نگاهی به فیلم «صدای آزادی»
ردپای موذی متجاوزین
فاطمه قاسمآبادی
سالهای اخیر و در کشورهای غربی، مسئله توجه به سوءاستفادههای جنسی در رسانهها، به شدت پررنگ شده است و این قضیه با بهانههای مختلف، به عنوان موضوع داغ روز، وارد ساختههای هالیوودی هم شده است.
تقریبا از 7 سال پیش و از زمان شعلهور شدن جنبش «من هم»، توجه رسانههای دنیا به این تیپ مسائل بیشتر از قبل شد و انواع انحرافات جنسی که طی دههها قربانیان زیادی گرفته بود، روی میز برنامهسازان قرار گرفت.
در بین این انحرافات، معضل پدوفیلها (آزارگران جنسی کودکان) جزو دستهای بود که معمولا از دور به آن پرداخت میشد و به خاطر ناگوار بودن این مطالب برای مخاطبین عام، در بیشتر ساختهها اعم از فیلم و سریال، تنها در حد اشاراتی بیان میشد و به هیچ وجه بیشتر از اشاره به آن پرداخت نمیشد ولی در سالهای اخیر روی این موضوع که در حال حاضر، به شکل نوعی بحران در غرب درآمده است، مانورهای زیادی داده شده و در ساختههای جدید، این موضوع از نزدیکتر نشان داده میشود.
فیلم «صدای آزادی» ساخته «آلخاندرو مونته برده» محصول سال 2023 آمریکاست. داستان این فیلم با الهام از واقعیت، در مورد زندگی یک مامور سازمان سیا و پیدا کردن شبکه قاچاق کودکان در کلمبیا است.
داستان کودکان گمشده
داستان فیلم «صدای آزادی»، از جایی شروع میشود که دختربچه کلمبیایی که در خانواده فقیری زندگی میکند، در اتاقش مشغول آواز خواندن است که زنگ در خانه به صدا درمیآید. یک زن با عنوان استعدادیاب، که به دنبال مدلهای کودک زیباست، وارد خانه میشود و به پدر خانواده پیشنهاد میدهد که دو فرزند پسر و دخترش را برای مسابقهای که میتواند زندگیشان را از اینرو به آنرو کند، فردای آن روز، به آدرسی ببرد...
وقتی فردا میرسد، پدر بچهها را به سر قرار میبرد ولی زن به او میگوید که نمیتواند با بچهها وارد استودیو شود و دو ساعت بعد که عکاسیها تمام شد، برای پسگرفتن بچهها به همین آدرس بیاید. پدر میرود و دو ساعت بعد که میآید، دیگر خبری از بچهها و زن موردنظر نیست....
از طرف دیگر ماجرا «تیم بالارد» مامور سازمان سیا در آمریکا (با بازی جیم کاویزل) درپی به دام انداختن پدوفیلهاست که در نهایت به پسربچهای کلمبیایی میرسد. او از طریق صحبتهای پسربچه و دیگر مجرمان پروندهاش میفهمد که باندهای بزرگی برای قاچاق کودکان در این کشور وجود دارد... بالارد که خودش هفت فرزند دارد، احساس میکند که به هر قیمتی باید در این ماموریت شرکت کند و به همین منظور به کلمبیا میرود.
او در آنجا به کمک تعدادی واسطه و نقشهای دقیق، موفق میشود باند مخوف قاچاق کودکان را به دام بیندازد.
جهان برای نجات به ما نیاز دارد
در فیلم «صدای آزادی»، دیگر خبری از موضوع آزار جنسی زنان نیست و حتی نوجوانان هم مورد بحث نیستند، این فیلم به درجات ترسناکتری ورود میکند که قاچاق کودکان بسیار کوچک است.
