اخبار ویژه
اصرار عجیب بر دوقطبی ساختن از دوگانههای مکمل هم
چه چیز باید باعث شود تا ظریف یک دوقطبی کذایی ملت- اسلحه همچون دوقطبی کذایی میدان- دیپلماسی بسازد و دو بال یک پرنده را دو قطب متقابل نشان دهد و موضوع مناقشه از هیچ بسازد؟
روزنامه جوان با طرح این پرسش، به نقد سخنان اخیر محمد جواد ظریف پرداخت و نوشت: محمد جواد ظریف، اخیراً طی سخنانی گفته «امروز در حال ورود به دنیایی هستیم که انسانها در آن صاحب نقش هستند. بزرگترین قدرت نظامی جهان که از مردم بیگانه شده بود، سقوط کرد. قدرت وابسته در ایران که از حمایت بینالمللی برخوردار بود به واسطه مردم سقوط کرد. جنگ به رغم برتری تسلیحاتی صدام، توسط مردم مورد مقاومت قرار گرفت.» او یکی از دلایل اصلی عدم حمله آمریکا به ایران در سال ۲۰۰۲ را «جغرافیای وسیع ایران، همراه با مردمی که با حکومت هستند» عنوان میکند و بعد در عبارتی عجیب میگوید: «لذا اینجا مردم بودند که سلاح ما را نجات دادند، نه سلاح ما که مردم را نجات دهد!... ما پاسخ هر چیز را با پهپاد و موشک تصور کردیم...».
مگر در جریان حمله صدام به ایران، قدرت مردمی نداشتیم؟ پس چرا کشور به کشور در پی موشک اسکاد التماس میکردید؟ چرا این مردم شهرشان (خرمشهر) اشغال شد و بیش از یک سال و نیم در اشغال دشمن بعثی باقی ماند؟ اصلاً چرا صدام علیرغم آنکه جمهوری اسلامی تازه با رأی ۹۸ درصدی مردم شکل گرفته و قدرت مردم را با خود داشت، به ایران حمله کرد؟ بله، چنانکه از سخنان خود ظریف ذکر کردیم، برای دفاع از مردم و برای آنکه صدام دیگری مقابل این ملت ساخته نشود، به «سلاح» نیاز است.
برای سخنان اخیر ظریف، پاسخهای ساده کم نیست، مثالهای واقعی متعددی هم وجود دارد که ناقض سخنان اخیر اوست که همراه با اداهای روشنفکری و گرفتن ژستهای ضدجنگ بیان شده است، اما یک سؤال مهمتری وجود دارد و آن اینکه چرا ظریف اصرار دارد سلاح و مردم را دو قطب مقابل هم تعریف کند؟
قدرت یک کشور در نبردهای نظامی «مردم مسلح» است، یعنی هم مردم و هم اسلحه، یکی بدون دیگری جواب نمیدهد. اسلحهای که بر زمین باشد و ملتی همراه نباشند که آن را به کار گیرند یا ملتی که دستشان خالی است و ابزار دفاع ندارند، کاری در جنگ نظامی پیش نمیبرند. بیاسلحه کافی و با وجود حضور همه اقشار مردم در میدان، باید کشور به کشور بروید و التماس موشک کنید تا مردم کمتری شهید و قربانی حمله نظامی دشمن شوند. چه چیز باید باعث شود تا ظریف یک دوقطبی کذایی ملت- اسلحه همچون دوقطبی کذایی میدان- دیپلماسی بسازد و دو بال یک پرنده را دو قطب متقابل نشان دهد و موضوع مناقشه از هیچ بسازد؟
دنیا سالهاست دنیای صلحهای مسلح است و قدرتهای بزرگ نه از سر حقوق بشر و دلسوزی یا همراهی و حضور ملتها، بلکه از ترس تسلیحات یکدیگر به هم حمله نمیکنند، چنان گرگهای گرسنهای که دندان به هم نشان میدهند و همین دندانها مانع جنگشان میشود.
