سالروز زلزله بم؛ چه درسهایی میتوانیم از این واقعه تلخ بگیریم؟- بخش پایانی
واکاوی زخم قدیمی بـم و آمادگی در برابر خشـم گسلها
گالیا توانگر
وقتی تصاویر بم را دیدم؛ آن حجم خرابیها را، با خودم گفتم: بروم و شاید بتوانم به مردم کمک کنم. به یکی از دوستانم تلفن زدم و پرسیدم: «میای با هم بریم؟»
ایشان هم قبول کرد. هر کدام تعدادی پتو و چند بسته آبمعدنی جمع کردیم و حدود ساعت ۱۰ صبح جمعه، با پژوی ۴۰۵ دوستم، از تهران راهی بم شدیم. نزدیک نیمهشب، به ترافیک ورودی بم رسیدیم. باید آن ترافیک وحشتناک را دور میزدیم. من یک نقشه ایران همراهم آورده بودم.
از روی نقشه به سمت جاده فرعی پشت شهر راندیم. جادهای که از داخل رودخانه رد میشد و آن فصل از سال، سطح آب رودخانه خیلی پایین بود در حدی که آب از رکاب ماشین بالاتر نیامد. راندیم تا به ورودی شهر رسیدیم، ولی شهر را پیدا نمیکردیم. جاده را میدیدیم، تیرهای برق را میدیدیم، ولی خانهای نمیدیدیم. نور چراغقوهام را رو به شهر گرفتم، همه خانهها خراب شده بود، تمام دیوارها فروریخته بود. به همین دلیل فکر میکردیم هنوز داخل شهر نشدهایم!
آنچه در بالا خواندید گوشهای از خاطرات یک شاهد عینی بود که برای امدادرسانی پس از وقوع زلزله 5 دیماه 1382 در بم حضور داشته است.
این شاهد عینی با ورق زدن خاطرات ذهنیاش تنها یک خاطره خوب را به یاد میآورد: شبی در چادرهایمان خوابیده بودیم که آمدند و داد زدند که از زیر آوار یک خانه، صدای بلبل میآید. گفتیم: «آدم برای بلبل آواربرداری نمیرود.»
خسته بودیم و گفتیم: ما نمیرویم. چند تا از بچههای بسیج تیپ سیدالشهدا گفتند: ما میرویم. رفتند و یک ربع بعد آمدند و داد زدند: «کسی تخصص آوار دارد؟ دو تا بچه پیدا کردیم، زیر آوار گیر کردند.» وقتی کنار آوار رسیدیم، بسیجیها، بچهها را بیرون آورده بودند. بچهها زیر تخت گیر افتاده بودند و بلبل، کنار این بچهها بود، آواز خوانده بود، صدایش به بیرون رسیده بود و بچهها زنده ماندند.
ثانیههایی که 20 سال تکرار میشوند
بعد از خواندن خاطرات امدادگران زلزله بم و نیز بازماندگان شاید در ابتدا فقط اشک در چشمانمان حلقه بزند، اما واقعیت این است که آن بلبلی که در خاطره قبلی به آن اشاره شد و با صدایش نجات جان دو کودک را رقم زد، هنوز هم مشغول خواندن و بیدار کردن ماست. این صدا به ما گوشزد میکند که با گذشت 20 سال از زلزله بم امروز باید با تکیه بر عبرتها مسیری را برنامهریزی و انتخاب کرد که در زلزلههای پیش رو کمترین خسارت را متقبل شویم.
با ریحانه یکی از بازماندگان زلزله بم که آن زمان کودک بوده است، صحبت میکنم. او میگوید: «۲۰ سال است که پنجم دیماه مرا به بدترین شکل تکان میدهد، آن زمان زلزله خانه ما را لرزاند و پس از آن در این ایام روح و دلم میلرزد.»
ریحانه به یاد میآورد در لحظه شروع زمینلرزه کاملاً گیج و خوابآلود بوده و تا حالا چنین چیزی را تجربه نکرده است. او با تکان شدید بیدار و شوکه میشود و تا میخواهد دست خواهرش را که کنارش خوابیده بگیرد به سمتی دیگر پرت میشود.
این بازمانده زلزله بم با بغض و صدایی که لرزان است، میگوید: «فکر میکنم چند ثانیه برای همه زمان اندکی باشد، اما برای مردم بم خیلی طولانی و وحشتناک بود. نمیدانستم چه بلایی دارد به سرمان میآید؟ فقط در تاریکی مطلق صدای جیغ میشنیدم و فریادهایی که برای کمک و نجات یکدیگر بود که بهسرعت خاموش میشد.»
او ابراز میکند: «همان لحظه که همهجا تاریک شد و چیزی بهصورت و بدنم برخورد کرد با خودم گفتم دیگر زنده نمیمانم. آن زمان نمیدانستم حدود پنج ساعت بعد نجات پیدا خواهم کرد.»
