kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۴۴۴۳
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۱
مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه- 105

حکومت اسلامی و فرهنگ جامعه

 
 
 
سید یاسر جبرائیلی
انقلاب بیش از آنچه که در آن جزوه‏اى که ما پخش می‌کنیم، یا مجلّه‏ای که منتشر می‌کنیم، در شخص ما و وجود خود ما و منش ما منعکس می‌شود. سفیر جمهورى اسلامى باید یک مسلمانِ مطلوب جلوه کند؛ یک مسلمانِ متعهّد، پایبند، یک مسلمانِ راستگو و صحیح‏العمل، یک مسلمانِ امانت‌دار، یک مسلمانِ صبور و حلیم و خوش‏اخلاق و خوش‏برخورد، یک مسلمانِ پر از امید به آینده‏ خودش، به انقلاب خودش، به پیشرفت خودش، یک مسلمانى که از قدرت‌ها نمی‌ترسد و در مقابل آنها هیچ‏گونه انعطافى و نرمشى از روى ترس - نه مطلق انعطاف و نرمش - انجام نمی‌دهد، یک مسلمانِ هوشمند و عاقل و مجرّب و حکیم، یک چنین چهره‏اى را باید ما نشان بدهیم. زن‌هاى سفرا، همسرانشان، خانواده‏هایشان، فرزندشان باید مظهر فرهنگ انقلاب باشند؛ باید نشان‏دهنده‏ همان چیزى باشند که انقلاب سرش را راست می‌گیرد و با افتخار می‌گوید من آن هستم. مشخّصاً معلوم باشد که خانمی عفیف، نجیب، منیع، پاکدامن، باهوش، و ضمناً فعّال هستند. سفیر جمهورى اسلامى مقیّد به نماز است، نماز اوّل وقت؛ مقیّد به عدم ارتکاب و آلودگى به محرّمات است؛ خجالت نمی‌کشد از اینکه در یک مثلاً فرض کنید که مجمعى در وقت نماز بلند می‌شود می‌رود تطهیر می‌کند و نمازش را می‌خواند؛ شرم نمی‌کند از اینکه در یک مجمعى که در آنجا مشروبات الکلى هست، شرکت نمی‌کند؛ یا به سرگرمى‏هاى معمول مجالس دنیا و سفراى دنیا مشغول نمی‌شود.1 
دیپلمات‌های ما براى آگاهى‏هاى اقتصادى، سیاسى، اجتماعى، مردمى و انواع و اقسام آگاهى‏هاى دیگر، باید با تمام مسئولین ذى‏ربط به خودشان - چه وزارت خارجه و چه غیر وزارت خارجه - ارتباطات نزدیک برقرار کنند. در سطحی دیگر، این جریان‌هاى گوناگونى که در یک کشور وجود دارد، باید اینها را شناخت، از اینها کسب اطّلاع کرد، اینها را بررسى کرد، از طریق شناخت آنها دستگاه‏ها را بهتر شناخت؛ با شناخت دستگاه‏ها، آینده‏ این دستگاه‏ها را حدس زد، موضع‏گیرى‏هاى آینده‏ اینها را حدس زد.2 
فرهنگ، همه دستاوردهاى معنوى یک جامعه است در مقابل دستاوردهاى مادّى. شما زحمت می‌کشید محصول کشاورزى یا صنعتى به دست مى‌آورید، یا ساختمان‌سازى می‌کنید، شهرسازى می‌کنید، ثروت و پول براى اجتماع تأمین می‌کنید. اینها دستاوردهاى مادّى است. در کنار اینها، بشریّت، مجموعه‌ انسان‌هایى که در یک گوشه‌ دنیا ساکنند، یک دستاوردهاى معنوى دارند که آن، فرهنگ است. دستاوردهاى معنوى یک جامعه همه‌ خصوصیّاتى که در شناسایى یک ملّت اثر دارد را شامل می‌شود؛ اخلاقِ یک ملّت جزو فرهنگ یک ملّت است. آداب و سنن رایج در میان یک ملّت، این جزو فرهنگ یک ملّت است؛ مانند چگونگى لباس پوشیدن، چگونگى معاشرت کردن، چگونگى ازدواج کردن، چگونگى تشکیل خانواده، چگونگى تربیت فرزندان، چگونگى درس خواندن، چگونگى غذا خوردن؛ اینها همه جزو فرهنگ یک جامعه است. علوم و معارفى که در میان این جامعه است، جزو فرهنگ جامعه است. همه‌ پیشرفت‌هاى علمى و نظرى از فلسفه و علوم عقلى و علوم شبه‌عقلى و علوم نقلى و علوم فنّى و مادّى، همه‌ اینها جزو فرهنگ یک جامعه است. ادبیّات و زبان جزو فرهنگ است. وسیله‌ نوشتن، وسیله‌ گفتن، وسیله‌ انتقال دادن معلومات جزو فرهنگ جامعه است. زبان یک جامعه، خطّ یک جامعه، هنر و خصوصیّات هنرى و شعبه‌هاى هنرى جزو فرهنگند. شعر، معمارى، قصّه‌نویسى، نقّاشى، همه‌ چیزهایى که از ذوق هنرى یک جامعه سرمنشأ می‌گیرد، جزو فرهنگ جامعه است و شیوه‌هایى که در آنها به‌کار می‌رود، شیوه‌هاى فرهنگى است و ابزارِ لازم فرهنگ است. همه‌ چیزهایى که در حقیقت وسیله‌ زندگى کردن و تغذیه کردن معنوى انسانها است، اینها فرهنگ جامعه است.3 
