جلوههای عرفان الهی در زیارت امینالله
فرزاد محمدآبادی نیکو
ادعیه و زیارتنامههای ماثور امامان معصوم(ع)، «قرآن صاعد» در برابر «قرآن نازل» است. در حقیقت، این سخنان معصومان که پایینتر از سخن خدا و برتر از سخن خلق خدا است، چیزی جز عرفان کامل علمی و عملی نیست.
بی گمان سخنان زین العابدین امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه و ادعیه و زیارتنامههای ماثور از ایشان حاوی عالی ترین مضامین عرفانی است که سالکان سیر و سلوک الیالله میتوانند از آن به عنوان راه رسیدن به حقیقت و کاملترین برنامه علمی و عملی عرفان بهره گیرند. یکی از این سخنان، زیارتنامه امینالله از ایشان است که برای زیارت امیرمؤمنان علی(ع) و دیگر امامان مورد تاکید بسیار است. نویسنده در این مطلب ابعادی از این حقیقت عرفان الهی را بر اساس این زیارتنامه واکاوی کرده است.
***
ضرورت شناخت خدا و معصومان(ع)
خدا در مقام آفریدگاری، هستی را بر اساس مشیت حکیمانه و اهداف متعالی آفریده و در مقام پروردگاری هر چیزی را به سوی هدف مشخص، هدایت و راهنمایی تکوینی و تشریعی میکند.(طه، آیه 50؛ بقره، آیه 37؛ روم، آیه 30)
انسان و جن در میان آفریدههای الهی دارای اراده و حق انتخاب آزاد برای حرکت در دو مسیر متضاد کمالی و ضد آن هستند تا جایی که میتوانند مؤمن یا کافر؛ یعنی شاکر و کفور(ناسپاس) باشند.(انسان، آیه 3) بنابراین، بر انسان است تا شناخت کاملی از اهداف الهی نسبت به خلقت بهویژه خلقت انسان داشته باشد. در این مسیر بر اوست تا نسبت به راهنماشناسی، اطلاعات کاملی به دست آورد و بداند خدا چه کسانی را به عنوان راهنما در مقام هدایت تشریعی قرار داده و آنان را به عنوان اسوههای حسنه الهی معرفی کرده تا با بهرهگیری از علوم وحیانی آنان در مقام علم و عمل به کمالی دست یابد که خدا به عنوان هدف برای او تعیین و مشخص کرده است.
بیگمان زیارتنامه امینالله در صدد تبیین این حقیقت بهویژه مقام و منزلت راهنما و هادی است که از جنس بشر اما با ویژگی انحصاری وحی نبوت تشریعی میباشد. امام سجاد(ع) در همان آغاز بیان میکند که این هادی الهی که امین در میان مردم است، همچنین حجت الهی در میان بندگان خدا است؛ یعنی خدا با تفضل به انسان در مقام هدایت تشریعی انسانهائی را به ما معرفی میکند که حجت کامل و تمام الهی هستند به طوری که هر کسی اگر بخواهد ادعا کند که چیزی از حقایق را نمیداند یا راه رسیدن بدان را نمیشناسد یا راهنمایی که مسیر را رفته و رسیده را نمیببیند، خدا به او نشان میدهد که «امینالله» چنین شخصی است که کامل است و میتواند انسان را به جایی برساند که باید برسد. پس کسی نمیتواند در مقام اعتراض برآید که راهنمایی نداشته و کسی را نمیشناخته که دستگیر او در راه کمالی باشد.