ریحانه تأکید دارد: «من شهامت ادامه دادن زندگی را داشتم و از کنار لحظههای آن بهسادگی عبور نمیکنم. آموختههایم، صبوری و توکلم، تلاشم برای بقا و همه خاطرات و داشتههایی که از گذشته داشته و دارم را برای فرزندانم تعریف میکنم تا بدانند آدمی با امید زنده است، من هم همواره در حال سازگار شدن، پذیرفتن و عبورکردن بودهام.»
ریحانه میگوید: «رشته روانشناسی به من کمک کرد تا به خودآگاهی برسم و پس از آن همه رنج و مشقت امروز از امید بگویم، از نوری که از خاک و سنگهای آوار بر تنم عبور کرد و چشمانم با امید به نجات درخشید و باایمان به اینکه زنده خواهم ماند، جنگیدم.»
خشم پنهانی گسلها
خالد حسامی آذر، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله معتقد است ۳ زلزله موجب ویرانی تهران شده است، ولی اینکه کدام یک از گسلها موجب خرابی تهران شده است، کسی نمیداند؟ وی توضیح میدهد: «به دلیل فشار صفحه عربستان و هند به سمت ایران، البرز و زاگرس به دلیل این فشار در حال کوتاه شدن هستند، بهگونهای که کوه زاگرس ۷ میلیمتر در سال کوتاهتر میشود.
گسلهای ایران سالانه یک تا ۳ میلیمتر جابهجایی دارند، ولی این میزان برای همه گسلهای ایران صادق نیست، بلکه استثناهایی نیز وجود دارد؛ میزان جابهجایی گسل تبریز سالی ۸ میلیمتر و این میزان برای گسل میناب- زندان ۱۶ میلیمتر در سال و در گسل مکران سالانه ۲۰ میلیمتر جابهجایی نشان میدهد.»
حسامی آذر با اشاره به گسلهای تهران، اظهار میدارد: «زمینلرزهها در ایجاد فرونشست اثرگذارند، بهگونهای که اگر در منطقهای آبهای زیرزمینی برداشت بیرویه شوند و مستعد فرونشست شوند، با رخداد یک زلزله، فرونشست صورت خواهد گرفت.»
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی اضافه میکند: «ترکهای زمین ناشی از برداشت آبهای زیرزمینی در اطراف تهران وجود دارد و اگر جاهایی فرونشست اتفاق نیفتاده باشد، ولی پتانسیل فرونشست را داشته باشد با زلزله، فرونشست رخ میدهد.»
وی با بیان اینکه بیشتر گسلهای تهران از نوع معکوس و امتداد لغزش است، میگوید: «گسلها در دو حالت میتوانند خطرناک شوند؛ یکی بهعنوان کانون زمینلرزه و دیگری عامل ایجاد گسیختگی سطحی.»
حسامی آذر با بیان اینکه در تهران ۳ زمینلرزه در سالهای ۱۹۵۸ میلادی، ۱۶۶۵ میلادی و دیگری ۱۸۳۰ رخداده است. منشأ این ۳ زمینلرزه به گسل «مشا» نسبت داده شده است، ولی بهغیر از اینها در تهران یکبار دیگر در ۳۰۰ قبل از میلادی یعنی ۲۳۰۰ سال قبل و دیگری در ۸۵۵ میلادی و آخرین زمینلرزه در سال ۷۷ میلادی رخ داده، ولی اینکه کدام یک از گسلها موجب خرابی تهران شدهاند؟ کسی نمیداند. در این میان گسلهای جدیدی مانند گسل پردیس و کوهک لویزان کشف شده است.
وی با پاسخ به این سؤال که آیا گسل شمال تهران فعال است؟ میگوید: «گسل فعال گسلی است که در ۱۰ هزار سال فعال بوده است، ولی این تعریف در شرایط مختلف متفاوت است، بهگونهای که سازمان انرژی اتمی آمریکا اعلام کرده که اگر گسلی در ۵۰ هزار سال قبل فعال بوده، گسل فعال تلقی میشود تا از این طریق ریسک مخاطره را افزایش دهد. ازاینرو تعاریف گسل فعال را میتوان به طور نسبی تغییر داد.»
این محقق میافزاید: «گسل شمال تهران ۳ دهم میلیمتر در سال حرکت میکند و میتواند زلزله بزرگی را ایجاد کند، ضمن آنکه دوره بازگشت زلزله گسل شمال تهران ۴ هزار سال ذکر شده است.»
