kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۴۷۰۷
تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۳

جاذبه بی‌پایان خط نستعلیق

 
 
عبدالصمد حسینی
خط نستعلیق به ‌واسطه افزودن ارزش زیباشناسانه به متن، نه‌تنها علاقه برای درک و ارتباط عمیق‌تر با محتوا را ایجاد می‌کند؛ بلکه باعث حفظ متون گرا‌نقدر فرهنگ این کهن سرزمین با انگیزه و اشتیاق بیشتری شد. 
***
در همان دورانی که سلطان علی مشهدی در هرات بود، رفاقتی بین او با عبدالرحمان جامی شکل می‌گیرد و آثار نظم و نثر خاتم الشعرا به پیچ‌وخم نستعلیق آراسته و رقم می‌شود و هم اکنون نیز بزرگ‌ترین موزه‌ها و کتابخانه‌های دنیا به داشتن این آثار افتخار می‌کنند‌.
از این طریق کتاب‌ها، کتیبه‌ها، مُرَقَّعات و قطعات فراوانی به اکسیر نستعلیق سلطان‌علی مشهدی عمر دراز پیدا کرد و دانش و خرد عصر طلایی اسلام در قالب کتابت چشم‌نواز به نسل‌های بعد و امروز ایران منتقل شد. از این جهت به‌جرات می‌توان گفت سلطان علی مشهدی پدر خط نستعلیق است.
لیکن این پرسش هنوز پابرجا است که چگونه می‌توان در عصر پرشتاب کم‌مجال و اسیر دیجیتال امروز، نستعلیق را به‌عنوان هنر اصیل ایرانی در برنامه روزانه گنجاند. کما اینکه یادگیری این خط نیز چندان آسان به ‌نظر نمی‌رسد.
میر حیدر موسوی، مدیرعامل انجمن خوشنویسان ایران تصریح می‌کند: خط نستعلیق یکی از دیریاب‌ترین هنرها است. من فکر نمی‌کنم هیچ هنری در هستی به اندازه خط نستعلیق راز آلود باشد. ظاهر بسیار ساده‌ای دارد و درعین‌حال بسیار پیچیده و پر رمز و راز است، به‌راحتی نیز به دست نمی‌آید. فکر نمی‌کنم خطی از نستعلیق در یک مقام پخته نوشته شود و نویسنده آن کمتر از ۲۰ سال را برای رسیدن به این درجه از مهارت صرف نکرده باشد.
آموزش خط نستعلیق از دوره مقدماتی شروع می‌شود و بعد هنرجو دوره‌های متوسط، خوش، عالی، ممتاز، فوق ممتاز و در نهایت استادی را تجربه می‌کند.
موسوی توضیح می‌دهد: هنرجو دوره ممتاز را در طی چهار سال، فوق ممتاز را در طی هفت سال و در درجه استادی وارد مرحله ده ساله آموزش می‌شود، ولی خطاط برای رسیدن به یک خط پخته که قابل قبول باشد باید بیش از ۲۰ سال کار کند. برای خطی که پخته و چشم‌نواز باشد، حتی مدرک استادی نیز تنها ملاک نیست.
با وجود این مسیر طولانی یادگیری و کمال، جاذبه نستعلیق چنان است که محبوب‌ترین خط بین هنرمندان به‌شمار می‌رود و این نشانی دیگر از اهمیت این گنجینه فرهنگی است.