این «امینالله» که یکی پس از دیگری به عنوان «حجتهای بالغه» الهی میآیند و راهنمایی میکنند و دستگیری دارند، حجت الهی تنها بر مؤمنان نیستند، بلکه حجت الهی بر تمام خلایق هستند که در این میان جن و انس به عنوان ثقلین در مقام عبودیت اختیاری و ارادی باید از آنان بهره گیرند و در صورت عدم بهرهگیری، همین حجت الهی شاهدی علیه آنان خواهد شد و آنان نمیتوانند بگویند که کسی نبود تا راه بنمایاند و دستگیری کند و سرمشق حسنه الهی در زندگی دنیوی باشد؛ زیرا حجتهای الهی اینگونه بودند و گویا و رسا در قول و فعل همه چیزی را که لازمه رسیدن به مقام خدایی شدن است را بیان کرده و در عمل نشان دادهاند. بنابراین، مؤمنان در برابر خدا به قول و فعل آنان استناد میکنند که حجتهای الهی هستند و خدا نیز در برابر کافران به قول و فعل ایشان استناد میکند؛ زیرا حجتهای الهی میباشند. به هر حال، بر اساس تعالیم قرآن که در زیارت امینالله بخشی از مهمترین ابعاد آن بیان شده، شناخت راهنما و حجتهای الهی از پیامبران و معصومان(ع) لازم و ضروری است؛ زیرا راهی برای شناخت خدا جز از طریق سخنان و قول و فعل آنان نیست؛ چرا که علوم آنان همگی ریشه در وحی دارد که به شکل اختصاصی در اختیار این برگزیدگان الهی قرار داده شده است.
ابعادی از عرفان علمی و عملی در امینالله
در زیارت امینالله تلاش شده تا عرفانی کامل بر اساس وحی الهی به مخاطب داده شود و سیر و سلوک عملی چنان بیان شود که همه ابعاد وجودی هستی و انسانی و تاثیرات آن در دنیا و آخرت به خوبی تبیین گردد و چیزی مغفول نماند. برخی از مهمترین مسائل مهم عرفان علمی و عملی که در این زیارت ماثور از امام سجاد(ع) بیان شده، عبارتند از:
1. اطمینان به قدر الهی: همه هستی بر اساس مشیت حکیمانه الهی از پیش برنامهریزی و به طور کامل و مشخص تعیین شده است. این امر در کتابی به نام «امالکتاب» نوشته شده و خلقت بر اساس آن انجام میشود. بر اساس این برنامه از قبل تعیین شده الهی، صفر تا صد هر چیزی از قبل در همه ابعاد مشخص شده است.
باید توجه داشت که خدای حکیم، علیم، قدیر و غنی حمید، خدایی است که بر اساس حکمت و از روی علم کامل به کلی و جزئی و قدرت تمام، بیآنکه نیازی به کسی داشته باشد، به هر چیزی کمالی را بخشیده که «احسن» است و در مقام پروردگاری نیز او را هدایت کرده تا در مسیر کمالی خویش به تمامیت آن چیزی برسد که برایش مقدر کرده است.(طه، آیه 50) بنابراین، خدا برای هر چیزی بهترینها و برترینها را مد نظر قرار داده و هیچ بخلی نداشته و نقص و عیبی قرار نداده است.(همان) البته انسان و جن به سبب ویژگی اراده و حق انتخاب باید کار را از جایی شروع کنند که از آن به عنوان حالت اعتدال یاد شده است.(شمس، آیه 7؛ انفطار، آیه 7) اگر شخص از جن و انس بر اساس هدایت فطری تکوینی(طه، آیه 50) از الهامات تقوایی بهره گیرد و از فجور پرهیز کند به تمامیت کمالی خویش میرسد که مقام خدایی شدن است؛ اما اگر فطرت خویش را با فجور دفن کند، نه تنها عیب خویش را برطرف نکرده، بلکه از حالت اعتدال به نقص و عیب بیشتر درمیآید و از مقام انسانیت سقوط کرده و در مقام چارپایان و پستتر از آن جای میگیرد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ اعراف، آیه 179) به هر حال، مؤمن عارف کسی است که به «مقدرات» الهی در کلی و جزئی ایمان دارد و بر این باور است که هر چیزی از ابتلائات و کیفرها که در زندگی دنیوی به او میرسد در راستای رسیدن انسان به کمالات است. بنابراین، هرگاه چیزی از او سلب میشود و گرفتار مصیبت از دست رفتنی میشود، دچار یاس و حزن نمیشود و هرگاه به چیزی میرسد بدمستی غرورآمیز نمیکند؛ زیرا میداند که همه این مصیبتها و نعمتها چیزی جز برنامه مقدر الهی برای انسان نیست.