فرهنگ یک جامعه به‌طور خواه‌وناخواه از اوّلین دوران‌هاى زندگى انسان به‌وسیله‌ محیط پیرامون انسان به او تدریس می‌شود و انسان این درس را می‌فهمد و آن را فرامی‌گیرد. شاید بشود گفت هیچ‌کس در این مدرسه‌ بزرگ - یعنى جامعه - نیست که درس فرهنگ را یعنى آن آموزشى را که جامعه به او می‌دهد، به‌طور دانسته یا ندانسته، قهرى یا عمدى یاد نگیرد. بسته به این است که درس چه درسى باشد. در صورتى که این درس، یک درس صحیح، کامل، بى‌عیب باشد، افراد جامعه سود می‌برند، جامعه رشد پیدا می‌کند؛ امّا اگر این درس یک درس ضعیف، غلط، انحرافى، خصومت‌آمیز باشد، جامعه زیان می‌بیند. فرهنگ جامعه درحقیقت آن خوراک اصلى ذهنى و فکرى افراد جامعه است که آنها را می‌سازد به هر شکلى که این خوراک اقتضا کند. همه‌ خوبی‌ها، پیشرفت‌ها، ترقّى‌ها، محصولِ خوب بودن این درس است. اگر فرهنگ جامعه یک فرهنگ خوب، صحیح و متعالى باشد، این جامعه در همه‌ میدان‌ها - نه فقط در یک بخش خاصّى - در همه‌جا رشد و تعالى پیدا خواهد کرد؛ امّا اگر این درس - درس عمومى، یعنى فرهنگ جامعه - ضعیف باشد، غلط باشد، خائنانه باشد، ناقص باشد، این جامعه به انواع و اقسام بدبختی‌ها و تلخی‌‎ها و مضیقه‌ها و عُسرت‌ها دچار خواهد شد؛ هم از جنبه‌ اقتصادى، هم فنّى، هم روحى و اخلاقى، هم سیاسى و هم در سطح بین‌المللى. خلاصه فرهنگ یک جامعه در سرنوشت این جامعه تعیین‌کننده است. انقلابِ تمام‌عیار کامل و به‌‎نتیجه‌رسیده، آن روزى است که ما بتوانیم فرهنگ اصیل خودمان را که غارت‌زده شده بود، به آن خیانت شده بود، به آن حمله شده بود، دوباره زنده کنیم.4 
از صد سال پیش به این‌طرف تمام وسایل به‌کار افتاد که تحت نام‌هاى مختلف با شیوه‌هاى مختلف، فرهنگ غیر اسلامى و غربى را وارد جامعه‌ ما بکنند و نسل‌هایى را پى‌درپى با آن فرهنگ رشد بدهند. لذاست که ما امروز در مقابله‌ با فرهنگ غربىِ فاسدِ فسادانگیز مشکل بیشترى داریم تا در مقابله‌ با نیروهاى نظامى مهاجم، یا در مقابله‌ با روش‌هاى سیاسى‌اى که براى سلطه‌ در کشور ما تلاش می‌کنند و فعّالیّت می‌کنند. یعنى مبارزه‌ فرهنگى در یک کشور مبارزه‌ بزرگ‌ترى است و این به عهده‌ مسئولان جمهورى اسلامى است که این مبارزه را هدایت کنند، سازماندهى کنند، تغذیه کنند و وادار کنند که فرهنگ فاسد مبتذل فسادانگیز غربى یا منحرف‌کننده‌ فکرى یا منحرف‌کننده‌ اخلاقى از جامعه‌ ما برچیده شود. فرهنگ غربى یعنى آداب و افکار و روش‌هاى زندگى و اخلاقیّات و خصلت‌ها و ادبیّات و... وقتى از غرب وارد کشور ما می‌شد و غربی‌ها سعى می‌کردند که سلطه‌ى فرهنگى خودشان را در کشور ما و جامعه‌ اسلامى ما راسخ کنند و به‌وجود بیاورند، این فرهنگ غربى با دو پا حرکت می‌کرد، با دو عصا حرکت می‌کرد. یکى از این دو عصا که متّکاى فرهنگ غربى بود، تمدّن غرب و دانش غرب و پیشرفت غرب و تکنولوژى غرب بود؛ که اگر این صنعت نبود، اگر این پیشرفت‌هاى علمى غرب نبود، فرهنگ غربى