موسوی اظهار می‌کند: به‌طور معمول دوسوم خوشنویسان ایران خط نستعلیق کار می‌کنند و یک‌سوم از جمعیت خوشنویسان بین چند رشته دیگر خط مانند شکسته، نسخ و ثلث تقسیم می‌شوند. البته کسانی هم هستند که در خط کوفی، رقعه و حتی تایپوگرافی یا معروف به کالیگرافی و نقاشی‌خط دستی بر هنر دارند. خط نستعلیق نسبت به دیگر خطوط رایج بالاترین جایگاه و از بیشترین تعداد علاقه‌مند برخوردار است. هر جشنواره‌ای که برگزار کردیم چه در دوسالانه و چه در قالب‌های دیگر معمولا حدود ۷۰ درصد شرکت‌کنندگان در حوزه خط نستعلیق بودند. در واقع، خط شکسته رتبه دوم را از آن خود کرده و البته تعداد شرکت‌کننده‌های این بخش اخیرا رو به افزایش بوده و خط نسخ نیز کمترین شرکت‌کننده را دارا است.
موسوی ادامه می‌دهد: به‌دليل سخت بودن نستعلیق در فضای نقاشی‌خط نیز کمتر به‌سراغ آن می‌روند و معمولا افرادی که نستعلیق را خوب می‌نویسند، کمتر وارد حوزه‌هایی مانند نقاشی‌خط شدند. نستعلیق دوستداران زیادی دارد و در ابعاد بزرگ و کوچک خوشنویسان خوبی داریم که فعال هستند.
که خوش نقشی نمودی از خطِ یار
با این همه دست‌یافتن به این محبوب دیریاب چندان هم دشوار نیست؛ اگر برای هنر ارزش قائل شویم و نگاه عمیق و دقیق یا همان پژوهش نتیجه‌گرا را سرلوحه کار خود قرار دهیم. 
نمونه فاخر این دو رویکرد کلیدی را می‌توان در منش سلطان علی مشهدی و دیگر استادان خامه و آمه آن زمان جست‌وجو کرد که فداکارانه زندگی خود را صرف مانایی هنر ایرانی کردند. کاویدن و پژوهش مستمر را سرلوحه کار خود قرار دادند و در طی گذر تنها دو قرن خطوطی در اثر تدبر و تحقیق خلق کردند که هر کدام راه را برای ظهور و دلبری عروس خطوط باز و هموار کرد.
به واقع سلطان علی مشهدی اگرچه به نسبت، عمری کوتاه در تاریخ طولانی هنر ایران دارد؛ ولی با ازخودگذشتگی در راه مشق و عشق، دستاورد بزرگی را برای این ملت باستانی رقم زد. او با یادآوری جایگاه میرعلی تبریزی به‌عنوان مبدع قواعد نستعلیق به ما می‌آموزد با تعمق در آثار استادان گذشته با چاشنی اندیشه و تلاش، مشق‌ها باید نوشت تا طرحی نو در انداخت. 
عرب احمدی پژوهشگر خوشنویسی می‌گوید: اگر در آثار خوشنویسی قدما همچون استادان میر علی هروی، میر عماد، کلهر و در آثار استادان معاصر مانند اخوین، امیرخانی که این مطلب را به نهایت زیبایی و کمال رساندند دقت کنید، با توجه ‌به این نکات خط خروجی بهتری پیدا می‌کند و آن صرف وقت و انرژی که خوشنویس، برای کار مطلوب صرف می‌کند، کمتر خواهد شد. 
عرب احمدی اضافه می‌کند: در طی این سال‌ها به تحقیق بسیار بی‌توجهی شده است و در کلاس‌ها بیشتر توجه در رفع ایرادات حروف و کلمات است. اگر چه این نکات مهم است، ولی حروف و کلمات مانند شخصیت‌ها در جایگاه‌های مختلف حالات و تظاهرات گوناگونی دارند. میرعلی هروی در ۶۰۰ سال پیش خط نوشته و قواعد خط نستعلیق را رعایت می‌کرده، امروز ما باید با این گنجینه، فرسنگ‌ها جلوتر در هنر خط باشیم، ولی گویی بویی از آن صلابت نبردیم. در مورد تاثیرپذیری و رشد از آثار میرعماد نیز شرایط همین گونه است.