(حدید، آیات 22 و 23) پس به قسمت خویش مطمئن است و هر چیزی را که به او میرسد به عنوان «تقدیر الهی» میپذیرد و آرامش و اطمینان خویش را حفظ میکند تا جایی که در فرآیندی به چنان کمالی در تمامیت اطمینان به مقدرات الهی میرسد که مقام نفس مطمئنه است و اینگونه در سطح «راضیه مرضیه» به هر چیزی که به او میرسد رضایت میدهد و خشنود میشود.(فجر، آیات 27 و 28) پس هرگز در برابر مصیبتها جزع و فزع ندارد؛ بلکه صبر پیش میگیرد و میداند که هر چیزی که به او میرسد از سوی خدای حکیم، علیم، قدیر، غنی و حمید است.(بقره، آیات 155 و 156)
2. راضی به قضای الهی: کسی که به مقدرات الهی ایمان داشته و مطمئن به آن باشد، هرگز در برابر چیزهایی که در زندگی با آن مواجه میشود، جزع و فزع ندارد، احساس کراهت و ناخشنودی نمیکند، بلکه همواره راضی به آن خواهد بود. در حقیقت مؤمن عارف کسی است که برخلاف دو گروه دیگر که «یکی درد و یکی درمان پسندد/ یکی وصل و یکی هجران پسندد»، در مقام رضا به قضای الهی میگوید: «من از درمان و درد و وصل و هجران/ پسندم آنچه را جانان پسندد.» اینگونه است که نفس مطمئن به مقدرات الهی، در مقام قضای الهی نیز «راضیه مرضیه» است و هرگز جزع و فزع نمیکند و علم عرفانی او، وی را به سوی عمل عرفانی میرساند که افزون بر صبر، رضا به قضای الهی است و هرگز کراهتی نسبت به قضای الهی که بر او وارد آمده ندارد و اینگونه است که بشارت الهی او را به جنت ذات و جنت صفات و اسمای الهی فعلی وارد میکند.
(بقره، آیات 155 تا 157؛ فجر، آیات 27 تا 30)
3. واله در ذکر و دعا: نفسی که به مقام اطمینان به تقدیر و راضی به قضای الهی رسیده باشد، نفسی است که همواره در ذکر و دعا و تضرع است؛ زیرا میداند که ذکر الهی به معنای آن است که همه چیز از خداست و اینکه خدا برای هر کاری که در هستی انجام میدهد، برنامه و حکمت و هدفی از قبل تعیین شده دارد. البته این را نیز میداند که خدای هستی هر چند که در امالکتاب برای هر چیزی تقدیر کلی و جزئی نگاشته است، اما اینگونه نیست که خدا دست بسته باشد، بلکه همواره دستان قدرت الهی باز است(مائده، آیه 64) و میتواند در امالکتاب تصرفاتی داشته و تقدیرات کلی و جزئی را تغییر دهد و جایگزین کند.(رعد، آیه 39) باید توجه داشت که امالکتاب بیرون از ساحت زمان و مکان قرار دارد، بنابراین، بیرون از ساحت خلق و در ساحت امر الهی است؛ زیرا برای خدا دو ساحت امر و خلق است(اعراف، آیه 54) که یکی در ساحت زمان و مکان نیست و آن دیگری در ساحت زمان و مکان است که اصطلاحا خلق میگویند. انسان مؤمن عارف بر اساس آموزههای قرآن میداند که خدا هیچ توجهی به خلق نمیکرد، اگر دعا و تضرع ایشان نبود؛ پس به این حقیقت توجه مییابد که برای تغییر تقدیر در امالکتاب باید دست به دعا بر دارد تا «تغییر دهد قضا را.»
4. محبت اولیای برگزیده الهی: تولی و تبری در همه ساحتها ضروری برای هر مؤمن عارفی است؛ از نظر قرآن، حب و بغض همان حقیقت ایمان است؛ از این رو، راشدین که در مقام عقلانیت به تمامیت رسیده و از نور ایمان برخوردارند، محبت نسبت به خدا و ایمان داشته و نسبت به فسق و عصیان و کفر، کراهت و بغض دارند.(حجرات، آیه 7)
دستیابی به کمال و تمامیت آن جز از راه محبت و مودت اولیای برگزیده الهی و بغض و لعن نسبت به دشمنان ایشان امکانپذیر نیست.
