اخبار ویژه
اشپیگل: حزبالله میتواند کلّ اسرائیل را به تعطیلی بکشاند
حمله حزبالله با شلیک هزاران موشک و راکت به فرودگاهها، نیروگاهها، بنادر، پایگاههای نظامی و مراکز خرید، میتواند کلّ اسرائیل را به تعطیلی بکشاند.
نشریه آلمانی اشپیگل در تحلیلی به ارزیابی قدرت خیرهکننده متحدان ایران پرداخت و نوشت: اگر خاورمیانه یک تکه کاغذ سفید بود و جنگها و بحرانها در منطقه لکههای جوهر بود، به راحتی میتوان دید که این نقاط به سرعت در حال تکثیر هستند. نوار غزه، منطقه مرزی بین لبنان و اسرائیل، اربیل در شمال عراق، کوههای غرب یمن و دریای سرخ. برخی از لکههای جوهر در حال پخش شدن هستند. آنها از یکدیگر جدا میمانند، اما وقتی اولینها به هم میرسند، این خطر افزایش مییابد که همه آنها با هم پیوند بخورند و آن زمانی است که خاورمیانه- از اسرائیل تا ایران، از لبنان تا یمن- در جنگ فرو رود.
شرایط هنوز آنقدر وخیم نشده است. اما حتی اگر غزه نقطه شروع بود، چه کسی در اوایل اکتبر پیشبینی میکرد که سه ماه بعد، نظامیان آمریکایی و انگلیسی به مواضع شبهنظامیان حوثی در کوههای یمن بر فراز دریای سرخ موشک شلیک کنند؟ ریشه درگیریها خیلی عمیق است. بزرگترین خطر همچنان مرز مورد مناقشه بین شمال اسرائیل و لبنان است. بلافاصله پس از حمله حماس در 7 اکتبر، اسرائیل تلاش کرد ایالاتمتحده را متقاعد کند که حزبالله لبنان پشت این حمله بوده است. بر اساس همین استدلال، اسرائیل باید با یک حمله پیشگیرانه وسیع با حمایت آمریکا از آن حمله جلوگیری کند. اما هیچ مدرکی دال بر مشارکت حزبالله در حمله حماس یا برنامهای برای حمله وجود نداشت. نیکلاس بلانفورد، تحلیلگر بریتانیایی، به اشپیگل توضیح داد که حمله حزبالله به اسرائیل چگونه میتواند باشد: فرودگاهها، نیروگاهها، بنادر، پایگاههای نظامی، مراکز خرید، همهچیز با موشک و راکت مورد حمله قرار میگیرد و کل اسرائیل تعطیل خواهد شد. امواج هزاران راکت شلیکشده همچنین بر پدافند هوائی غلبه میکنند.
مدرنترین آنها راکتها و موشکهای هدایتشونده، کلاهکهای 500 کیلوگرمی را به مسافتی بیش از 300 کیلومتر حمل میکنند و میتوانند به فاصله 10 تا 20 متری هدف خود اصابت کنند. حملات موشکی حماس در مقایسه با آنچه حزبالله لبنان قادر است بر سر اسرائیل بیاورد، یک باران سبک تابستانی در مقابل سیلاب خانمانبرانداز به حساب میآید. البته ارتش اسرائیل، به خوبی از این سناریو آگاه است، به همین دلیل است که مرزها در طول 17 سال پس از آخرین جنگ در سال 2006 تا حد زیادی آرام بوده است. بازدارندگی موفق عمل کرده است.
تخلیه هزاران نفر از ساکنان دوطرف مرز نیز خطر قریبالوقوع جنگ را کاهش داد. اما بیش از 60هزار نفری که شمال اسرائیل را تخلیه کردند، حتی پس از سه ماه هنوز قادر به بازگشت به خانه نیستند در هفتههای اخیر، کابینه جنگ اسرائیل تهدیدهای لفظی و عملیاتی- نظامی را افزایش داده است.