سیانان: حملات آمریکا بیهوده بود نفوذ ایران رو به گسترش است
شبکه آمریکایی سیانان میگوید حملات آمریکا به گروههای متحد ایران در منطقه بیتاثیر و ناموفق بوده و آنها را در اقدامات تهاجمیشان متوقف نخواهد کرد.
پیتر برگن تحلیلگر سیانان در این باره نوشت: گزارشهای رسانهای، ضمن تکرار خط خبری دولت بایدن میگویند که حملات تلافیجویانه به بیش از ۸۵ هدف در عراق و سوریه برای آن است که «یک پیام» ارسال شود. اما آن پیام دقیقاً چیست و احتمالا چگونه دریافت و برداشت میشود؟ دولت بایدن همچنین مکررا اعلام کرده که نمیخواهد با ایران وارد جنگ شود. اما بخشی از بازدارندگی، به این نیست که بگویید چه کاری را نخواهید کرد، بلکه به این است که درباره آنچه ممکن است انجام دهید یا میتوانید انجام دهید، یک ابهام راهبردی را حفظ کنید.
با توجه به سابقه حملات عمدتا ناموفق آمریکا علیه گروههای نیابتی ایران در خاورمیانه، این واکنش ایالات متحده و هر عملیات نظامی دیگری که در پی آن بیاید، احتمالاً اثربخش نخواهد بود و از حملات بیشتر آنها به اهداف آمریکایی و خطوط کشتیرانی در منطقه جلوگیری نخواهد کرد. برای کاهش احتمال وقوع جنگ منطقهای گستردهتر، آمریکا باید تمرکز خود را بر رفع علت اصلی این منازعات متمرکز کند: جنگ ادامهدار در باریکه غزه.
حملات اخیر آمریکا نتوانسته ایران و نیروهای نیابتی آن را از انجام فعالیتهای تهاجمی باز دارد. این موضوع را بارها دیدهایم. حمله پهپادی آمریکا در ماه گذشته که به کشته شدن رهبر یک گروه مسلح تحت حمایت ایران در بغداد منجر شد، پیامدهای غیرقابل پیشبینی مشابهی داشت.
این حمله، اهرم بیشتری به دولت عراق در گفت وگوها داد تا خواستار خروج ۲۵۰۰ نظامی آمریکایی شود که هنوز در عراق مستقرند؛ تحولی که یک هدف مهم سیاست ایران را محقق میکند.
فراموش نکنیم دولت بایدن در تابستان ۲۰۲۱، زمانی که همه نیروهای نظامی آمریکایی را از همسایه ایران یعنی افغانستان خارج کرد، اشتباه بزرگی را مرتکب شد. یادتان بیاید که تهران چه جشن بدرقهای برای نیروهای آمریکایی گرفت. خروج از عراق نیز، شکست دیگری خواهد بود که تنها به منافع ایران خدمت میکند. از دیدگاه ایران، این طور به نظر میرسد که تلاشهایش برای جایگزینی ایالات متحده به عنوان بازیگر کلیدی خاورمیانه، به خوبی پیش میرود. آنچه ما نیاز داریم این است که با یک اذعان سرراست و روشن بپذیریم که این حملات، اهداف راهبردی آمریکا در جلوگیری از حملات ایران و نیروهای وابستهاش به اهداف آمریکا و متحدانش را پیش نمیبرند و تهران همچنان در حال گسترش نفوذ قابل توجه خود در خاورمیانه است، از یمن در جنوب، تا لبنان ۱,۵۰۰ مایل در شمال.
آیا ایالات متحده هیچ درک واقعبینانهای نسبت به نوع نزاعی که در آن درگیر شده، دارد؟ البته برای این پرسش پاسخهای آسانی وجود ندارد. آمریکا باید به سرعت برای چاره کردن پیشرانِ زیربناییِ کشمکش کنونی در منطقه اقدام کند؛ از جمله برای متوقف کردن جنگ در غزه، آزاد کردن گروگانهای اسرائیلی و آمریکایی و داشتن یک برنامه معقول برای «روز بعد» غزه، تا آتش در این باریکه خاموش شود.
