شهروندان آگـاه و همیـار عمــود خیمه شـهر - بخش پایانی
گالیا توانگر
شهروندی میگفت: «من همه چیز را از شهر میگیرم، ریههایم از هوای شهر پر میشود. گرمای خانهام، سلامتی جسمم، خوراک سفرهام و درآمد و هزینههای زندگیام. برای اینکه بهترینها را از شهر بگیرم، لازم است گاهی اوقات به این فکر باشم که من نیز بهترین چیزها را به شهر هدیه دهم.
شهروندی خانهاش آلوده بود و به آن اهمیتی نمیداد. شهروند دیگری خانهاش تمیز بود، ولی کوچهاش آلوده بود و به آن اهمیت نمیداد. شهروند دیگری خانهاش، کوچهاش تمیز بود، ولی شهرش کثیف بود و به آلودگی شهرش اهمیت نمیداد. شهروند دیگری خانهاش، کوچهاش، شهرش تمیز بود و او به فکر تمیزی سایر شهرهای کشورش و در نهایت به فکر تمیزی کره زمین بود.
نکات مهمی که باید شهروندان بدانند
پرسیدم: مگر شهروندان نمیدانند زباله را رأس ساعت در نایلون سربسته و تفکیک شده (کاغذ، شیشه و...) باید در جلو منازل خود قرار بدهند؟
مگر شهروندان نمیدانند با رعایت نکردن قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی جان خود و همشهریان خود را به خطر میاندازند؟
مگر شهروندان نمیدانند با ریختن مصالح ساختمانی و سد معبر باعث بروز مشکلات برای سایر همشهریان خود میشوند؟
مگر شهروندان نمیدانند شهردار فقط یک نفر است و نمیتواند بدون مشارکت آنها شهر را بسازد؟
مگر شهروندان نمیدانند زندگی در خانهای که در مقابل زلزله ایمن نیست؛ یعنی خودکشی جمعی؟
مگر شهروندان نمیدانند رعایت قانون در شهر تنها راه احترام حقوق خود و دیگران است؟
مگر شهروندان نمیدانند بعد از مسابقه فوتبال باید شاد باشند نه پرخاشگر و آسیبزننده به اموال عمومی شهر؟
مگر شهروندان نمیدانند خیابان جایگاه مسابقه اتومبیلرانی نیست؟
برگشت و گفت: «آنهایی که میدانند و عمل نمیکنند، هنوز نمیدانند.»
معماری و فرهنگ عمومی
توجه به ریشه فرهنگ ازاینرو مفید است که ما را به درک معنی این واژه و مفهوم آن رهنمون میشود.
پس فرهنگ ریشهدار است و از رفتارها و عادات ملت یا مردم سرچشمه میگیرد و بهتدریج پرورده شده و تعمیم پیدا میکند، لذا نیاز به زمان دارد.
یکی از تجلیات بارز فرهنگ در معماری و شهرسازی در ایران پدید آمده است.
دکتر منوچهر مزینی عضو نظاممهندسی ساختمان میگوید: «ساختمانها و کالبد شهرها اگر بیپشتوانه فرهنگی باشد، جز تلی از آجر و سنگ و پولاد و سایر مصالح ساختمانی نیست و یا فقط نمایش صرف فنآوری است. فنآوری تنها هنگامی که پشتوانه قوی فرهنگی داشته باشد به عنوان وسیلهای نیکو میتواند مفید واقع شود.
چون فرهنگ ایران به یمن وحدت اسلامی متعالی بوده به عنوان مثال: گنبد مسجد جامع اصفهان بر اساس هندسهای ساخته شد که اصول آن، به شهادت محققان مغربزمین تا قرن شانزدهم در آن سرزمین شناخته نبود. زیبایی این مسجد و گنبد و فضای پیوسته آن چنان است که تاکنون بیمثال و بینظیر باقی مانده است. این ترکیب فنآوری و زیبایی جز با پشتوانه فرهنگی نیرومند، حاصل نمیآمد.»
وی در تکمیل صحبتهایش میافزاید: «هنگامی که سخن از زیبایی و زیباشناسی شهری به میان میآید، لازم است نکتهای بسیار مهم را یادآور شویم و آن اینکه زیبایی موضوعی ذهنی است و نه عینی، یعنی هر کس ممکن است اثری را بنا به سلیقه خود زیبا بداند یا نداند. دوم آنکه باید بین زیبایی طبیعی و زیبایی هنری تمایز قائل شد.