با توجه به سابقه چنین فیلمهایی، صدای آزادی هم از کلیشهها دور نشده و مانند دیگر آثار قهرمانپردازانه آمریکایی، شخصیتی را به مخاطبین نشان میدهد که به عنوان یک قهرمان آمریکایی، حاضر است زندگی مرفه و حقوق بازنشستگیاش را که با آن فاصله چندانی ندارد، به خطر بیندازد و در عوض، کودکان کشوری دیگر را نجات بدهد. تا اینجای فیلم که از واقعیت الهام گرفته، قابلقبول است اما واقعیتی که از آن صحبتی به میان نیامده و نادیده گرفته شده است در این مطلب است که سرمایهگذاران و حتی مهمانان چنین عشرتکدههایی، معمولا از کشورهای غربی و به خصوص ثروتمندان آمریکایی هستند. از طرف دیگر انتخاب جیم کاویزل، که مخاطبین سینما او را با ایفای نقش معروف عیسی مسیح(ع) در فیلم «مصائب مسیح» میشناسند، انتخاب بسیار هوشمندانهای برای ایفای این نقش خاص بوده است چرا که کاویزل، با آن صورت بیگناه و مصمم، مانند نجاتبخشی در لباس مامور آمریکا، بچههای کلمبیایی را از چنگال مجرمان نجات میدهد و دوباره خاطره قهرمان آمریکایی خانوادهدوست بااخلاق را که نسبت به دنیا احساس وظیفه میکند، زنده میکند. جالب است که در فیلم عملا نشان داده میشود که این مامور و ماموریتش، از جانب بالادستیهایش حمایت نمیشود و او خودش اقدام به ادامه راهش میکند ولی در این میان نقش دولت کلمبیا که در اختیار او مامورینی برای دستگیری مجرمین قرار میدهند، اصلا در فیلم نمودی ندارد و همهچیز جوری به تصویر کشیده میشود که گویی خود مامورین کلمبیا هیچ نقش مؤثری در این عملیات ندارند و همه کارها را بالارد و دوست سفیدپوستش انجام دادهاند!
جیم کاویزل ایفاگر نقش مامور بالارد، در گفتوگویی عنوان کرده است که او مطمئن است جزیره اپستین تنها جزیره مورد استفاده پدوفیلها نبوده است و پای جزیرههای دیگری هم در جاهای متفاوتی از دنیا در میان است....
میتوان گفت بعد از ماجرای جزیره جفری اپستین و رسواییهای مقامات و هنرمندان آمریکایی به خاطر پخش شدن لیست مهمانان این جزیره، کاملا منطقی است که فیلمی مانند صدای آزادی ساخته شود تا از حیثیت بر باد رفته قهرمان آمریکایی که همیشه در دنیا مورد ستایش بود، دفاع شود و ماموران اطلاعاتی آمریکا مورد تقدیر قرار بگیرند.
قبحی که در حال شکستن است
با توجه به تبلیغات وسیعی که در دنیای سرمایهداری و زیر نظر صهیونیستها، برای افزایش فساد در جهان و کمرنگ کردن اعتقادات مذهبی میشود، در طول نیمقرن اخیر، مسائلی مانند روابط جنسی بدون حد و مرز، همجنسگرایی، نابودی بنیان خانواده و... با وجود اینکه روزگاری به شدت زشت و غیرقابل قبول به نظر میرسید، در طی این سالها، عادیسازی شدند.
مسئله شکستن حریم شخصی و جنسی کودکان و نوجوانان اما هنوز، عادی نشده است و مردم عام در دنیا، با وجود تبلیغاتی که در مورد ارتباط نامشروع بزرگسالان با نوجوانان میشود، این مسئله را همچنان قابلقبول نمیدانند. برای مثال میتوانیم از «اما واتسون» بازیگر معروف انگلیسی که ایفاگر نقش «هرماینی» در مجموعه هری پاتر بود، مثال بزنیم که در گفتوگویی عنوان کرد، از زمان رسیدن به شهرت، همیشه خبرنگاران و پاپارتزیها(عکاسانی که به دنبال سلبریتیها هستند) در کمین او بودند تا از او عکس بیندازند ولی هیچوقت به حریم او تجاوز نمیکردند، منتها در جشن تولد 18سالگیاش، عکاسی در یک حرکت سریع، از زیر دامن او عکسی میاندازد و فرار میکند و فردای آن روز، عکس را چاپ میکند ولی چون اما واتسون دیگر زیر 18 سال نبوده، کار عکاس، غیرقانونی به حساب نمیآمده و نمیشد شکایتی از او کرد!