دولت بایدن در تلاش برای کنترل روند تشدید نزاع منطقهای، مجبور به انتخاب از میان گزینههای سخت است تا همزمان با پیگیری اهداف راهبردی در حمایت از اسرائیل، بتواند تهدیدهای ایران و نیروهای نیابتی آن را محدود سازد.
بحران تشکیلاتی در جبهه اصلاحات دوباره سر باز کرد
جبهه اصلاحات چه مرجعیتی برای اصلاحطلبان دارد؟ سخنگوی جبهه اصلاحات در شرایطی میگوید جبهه اصلاحات ایران در تهران لیستی نخواهد داشت که بسیاری از احزاب اصلاحطلب مشغول تهیهکردن لیست خود هستند و حتی گفته میشود آنها میخواهند در ائتلاف با حزب اعتدال و توسعه و نزدیکان لاریجانی لیستی مشترک بدهند.
به گزارش نامهنیوز، اخیراً جواد امام، سخنگوی «جبهه اصلاحات ایران» گفت که اصلاحطلبان لیستی در تهران نخواهند داشت. در نگاه نخست بر اساس جایگاه تشکیلاتی جواد امام که سخنگوی جبهه اصلاحات است، میشود گفت که این حرف نهائی اصلاحطلبان است زیرا قاعدتا تصمیم جبهه اصلاحات به عنوان تشکیلات انتخاباتی اصلاحات، تصمیم همه اصلاحطلبان است اما چنین نیست.
چرا؟ پاسخ به این پرسش را باید از چند منظر مورد بررسی قرار دهیم:
1. اصلاحطلبان در مقطع کنونی بر اساس بیانیه خود «جبهه اصلاحات» به تشخیص خود عمل میکنند. چند ماه پیش جبهه اصلاحات در بیانیهای آورد که این تشکیلات نفیاً یا ایجاباً درباره انتخابات نظری ندارد و احزاب و افراد اصلاحطلبان به تشخیص خود عمل کنند. بعد از آن بیانیه احزاب متعدد اصلاحطلب از جمله کارگزاران، مردمسالاری، اعتماد ملی و ندای ایرانیان مشغول برنامهریزی بر سر انتخابات شدند و سپس نامزدهایشان روانه عرصه انتخابات کردند. فعالیت آنها تا امروز هم ادامه دارد و آنها نامزدهای تأییدصلاحیتشدهای هم در اختیار دارند. بنابراین نظر جبهه اصلاحات از این منظر نمیتواند نظر همه اصلاحطلبان باشد.
2. اختلافات درونی جبهه اصلاحات هم باعث شده است، بسیاری نظر این تشکیلات را صرفاً نظر طیف حاکم بر آن بداند نه نظر اکثریت اصلاحطلبان. چندی پیش بود که درپی کنار رفتن بهزاد نبوی از ریاست جبهه اصلاحات و به ریاست رسیدن آذر منصوری بسیاری این جابهجایی را کودتای حزب اتحاد ملت در جبهه اصلاحات دانستند. با این اوصاف خیلیها معتقدند که جبهه اصلاحات در اختیار حزب اتحاد ملت و طیفهای نزدیک به این حزب است و دیگر نمیتوان نظر این تشکیلات را نظر همه اصلاحطلبان دانست.
3. در چند سال اخیر سیدمحمد خاتمی سعی کرده شخصاً دستوری به اصلاحطلبان ندهد و بار مسئولیت را به عهده جبهه اصلاحات بیندازد. دلیلش هم شاید آن باشد که از بار مسئولیت تصمیمات اتخاذشده شانه خالی کند تا مانند حمایتش از حسن روحانی و لیست امید، مورد قضاوت افکار عمومی قرار نگیرد اما فارغ از آنکه چرا خاتمی از تصمیمگیری کناره گرفته اما مسئله آن است وقتی دیگر خاتمی حرف آخر را در جبهه اصلاحات نمیزند هیچیک از احزاب هم خود را مقید به رعایت عینبهعین دستورات جبهه اصلاحات نمیدانند زیرا این تشکیلات را به طور کامل مرجع سیاسی- انتخاباتی خود نمیدانند.