آن قدرت و آن بُرّایى را نداشت، که در کشورى مثل ما، در کشورهاى اسلامى، در کشورهایى که هزار سال، هزاران سال فرهنگ و تمدّن داشتند رسوخ کند. یک پاى دیگر، افسارگسیختگى و شهوترانى و پیروى از لذایذ و مباح دانستن این شهوترانى و هوسرانى بود. خویشتندارى، مبارزه‌ با شهوت‌ها و خواسته‌ها، دهنه زدن به افسار نفس و جلوگیرى از بى‌بندوبارى شخصى و نفسانى انسان، در فرهنگ غربى وجود ندارد و فرهنگ غربى با این پایه وارد کشور ما شد. چون در کشورهاى اسلامى و در کشورهاى جهان سوّم به‌طورکلّى مردم از آگاهى کافى برخوردار نبودند و رشد سیاسى لازم را نداشتند و کار فرهنگى درست روى آنها نشده بود، وقتى‌که دیدند یک فرهنگى آمده که شهوات نفسانى را مباح می‌کند - هرچه خواستى بخور، هرچه خواستى بنوش، هر لذّت جنسى به هر کیفیّتى که برایت متصوّر شد و پا داد انجام بده - وقتى یک چنین آزادى و بى‌بندوبارى‌ای وارد شد، مردمان ضعیف‌النّفس که آگاهى لازم را هم نداشتند، آن قدرت لازم را هم نداشتند، به‌تدریج تسلیم شدند. اوّل کم‌دین‌ترها و بى‌دین‌ها و جوان‌ها، بعد هم به‌تدریج همین‌طور هى سنگرها و خاکریزهاى فرهنگى را یکى پس از دیگرى فتح کردند و جلو آمدند و جلو آمدند؛ که شما وقتى‌که در سال‌هاى آخر تسلّط رژیم ویرانگر گذشته نگاه می‌کنید، مى‌بینید مسئله‌ بى‌بندوبارى و آزادى دیگر مخصوص جوان‌ها هم نبود، مخصوص جاهل‌ها و نادان‌ها هم نبود، مخصوص بى‌سوادها هم نبود، مخصوص آدم‌هایى که خیلى بى‌دین هم هستند نبود، حتّى انسان‌هایى که خیلى هم بى‌دین نبودند، خیلى هم به مقرّرات اسلامى بى‌اعتنا نبودند، اینها هم در این دام کم ‌و بیش قرار می‌گرفتند؛ این خصوصیّت این سیل بنیان‌کن هست که فرهنگ غربى بر این پایه اصلاً استوار است.5
فرهنگ اسلام نقطه‌ مقابل این است. یعنى فرهنگ اسلامى بر مبناى خوددارى انسان از شهوات است؛ نه به معناى اینکه شهوات را بکلّى از زندگى خودش انسان دور کند، بلکه به معناى کنترل کردن و هدایت کردن غریزه‌ لذّت‌جویى است. لذّت جنسى مباح است، امّا با هدایت و کنترل. لذّت خوردن و نوشیدن مباح است، امّا با حدود و مقرّرات و قوانین. لذایذ بدنى و جسمى انسان هیچ‌کدام در اسلام ممنوع نیست، امّا نه به هر شکلى که پیش آمد ولو با مفاسد اخلاقى، ولو با ویران کردن بناى اراده و تصمیم فردى، ولو با رها شدن انسان مثل حیوانات در عرصه‌ زندگى سرگردان بدون اینکه بداند چه می‌خواهد. مقرّرات و حدودى که خدا معیّن کرده که ملاحظه‌ این مقرّرات و حدود موجب می‌شود که انسان از آرمان‌هاى انسانی‌اش جدا نشود، به لذّت خو نکند، لذّت‌طلبى و کام‌جویى را آرمان خودش نداند. که اگر ملّتى لذّت‌طلبى و کام‌جویى را هدف خودش دانست، تمام هدف‌هاى مقدّس از یاد او خواهد رفت؛ چه هدف‌هاى دنیایى، چه هدفهاى دینى، چه استقلال و آزادى و حرکت به سمت زندگى انسانىِ شایسته و چه معنویّت و توجّه به خدا و ملاحظه‌ قرب الهى و این درجات رفیع معنوى. اسلام بر پایه‌ دهنه زدن به اسب سرکشِ حدناشناس نفس انسانى است.6
 پانوشت‌ها:
1- آیت‌الله خامنه‌ای، ‌بیانات در دیدار با سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران در کشورهای مختلف، 12/8/1363
2- همان
3- آیت‌الله خامنه‌ای، ‌بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران، 14/4/1364
4- همان
5- آیت‌الله خامنه‌ای، ‌بیانات در خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران، 3/3/1364
6- همان