارشهای موجود، آمار خرید تضمینی گندم در سال ۱۴۰۰ یعنی ابتدای دولت سیزدهم، حدود ۴.۵ میلیون تن بود و هفت میلیون تن گندم وارد میشد. دولت در سال ۱۴۰۱ توانست خرید تضمینی خود از کشاورزان را به ۷.۵ میلیون تُن برساند. در سال نخست دولت سیزدهم برای تأمین گندم صنف و صنعت بین ۱.۵ تا ۲ میلیون تُن گندم مورد نیاز از محل واردات تامین شد و دولت توانست با کاهش پنج میلیون تُنی واردات گندم، بیش از ۲ میلیارد دلار صرفهجویی ارزی داشته باشد.
در سال دوم فعالیت دولت سیزدهم یعنی سال ۱۴۰۲، تولید گندم به حدود ۱۳ تا ۱۳.۵ میلیون تُن رسید که دولت توانست بیش از ۱۰.۵ میلیون تُن از این محصول را به شکل تضمینی خریداری کند و واردات به کمترین میزان خود رسید.
با این وصف، باید بررسی کرد که چرا روزنامه غربگرا سیاست درست خودکفایی در تولید گندم و تامین امنیت غذایی کشور را زیر سؤال میبرد؟ این روزنامه اگر حریت و استقلال رای داشت باید به جای وارونه نویسی، صادقانه از این عملکرد خوب دولت قدردانی میکرد و اعتراف مینمود که دولت فعلی در زمینه تامین امنیت غذایی در حوزه گندم، به مراتب موفقتر از دولت قبلی عمل کرده است.