kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۹۸۲۹
تاریخ انتشار : ۰۳ دی ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۳
نگاهی به فیلم بلوط پیر

رؤیای پذیرش مهاجرین در غـــرب

 
فاطمه قاسم‌آبادی
در سینمای روز غرب، مسئله مهاجرت و مهاجرینی که به امید زندگی بهتر از کشور خود به دیگر کشورهای اروپایی یا قاره آمریکا رفته‌اند، چند سالی است که به صورت ویژه، مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته است.
مهاجرینی که به دلایلی مانند جنگ در کشورهای خودشان یا با آرزوی زندگی بهتر، دست به مهاجرت زده‌اند، در چند سال اخیر با سردی و خشونت بیشتری از طرف مردم کشورهای غربی رو‌به‌رو شده‌اند، مخصوصا که تعداد بالای مهاجرین خارجی در هر کشوری می‌تواند مشکلات متفاوتی را به وجود بیاورد، مردم این کشورها هم به همان نسبت نگاه مثبتی به مهاجرین ندارند.
فیلم «بلوط پیر» ساخته «کن لوچ»، محصول مشترک سال 2023 انگلستان، بلژیک و فرانسه است.
کن لوچ فیلمساز معروف انگلیسی که به ساخت فیلم در مورد زندگی قشر کارگر معروف است، در آخرین ساخته خود، موضوع زندگی مهاجرین سوریه‌ای در انگلستان را دنبال کرده و سعی کرده راهی برای صلح بین این مهاجرین و مردم کشورش پیدا کند.
میخانه‌ای که رستوران می‌شود
داستان فیلم بلوط پیر، در مورد یک مرد میانسال به نام «تی‌جی بالنتاین» است که همسر و پسرش ترکش کرده‌اند. او در یک شهر کوچک در انگلستان زندگی می‌کند و صاحب تنها میخانه این شهر است که روزگاری بسیار پررونق بود ولی حالا، تنها پاتوقی برای اهالی قدیمی شهر است.
یک روز طبق روال چند سال اخیر در شهرشان، تعدادی خانواده سوری به این شهر منتقل می‌شوند و مردم که نسبت به این مسئله حس بدی دارند و مخالف افزایش این مهاجرین در شهر کوچک‌شان هستند، برخورد بدی با این مهاجرین تازه‌وارد می‌کنند ولی تی‌جی با دفاع از یکی از دختران مهاجرین به نام «یارا» که دوربین عکاسی‌اش توسط یکی از اهالی آن شهر کوچک شکسته شده است، فصل جدیدی را در زندگی‌اش باز می‌کند.
تی‌جی بعد از مرگ سگش «مارا» سعی می‌کند با کمک به این مهاجرین و درست کردن رستورانی در سالن پشتی میخانه‌اش، به اصطلاح از راه غذا خوردن مردم فقیر شهر در کنار مهاجرین، انس و الفت بین آن‌ها به وجود بیاورد و دشمنی را تبدیل به دوستی کند.... 
هویت گمشده اسلامی و شرقی 
در فیلم بلوط پیر، مخاطبین با خانواده‌ای اهل سوریه مواجه می‌شوند که هیچ اثری از اعتقادات و فرهنگ اسلامی و شرقی، به جز روسری مادر پیر خانواده ندارند.
رفتار دختر خانواده یارا، بیشتر شبیه دختران جوان غربی است تا دختری مسلمان و شرقی که تازه بعد از مشکلات بسیار، توانسته به کشوری دیگر مهاجرت کند. این دختر اعتقادی به حجاب ندارد و به راحتی برای تشکر از تی‌جی، وارد میخانه‌اش می‌شود و به دنبال آدرس مرد قلدری است که دوربینش را شکسته تا سراغش برود و غرامت دوربینش را از او بگیرد! بعد از این صحنه‌ها، یارا بدون اینکه شناخت خاصی از تی‌جی داشته باشد، خیلی راحت و بدون حتی لحظه‌ای درنگ، دعوت تی‌جی را برای رفتن به سالن پشتی میخانه، به منظور تعمیر دوربینش، می‌پذیرد!