البته هنر همیشه مظلوم بوده و حتی خلق اثر هنری فاخر را امروز باید یک حماسه دانست. اگر رفتن رستم به هفت خوان نشان پهلوانی او است، برگرفتن غبار از آرمان نوشتن شاهنامه فردوسی با بیش ار ۶۰ هزار بیت به خط نستعلیق نیز توسط رسول مرادی بی‌شباهت با آن نیست.
برآورد اولیه برای نوشتن این تعداد بیت، صرف زمانی حدود ۱۲ سال است. برای درک اهمیت این تصمیم سترگ کافی است، یادآوری کنیم که متاسفانه هیچ ناشری در این زمانه حاضر نمی‌شود این تعداد سال را چشم انتظار تکمیل یک اثر هر چند فاخر و هنرمندانه بماند. این‌جا است که آفت عدم مدیریت بودجه، ثروت ملی و عدم تقویت اقتصاد هنر و هنرمند به‌ویژه در نسل جوان و نوجوان جان را می‌آزارد. لیکن مرادی، این فرزند سرزمین توس، خواب و خوراک بر خود حرام کرد تا در نهایت طی پنج سال، کتابت نستعلیق شاهنامه همراه با تصحیح نسخه و اجرای تذهیب و نگارگری آن را به اتمام برساند. نکته جالب ماجرا نوشتن مقدمه اصلی این کتاب ارزشمند توسط دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن آن‌هم به خط استاد غلامحسین امیرخانی است که خود نشان از نگاه ویژه این نخبگان هنری به این اثر مانا دارد. 
استاد غلامحسین امیرخانی چهره ماندگار در پاسخ به‌اینکه چه باید کرد تا نستعلیق ایرانی به جایگاه واقعی خود در جامعه برسد، می‌گوید: موضوعاتی از این قبیل مقدمه دارد و به‌دنبال مقدمه، قدم‌ها و مقامات بعدی به‌دست می‌آید. برای این هدف باید هر کشوری برنامه‌های کلان در مدیریت خودش گنجانده باشد تا در جهت رشد و همگانی شدن هنر حرکت کنیم. افراد جامعه هر کدام به نسبت استعداد و کوشش خودشان بهره‌مند می‌شوند. اوقات فراغت، اولین زمانی است که باید در این بخش مورد توجه قرار گیرد. شما اگر در روز دو شیفت کار کنید، دیگر اوقات فراغتی باقی نمی‌ماند که بتوانید برای امر اجتماعی و صدها مورد مانند ورزش، آموزش ‌و پرورش و غیره که جامعه نیازمند آن است انرژی بگذارید و بتوانید در آن بستر خدمت و رشد کنید. اگر برنامه کلان طوری تنظیم شده باشد که اوقات فراغت نداشته باشید، اصلا باقی قضایا منتفی است. شما استعداد و علاقه دارید، ولی امکان و فرصتش را نخواهید داشت. چراکه زندگی شما با دو یا سه شیفت کار اداره نمی‌شود. پس ایجاد اوقات فراغت یک شرط لازم برای حرکت روبه رشد است.
هنر امنیت‌زا است
امیرخانی در پاسخ به نقش خانواده در سوق جوانان به‌ هنر بیان می‌کند: حرکت خانواده در ذیل حرکت جامعه است. بنابراین این برنامه باید در بطن حرکت جامعه در همه امور اعم از آموزش و پرورش، معیشت، ورزش و تمام جنبه‌هایی دیگر در جامعه که موجب رشد و نشاط می‌شود، وجود داشته باشد. این نگرش باید در موقعیت‌های کلان و توزیع امکانات و بودجه به ‌نحوی تنظیم شود که بخش هنر جایگاه مناسب خودش را داشته باشد. مخصوصا که فرهنگ و هنر بالاترین داشته ما است و بقیه امور در ذیل فرهنگ و هنر ما قرار می‌گیرند. بنابراین ما باید به‌نسبت سهم عادلانه‌ای از بودجه و امکانات برای آن تعریف کنیم. الان بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد از همه وزارت‌خانه‌ها کمتر است. درحالی‌که ماموریت وزارت فرهنگ و ارشاد تربیت آدم‌ها است. اگر فرهنگ و هنر در حد خودش مورد توجه قرار بگیرد، افراد جامعه به‌حدی از درون رشد می‌کنند و صاحب شخصیت و حیثیتی می‌شوند که امنیت خودش از درون آنها به‌وجود می‌آید. امنیت که نمی‌تواند از بیرون منتقل شود.