زلزله 20 کیلومتر آنطرف بود، تلفات نداشت
در آن سالها خیلیها ایمن نبودن خانههای شهر بم را از دلایل اصلی افزایش مرگومیر این زلزله عنوان کردند، دلیلی که کاملاً درست است. در بسیاری از شهرها و کشورهای جهان زلزلههای مشابهی با همین قدرت رخ میدهد، اما تلفات اینچنینی هم ندارد. سوگ تلفاتی که زلزله بم در دل کویر رقم زد، برای همیشه در سینه ایرانیان باقی خواهد ماند. درحالیکه اگر این زلزله فقط چند کیلومتر جابهجا میشد بهاحتمال زیاد چنین فاجعه انسانی رخ نمیداد؛ آن هم اگر بدانیم تنها نقطه مهم جمعیتی در فاصله 500 کیلومتری بین بندرعباس و کرمان همین شهر بم است، اینکه در چنین وسعتی زلزله همانجایی بیاید که نباید، کمی دور از اقبال است.
مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزله میگوید: «در فاصله ۵۰۰ کیلومتری بین بندرعباس و کرمان، یک نقطه مهم جمعیتی وجود دارد که آن هم «بم» است. در ۵ دیماه ۱۳۸۲ که امثال بیستمین سالگرد آن واقعه است، زلزله در همان نقطه رخ داد. از ۱۰۰ هزار نفر جمعیت، یکسوم از بین رفتند. اگر فرض کنید آن زلزله ۲۰ کیلومتر آنطرفتر اتفاق افتاده بود، شاید ۱۰۰ نفر هم کشته نمیشدند.»
با این وجود توسل به بخت و اقبال و اینکه اگر زلزله اینجا آمده بود یا نیامده بود، برای مقابله با این بلای طبیعی کاری از پیش نمیبرد.
درد این زخم همچنان برجاست
زخمی عمیق که برای مردم بم تنها در ۱۲ ثانیه ایجاد شد؛ اما ردپای آن سالها مانده و مشهود است؛ جای خالی اقدامات فراگیر و همهجانبه برای آسیبهای روانی و اجتماعی با گذشت ۲۰ سال از زلزله در شهر بم موضوعی است که نباید به آن سهلانگارانه نگاه شود.
نافی اقدامات مختلف در بازسازی بم چه زیرساختهای فیزیکی و چه اقدامات حوزه آسیبهای اجتماعی طی ۲۰ سال گذشته نیستیم، اما آنطور که مشاهده و تأیید میشود، اقدامات علمیتر و اثربخشتر برای بازسازی روانی هنوز احساس میشود، زیرا شهر هنوز درگیری آسیبهایی است.بم ققنوسی است که از دل خاکستر خود دوباره متولد شد. در سالهای اخیر خیلیها از لزوم بازسازی فرهنگی و اجتماعی در بم سخن گفتهاند، اما به باور برخی منتقدان معتقدند عبارتهای کلی فرهنگی و اجتماعی موجب شده تا هر مسئولی بهزعم خودش به مداخلههای مقطعی دست بزند.
برگزاری همایشهای عمومی با دعوت از یک روانشناس و جمع کردن مردم در یک سالن برای شنیدن سخنان این کارشناسان یکی از همین مداخلههای مقطعی ارزیابی میشود. یا از سوی دیگر، هر وقت از لزوم افزایش نشاط اجتماعی صحبت شده تعدادی از بازیگران سینما و تلویزیون یا هنرمندان موسیقی به شهر دعوت شدهاند و جشنی در یک مقطع برپا شده؛ حال آنکه بم همچنان درگیر تبعات سوگ جمعی است. هنوز هستند افرادی که از تبعات سوگ جمعی یا مسائل بعد از زلزله خلاصی نیافتهاند و آمارها نیز میگوید که آمار بیمارانی که با مشکلات اعصاب و روان درگیر هستند در مقایسه با سالهای قبل از زلزله بیشتر است.
سیامک زند رضوی، جامعهشناس تأکید دارد: «از همین امروز باید نسبت به آموزش شهروندان برای فعالیتهای تعاملی در هنگام بحران و بعد از آن در قالب گروههای حامی کودکان، امداد و نجات، اسکان و اطلاعرسانی، پیگیری و اقدام شود.»
وی از عدم توجه کافی به کودکان و نوجوانان و آسیبهای اجتماعی واردشده به آنان پس از وقوع زلزله بم انتقاد کرده و میگوید: «عدم مدیریت صحیح در توزیع و استفاده از امکانات موجود و کمکهای مردمی در بم نیز موضوع دیگری بود که در آن زمان وجود داشت.»
این جامعهشناس در تکمیل صحبتهایش میگوید: «حضور فعال این گروههای کاری محله محور، از یکسو از بار جابهجایی در شهر بحرانزده میکاهد و از سوی دیگر، اضطراب حاصل از بیپناه دانستن فرزندان را در والدین کاهش میدهد.»