از همین رو خواهان محبت نسبت به آنان و پیروی بر اساس آن میشود تا عرفان علمی با عرفان عملی درهم آمیزد و قلب در مقام اندیشه و انگیزه بر اساس این ساختار تزکیه و رشد و نمو یابد و به کمال برسد.(آلعمران، آیات 31 و 32؛ مائده، آیه 54؛ شوری، آیه 23) البته این محبت باید به گونهای رشد پیدا کند که تجلی «محب و محبوب» در دو سوی معادله باشد.(مائده، آیه 54) بیگمان وقتی کسی محبوبهای الهی را دوست دارد، به چنان صفایی میرسد که خود نیز محبوب در میان خلق میشود و خدا محبت و مودت او را در دلهای مردمان میاندازد و اینگونه است که در میان خلق خدا در زمین و آسمان عارفان مؤمن محبوب میشوند.
5. شکیبا در مصیبتها و بلاها: کسی که خود را ملک طلق الهی میداند و به قدر الهی مطمئن و به قضای الهی راضی است، نسبت به مصیبتهایی که بر او وارد میشود، اهل صبر است و جزع و فزع ندارد(بقره، آیات 155 و 156)؛ زیرا اقتضای چنین نگرشی به خدا و هستی و ابتلائات و مصیبتها، چیزی جز صبر بر مصیبت نیست. چنین صبری موجب میشود تا شخصی که خود و همه هستیاش را ملک طلق الهی میداند نه تنها نسبت به عملکرد مالک حقیقی خویش اعتراض و بیتابی نداشته باشد، بلکه به این حقیقت نیز توجه دارد که هر مصیبتی خواه خیر و خواه شرّ، چیزی جز ابتلائی نیست که موجب کمال انسان است، یا کیفری است که آن نیز به مصلحت انسان است.
6. شاکر بر نعمتها: از نگاه قرآن، انسان مؤمن، همان انسان شاکر است؛ چنانکه انسان کافر همان انسان کفور(ناسپاس) است؛ زیرا ارتباط تنگاتنگی میان آن است.(انسان، آیه 3) همچنین انسان مؤمن انسان عادل (مقسط) و انسان کافر انسان ظالم(قاسط) است.(جن، آیات 15 و 16) شکر نعمت بهویژه نعمتهایی که مصداق تفضلات خاص الهی است، لازم و ضروری است. البته مراد از شکر، تنها شکر زبانی نیست، بلکه حقیقت شکر افزون بر شکر قلبی نسبت به نعمت دهنده، همان شکر عملی است که استفاده درست از نعمتها از جمله نعمت ثروت و قدرت است.(نمل، آیات 39 و 40)
7. ذاکر عطایای الهی: از نظر تعالیم قرآن، انسان شاکر کسی است که همواره به یاد نعمتهایی است خدا به او داده است؛ زیرا بسیاری از مردم وقتی با بلایی مواجه میشوند از یادشان میرود که خدا نعمتهای بسیار غیر شماری به آنها داده است و آنان تنها همین مصیبت و بلا را میبینند و میگویند خدا به ما چیزی نداده و کاری نکرده است. با نگاهی به سوره الرحمن دانسته میشود که برخی از مردم، بسیاری از نعمتهای الهی را اصلا نمیبینند و اینگونه است که به تکذیب علمی و عملی میپردازند و همواره آه و ناله دارند و معترض هستند. این در حالی است که مؤمن عارف همواره در حال یادکرد نعمتهای الهی است و از آن سخن میگوید و به خودش و دیگران یادآور نعمتهایی میشود که خدا به او داده است. خدا به پیامبرش میفرماید: اما بنعمه ربک فحدث؛ اما درباره نعمتهای پروردگارت سخن بگو.(ضحی، آیه 11)
8. اشتیاق به لقاءالله: براساس آموزههای قرآن، هر کسی باید دنبال کمال مطلق باشد که همان خدا است؛ زیرا سیر انسان در مسیر کمالی، جز این نیست. بر اساس تاکید قرآن، انسان باید تلاشی سخت و جانکاه در حرکت خویش به سوی کمالی داشته باشد که همان پروردگارش است تا او را ملاقات کند.(انسان، آیه 6)