اگر موضوع را از معماری به کل شهر و از آنجا به شهرسازی تعمیم دهیم، باید ببینیم چگونه میتوان شهری را از نظر زیباییشناسی مورد بررسی قرار داد؟ نخستین نکته در این باره این است که به واقعیت شهر، یعنی آنگونه که شهر یا کالبد آن در فضا میشکفد، بنگریم. پس نقشههایی که شهر را فقط در دو بعد مصور میکنند و در اکثر موارد نیز مورد استفاده قرار میگیرند، اگرچه برای این منظور لازماند، اما کافی نیستند. برای دریافتن واقعیت شهر باید آن را در ورای دوبعدی نگریست.
زیبایی در طرح و ساختن و یا پدیدآوردن بسیار حائز اهمیت است و زیبایی و توجه به آن خود در زمره فرهنگ شهر است. یعنی حاصل نمیآید مگر آنکه شهر از فرهنگی غنی برخوردار باشد. هر جا سخن از فرهنگ در میان باشد معنویت و انسانیت نیز مطرح است و هر جا صحبت از معنویت رود بحث زیبایی.»
تعریفی برای فرهنگ عمومی
در تعریف واژه فرهنگ عمومی بهظاهر ساده، اما گسترده گفته میشود: فرهنگ عمومی به معنای فرهنگ غالب و گستردهای است که در میان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزهای از عقاید، ارزشها، جلوههای احساسی و هنجارهاست که اجبار اجتماعی غیررسمی از آن حمایت میکند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در کلیت جامعه مورد قبول است.
فرهنگ واژه آشکار و پنهانی است که سخت در پس پرده ابهام قرار دارد. سهل ممتنعی که خود را مینمایاند و پنهان است، دیده نمیشود و خودنمایی میکند. ماهیتی بهشدت پیچیده، نامتعین و سیال دارد. این مفهوم سیال در هر خطه و نقطهای از جهان بهگونهای متفاوت و مجزا تعریف میشود و اقتضائات گوناگونی دارد. آنچه به عنوان فرهنگ عمومی در یک جامعه تعریف میشود برگرفته از باورها و اعتقادات مذهبی، باورها و اعتقادات بومی و محلی، آیینهای سنتی و قدیمی و حتی خرافات و باورهایی است که رفتهرفته طی دهها و بلکه صدها سال در ذهن مردم رسوخ کرده است.
فرهنگ تعیینکننده چگونگی تفکر و احساس اعضای جامعه است. فرهنگ راهنمای اعمال انسانها و معرف جهانبینیهای آنها در زندگی است. فرهنگ عمومی به معنای فرهنگ غالب و گستردهای است که در میان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزهای از عقاید، ارزشها، جلوههای احساسی و هنجارهاست که اجبار اجتماعی غیررسمی از آن حمایت میکند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در کلیت جامعه مورد قبول است.
در چنین وضعیتی هر آنچه که فرهنگ عمومی را تهدید کرده و یا به خطر کمرنگ و یا حذف شدن نزدیک کند با واکنشهای مختلفی از سوی اقشار مختلف مردم مواجه میشود. فرهنگ چنان در عمق باورها و اعتقادات مردم نهادینه میشود که حتی با ارزشهای مقدس دینی و آیینی یکی میشود.
ویژگیهایی برای آشنایی با فرهنگ عمومی
فرهنگ عمومی شبکه بههمتنیدهای، قدرتمند و مؤثر از دانشها، گرایشها و منشهای عمومی جامعه است که در عین ابهام و نامرئی بودن، وجود و حضورش در جامعه احساس میشود و با قدرت خویش در سرتاسر زندگی، ما را تابع خود میسازد.
حوزههای زندگی انسان شمال حوزه فرهنگ، سیاست و اقتصاد است. حوزه فرهنگ خود شامل حوزه فرهنگ تخصصی یا آموزش و حوزه فرهنگ عمومی است. حوزه فرهنگ عمومی شامل سه بخش اطلاعات (دانشهای عمومی)، گرایشها (عواطف عمومی)، رفتارها (منشهای عمومی) است.
در اینجا مقصود از فرهنگ عمومی بخش مقابل حوزه فرهنگ تخصصی یا آموزش با اجزای سهگانه آن است. متولی بخش فرهنگ تخصصی، سیستمهای آموزشی و پژوهشی هستند که البته میتواند از حوزه قدرتمند فرهنگ عمومی تأثیر پذیرفته و به جهت خاصی هدایت گردد.