4. اکنون احزاب کارگزاران، مردمسالاری، اعتماد ملی و ندای ایرانیان مشغول آمادهکردن لیست خود هستند و زمزمههایی شنیده میشود که احتمالاً آنها بخواهند در ائتلاف با حزب اعتدال و توسعه که حزب نزدیک به حسن روحانی است لیست بدهند و باز هم گفته میشود که نزدیکان لاریجانی هم در آن لیست حضور خواهند داشت. با این اوصاف حرف سخنگوی جبهه اصلاحات ایران با واقعیت سیاسی منطبق نیست و اگر جبهه اصلاحات لیست ندهد باید بگوییم صرفاً بخش کوچکی از اصلاحطلبان لیست نداده است.
آنچه باید بر تحلیل نامهنیوز افزود، ماجرای بحرانزدگی و همپاشیدگی تشکیلاتی اصلاحطلبان ظرف چند سال گذشته است؛ به نحوی که دو تشکیلات ارشد با نامهای «شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان- شعسا» و «نهاد اجماعساز اصلاحطلبان- ناسا» ظرف چهار سال اخیر تشکیل شده، سپس به اختلافات تند داخلی انجامیده و سران تشکیلات از سوی برخی اعضای بانفوذ و رادیکال هو شده و به نشانه اعتراض استعفا کرده و هر دو تشکل منحل شدهاند. استعفای عارف و موسویلاری از ریاست و نایبرئیسی شعسا و استعفای بهزاد نبوی از ریاست ناسا، نشان میدهد که رفتار برخی احزاب و محافل متنفذ در تشکلهای جمعی اصلاحطلبان که نقش پدرخوانده و برادر بزرگ را ایفا میکنند، عملاً فعالیت جمعی و مشورتمحور را در میان اصلاحطلبان منتفی کرده و به همین علت هم هست که این طیف در سومین انتخابات ظرف چهار سال اخیر، با دودستگی مطلق (مشارکت/ تحریم) مواجه میشود. این واقعیت به مسئله بزرگتر برمیگردد و آن این که مدعیان عنوان اصلاحطلبی واقعاً هم میخواهند اصلاحطلب باشند و ذیل نظام و قانون اساسی فعالیت کنند یا بازیچه جریانهای برانداز و سرویسهای غربی شدهاند؟!
ائتلاف انتخاباتی چند حزب اصلاحطلب با محوریت کارگزاران و اعتدال و توسعه
روزنامه آرمان از اختلاف میان مدعیان اصلاحات و اعتدال درباره ارائه فهرست انتخاباتی خبر میدهد. این طیف از دو دهه قبل در اغلب انتخاباتها، از نامزدهای مشترک حمایت کردهاند.
آنها در حمایت از روحانی و دولت او موسوم به تدبیر و امید با هم ائتلاف کرده و در انتخابات مجلس هم از فهرست ائتلافی موسوم به امید حمایت کردند اما در مجلس دهم بر سر ریاست عارف یا لاریجانی به اختلاف خوردند و لاریجانی رئیس ماند. سپس در انتخابات مجلس یازدهم (سال 1398) سه فهرست ارائه کردند و در انتخابات ریاست جمهوری 1400 نیز درباره حمایت یا عدم حمایت از عبدالناصر همتی به اختلاف خوردند.
اکنون در آستانه انتخابات مجلس و در حالی که پنج حزب اصلاحطلب و همچنین حزب اعتدال و توسعه (وابسته به تیم نوبخت و واعظی) در صدد ارائه فهرست هستند، برخی افراطیون مدعی اصلاحات در صدد تحریم برآمده و از ابتدا -پیش از ثبتنام نامزدها- از اعضای حزبی خود خواسته بودند به هیچ وجه ثبتنام نکنند. تا شاید بتوانند به مظلومنمایی درباره نامزد نداشتن بپردازند و حال آن که بحران اصلیشان، سقوط پایگاه اجتماعیشان در اثر سوءمدیریت و رادیکالیسم فاحش در گذشته است که آمار آن را در ناکامی در دو انتخابات 1398 و 1400 دیدند.