تجربه نشان میدهد هر حمله یک پاسخ درپی خواهد داشت. پس از مرگ العاروری، حزبالله به یک ایستگاه رادار اسرائیلی حمله کرد و خسارات جدی وارد کرد. پس از «قتل هدفمند» بعدی، آنها به سمت مقر فرماندهی شمالی اسرائیل در صفد شلیک کردند. زرادخانه موشکی شبهنظامیان، مهمترین برگ برنده ایران در برابر اسرائیل است. بهرغم استقلال نظامی و مالی گسترده، حزبالله به شکلی به ایران و ایدئولوژی آن وفادار است. بلانفورد، تحلیلگر میگوید، برای تهران، حزبالله «تاج راهبرد بازدارندگی آن» است. از نظر نظامی، ایران کشور قویتر از همیشه است و به عنوان یک تامینکننده تسلیحات حیاتی برای روسیه ظاهر شده است.
ایران به حفظ شبکه شبهنظامیان وفادار خود در بسیاری از کشورهای عربی ادامه میدهد. ایران با حمله به اربیل به وضوح نشان داد که مایل است از حملات نظامی به عنوان نمایش قدرت خود استفاده کند. روابط میان حزبالله و ایران تاکنون به کنترل اوضاع در مرز لبنان و اسرائیل کمک کرده. اما در صورت وقوع جنگ، این روابط احتمالا نتیجه معکوس خواهد داشت. تهران هرگز حزبالله را رها نمیکند، حتی اگر زیر آتش قرار گیرد و احتمالا یک واکنش زنجیرهای رخ خواهد داد و شبهنظامیان تحت کنترل ایران در عراق، سوریه و یمن حملات گستردهای را انجام میدهند.
حوثیها عملیات نظامی خود را در دریای سرخ از نوامبر افزایش دادهاند. قدرت و عزم این گروه که در کوههای غرب یمن در فاصله 2000 کیلومتری اسرائیل قرار دارند، در ابتدا توسط بسیاری دستکم گرفته شد. حوثیها از موقعیت جغرافیایی خود در تلاش برای امتیازگیری و توقف جنگ اسرائیل علیه غزه استفاده میکنند. از ماه نوامبر، این گروه حملات مکرری را به کشتیهای تجاری در دریای سرخ انجام داده است. 10درصد تجارت جهانی از این مسیر ترانزیت میشود. جنگ داخلی در یمن اکنون بیش از یک دهه است که ادامه دارد و حوثیها، عربستان سعودی را شکست دادهاند.
حملات در دریای سرخ و پذیرش ریسک مواجهه با آمریکا، آنها را به قهرمانان منطقه تبدیل کرده است. به ندرت هیچ کشور عربی، حتی دشمنان یمنی حوثیها، این گروه را مورد انتقاد قرار دادهاند. هنوز مشخص نیست که این درگیری جدید درنهایت به کجا خواهد انجامید. هفته پیش، حملات نظامیان آمریکایی و انگلیسی به حوثیها آغاز شد، اما آنها به پرتاب موشک و تیراندازی به سمت کشتیها ادامه دادند و اعلام کردند که از رویارویی با آمریکا هراسی ندارند.
دودستگی شدید انتخاباتی در جبهه اصلاحات به روایت هممیهن
گفتوگوی روزنامه هممیهن به سه تن از فعالان اصلاحطلب، از سردرگمی و بنبست و اختلافات شدید در جبهه اصلاحات حکایت میکند.
جبهه اصلاحات اخیرا در حالی متنی با عنوان «سند راهبردی» درباره انتخابات منتشر کرد که شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان (شعسا) و نهاد اجماعساز اصلاحطلبان (ناسا) در دو انتخابات مجلس و ریاستجمهوری قبل در سال 1402 نتوانستند نتیجه قابلتوجهی کسب کنند و اختلافات شدت گرفت. در انتخابات مجلس قبل اصلاحطلبان به جای یک فهرست، سه فهرست در تهران ارائه کردند اما نفر اول و مشترک آنها (مجید انصاری) فقط 67هزار رای کسب کرد. در انتخابات ریاستجمهوری 1400 هم که دو نامزد اصلاحطلب حضور داشتند، در ناسا اختلاف افتاد و 16 حزب برخلاف 15 حزب دیگر، از عبدالناصر همتی حمایت کردند که به وجود حمایت خاتمی و کروبی و...، بیش از 2/4 میلیون رای به همراه نداشت.