اینکه در اروپا با وجود تمام بیبند و باریها، هنوز هم یکسری قبحها در مورد نوجوانان و کودکان وجود دارد، جالب توجه است ولی متأسفانه این وضعیت نمیتواند دوام زیادی داشته باشد چرا که در سالهای اخیر این حریم مخصوصا در اروپا به صورت قانونی مورد اعتراض برخی از قانونگذاران غربی قرار گرفته است، به این صورت که در فرانسه سالهاست که عدهای از روشنفکران به دنبال قانونی کردن رابطه با کودکان و رابطه با محارم هستند و هرچند که هنوز به صورت کامل موفق نشدهاند ولی در ذهن مردم عام غربی با تکرار مداوم، این موضوع در حال جایگیری است.
انحرافی که رایج شده است
معمولا وقتی در مورد جرم و جنایت صحبت میشود، انسانها به یاد خلافکاران و آدمهایی میافتند که هیچ شأن اجتماعی ندارند و به نوعی افراد جامعهستیز هستند... به خاطر همین هم تصور اینکه یک سیاستمدار معروف یا یک هنرمند محبوب، جزوی از شبکه سوءاستفاده از نوجوانان و کودکان باشند، سخت است. از اینرو زمانی که خبر جزیره کذایی جفری اپستین و مهمانان معروفش پخش شد، دنیا در شوک فرو رفت.
البته که مردم عادی همیشه تصوراتی در مورد فساد در بین ثروتمندان و افراد معروف دارند ولی چون معمولا این فساد پوشانده و بزک میشود و رسانهها رویش تمرکز نمیکنند، ذهن مخاطبین چندان درگیر این موضوعات نمیشود ولی چند سال پیش خبر جزیره اپستین و مهمانان معروف این جزیره، مدتها در صدر اخبار بود و این اخبار مخاطبین را متعجب کرده بود.
در اخبار روز کشورهای غربی چند وقتی است که اخبار مخصوص به پدوفیلها شوکهای زیادی به دنیا وارد کرده است. برای مثال همین چند وقت قبل خبر خانوادههای منحرف در آلمان که کودکان خود را برای آزار با همدیگر معاوضه میکردند، به شدت خبرساز شده بود و دستگیری عاملین این جنایتها، جامعه آلمان را در شوک فرو برد. بعد از آن خبرهای مشابهی در مورد چنین خانوادههای در انگلستان، اسپانیا و... هم پخش شد که نشان در ریشهدار بودن این انحراف در کشورهای اروپایی دارد. این اخبار به قدری در رسانهها انعکاس داشته است که شنیدن اخبار آن برای مردم عادی دیگر مانند قبل عجیب و ناگوار نیست و این دقیقا یعنی اولین قدم در راه عادیسازیها، در سطح اجتماع برداشته شده است. قابل توجه است که در این بین، نهتنها هیچ آموزش و راهکاری برای جلوگیری از به وجود آمدن موقعیتهایی که در آن کودکان در دام میافتند در اروپا وجود ندارد، که در برخی مدارس این کشورها، به کودکان یاد میدهند که با پدوفیلها بد برخورد نکنند و احساسات آنها را خدشهدار نکنند!