با این مختصات، روزنامه زنجیرهای آرمان در گزارسی با عنوان «مشارکت آری، ارائه لیست خیر، ائتلاف شاید» تصریح کرد اگرچه برخی احزاب اصلاحطلب و اعتدالی لیست ارائه میکنند، اما جبهه اصلاحات از این کار امتناع میکند.
در حالی که بیش از 14 هزار نامزد در انتخابات مجلس تایید شدهاند و برای هر کرسی مجلس حدودا 50 نامزد رقابت میکنند، روزنامه آرمان نوشت: سه هفته تا برگزاری انتخابات دوازدهمین دوره مجلس باقی است و در این مدت تلاش همه دستاندرکاران اجرائی، نظارتی و سایر مسئولان در حوزههای مختلف بر آن است که به هر ترتیب ممکن شرایط را برای افزایش مشارکت در انتخابات فراهم کنند و هر چه بیشتر مردم را به حضور و مشارکت در انتخابات ترغیب کنند. اما با وجود تاکیدات و سفارشهای فراوانی که از سوی مقامات و چهرههای سیاسی مختلف به حضور و مشارکت در انتخابات میشود، شرایط در واقعیت جامعه با آنچه گفته میشود چندان یکسان نیست.
هر قدر که اصولگرایان برنامههای مدون انتخاباتی خود را پیش میبرند و خبر رسیده که لیستهای جداگانهای هم در این جریان در راه است؛ اما در طرف مقابل اصلاحطلبان در سکوت خبری انتخاباتی قرار دارند و چندان کنش انتخاباتی از آنها شاهد نیستیم. چه اینکه اگر نگاهی به بیانیه انتخاباتی جبهه اصلاحات بیندازیم در آن ساز و کار انتخاباتی این جبهه را روشن کرده است که «طبعا اصلاحطلبان نمیتوانند در انتخاباتی تهی از معنا، غیررقابتی، غیرمنصفانه و غیرمؤثر در اداره کشور شرکت کنند. این البته به معنای قهر آنان با صندوق رأی نیست.» لذا این گفته بدین معناست که با توجه به رد صلاحیتها امکان کنش فعالی حداقل در تهران در جهت بستن لیست از آنها سلب شده است. این در حالی است که فضا برای برخی احزاب اصلاحطلب به نحو دیگری است و احزاب کارگزاران، اعتماد ملی و ندای ایرانیان احتمالا در یک ائتلاف سیاسی و با اعتدال و توسعه به لیست مشترک دست خواهند یافت. اما اینکه جریان اعتدال و اصلاح در نهایت به چه رویکردی دست خواهند یافت باید منتظر روزها و هفتههای پیش رو ماند.
یک فعال اصلاحطلب درخصوص نوع مواجهه این جریان با انتخابات پیشرو اظهار داشت: ما بهعنوان حزب جمهوریت هنوز جزو جبهه اصلاحات نشدیم چون ما جبهه اصلاحات را تایید نمیکنیم برای اینکه در کنار دبیران کل احزاب تعداد قابلتوجهی شخصیتهای حقوقی و صاحب رای هستند و از این جهت ما درخصوص انتخابات مستقلا تصمیم میگیریم و احیانا ممکن است که با برخی احزاب همفکر ائتلاف کنیم یا تصمیم مشترک داشته باشیم.
رسول منتجبنیا درباره احتمال ائتلاف برخی احزاب اصلاحطلب با اعتدالیون تصریح کرد: چند حزب هستند که به هر حال بر اساس هدفگذاری و تحلیلی که دارند تحت هر شرایطی میخواهند در انتخابات شرکت کنند و لیست دهند. کارگزاران، حزب ندا و اعتماد ملی 3 حزبی هستند که میخواهند لیست ائتلافی تهیه کنند و امیدواریم موفق باشند و کاندیدای موردنظرشان را به مردم ارائه کنند و وارد مجلس شوند. این هم که بخواهند با اعتدالگرایان یا اصولگرایان میانهرو ائتلاف کنند در اختیار خودشان است که تصمیم بگیرند.