دختر غزه
اسم من، آنوشکاست
من دختر این خاکم
ریشه غزه، این خاکم
تشنه لب آتشزده این خاکم
از کناره غزه گَر، بگذری
شعله آتش گرفتارت کند
تشنه لب در خواب بیدارت کند
بمب آتش زدهِ گرفتارت کند.
کودکی خورد سالم.
در آغوش مادرم، افتادم
تکتک این خانهها، کودکی دارند بسیار
با این همه قاضی خداست
منتظر بر حکم سنگین شماست
حق ما اندکی از نور خدا بود، آب صفا
ای خدا بمب آتشزده این خاک را، برگردان به سَراب
گر مشکل مردماند این به کنار، کاش جنگ ما بود نه شما.
مردمی بیدفاع، بر گناه کافران
جنگ آتش و زغال، سوختن سبزهها
ما بَر بیگناهی خود، خونها دادهایم
جای هر تَک بمب تو، جان کودکی را دادهایم
بَس باشد. این بار کافیست
در قلبت مگر، جای درخت برز کاشتی
کودکی را بر آتشی انداختی
شیطان را، تو خود نیز، اینجا کاشتی
نسرین همتیفرد