در نتیجه این روند، انتقادهای تند برخی اصلاحطلبان ابتدا به استعفای عارف و موسویلاری از ریاست و نایبرئیسی شعسا و انحلال این نهاد انجامید و سپس بهزاد نبوی در ناسا مورد حملات تند و توهینآمیز مشابه قرار گرفت و بنابراین استعفا کرد.
اصلاحطلبان با چنین وضعیت بههمریختهای از حیث پایگاه اجتماعی و سازمان سیاسی، به انتخابات 11 اسفند امسال نزدیک شدهاند و بنابراین بیشتر سعی میکنند با فرافکنی، مشکلات خود را بپوشانند. در چنین فضائی، روزنامه هممیهن، سؤالاتی را از حمیدرضا جلاییپور (عضو حزب منحله مشارکت)، اسماعیل گرامیمقدم، عضو مرکزیت اعتماد ملی و حسین نقاشی، عضو مرکزیت حزب اتحاد ملت پرسیده است؛ از جمله این که؛ «براساس سند جبهه اصلاحات، اصلاحطلبان در انتخاباتی تهی از معنا و غیررقابتی شرکت نمیکنند. آیا این به معنای اتخاذ سیاست صبر و انتظار است یا برنامهای برای برونرفت مدنظر گرفته شده است؟
جلاییپور در پاسخ میگوید: متاسفانه به نظرم عملاً چنین معنایی دارد. در پرهیز جبهه از تشویق به ثبتنام نامزدها نیز همین دیده میشد. گویی جبهه برای خود اصلاحطلبان نقش و عاملیتی در اصلاحگری قائل نیست و انتظار دارد رقابت و مشارکت و تأثیر مجلس را اقتدارگرایان و سایر نیروها افزایش بدهند و اگر فرضاً افزایش دادند تازه جبهه از آن استفاده کند و نه اینکه خود جبهه بهعنوان ذینفع افزایش مشارکت و رقابت و تأثیر مجلس در این مسیر مداخله و تلاش جمعی و خلاق و تدریجیگرا کند.
اسماعیل گرامیمقدم نیز در پاسخ سؤال هممیهن گفت: گفته شده شرکت نمیکنیم. ما هم روی همین مشارکت مخالفت داشتیم ولی این را خیلی صریح و واضح گفتهاند اما من نمیدانم جبهه با اتکا همین بند راهبرد خود را در اجرا هم عملی کند. تردیدهایی وجود دارد که امیدوار هستیم در آینده از بین برود.
هممیهن در ادامه با اذعان به تناقضات دیگر سند جبهه اصلاحات پرسید: از طرفی از شرکت نکردن سخن گفته، از طرفی آن را منوط به تصمیم جبهه اصلاحات استانی کرده. آیا این بند موجب کاهش جدیت سند و اثرگذاری آن نمیشود؟
حمیدرضا جلاییپور در پاسخ گفت: تصمیم استانها هم منوط به رای دوسوم شده که عملاً حصولش بسیار سخت است. مشابه سال ۱۴۰۰ که همین حدنصاب دوسوم منجر به نتیجهگیری اقلیت جبهه و تفوقاش بر اکثریت مشارکتگرا (که فقط دو رای از دوسوم کمتر داشت) شد. بند آخر سند فعلی نشان میدهد که اینبار برخلاف سالهای 1398 و ۱۴۰۰ احزابی که حامی مشارکتاند، نمیتوانند بدون خروج از جبهه، چنین تصمیمی را عملیاتی کنند. این تصمیم میتواند به شلکردن جبهه از درون بینجامد چون اختلاف راهبردی بین دو جریان جدی درون اصلاحطلبان را دستکم میگیرد و بهجای تلاش برای اینکه اختلافها مدیریت شود، ریسک شلشدن جبهه و آسیبپذیرشدناش بعد از انتخابات را پذیرفته است.