محمد صفاپور، پژوهشگر مسائل اجتماعی ضمن بیان مطالب بالا برایمان توضیح میدهد: «اگر به نقشه راهها و جادههای کشور، شبکههای مخابراتی، شبکههای انتقال برق، شبکههای لولهکشی آب شهرها و منازل، شبکههای اینترنت جهانی، تصویر شبکه رگهای درون بدن، شبکه سیستم اعصاب و دهها شبکه پیچیده دیگر نگاهی بیندازید خواهید دید که این شبکهها چنان درهمتنیده و پیچیده شدهاند که بازشناسی، جداسازی و شناخت تأثیر و تأثر آنها از یکدیگر کاری فوقالعاده دشوار مینماید. اگر یک مهندسی دقیق، حساب شده و نشانهدار با قوانین خودش، در بین نباشد هرگز از دام این شبکه رهایی نخواهیم یافت.
اگر توانستید تصویری از به هم تنیدگی و پیچیدگی، در ذهن خود ایجاد کنید، مفهوم به هم تنیدگی اجزای فرهنگ عمومی (دانشها، گرایشها و منشهای عمومی) را در خواهید یافت. فرهنگ عمومی و اجزای آن چنان در هم تنیدهاند که در برخی یا بیشتر اوقات اصلاح و باز کردن و یا پیدا کردن سر آن محال جلوه میکند.»
وی در ادامه به سایر ویژگیهای فرهنگ عمومی اشاره کرده و میافزاید: «این ویژگی فرهنگ عمومی است که خود را نشان نمیدهد، ظهور ندارد؛ اما حضور دارد، دیده نمیشود؛ اما احساس میشود. حد و مرز، طول و عرض و مختصات ندارد؛ اما لمس میشود، درک میشود، نقل میشود، تعقل میشود، تحلیل میشود، اصلاح میشود، فاسد میشود، افساد میکند، اصلاح میکند، ضعیف میشود، قوی میشود، بعضاً مشتبه میشود، تحریک میشود، تحریک میکند، حرکت میکند، حرکت میدهد، پررنگ میشود، کمرنگ میشود، جمع میشود و پهن میشود، پنهان گشته، آشکار میشود، ظاهر نمیشود، حاضر میشود.
بیشک فرهنگ عمومی چنان قدرتمند است که همه ابعاد وجود اجتماع و فرد را تحتتأثیر خود قرار میدهد. این نیروی قدرتمند در سه سطح فرد، خانواده و اجتماع نقش بیبدیلی دارد. ممکن است بخشی از فرهنگ عمومی چنان حضوری پیدا کند که به ظهور و بروز برسد؛ یعنی ظاهر و بارز گردند و با سرنوشت یک ملت سروکار پیدا بکند. اینگونه هم نیست که ارتباطی به آینده و مسیر ملت نداشته باشد؛ بلکه به روی حرکت ملت در زندگی آنها تأثیر بلندمدت دارد. مثلاً لباس و شکل آنکه جزو فرهنگ عمومی است از مصادیق این بخش است. چه لباسی بپوشیم؟ چگونه لباس بپوشیم؟ یا به عنوان مثال شکل معماری در جامعه و نوع خانههای ساخته شده در زمان قدیم و جدید و کیفیت زندگی ساکنان این دو نوع خانه. یا حتی شکل در و پنجره و نحوه ارتباط اتاقها با هم هر کدام تأثیر خاصی بر روی ذهنیات، خلقیات و منش و تربیت افراد دارد.
همانند آب برای ماهی و انسان شناور در اکسیژن. با اینکه آب تمامی زندگی ماهی را پرکرده و او را تحتتأثیر خود قرار داده است؛ اما ادراک نمیکند و فقط زمانی اهمیت و حضورش را درک میکند که از آب خارج شود. آنجاست که شروع به دستوپا زدن میکند. کافی است راه تنفس کسی بسته شود، میبینید که چگونه به دستوپا زدن و پرپر زدن میافتد. فردی را در نظر بگیرید که سالها بافرهنگ عمومی شهر و دیار خودش خو کرده است و برای تحصیل یا تفریح به دیگر کشورها سفر میکند. این فرد تا مدتها به دلیل نامأنوس بودن با فرهنگ عمومی آن مردم و عادت به فرهنگ خودی، در حیرت و سختی خواهد بود. درست مثل کسی که میخواهد مخالف جریان آب رودخانه شنا کند.»
این کارشناس مسائل اجتماعی در تکمیل صحبتهایش میگوید: «زندگی با فرهنگ خودی شنا کردن در جهت جریان رودخانه است. گستردگی و شمولیت فرهنگ عمومی چنان است که سطوح مختلف زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی را دربر گرفته و تقریباً هیچ سطحی از تأثیرات فرهنگ عمومی مجزا نیست، البته تفاوت تنها در میزان تأثیرپذیری است.»