سفارش قرآن: مراقب خودت باش
منصور حسینی
در ضرب المثلهای مشهور فارسی گفته میشود: کلاهت را سفت بچسب که باد نبرد. به این معنا که مراقب خودت باش و غصه دیگری را مخور؛ یعنی وضعیت خودت بحرانیتر و خطرناکتر از آن است که در اندیشه دیگری باشی.
تکلیف و وظیفه اولیه هر انسانی آن است که نخست خود را نجات دهد تا امکان نجات دیگری فراهم آید؛ زیرا نمیتواند کوری، عصاکش کوری دیگر باشد. البته این به معنای عدم اهتمام به تکالیف اجتماعی نیست که خود عامل رهایی انسان از خسران ابدی است، بلکه به این معناست که تا جای پای خودت استوار و سفت و تثبیت نشده، نمیتوانی تکیهگاه دیگری باشی و به دستگیری دیگری بپردازی.
وقتی انسان خودش را در رشد کمالی به جایی رسانیده باشد که در مقام نفس مطمئنه قرار گیرد و در کمال به تمام رسیده باشد، میتواند بیتاثیرپذیری از علل و عوامل منفی، بلکه حتی علل مثبت، نه تنها خودش را نجات دهد، بلکه نجات بخش دیگری هم باشد.
پس شخص هدایت شده میتواند هادی دیگران باشد و انسان کامل مکمل است که میتواند دیگران را با تعلیم و تزکیه خویش به تمامیت کمالی برساند. از همین رو خدا در آیه 105 سوره مائده میفرماید: علیکم انفسکم؛ به خودتان بچسبید و مراقب خودتان باشید.
نویسنده در نوشتار زیر حقیقت این سفارش الهی و علل آن را بیان کرده است.
نفس، حقیقت وجودی انسان
واژه نفس در قرآن در معانی گوناگونی به کار رفته است که از جمله آنها به معنای روح دمیده در کالبد است؛ زیرا وقتی روح در کالبدی قرار گیرد و در آن دمیده شود، (ص، آیه 72؛ حجر، آیه 29) به نام نفس شناخته میشود که حقیقت وجودی انسان را تشکیل میدهد و خدا همین نفس را همه حقیقت انسان میداند.(زمر، آیه 42)
این نفس انسانی در حالت اعتدال (انفطار، آیه 7) و استواء(شمس، آیه 7) دارای توانایی شناختی و گرایشی به سبب هدایت فطری و الهامات الهی است و پاداشها و کیفرها را در دنیا و آخرت تحمل میکند و رستگاری و سعادت ابدی یا سقوط و شقاوت را به دست میآورد.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10)
البته در آیات قرآن نفس به معنای ذات چیزی نیز آمده است، مانند ذات الهی؛ زیرا خدا میفرماید: یحذرکم الله نفسه؛ خدا شما را از ذات خویش برحذر میدارد.
(آل عمران، آیه 28) همچنین نفس به کسانی اطلاق میشود که از نظر پیوندهای روحی و فکری و رفتاری یا خویشاوندی مانند فرزندان به شخص نزدیک هستند.
از همین رو، خدا امیرمؤمنان علی(ع) را نفس پیامبر(ص) دانسته است (آل عمران، آیه 61) که از نظر روحی و نوری در مراتب خلقت به آن حضرت(ص) بسیار نزدیک است و نوعی یگانگی در این مرتبت میان آنان
برقرار است.
با نگاهی به کاربردهای نفس در قرآن میتوان معانی دیگری نیز برای آن به دست آورد، ولی آنچه مد نظر این مقاله است، همان معنای نخست آن است. به این معنا که از نظر قرآن، حقیقت انسان چیزی جز همان نفس نیست که روح الهی دمیده شده در کالبد انسانی است.
این کالبد انسانی در عوالم و نشئات گوناگون فرق دارد، ولی حقیقت نفس در همه عوالم و نشئات یکی است و آنچه تغییر میکند کالبدهایی است که مثل کالبدهای خاکی دنیوی است، نه عین آن.
