kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۸۳۷۵
تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۰
حکایت سینماتوگراف 2

هشتمین عجایب هفتگانه جهان!



سعید مستغاثی
 بخش چهل و دو
اما علی‌رغم حال و احوال محتضر، سینمای ایران در عجیب و غریب‌ترین حالت به حیات خویش ادامه داد. محمد مهدی عسگرپور، دبیر جشن خانه سینما در سال 1384، طی گزارش مبسوطی در مراسم اختتامیه آن جشن به برخی از این عجایب و غرایب اشاره کرد؛ مثلا اینکه تنها در این سینما بود که فیلم‌ها به لحاظ اقتصادی ورشکسته شدند، اما همچنان تولیدکنندگانشان فیلم ساختند! تنها در این سینما بود که تولیدکننده قبل از نمایش فیلم به سودش رسید!! و تنها در این سینما بود که پایین‌ترین میزان استقبال مخاطب با بالاترین رقم تولید فیلم پاسخ 
داده شد! 
اما برخی از کارشناسان معتقد بوده و هستند که یکی از دلائل این افت و نزول کمی و کیفی سینمای ایران در سال‌های 76 تا 84، علاوه‌بر دور شدن از دغدغه‌ها و دلمشغولی‌ها و باورها و ارزش‌های مردم، حاکم ساختن نهادهای به اصطلاح مدنی یا همان اصنافی بر چرخه این سینمای بود که اعضای آنها هنوز برداشت صحیحی از صنف و وظائف و حدود اختیاراتش نداشتند (و طرفه آنکه هنوز هم ندارند!). از همین رو خیلی زود این‌گونه نهادها، مکان نشست‌ها و گپ‌های دوستانه و بعضا تصفیه حساب‌های دیروز و امروز شدند و این جفای ناخواسته‌ای بود که شامل حال سینمای ایران گردید. 
دعواها و قیل و قال‌هایی که بر سر تصرف صندلی‌های کمیسیون اکران یا شورای صنفی نمایش و راهیابی به شوراهای دیگر مانند صدور پروانه ساخت و مجوز نمایش و... به دفعات صنوف اصلی همچون تهیه کنندگان را دچار انشقاق ساخت (و هنوز که هنوز است می‌سازد) و البته سینمای ایران را متضرّر نمود. 
تهیه کنندگانی که در ابتدا در یک صنف تجمع کرده بودند به نام «مجمع تهیه کنندگان فیلم ایران» با حضور افرادی همچون منوچهر محمدی، ضیاء‌هاشمی، مرتضی شایسته، مهدی فخیم زاده، حبیب اسماعیلی، غلامرضا موسوی، حسین فرح بخش و...و سپس در اوایل دهه 1370 با انشعاب گروهی از جمله منوچهر محمدی و غلامرضا موسوی و... به دو شاخه «اتحادیه تهیه کنندگان و توزیع فیلم ایران» و «مجمع تهیه کنندگان» تقسیم شدند که امثال حسین فرح بخش و مرتضی شایسته و... در «مجمع تهیه کنندگان» باقی ماندند اما رفقای غار آنها مثل غلامرضا موسوی و ضیاء‌هاشمی و منوچهر محمدی و... به تشکل جدید یعنی «اتحادیه تهیه کنندگان و توزیع فیلم ایران» پیوستند و از آن پس، دو تشکل با اسامی اختصاری اتحادیه و مجمع 
شناخته شدند. 
برای انشعاب و شاخه شدن فوق، برخی دلائل صنفی و ظاهرا تخصصی عنوان گردید اما آنچه بیش از هر موضوعی در این انشقاق صنفی، محوری‌تر به نظر رسید همانا نوعی قدرت طلبی و در نظر گرفتن منافع شخصی بود که خصوصا به دلیل بی‌تخصصی و عدم بهره از سواد کافی تهیه کنندگی سینما در میان اغلب افراد حاضر در هر دو گروه، این گزینه دوم قوی‌تر به نظر می‌رسید.
طرفه آنکه مانند احزاب ظاهرا سیاسی، هر کدام از این تشکل‌ها خود را نماینده تهیه کنندگان می‌دانستند و برای حضور در میان صنوف خانه سینما، خود را محق‌تر به شمار می‌آوردند.