از طرف دیگر مخاطبین در فضای مجازی مدام افرادی را میبینند که در مورد این موضوع صحبت میکنند و واژه پدوفیل را به هر موضوعی ربط میدهند تا توجهها را به گفتههای خود جلب کنند، مثلا چند هفته قبل، کشیشی معروف به نام «گرگ لاک» که عضو کلیسای اونجلیستهای صهیونیست است، در ویدئویی مدعی شده بود که تونلهایی در زیر کاخسفید و ساختمان کنگره وجود دارد که در آن کودکآزاری اتفاق میافتد و جو بایدن که یک شیطان مجسم است، یکی از اعضای باند مخفی است که این تونلها را اداره میکنند.... صرفنظر از اینکه چقدر ادعای این کشیش که سلبریتی این روزهای فضای مجازی است، درست است، باید گفت که به خاطر فیلمهای زیادی که از جو بایدن در حال آزار و اذیت نوجوانان و دختران در فضای مجازی وجود دارد، برای مردم آمریکا چنین ادعاهایی قابل پذیرش است.
سابقه پدوفیلها در تاریخ غرب
اگر بخواهیم تاریخ رواج معضل پدوفیلها را در غرب بررسی کنیم، به زمانهای بسیار دور میرسیم و نامهایی را میبینیم که برای مردم عادی بسیار عجیب هستند.
یکی از این نامها «ژیل دو رایس» است که به عنوان یکی از نجیبزادگان و قهرمانان ملی فرانسه شناخته میشود. او زمانی در ارتش فرانسه به رهبری ژاندارک میجنگید. ژیل دو رایس در تاریخ به غیر از فرمانده سپاه ژاندارک بودن، به عنوان قدیمیترین قاتل سریالی تاریخ بعد از «الیزابت باتوری» شناخته میشود. این قاتل بیرحم در دوران زندگیاش بیش از 800 کودک را که بیشترشان پسربچه بودند، ابتدا شکنجه و بعد از آنها سوءاستفاده میکرد و سپس بیرحمانه این کودکان را به قتل میرساند....
در نهایت این قاتل بیرحم که به نکروفیلیا (تمایل به رابطه با مردهها) هم مبتلا بود، مدتها به خاطر داشتن درجه عالی «مارشال»، توانست از دست قانون فرار کند ولی وقتی تعداد قربانیانش به شکل ترسناکی زیاد شدند و او دیگر اصراری به پنهان کردن جنایتهایش نداشت، دولت دست به کار شد و بیسروصدا این مارشال منحرف را محاکمه و اعدام کرد. تاریخ اروپا و جنایتهای بیشمار اشرافزادگان در آن، نشان میدهد که تفکر محافظت از سرمایهداران و ثروتمندان از گذشته تا به حال در این کشورها وجود داشته است و در حال حاضر هم اگر گاهی پرده از جنایتهای اینچنینی برداشته میشود، دلایل مخصوص به خود را دارد و قطعا این دلایل، مربوط به حفاظت از انسانهای معمولی در مقابل این افراد شرور نیست.
استقبال از صدای آزادی
فیلم صدای آزادی با توجه به موضوع خاصش و صدالبته به دلیل تبلیغات فراوان، توانست مخاطبین بسیار زیادی را پای روایت خود بنشاند.
صدای آزادی با وجود بودجه اندک تولیدش که چیزی حدود 14میلیون دلار بود، توانست 250میلیون دلار بفروشد و برای تهیهکنندگانش حکم پیدا کردن معدن طلا را پیدا کند و 18 برابر بودجه ساختش در گیشه فروش داشته باشد.
این فیلم مخصوصا به خاطر مصاحبههای بازیگر محبوب نقش اولش، جیم کاویزل توانست بین مخاطبین عام مورد توجه قرار بگیرد و نمرات بالایی را از مخاطبین دریافت کند و هرچند که بیشتر منتقدین به خاطر خط داستان تکراری و قابل پیشبینیاش، در سایتهای معتبر فیلم و سریال نمرات پایینی به «صدای آزادی» دادند ولی مردم از این فیلم استقبال کردند و روایت مبارزه مامور سابق سیا با پدوفیلهای نابکار، از طرف مخاطبین مورد توجه قرار گرفت.