اگر از اعتقادات فقهی و اسلامی بگذریم، جسارت این دختر که بیشتر به حماقت شبیه است، برای مخاطب شرقی، که در طول مهاجرت و زندگی در کمپ‌های پناهندگی، هزاران اتفاق ناگوار را تجربه می‌کنند و بسیار محافظه‌کار می‌شوند، غیر قابل باور است. 
فیلمساز بدون در نظر گرفتن تمام این مسائل و تنها با تکیه بر قضایای مثلا انسان‌دوستانه، شخصیت دختر سوری غیر قابل باوری را به مخاطبین خود عرضه می‌کند. از طرف دیگر شخصیت تی‌جی با نگاه فوق انسانی‌اش قرار است نقطه عطف زندگی این خانواده سوریه‌ای باشد. این مرد میانسال که همسر و پسرش او را ترک کرده‌اند، به قول خودش روزی که می‌خواست در دریا خودکشی کند، سگی کوچک او را نجات می‌دهد و از آن به بعد، سگ نحیف که اسم حک شده روی قلاده‌اش مارا است، همدمش می‌شود و جای خانواده‌اش را برایش پر می‌کند. تی‌جی بعد از مرگ سگش دل را به دریا می‌زند و قدم‌های اساسی‌تری در کمک به یارا و خانواده‌اش بر می‌دارد و به نوعی یارا را جایگزین همدم قدیمی‌اش مارا می‌کند!
زمانی که سگ تی‌جی می‌میرد، یارا و مادرش برای او غذا می‌برند و سعی در تسلی او دارند و جالب است که زمانی که خبر مرگ پدر یارا می‌رسد هم تی‌جی برای تسلی آنها برای‌شان غذا می‌برد....
این تقابل‌های احساسی بین تی‌جی و یارا که نقطه اشتراکش یک سگ ضعیف است که به دست سگ‌های قلدر کشته شده، در کنار نگاه نگران تی‌جی به وضعیت خانواده یارا، برای مخاطبین شرقی حس تحقیرآمیزی دارد. 
گویی خانواده سوری نقش همان سگ نحیف را دارند که هر چند به زندگی تی‌جی معنا داده‌اند ولی او را نگران هم کرده‌اند چراکه امکان دارد هر لحظه مورد حمله سگ‌های قوی و نژادپرست انگلیسی قرار بگیرند و باید تا قبل از اینکه توسط آن‌ها پاره پاره شوند، به دادشان رسید!
داعش کجای ماجراست؟
در فیلم بلوط پیر، مخاطبین تا نیمه فیلم، هیچ تصویری از دلایل مهاجرت این خانواده جز اینکه در سوریه جنگی اتفاق افتاده ندارند. تنها صحنه‌ای که در مورد دلیل مهاجرت یارا و خانواده‌اش، اشاره مستقیم دارد، صحنه‌های درون کلیساست که یارا از این مسئله ابراز ناراحتی می‌کند که بچه‌های آینده‌اش، هرگز نمی‌توانند معبد «پالمیرا» را ببینند چرا که «دولت اسلامی» (دولت داعش) آن را نابود کرده است. از طرف دیگر یارا اشاره می‌کند که در سوریه به بیمارستان‌ها حمله می‌شود، دکترها کشته می‌شوند و از گازها و بمب‌های ممنوعه استفاده می‌کنند و چون جهان دست روی دست گذاشته و بی‌تفاوت است، «رژیم» به حیات خود ادامه می‌دهد.... در صحبت‌های یارا، هیچ اشاره‌ای به داعش نمی‌شود و طوری نشان داده می‌شود که گویی دولت اسلامی و رژیم، یکی هستند و هر دو به دولت بشار اسد خلاصه می‌شوند.