خاطره:
در آن روزها که نگارنده در مجله هفتگی سینما مشغول کار بودم، می‌توانستم به چشم خود ماهیّت این‌گونه اختلافات را از نزدیک مشاهده کنم. چون به هرحال برخی از اعضای اصلی «اتحادیه تهیه کنندگان» از سرمایه‌گذاران هفته نامه سینما بودند مانند غلامرضا موسوی که رئیس اتحادیه بود و سردبیر مجله هفتگی سینما و یا بیژن امکانیان و حبیب اسماعیلی که از اعضای هیئت‌مدیره شرکت «ایفا نقش هنری» بودند که در واقع مالک هفته نامه سینما محسوب می‌شد. نگارنده بارها شاهد بودم که جناب سردبیر بدون رعایت استاندارد رسانه‌ای و خبری دستور می‌داد که اخبار و گزارش‌ها و تصاویر تولیدات افرادی که در مقابل اتحادیه تهیه کنندگان و عضو مجمع تهیه کنندگان بودند را منتشر نکرده و بازتاب ندهیم و اگر با خلاف دستورات خود برخورد می‌کرد، آن را از داخل صفحه آماده چاپ نیز در می‌آورد. 
قصّه پر غصّه تهیه کنندگان این سینما 
در اواسط دهه 70 و پس از وزارت عطا مهاجرانی و معاونت سینمایی مرحوم سیف الله داد، تلاشی آغاز شد تا دو صنف تهیه کنندگان با یکدیگر وحدت ایجاد کنند که اگرچه این تلاش نتیجه داد اما پس از مدتی باز هم انشقاقات شروع شد و علاوه‌بر دو گروه قبلی، دسته‌ای دیگر از میان کارگردانان که بعضا فیلم‌های خودشان را تهیه می‌کردند مانند ابوالحسن داوودی و علیرضا رئیسیان و...‌، به میدان آمده و تحت عنوان تهیه کنندگان مستقل اعلام موجودیت کردند. 
انشعابات و تجزیه شدن‌ها همچنان ادامه یافت تا اینکه تهیه کنندگان از اواسط دهه 80، به چهار گروه و تشکّل تقسیم شدند: «اتحادیه تهیه کنندگان سینمای ایران»، «مجمع فیلمسازان سینمای ایران»، «کانون تهیه کنندگان» و «انجمن تهیه کنندگان مستقل سینمای ایران» 
اگرچه پس از آن ظاهرا برای تجمیع این تشکل‌های متعدد، فکری دیگر اندیشیده شد و صنفی به نام «شورای‌عالی تهیه کنندگان سینمای ایران» به وجود آمد اما در کنار همین شورای‌عالی، یک گروه دیگر به نام «جامعه صنفی تهیه کنندگان» شکل گرفتند که در زمان دولت دوم محمود احمدی‌نژاد و با حمایت‌های جواد شمقدری (مسئول سینمایی دولت که تحت عنوان رئیس سازمان سینمایی حتی با حضور رئیس‌جمهوری، شورای عالی سینما را هم تشکیل داده بود) سعی کردند با تعطیلی خانه سینمای موجود، یک خانه سینمای دیگر تاسیس کنند!
این درحالی بود که افراد اصلی این تشکل جدید مانند ضیاء‌هاشمی، از بنیانگذاران خانه سینما و دوره‌هایی نیز مدیرعامل آن بود. اما این جنگ به اصطلاح حیدری/نعمتی با عوض شدن دولت، فروکش کرد و مجددا بحث وحدت تهیه کنندگان پیش آمد که سرانجام با تقسیم پست‌ها، این اتفاق افتاد از جمله اینکه ضیاء‌هاشمی از «جامعه صنفی تهیه کنندگان» به دبیری «شورای‌عالی تهیه کنندگان» رسید و البته بالعکس!!
کار به قندان پرتاب کردن هم رسید!
بعضا جلسات متعددی در این باره و درمورد اختلافات درون صنفی تهیه کنندگان در طبقه دوم و سالن به اصطلاح کنفرانس ساختمان شماره یک خانه سینمای فعلی واقع در خیابان سمنان برگزار می‌شد. جلساتی که صدای داد و بیداد و قیل و قال برخی از افراد حاضر، از پنجره‌های آن سالن بیرون زده و همه افرادی که در آن زمان به محل خانه سینما رفت و آمد داشتند را جلب خود می‌کرد. در یکی از همین جلسات بود که یکی از تهیه کنندگان به عنوان عضو اصلی یکی از آن گروهها و دسته‌جات تهیه کنندگی از عصبانیت و خشم، قندان روی میز را به طرف یکی از افراد گروه رقیبش پرتاب کرد که اگرچه به او برخورد نکرد و آسیب جانی و مالی نیز به فرد یا افراد دیگر هم وارد نکرد اما مدتها زبانزد خاص و عام در میان سینمایی‌ها بود. خصوصا که گفته می‌شد وی، کمربند مشکی در یکی از ورزش‌های رزمی دارد و نمی‌شود زیاد با او کَل کَل کرد!