دلایل رهبری فرد و جامعه (پرسش و پاسخ)
پرسش:
از منظر آموزههای وحیانی اسلام چرا انسانها و جوامع انسانی نیاز به رهبری و مدیریت دارند و نقش رهبری و مدیریت در رشد تعالی فرد و جامعه چگونه است؟
پاسخ:
جایگاه و اهمیت رهبری در جوامع انسانی
شکی نیست که فعالیتهای متعالی انسان در دو ساحت فردی و اجتماعی زمانی جلوهگر میشود که در هر دو ساحت به ویژه بعد اجتماعی رهبری و مدیریت صحیحی در به ثمر رساندن ظرفیتها و استعدادهای بالقوه انسان و رسیدن به اهداف و آرمانهای مطلوب و فعلیت یافتن آنها نقش اساسی و کلیدی ایفا کند. به بیان دیگر اگر رهبری و مدیریت صحیح نباشد، ظرفیتها و استعدادهای بالقوه انسان هم در بعد فردی و هم اجتماعی هیچگاه به منصه ظهور و فعلیت نمیرسد. از طرفی قوام جوامع بشری و حیات و هویت آنها رابطه مستقیم با رهبری و مدیریت جامعه دارد. اگر رهبری نباشد بدون شک هرج و مرج و آشفتگی پیش میآید و در شرایط آشفتگی و هرج و مرج هیچ جامعهای به رشد و تعالی خود نخواهد رسید. در این رابطه امام رضا(ع) میفرماید: ما از میان گروهها و ملتها هیچ گروه و ملتی را ندیدهایم که بقا و زندگی و حیات آنان بدون رئیس و رهبر بوده باشد «انا لانجد فرقه من الفرق و لامله من الملل بقوا و عاشوا الا بقیم و رئیس» (بحارالانوار، ج 52، ص 33)
دلایل اهمیت رهبری
اما اینکه چرا و به چه دلایلی رهبری در جوامع انسانی از چنین اهمیت و جایگاهی برخوردار است. به سه اصل استناد میکنیم: در واقع اهمیت فوقالعاده رهبری بر سه اصل مبتنی است:
اصل اول: عظمت نیروهای درونی انسان
شکی نیست که در ذات و نهاد همه انسانها ذخائر، استعدادها و نیروهایی نهفته است که معمولا خود انسان به آن توجه کافی و وافی را ندارد. در اسلام به مسئله متوجه کردن انسان به خود و به عظمت و شرافت خود و نیروهای عظیمی که در او است توجه خاص و ویژهای شده است. قرآن کریم میفرماید: وقتی که انسان را خواستیم بیافرینیم فرشتگان را امر کردیم که به این موجود سجده کنند (بقره-24) و انسان بر فرشتگان در تعلیم اسمای الهی پیشی گرفت (بقره- 31) و آنچه در زمین است برای انسان آفریده شده است. «هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً» (بقره-29) و «سخرلکم ما فی السموات و ما فی الارض» (جاثیه -13) ای انسان! تو خیال نکن جسمی کوچک و مشتی آب و خاک هستی، در تو ظرفیت و استعدادی وجود دارد که هیچ موجودی در این دنیا با آن قابل قیاس نیست. قال النبی(ص): الناس معادن کمعادن الذهب والفضه،(سرمایههای درونی) انسانها به مثابه معدن طلا و نقره است. (بحارالانوار، ج 64، ص121)
اصل دوم: تفاوت انسان و حیوان
حیوانات به یک سلسله غرایز مجهز هستند و نیاز چندانی به رهبری و مدیریت از خارج ندارند، زیرا غریزه کارش راهنمایی و رهبری به صورت ذاتی و خودکار است. مورچه به یک سلسله غرایزی مجهز است که به طور خودکار و اتوماتیک او را در زندگی رهبری میکند. سایر حشرات نیز بدین منوال هستند. اما انسان با اینکه از نظر ظرفیت و نیروهای درونی مجهزترین موجودات است و اگر بنا بود با غریزه رهبری شود میبایست صد برابر حیوانات مجهز به غرایز باشد، در عین حال از نظر غرایزی که او را از داخل خود هدایت و رهبری کنند، فقیرترین و ناتوانترین موجود است.
لذا به رهبری و مدیریت و هدایت از خارج نیاز دارد. این همان اصلی است که مبنا و فلسفه بعثت انبیاء است. و هنگامی که فلسفه بعثت انبیاء را مورد بحث قرار میدهیم، متکی به اصل نیاز بشر به راهنمایی و رهبری هستیم. یعنی بشر موجودی است مجهز به ذخایر و منابع قدرت بیشمار و در عین حال در ذات خود فوقالعاده بیخبر و سرگردان، و خود از ذخایر و منابع وجود خودناآگاه، نه میداند که چه دارد؟ و نه میداند که چگونه آنها را رهبری کند و در مورد بهرهبرداری قرار دهد. لذا نیازمند است که رهبری گردد، راه به او نشان داده شود و نیروهایش سامان یابد و سازمان پیدا کند، باید او را آزاد کرد و به حرکت در آورد و به مقصد رساند.
اصل سوم: قوانین خاص حاکم بر انسان
این اصل مربوط به قوانین خاص زندگی فردی و اجتماعی بشر است. یک سلسله اصول و قوانینی بر رفتار و فعالیتهای انسان حکومت میکند که اگر کسی بخواهد بر او مدیریت داشته باشد و حیات فردی و اجتماعی او را رهبری کند، جز از راه شناخت قوانینی که بر حیات و روال زندگی انسان حاکم است میسر نیست. بنابراین انسان موجودی است که به یک سلسله نیروها و استعدادها مجهز است و به هدایت و رهبری و به پیشوا و پیشوایی نیازمند است. به عبارت دیگر موجودی است که رهبری و به حرکت در آوردن و بهرهبرداری از نیروها و معادن درون او تابع یک سلسله قوانین بسیار دقیق و ظریف است که شناخت آن قوانین کلید راه نفوذ در دلها و مسلط شدن بر انسانها است. خدای متعال فلسفه رهبری پیامبراکرم(ص) را اینگونه توصیف میفرماید: «تا بار سنگین و غل و زنجیرهای (روحی و فکری و اخلاقی) مردم را از میان بردارد» (اعراف- 157)