بعد از اینکه هیلاری کلینتون رسما از حمایت آمریکا برای شکل‌گیری داعش صحبت کرد، دیگر در ساخته‌های غربیِ پیرامون سوریه، هیچ اشاره‌ای به این گروه مخوف نمی‌شود و در تولیدات دیگری مانند مستند «برای سما» هم مخاطبین تنها رژیم یا همان دولت بشار اسد را می‌بینند که در حال مبارزه با مردم عادی است و هیچ اثری هم از داعش که قطب اصلی مبارزه با دولت بشار اسد در این جنگ بود، وجود ندارد!
کن لوچ هم مانند دیگر فیلمسازان غربی به این قانون احترام گذاشته و شخصیت پدر خانواده را در بند رژیم معرفی می‌کند ولی اینکه چرا این پدر دستگیر شده و عضو داعش بوده یا نه را بیان نمی‌کند.
جالب است که یارا در دیالوگ‌های کلیسا تمام جنایت‌هایی را عنوان می‌کند که در حال حاضر رژیم صهیونیستی واقعا در حال انجام آن است و هیچ شک و شبهه‌ای هم در این مورد وجود ندارد. ولی مسلما امکان اینکه یک فیلمساز غربی جرئت ساختن فیلم و زیر سؤال بردن این جنایات را داشته باشد، تقریبا صفر است.
نکته قابل توجه دیگر در مورد اتفاقات اخیر جنگ غزه و صهیونیست‌ها در این مطلب است که جمعیت مردم و به‌ویژه مسلمانان معترض در انگلستان که علیه جنایات رژیم صهیونیستی تجمع کرده بودند، به شدت مورد توجه رسانه‌های دنیا قرار گرفت.
فعالیت‌های مسلمانان انگلستان و تبلیغات‌شان در مورد اسلام، هیچ شباهتی به شخصیت‌های به اصطلاح مسلمان فیلم جدید کن لوچ ندارد که بشود با دید ترحم‌آمیز به آن‌ها نگاه کرد... آن‌ها با دلایل انسانی و در عین حال برای اعلام همبستگی با مسلمانان مظلوم، پا به تظاهراتی گذاشتند که می‌تواند در کشورهای غربی هزینه‌های بسیاری برای‌شان داشته باشد. 
این تصویر از تاثیر اسلام و مسلمانان بر اجتماع انگلستان، کاملا با تصویر کن لوچ از مسلمانان که در بهترین حالت در جایگاه ضعف قرار دارند و نیازمند توجه و ترحم مردم فرودست انگلستان هستند، تفاوت دارد.
مشکلاتی که کمرنگ شدند
در فیلم بلوط پیر، مخاطبین قرار است فیلمی را ببینند که می‌خواهد مثلا نگاه انسانی به مهاجرین را به خورد مخاطبین خود بدهد ولی این کار را با تکیه بر روش‌های قابل اجرا و منطقی انجام نمی‌دهد.
آرزوی دوستی و برطرف شدن کدورت‌ها، هرگز تنها با غذا خوردن و صحبت کردن در کنار یکدیگر اتفاق نمی‌افتد، چرا که مشکلات عمیق‌تر بسیاری در این میان وجود دارد. 
برای مثال مهاجرین سوری حتی در کشوری مانند ترکیه که به اصطلاح همسایه‌شان هستند و هم‌کیش هم هستند، نتوانسته‌اند به صلح پایدار برسند.... مسلم است که این مشکلات در کشوری مانند انگلستان به خاطر تفاوت‌های بسیار زیادتر، بیشتر هم می‌شود و این‌طور نیست که در مدت زمان کوتاهی شخصیتی مانند تی‌جی با غذای رایگان و یارا با عکس گرفتن، بتوانند چنین پیوند قدرتمندی را برقرار کنند. 
شاید برخی در دفاع بگویند که فیلمساز سعی نکرده واقعیت را نشان بدهد بلکه خواسته راه‌حل ارائه بدهد ولی این به اصطلاح راه‌حل، وقتی بر پایه منطق و برطرف کردن مشکلات ریشه‌ای دو طرف با یکدیگر نیست، چه ارزشی دارد؟
در یک شهر کوچک مثل جامعه شهر کوچک فیلم، امکانات و فرصت‌های شغلی به اندازه کافی کم هستند که مردم نتوانند آن فرصت‌های کم را هم با مهاجرین جدید قسمت کنند ولی فیلمساز هیچ اشاره درستی در مورد این دلایل ندارد و مخالفت با مهاجرین را صرفا به خاطر نژادپرستی عنوان می‌کند. 
