kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۸۳۶۳
تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۴۰۲ - ۲۱:۲۷

نقاط ضعف مکتب عرفان(پرسش و پاسخ)

 

پرسش:
سیر و سلوکی که عرفا برای کشف و رسیدن به حقیقت دارند، از چه نقاط ضعف و ناکارآمدی برخوردار است؟
پاسخ:
مکتب عرفان در عین اینکه از نقاط قوت و برتری در برخی جهات برخوردار است و با آیات قرآن و روایات هم منطبق می‌باشد، اما از طرفی دارای نقاط ضعف بزرگی هم می‌باشد که در مجموع انسان را به صورت همه‌جانبه و جامع به اوج قله کمالات انسانی و الهی نمی‌رساند و یک انسان نیمه کامل تحویل می‌دهد، نه کامل. عمده‌ترین دلایل ضعف و ناکارآمدی مکتب عرفان به شرح ذیل می‌باشد:
1- تحقیر عقل
در مکتب عرفان یک چیزهایی تحقیر شده است که اسلام با آن تحقیرها موافق نیست، و به همین دلیل انسان کامل مکتب عرفان، انسان نیمه کامل است. البته ممکن است بعضی عرفا منطقشان را به اسلام خیلی نزدیک کرده باشند. در مکتب عرفان، خیلی علم و عقل تحقیر شده است، در حالی که اسلام در عین اینکه دل را قبول دارد، عشق و سیر و سلوک را قبول دارد، هرگز حاضر نیست عقل و فکر و استدلال و منطق را تحقیر کند، برای عقل و فکر و استدلال و تعقل نهایت احترام را قائل است. این است که در دوره‌های اسلامی به ویژه در دوره‌های متأخر گروهی پیدا شدند که برای دل و عقل، هر دو احترام قائل شدند. شیخ شهاب‌الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق تقریباً راهش همین است، و صدرالمتالهین شیرازی از او بیشتر می‌خواهد راه عقل و دل را، هر دو را به پیروی از قرآن محترم بشمارد. نه می‌خواهد مثل بوعلی مثلاً راه دل را تحقیر کند (البته بوعلی در اواخر عمرش، از این نظر برگشت) و نه می‌خواهد مانند بعضی از عرفا و متصوفه راه عقل را تحقیر کند، بلکه می‌خواهد هر دو راه را محترم بشمارد. پس آن جنبه‌هایی که علم و عقل در مکتب عرفان یا لااقل در سخنان بعضی از عرفا تحقیر می‌شود، مورد تأیید اسلام نیست. انسان کامل قرآنی، انسانی است که کمال عقلی هم در کنار کمال قلبی و دلی پیدا کرده باشد، و در واقع کمال عقلی هم جزء کمالات او به حساب می‌آید.
2- درون گرایی مطلق
نقطه ضعف دیگری که در انسان کامل مکتب عرفان وجود دارد، و اسلام آن را تأیید نمی‌کند، این است که در عرفان فقط درون‌گرایی مطرح است، و برونگرایی و سیر و سلوک اجتماعی خیلی تحت‌الشعاع سیر و سلوک و درون‌گرایی فردی قرار گرفته است. به عبارت دیگر جنبه فردی در آن زیاد و پررنگ است و جنبه اجتماعی محو یا کمرنگ شده است. انسان کامل در مکتب عرفان، انسان اجتماعی نیست، انسانی است که فقط سردرگریبان خودش دارد و بس! ولی اسلام ضمن آنکه همه آنچه را که در مورد دل و عشق و سیر و سلوک و علم افاضی و علم معنوی و تهذیب نفس گفته می‌شود، تأیید می‌کند، انسان کاملش، انسان همه جانبه و جامع است، برون‌گرا هم هست، جامعه‌گرا هم هست، همیشه سردرگریبان خودش فرو نبرده است، همان گونه که امام علی(ع) در توصیف اصحاب امام زمان(عج) می‌فرماید: «رهبان باللیل، لیوث بالنهار» آنان راهیان شب و شیران روزند. (بحارالانوار، ج 25، ص 703) خود قرآن هم صفات درون‌گرایی و برون‌گرایی راهم با یکدیگر جمع کرده است و می‌فرماید: التائبون العابدون العامدون السائحون الراکعون الساجدون» که جنبه‌های درونی و فردی مومنین را توصیف می‌کند، و در ادامه می‌فرماید: الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر» (توبه- 112) که جنبه‌های بیرونی و اجتماعی و جامعه‌گرایی و مصلحان اجتماعی را تبیین می‌کند. بنابراین انسان کامل قرآنی تک ساحتی و یک بعدی نیست، بلکه جنبه‌های فردی و اجتماعی را در کنار هم جمع کرده و یک انسان جامع را انسان کامل می‌داند.
3- نفس‌کشی
یکی دیگر از نقاط ضعف مکتب عرفان در توصیف انسان کامل، مسئله نفس‌کشی است، که در تعبیرات اسلامی چنین مفهومی وجود ندارد. ما تعبیر مشابهی در دو جا داریم مانند: «امات نفسه» و «موتوا قبل ان تموتوا» که در نهج‌البلاغه آمده است، بحث از نفس‌کشی نیست، بلکه صحبت از اصلاح و تهذیب نفس است. اما نفس‌کشی به معنای خود را در هم شکستن، خود را کوبیدن، خودبین نبودن و خودپسند و خودخواه نبودن در مکتب عرفان به گونه‌ای مطرح شده که غالباً یک نکته اساسی در اسلام که از آن به «کرامت نفس» تعبیر شده، مورد غفلت قرار می‌گیرد. بنابراین در اسلام ما ترک خودی و نفی خود و خودبینی نداریم. ما در اسلام با دو نوع خود و یا دو نفس برخورد می‌کنیم. اسلام در عین اینکه یک خود را نفی، و آن را خرد می‌کند، خود دیگر را در انسان زنده می‌کند. خود مورد انکار اسلام خود حیوانی و دنائت و پستی است و خود مورد تأیید و تکریم اسلام، خود ارزش‌های انسانی و الهی است که به آن خود وابسته است. به تعبیر قرآن: «و نفخت فیه من روحی» از روح خود در انسان دمیدم (به او جان دادم)(حجر- 29) یعنی روح الهی که در وجود همه انسان‌ها به صورت فطری نهادینه شده است.