تأثیر اخلاص و عمل در امر به معروف و نهی از منکر
یکی از نکات خيلى مهم اين است كه ما در اجراى امر به معروف و نهى از منكر منطق را دخالت نمىدهيم، در صورتى كه هر كارى منطقى مخصوص به خود دارد كه كليد آن كار است.
چيزى را كه ما خوب شناختهايم و بيش از اندازه برايش اثر قائل شديم، زبان است نه عمل، در عمل هم توجه به عمل فردى است نه اجتماعى.
چيزى كه بيش از هر چيز ديگر مورد غفلت است دخالت منطق است در اين كار. مقصود اين است كه در كار معروف و منكر بايد تدابير عملى انديشيد و بايد ديد چه طرز عملى مردم را نسبت به فلان كار نيك تشويق مىكند و مردم را از فلان عمل زشت بازمىدارد.
چندى پيش در يكى از روزنامههاى عصر مقالهاى خواندم تحت عنوان «خروارها پند و نصيحت»، در آن مقاله بعد از آنكه نوشته بود كه در كشور ما خروارها پند و نصيحت به صورتهاى مختلف ولى بیاثر است اين مَثل را ذكر كرده بود: «يك جو درمان بهتر از صد خروار نسخه است.»
در ميان ما، در اجراى امر به معروف و نهى از منكر، آن چيزى كه بيشتر مورد توجه بوده دو وسيله بوده است؛ الان هم میبينيم مردم در اجراى اين اصل توجهشان فقط به همين دو چيز است.
آن دو چيز يكى «گفتن» است و ديگرى «اعمال زور»؛ يعنى اول بگوييم بعد هم اگر از گفتن نتيجه نگرفتيم اعمال زور بكنيم و به تعبير ديگر- كه تعبير سعدى است- ما به «پند» معتقد هستيم و «بند»؛ اول پند مىدهيم و اگر اثر نكند و قدرت داشته باشيم، به زدن و بستن متوسل مىشويم.
اين دو تا را خوب شناختهايم و به اين دوتا آشنايى داريم. البته شك نيست كه گفتن و پند دادن وسيلهاى است از وسائل. اعمال زور هم به سهم خود در مواردى وسيله ديگرى است از وسائل.
ولى آيا وسيله امر به معروف و نهى از منكر منحصر است به همين دو؟ وسيله ديگر و راه ديگرى نيست؟
راه اخلاص و عمل
در روایات وارد شده كه امر به معروف و نهى از منكر سه مرحله و سه مقام دارد:
مرحله قلب، مرحله زبان، مرحله يد و عمل
ما معمولًا از مرحله قلب به جاى آنكه اخلاص و حسننيت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درك كنيم، جوش و خروش و عصبانيتهاى بيجا مىفهميم؛ و از مرحله زبان به جاى آنكه بيانهاى روشنكننده و منطقى بفهميم كه قرآن مىفرمايد: ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَهًِْ وَ الْمَوْعِظَهًِْ الْحَسَنَهًِْ،(نحل/125) موعظهها و پندهاى تحكمآميز مىفهميم؛ و از مرحله يد و عمل هم به جاى اينكه تبليغ عملى و حسنعمل و همچنين تدابير عملى بفهميم، تنها اين مطلب را فهميدهايم كه بايد اعمال زور كرد.
روى هم رفته ما براى گفتن و نوشتن و خطابه و مقاله زياده از حد، اعجاز قائل هستيم؛ خيال مىكنيم با گفتن و زبان كار درست مىشود، در صورتى كه:
سعديا گرچه سخندان و مصالحگويى به عمل كار برآيد به سخندانى نيست
در حديث است: «كونوا دُعاهًًْ لِلنّاسِ بِغَيْرِ الْسِنَتِكُمْ»(الکافی (ط- الإسلامیهًْ)، ج2، ص78) مردم را به دين حق و صلاح دعوت كنيد اما با ابزارى غير از ابزار زبان يعنى با ابزار عمل.
در حديث ديگرى است كه: «ما جَعَلَ اللهُ بَسْطَ اللِّسانِ وَ كَفَّ الْيَدِ وَ انَّما جَعَلَهُما يَبْسُطانِ مَعاً وَ يَكُفّانِ مَعاً» (وسائلالشيعهًْ: 11/404/2) يعنى چنين نيست كه خدا اجازه داده باشد كه تنها زبان باز باشد ولى دست بسته باشد، بلكه اگر باز است هر دو بايد باز باشد و اگر مىخواهد بسته باشد هر دو بسته باشد، يعنى اگر عمل در كار نباشد خوب است زبان هم بسته باشد.
نکات شاخص در امر به معروف و نهی از منکر
غالباً وقتى كه اسم امر به معروف و نهى از منكر برده مىشود گفته مىشود:
اى آقا! مگر مىگذارند؟!
مگر مىشود امر به معروف و نهى از منكر كرد؟! موانع زيادى هست.
من برعكس معتقدم كه يگانه چيزى كه در هيچ زمانى ممكن نيست بهطور كلى جلو آن را گرفت و هيچ قدرتى نمىتواند به كلى از او جلوگيرى كند همين امر به معروف و نهى از منكر است.
البته اگر مقصود از امر به معروف و نهى از منكر تنها گفتن و جنجال كردن و بعد هم اعمال زور و فشار باشد ممكن است موانعى پيش بيايد، ولى اساس امر به معروف و نهى از منكر نيكوكارى است.
مگر ممكن است كسى بخواهد از خودگذشتگى كند و خود را در خدمت خلق خدا قرار دهد، بخواهد خودش خوب باشد و به مردم خوبى كند و آنگاه قدرتى بتواند جلو خوبى خود او يا خوبى كردن او را بگيرد؟! مگر مىشود به مردم گفت خوب نباشيد و به مردم خوبى نكنيد؟!
به هر حال اين است اصل مقدس امر به معروف و نهى از منكر و آن بود و هست طرز مواجهه ما با اين اصل مقدس كه كار به اينجا كشيده كه نهتنها در جامعه ما متروك شده، در افكار ما نيز مسخ شده و تغيير شكل داده است.
* مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (امر به معروف و نهى از منكر(ده گفتار))
ج20؛ صص208 -205 -201- با تلخیص و ویرایش