البته که نژادپرستی قطعا یکی از دلایل مهم است ولی به هیچ‌وجه تنها دلیل نارضایتی مردم این شهر فقیر نیست ولی فیلمساز ترجیح داده ژست‌های انسان‌دوستانه را ارجح بر مشکلات و چالش‌های واقعی بین مردم فرودست این شهر کوچک، با مهاجرین تازه‌وارد نشان بدهد.
از طرف دیگر نگاه فیلمساز برای به‌وجود آوردن یک اتحاد بین مردم فرودست ساکن شهر و مهاجرین، بیش از حد آرمانی است و به همین دلیل هم نمی‌تواند شکل گرفتن این روابط را برای مخاطبین فیلم منطقی پیش ببرد.
مخصوصا در صحنه‌های مربوط به تسلیت گفتن مردم شهر به خاطر فوت پدر یارا، فیلمساز به شکل اغراق‌آمیز و غیر قابل باوری همدردی مردم را نشان می‌دهد که شاید در مورد یک همشهری قدیمی بسیار عزیز باورپذیر باشد، نه مردمی که چند ماه قبل با نفرت با آن‌ها برخورد می‌شده است!
واقعیت این است که کن لوچ وقتی در مورد جامعه انگلستان و قشر فرودست و کارگر فیلم می‌ساخت، چون عمیقا این قشر و دغدغه‌هایش را می‌شناسد، تا به‌حال توانسته کارهای ارزشمندی را پیرامون این موضوعات بسازد.
فیلم‌های بسیار زیبایی مانند «سنگباران»، «بادی که در مرغزار می‌وزد»، «من دنیل بلیک»، متاسفیم جا ماندی» و... از این دسته آثار موفق لوچ هستند که توجه مخاطبین را هم به اندازه منتقدین، به خود جلب کردند.
اما در مورد فیلم آخر این کارگردان نمی‌توان چنین حرفی را زد، چرا که عدم تسلط فیلمساز بر خلاف کارهای قبلی‌اش روی شخصیت‌های به اصطلاح خارجی و مهاجر داستان و عدم پرداخت دغدغه‌های مردم عادی انگلستان در مواجهه با مسئله مهاجرین، باعث شده تا فیلم آخر این کارگردان کهنه‌کار، در نهایت آرزوی یک پیرمرد مهربان 87 ساله باشد با پرداختی متوسط، نه فیلمی که می‌تواند روی مخاطبین اثری عمیق بگذارد.
اتحاد فقرا
فیلم بلوط پیر با توجه به موضوعش از جانب مخاطبین نمرات متوسطی را به دست آورد، که البته این نمرات قابل پیش‌بینی بود چرا که فیلم اساسا نه حرف دل مردم کشورهای غربی را می‌زند و نه واقعیت دغدغه‌های یک مهاجر که شامل مشکلات مالی، پس‌خوردگی‌های اجتماعی و... می‌شود را به درستی و از دیدگاه آن‌ها نشان داده است. 
بلوط پیر در جشنواره‌های مهم اروپایی هم سهم ناچیزی داشت. البته برخی منتقدین با نگاهی سطحی، بی‌توجهی جشنواره‌ها نسبت به آخرین فیلم کن لوچ را به دلیل خطرناک بودن این فیلم برای جامعه سرمایه‌داری توصیف کرده‌اند!
این مسئله با توجه به نگاه کاملا خنثای فیلمساز که در طول فیلم، همه را با هم آشتی می‌دهد و درگیری‌ها را به راحتی و با کارهای انسان‌دوستانه بسیار ساده دفع می‌کند، غیر قابل قبول است و می‌توان گفت لوچ در فیلم آخرش، بیشتر خواسته اتحاد مردم فقیر را نشان بدهد نه اعتراض آن‌ها به تفکری خاص.