kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۵۸۵۱
تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۰:۳۰
مبارزه به روایت سید احمد هوایی- 38

آغاز جنگ تحمیلی و مسئولیت سپاه در حفاظت فرودگاه‌ها

 
 
 
مرتضی میردار
  مسئول اقتصادی اطلاعات 
سال 58 در کنار مسئولیت‏های دیگری که داشتم، مسئول اقتصادی اطلاعات کشور هم بودم. آقایان از همان موقع فعالیت اقتصادی داشتند، ولی نه به این نحو که الان دارند. ما از اول هم معتقد بودیم که اقتصاد کشور، باید اطلاعات داشته باشد و دقیقاً باید معلوم شود که اقتصاد مملکت در چه وضعیتی است. من را به‏خاطر تجربیاتی که در بازار داشتم، انتخاب کردند. در آن دوره دار ‏و ‏دستۀ شاه و کلیمی‏ها داشتند فرار می‏کردند و هرچه از اشیای عتیقه و طلا و اسنادی که دراختیار داشتند، از مرزهای هوائی و دریایی و زمینی خارج می‏کردند و می‏بردند. 
من در هر سه مرز، برای جلوگیری از به باد رفتن ثروت‏های کشور، فعالیت داشتم. سال 58 دادستانی و نیروهای شهربانی در فرودگاه مستقر بودند. ما همان سال 58 به‏عنوان اطلاعات سپاه در فرودگاه‏ها مستقر شدیم که جلوی بردن اشیای عتیقه و طلا و جواهرات را بگیریم. برای این کار با ابزارهای اطلاعاتی مثل شنود و... کار می‏کردیم.
برادرها در شهر کار می‏کردند و اطلاعات را به دست می‏آوردند و به ما می‏رساندند. مردم هم خیلی خبر می‏دادند که فلانی همسایۀ ما بود و جمع کرده و حالا دارد می‏رود. این اطلاعات را به ستاد خبری می‏دادند و آنها بررسی و تحقیق می‏کردند و خبرش را به ما در فرودگاه می‏دادند و ما در آنجا ممانعت می‏کردیم. 
آن زمان دادستانی آنجا بود، ولی هنوز اطلاعات دادستانی راه نیفتاده بود و اطلاعاتی که ما به‏صورت تشکیلاتی به دست می‏آوردیم، آنها به دست نمی‏آوردند. کارهای زیادی در آنجا انجام شد. از جمله گرفتن مظفریان که تمام طلا و جواهراتش را به آستر کتش دوخته بود. ما در فرودگاه طلا زیاد گرفتیم و تحویل دادیم. از این‌جا بود که ضرورت حضور سپاه در فرودگاه را احساس کردند.
سپاه در فرودگاه وظیفۀ گشت‏زنی و گارد انقلاب را داشت، ولی هنوز شرح وظایف خاصی برایش تعریف نشده بود. 
جنگ که شروع شد، همه از فرودگاه رفتند و حتی یک نفر از نیروی انتظامی هم نبود. بمباران هوائی شده بود و مردم هم تا آن روز جنگ ندیده بودند. در این‌جا سپاه خیلی خوب ایفای نقش کرد. خود من با چند نفر رفتم و از سر سه‏راهی راه را بستیم و از اموال مردم حفاظت کردیم. تا دو روز هیچ‏کدام از مأموران برنگشتند، ولی بعد دیدند انگار خبری نیست. بعد هم صد و چند تا از هواپیماهای ما رفتند و عراق را بمباران کردند و مردم قوت قلب گرفتند و مأموران هم برگشتند. 
ما در شرایطی که هیچ‏کسی نمانده بود، وظیفۀ حفاظت از فرودگاه و اموال مردم را انجام دادیم. از سرمایه‏های ملی، بلیت‏ها و همۀ چیزهایی که در فرودگاه می‏بینید، حفاظت کردیم. تقریباً 8-7 ارگان در فرودگاه مستقر بودند که حتی یک نفرشان نمانده بود. همگی فرار کرده بودند و فقط سپاه در آنجا ماند. چند نفر هم از نیروی انتظامی سر سه‏راهی پلیس مانده بودند. 
سپاه شرح وظایف خاصی نداشت، ولی چنین کار بزرگی را انجام داد.
 هواپیما‏ربایی 
اگر خاطرتان باشد، منافقین سال 63 سه تا هواپیمای ما را بردند عراق. 
در یکی از این هواپیماربایی‏ها، یک نفر در داخل هواپیما با جعبۀ دارو چیزی شبیه اسلحه درست کرده و رفته بود و آن را روی شقیقۀ خلبان گذاشته بود. خلبان هم به‏همین مفتی هواپیما را در عراق نشاند. دوسه‏تای دیگرشان اسلحه وارد هواپیما کرده و تهدید جدی کرده بودند و هواپیماها را ربوده و در عراق نشانده بودند. 
وقتی این سه هواپیماربایی انجام شد، امام دستور دادند که سپاه به فرودگاه‏ها برود و امنیت پروازها را به عهده بگیرد. در این‌جا سپاه حکم ولایتی از طرف رهبر پیدا کرد و رفت و در تمام هواپیماها استقرار پیدا کرد و امنیت هوائی کشور را برقرار کرد. 
از سال 63 تا سال 69، 9 مورد هواپیماربایی توسط بچه‏ها خنثی شد. در حدود 27 مورد تهدید زمینی، و بیش از صد تهدید تلفنی داشتیم. طرف از پرواز جا می‏ماند و وقتی تحقیق می‏کردیم، می‏دیدیم او خبر داده که این هواپیما بمب‏گذاری شده است. اگر بخواهیم بررسی عمیق کنیم، هر بار که ما در جبهه‏ها عملیات موفقی داشتیم، پشت سرش منافقین عملیات متهورانه‏ای انجام می‏دادند که طبل جنگ ما را خاموش کنند. 
یک مورد آن هواپیماربایی بود که بچه‏های ما با هوشیاری و ایثار، این عملیات‏ها را خنثی می‏کردند. 
آخرین مورد را به‏عنوان نمونه می‏گویم. خود من در عملیات نبودم، اما به‏محض اینکه عملیات هواپیماربایی خنثی شد، اولین کسی بودم که به‏عنوان مسئول، بالای سر گروگان‏ها رسیدم.