از همین رو در آیات قرآن از امثال و مثل هر شخص انسانی در عوالم و نشئات دیگر سخن گفته شده که خدا آن را میسازد و کاری بس آسان برای اوست.(یس، آیه 81؛ واقعه، آیات 61 و 62)
مراقبت از نفس از نظر قرآن
خدا در قرآن به مؤمنان فرمان میدهد: یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم؛ای کسانی که ایمان آوردهاید، مراقب خودتان باشید و به خودتان بچسبید(مائده، آیه 105)؛ زیرا مراد از علیکم در اینجا، التزام به خود است که در اصطلاح فارسی به چسبیدن تعبیر میشود. وقتی کسی میگوید، به خودت بچسب و به دیگری کاری نداشته باشد، یعنی مراقب خودت باش تا گرفتار خطرات نشوی که جانت را از دست بدهی. بنابراین، علیکم انفسکم فرمانی است که خدا به بندگان مؤمن میدهد تا مراقب خودشان باشند و کاری نکنند که نفس آنان در خطری بزرگ گرفتار آید و دچار مثلا بدبختی و شقاوت شود.
خدا در ادامه این آیه توضیح میدهد که اگر مؤمنان مراقب خودشان باشند، دیگرانی که گمراه شدهاند، هیچ ضرری نمیتوانند به آنان برسانند و اینگونه با مراقبت از خویش میتوانند از ضرر گمراهان در امان مانند.(همان)
البته همگی در نهایت میمیرند و به سوی خدا بازمیگردند و هر یک پاداش اعمال خوب و بد خویش را میبیند.(همان)
به نظر میرسد که از نظر قرآن، مؤمنان اگر مراقب خودشان باشند، هیچ کسی در عالم نمیتواند به آنان ضرری برساند؛ غیر از اینکه در آخرت نیز مؤمنان پاداش مراقب از خویش را میگیرند و کافران و گمراهان مجازات و کیفر خود را درک میکنند.(همان)
اما پرسش این است که چگونه میتوان مراقب نفس خویش بود تا جایی که کافران و گمراهان نتوانند ضرری برسانند؟
با نگاهی به تعالیم قرآن بهروشنی به دست میآید که مراقبت از نفس به این معنا است که انسان همان نفس معتدل را حفظ و صیانت کرده و قلب را در سلامت خود نگه دارد تا جایی که با تعقل و تفکر در آفاق و انفس و شناختی که از حق و مصادیق آن به دست میآورد بر اساس گرایش فطری به حق و مصادیق آن، که انسان را به کمال بایسته و شایسته و رشد تمام میرساند، شخص مؤمن متقی میتواند به رستگاری ابدی برسد و سعادت را در رضا و رضوان الهی بچشد.(شمس، آیات 7 تا 9)
در قرآن وقتی از «علیکم انفسکم»سخن به میان میآید مراد آن است که شخص مؤمن باید تقوای الهی را در چارچوب دین الهی به دست آورد و هرگز با فجور و دریدگی نسبت به حدود الهی عمل و رفتار نکند؛ زیرا چنین رفتاری جز خیانت در نفس انسانی نیست.(بقره، آیه 187؛ شمس، آیات 7 تا 10) از نظر قرآن کسی که حدود الهی را مراعات نمیکند و به فجور میپردازد، به خودش خیانت کرده و نفس خویش را تخریب نموده و تواناییهای شناختی و گرایشی نفس را دفن کرده است تا جایی که نسبت به کمالات و حقایق هستی دچار وارونگی شناختی و گرایشی میشود و به دنبال سفاهت به جای عقلانیت، حق و ارزشهای حقانی را سفیهانه میداند و باطل و ضد ارزشها را عقلانیت میشمارد و از امور ارزشی تنفر مییابد. (بقره، آیات 7 تا 15 و 130 و 187؛ شمس، آیات 7 تا 10)
هرگونه رفتارهای خلاف عقل فطری و نقل وحیانی از جمله خودکشی یا قتل خویشان بلکه دیگران، حرام خواری
(نساء، آیه 29)، عدم مراعات حرمتهای ماههای حرام (توبه، آیه 36)، پیروی از شیطان و وسوسههایش (ابراهیم، آیه 22)، غیبت، تهمت، عیبجویی، القاب زشت دادن(حجرات، آیات 11 و 12)، خودستایی (نجم، آیه 32) و هر کار دیگری که خلاف حدود و قوانین و سنتهای الهی حاکم بر هستی است، عین فجور و دریدگی است که نفس انسانی را دفن میکند و این به نوعی خلاف مراقبت از نفس و تقوای
الهی است.