حسین نقاشی هم گفت: یکی از نکات قابل نقدی که در بیان اصلاحطلبان وجود دارد و در این متن نیز رد آن دیده میشود، این است که در مورد برخی از مفاهیم، شفاف اظهارنظر نمیکنند. عبارتهایی مثل «انتخابات آزاد» و یا «انتخابات معنادار» باید تبیین و تعریف شود. اما اصلاحطلبان شفاف نمیگویند منظور آنها از انتخابات آزاد چیست؟ آیا به معنی آن است که صرفاً جبهه اصلاحات و احزاب عضو آن بتوانند در انتخابات شرکت کنند؟ یا اینکه سایر جریانهای محذوف نیز میتوانند در انتخابات شرکت کنند؟ انتقاد اول به این متن این است که انتخابات آزاد را معنا کنند.
اسماعیل گرامیمقدم در اینباره میگوید: قرار بر این بود که وقتی هیئتهای نظارت نظرشان را دادند، پس از آن جبهه روی راهبردها تصمیمگیری کند اما متاسفانه میبینیم که این سند منتشرشده و به همین علت خودشان هم باید پاسخگو باشند. ولی به نظر میرسد از سیاستورزی فاصله دارد و با این دستفرمان اساساً تشکلهای حزبی و تشکیلاتی که منجر به ائتلاف میشود را زیر سؤال خواهیم برد. امکان ندارد یک جریان سیاسی در مسئلهای به نام انتخابات بیتفاوت باشد و یا بگوید من شرکت نمیکنم.
«آیا صدور سند به معنای آن است که هیچ لیست و نامزدی از سوی اصلاحطلبان معرفی نمیشود یا آنکه همچون دو انتخابات قبلی، باز از هم شاهد دودستگی و شرکت بخشی از اصلاحطلبان در انتخابات خواهیم بود؟ جلاییپور در پاسخ این پرسش گفت: با توجه به بند آخر سند، قاعدتاً به نام اصلاحطلبان لیستی منتشر نمیشود ولی چند حزب و تعدادی از نیروها و چهرههای مؤثر این جریان احتمالاً در قالب ائتلاف نیروهای میانهرو در حوزههایی که امکان معرفی نامزد باکیفیت دارند، لیست خواهند داد و تشکیل یک اقلیت باکیفیت را هدف میگیرند.
حسین نقاشی هم میگوید: متن نشان میدهد هیچیک از احزاب اصلاحطلب بهصورت جداگانه لیست ندهند. تصور میکنم تعدادی از احزاب و شخصیتهای در ائتلاف با حزب اعتدال و توسعه لیست میدهند.
اسماعیل گرامیمقدم نیز گفت: فضا در جبهه متاسفانه به سمتوسویی است که اکثریت در هرچه بگویند آزادند اما مخالفان، هر صحبتی کنند مقابله با مصوبه تلقی میشود. حتماً احزاب و جریانهایی که نامزد دارند، دست روی دست نخواهند گذاشت زیرا اعتقاد ما بر این است که نهاد انتخابات باید حفظ شود و نباید آن را تضعیف کرد. نهاد انتخابات اگر تضعیف شود، گامهای بعدی جبهه اصلاحات بهویژه در انتخابات آینده ریاستجمهوری قابلتوجیه نخواهد بود. ما زمانی میتوانیم حرف از انتخابات بزنیم که نهاد انتخابات را حفظ کنیم.
روحانی شانس آورد که تایید نشد چون قطعا رای نمیآورد
سایت حامی روحانی با وجود دفاع از روحانی و انتقاد از رد صلاحیت وی در انتخابات مجلس خبرگان، این اتفاق را به نفع وی معرفی کرده و نوشت که روحانی اگر تایید هم میشد رای نمیآورد.
عصر ایران هر چند در تحلیلهای دیگر خود از عدم تایید صلاحیت روحانی عصبانی شده بود اما نوشت: رد صلاحیت حسن روحانی در انتخابات مجلس خبرگان، هدیهای بود که شورای نگهبان، ناخواسته به او اعطا کرده است.