امیرخانی، گنجینه زنده بشری کشور در خط نستعلیق، تصریح می‌کند: در غیراین صورت، رشد معکوس ایجاد می‌شود که دیگر اسم آن رشد نیست و نزول نام دارد. بنابراین فرهنگ و هنر دوای جامعه بشری است که او را به انسانیت نزدیک می‌کند و طبع او را لطیف می‌کند. قلبش را به سمت مسائل ارزشی و پذیرش حق و حقیقت و انواع مواردی که بعد معنوی انسان را ارتقا می‌دهد متحول می‌کند و مقدمه آن هنر است. وقتی ما با هنر آشنا می‌شویم قلب ما به‌گونه‌ای لطیف می‌شود و گاهی اگر گاردی نسبت به اموری داشته باشیم و احتمالا سختی و تندی در شخصیت ما ممکن است وجود داشته باشد که البته وجود دارد، از طریق هنر تلطیف می‌شود و این آمادگی را پیدا می‌کند که بقیه فضیلت‌ها را بهتر بپذیرید. یعنی انسان قلبش از طریق هنر با رافت و شفقت آشنا و پذیرا می‌شود. بنابراین هنر در همه زمینه‌ها می‌تواند نقش‌آفرین باشد و اصلش باز می‌گردد به اینکه در برنامه‌های کشور چقدر برای هنر، هنرمند و هنرجو بها قائل شوند و به آن بودجه اختصاص دهند، چرا که بدون امکانات آموزش هنر و طی آن مراحل دشوار ممکن نیست.
هنر بستری برای رشد بصیرت انسان
امیرخانی، دارنده نشان درجه ‌یک فرهنگ و هنر، در پاسخ به اینکه چه باید بکنیم تا نسل زد یا بومیان سرزمین دیجیتال با زیبایی نستعلیق آشنا شوند، بیان می‌کند: حالا نه‌تنها زیبایی نستعلیق، اصلا هنر باید در جامعه به‌ترتیبی مدیریت شود که مردم و البته نسل جوان در اولویت باشند. عموم جامعه باید به‌نحوی آموزشی ببینند که بخش زیبایی‌شناسی آنها تقویت شود و مثلا یک نوجوان از لحاظ تشخیص زیبایی باید تمرین و آموزش ببیند. یعنی اینکه بین دو پدیده آنکه زیباتر است را بتواند انتخاب کند. ما نهایتا یک موجود انتخابگر هستیم. هنر کمک می‌کند که همه انسان‌ها از جوان تا پیر گرفته دقت نظر پیدا کنند و این نظر به‌جایی می‌رسد که می‌توانیم اسم آن را بصیرت بگذاریم. این بصیرت به‌اندازه‌ای اهمیت دارد که مقام انسان با حدود بصیرت و تشخیص وی تعریف می‌شود. هنر بهترین عرصه‌ای است که به‌انسان‌ها آموختن را تعلیم می‌دهد و کمک می‌کند که از آن طریق پلکانی را طی کنیم تا افق دورتر را بهتر ببینیم. صاحب تشخیص شویم، این زمان است که نسل جوان وقتی بین دو اثر مقایسه می‌شود، از هر نمونه‌ای و پدیده‌ای می‌تواند نمونه بهتر را تشخیص دهد. تمرین و مقدمات تقویت این قوه تمیز با هنر تامین می‌شود.