9. کسب ره توشه تقوا: اگر برای بسیاری از مردم قدرت و ثروت دنیوی، معیار سنجش کرامت است، از نظر قرآن معیار سنجش انسان در آخرت چیزی جز تقوای الهی نیست، تا جایی که هر کسی دارای تقوای زیادتر باشد، باکرامتتر و گرامیتر خواهد بود.(حجرات، آیه 13) انسانی که بخواهد در آخرت گرامی باشد، باید ره توشه تقوا را با اعمال عبادی در صراط مستقیم کسب کند و لباس تقوای الهی را به تن کند و با تنپوش تقوا به دیدار لقاءالله برود.(بقره، آیات 21 و 197) قرآن میفرماید: «تزودوا فان خیر الزاد التقوی؛ زاد و ره توشه آخرت بردارید که برترین زاد راه، همان تقوا است.(همان) پس کسی که خردمند واقعی است دنبال چنین ره توشه آخرت است.(همان) اعمال عبادی از واجبات و مستحبات و محرمات و مکروهات مهمترین عامل کسب تقوای الهی است.(همان) بنابراین، هر کسی که زاد و توشه آخرت میخواهد باید این وظایف و تکالیف الهی را به درستی انجام دهد که هر یک از آنها سپری دربرابر آتش دوزخ و وسیلهای برای کسب نعمتهای بهشت است.
10. پیروی از سنتهای اولیای الهی: سنتهای الهی در قالب کتابالله و عترت الهی است که از آن به ثقلین یاد میشود. بنابراین، هیچ فرقی میان سنتهای قرآنی و روایی که اهل بیت بیان کردهاند نیست. از نظر قرآن، هر کسی که بخواهد مطیع خدا باشد، باید مطیع پیامبر(ص) باشد؛ زیرا اطاعت از پیامبر(ص) عین اطاعت از خدا است و پیروی از آنان موجب محبوبیت شخص در نزد خدا میشود.(آلعمران، آیات 31 و 32) فرمانهای الهی که در فرمانهای الهی پیامبر(ص) متجلی است و سنتهای او در قول و فعل و تقریر نیز باید مورد پذیرش قرار گیرد.(حشر، آیه 7) پس اگر کسی بخواهد به مقامات عرفانی برسد باید تابع قول و فعل و تقریر پیامبر(ص) و معصومان(ع) باشد.(همان؛ نساء، آیه 59؛ مائده، آیه 3)
11. رهایی از اخلاق دشمنان: مؤمنان عارف کسانی هستند که خلق و خویشان تابع اخلاق الهی پیامبران است و «خلق عظیم» ایشان اسوه حسنهای برای آنان است.(قلم، آیه 4؛ احزاب، آیه 21) از همین رو آنان فراتر از اخلاق تقابلی عدالت محور، بر اساس اکرام و ایثار عمل میکنند و مکارم اخلاقی در آنان بروز و ظهور مییابد. مؤمنان عارف در سیر و سلوک چنانکه در آیات قرآن بیان شده در میان خود براساس اصل «اشداء علی الکفار رحماء بینهم»(فتح، آیه 29) رفتار میکنند و مجموعهای از مکارم اخلاقی را نشان میدهند که در قالب «عبادالرحمن» در آیات سوره فرقان بیان شده است.(فرقان، آیه 63 تا 77؛ و نیز حشر، آیات 8 و 9؛ انسان، آیات 8 و 9)
12. سرگرم شدن به حمد و ثنا: مؤمن عارف در سیر و سلوک علمی و عملی خویش به جای آنکه خود را مشغول زینتهای دنیوی از قدرت و ثروت و محبوبهای آن کند که در آیه 14 سوره آل عمران بیان شده، خود را مشغول به ذکر الهی و حمد و ثنا خدا میکند و در قول و فعل کاری میکند که پسندیده است و همگان آن را ثنا و ستایش میکنند. در حقیقت همه وجود آنان را این حقیقت فرا گرفته و در همه احوالات میگویند: الحمدلله رب العالمین.
از همین رو آنان بر خلاف کافران که دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند(اعلی، آیه 16) آخرت را بر دنیا ترجیح میدهند و اینگونه حمد و ثنای واقعی الهی را میگویند.