به دو انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در سالهای 1398 و 1400 میرویم: در انتخابات مجلس یازدهم که در 2 اسفند 1398 برگزار شد، میزان مشارکت 42.4 درصد بود که پایینترین رقم مشارکت در سالهای بعد از انقلاب به شمار میرود. تا پیش از آن، حتی یک بار هم میزان مشارکت از 50 درصد پایینتر نیامده بود.
با توجه به عدم مشارکت بخش اعظم مردم و به ویژه میانهروها و حامیان گفتمان اصلاحات، مجلس یازدهم به دست نواصولگرایان افتاد و فقط تعداد انگشتشماری از اصلاحطلبان و میانهروها به این مجلس راه یافتند که تعدادی از آنها هم در این دوره رد صلاحیت شدند!
در انتخابات ریاست جمهوری 1400، باز هم میزان مشارکت زیر 50 درصد بود و با مشارکت 48.8 درصدی، کمترین میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت. در این انتخابات نیز سید ابراهیم رئیسی با 62 درصد آرا پیروز شد و عبدالناصر همتی که رای معدود شرکت کنندگان میانهرو و اصلاحطلب را به خود اختصاص داد تنها 2.3 میلیون رای گرفت.
با توجه دو انتخابات 1398 و 1400 که میزان مشارکت در آنها زیر 50 درصد بود و با در نظر گرفتن عدم کاندیداتوری بسیاری از چهرههای مطرح و رد صلاحیتها و فضای عمومی کشور، میزان مشارکت در انتخابات پیشرو، درهالهای از ابهام قرار دارد. اگر میزان مشارکت همانند دو انتخابات گذشته، همچنان پایین باشد، اصولگرایان و نو اصولگرایان، فاتح بیچون و چرای مجلسین شورای اسلامی و خبرگان خواهند بود. مخلص کلام آن که در شرایط مشارکت اندک، شانس رأیآوری چهرههای مستقل، اصلاحطلب و میانهرو، به شدت پایین و در شهرهای بزرگ و به ویژه تهران، تقریباً «صفر» است. اگر روحانی تایید صلاحیت میشد، در فقدان احتمالی رای دهندگان غیرسنتی، به احتمال قریب به یقین، رأی نمیآورد و دستاویزی تبلیغاتی برای نواصولگرایان شکل میگرفت. شورای نگهبان، با ردصلاحیت روحانی، رئیسجمهور سابق را از یک شکست قطعی نجات داد و گزکی بزرگ را از دست محافظهکاران خارج کرد. از این رو، اگر روحانی بیانیه دومی دهد و از آیتالله احمد جنتی و همکارانش در شورای نگهبان به خاطر این هدیه بزرگ سیاسی تشکر کند، جای شگفتی نخواهد داشت و البته نقد عملکرد شورای نگهبان که بانی وضعیت انتخاباتی موجود محسوب میشود به جای خود محفوظ است.
عصر ایران همچنین مینویسد: برخی از حامیان اصلاحات و اعتدال نگران آن بودند که روحانی تأیید شود اما چون انتخابات مجلس و خبرگان برای اصلاحطلبان و اعتدالگرایان مانند قبل جذابیت ندارد، مردم تنها به صرف نام او حاضر به رأی دادن نشوند و بعد بگویند انتخابات رقابتی بود و روحانی رأی نیاورد و هم از کاندیداتوری او بهره ببرند و هم از رأی نیاوردن او. حذف روحانی این سناریو را منتفی میکند.
درباره مغالطه نهفته در تحلیل سایت مذکور گفتنی است که محبوبیت آقای روحانی در سالهای پایانی ریاستش به زیر شش درصد رسیده بود که یک رکورد محسوب میشود. نارضایتی شدید مردم از سوء مدیریت دولت وی و همچنین بیصداقتیهای روحانی موجب شد مردم نه در انتخابات مجلس و نه در انتخابات ریاست جمهوری قبلی، به رئیس بانک مرکزی و معاون حقوقی وی (آقایان همتی و مجید انصاری) رای ندهند. ضمن این که سوء مدیریت شدید روحانی در کنار اوجگیری بحران کرونا در دو مقطع زمستان 1398 و خرداد 1400، در کاهش مشارکت در انتخابات مؤثر بود.