البته خدا در قرآن، همان گونه که به وجوب مراقبت از نفس خویش فرمان میدهد و تقوای الهی نسبت به نفس را واجب میداند، همچنین در عمل اجتماعی خواهان آن است که انسان خانواده خود را نیز به تقوای الهی فرمان داده و آنان را در ساختار مراقبت خویش قرار دهد تا آنان نیز از دوزخ خشم الهی در امان مانند.
(تحریم، آیه 6) که این زمانی ممکن است که انسان خودش را ساخته باشد و بتواند تقوای الهی را برای نفس خویش بسازد تا امکان هدایت دیگران از جمله خانواده برای شخص فراهم آید و در گامهای دیگر سراغ توصیه به حق و توصیه به صبر اجتماعی برود.
بنابراین، وقتی گفته میشود: «علیکم انفسکم» به این معناست که تقوای الهی را برای خویش به دست آورید و تثبیت کنید و این جز با مراعات و مراقب از نفس انسانی تحقق نمییابد؛ زیرا از نظر قرآن، نفس انسانی دارای صفات متضاد بسیاری است تا جایی که میان برترینها و بدترینها و بالاترینها و پستترینها جمع کرده و جامع میان روح الله در برترینها و تراب و طین در پستترینها است.
کوتاه سخن آنکه مؤمنان باید به مراقبت از نفس خویش بپردازند که از آن به مراقبت نفس در اصطلاح عرفانی یاد میشود. کسی که به خودش میپردازد و تلاش دارد تا در چارچوب عبودیتی عمل کند که برای آن خلق شده (ذاریات، آیه 56) میتواند به این آرامش نفس برسد که خدا از او رضایت داشته دو سویه نفس و خدا تحقق یابد (فجر، آیات 27 تا 30) تا جایی که در دنیا از سرزنش هیچ کسی باکی ندارد و درباره مصیبتها به این حقیقت رسیده که همگی آنها خواه در قالب ابتلاء باشد (انبیاء، آیه 35؛ بقره، آیات 155 تا 157؛ عنکبوت، آیات 2 و 3) و خواه در قالب کیفرهای دنیوی برای تنبیه و توبه باشد، همگی آنها در چارچوب سنت تقدیر انجام میشود که از قبل تعیین شده و درام الکتاب ضبط و ثبت و کتابت شده است.(حدید، آیات 22 و 23)
پس اگر ضرر و اذیت و آزاری حتی از سوی دشمن به او میرسد بر اساس همان تقدیر و سنتهای الهی است؛ و اینگونه نیست که دیگران به اراده خودشان بتوانند ضرری برسانند.
بنابراین، هر کسی باید به خودش بپردازد و تزکیه نفس کرده و مراقبه و محاسبه داشته باشد تا اشتباه نکند؛ انسان باید بداند که اگر خود نگهدار باشد و به تزکیه نفس خویش بپردازد و از آن مراقبت کند، هیچ ضرری از دیگری به او نمیرسد، چنانکه هیچ سودی از دیگری نمیرسد مگر آنکه مشیت و مقدر الهی باشد.