kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۶۰۷۸
تاریخ انتشار : ۰۸ آبان ۱۴۰۲ - ۱۹:۲۶

روانشناسی استکبار و مستکبران در قرآن

 
محمود علی‌پور
استکبار حالت خودبرتربینی و خودبرتر‌سازی در شخص یا گروه برخاسته از خلق خودپسندی است. شخص به سبب اینکه تعریف درستی از خود و دیگران ندارد، در وی کبر و تکبر ایجاد می‌شود و به شکل استکبار در رفتار، آن را بروز می‌دهد. بنابراین، استکبارورزی یک نوع رفتار اجتماعی است که ریشه در تحلیل نادرست دارد.
اشخاص و یا گروه‌ها یا جوامع یا دول مستکبر، قابلیت هدایت ندارند؛ زیرا گرفتار نوعی جهل مرکب هستند که به آنان اجازه تغییر در بینش‌ها و نگرش‌های آنان را نمی‌دهد. از این رو تنها راه مبارزه با آنان، مقاومت سرسختانه و تحقیرشان است.
بینش و نگرش نادرست مستکبران،‌ عامل بسیاری از بدبختی‌های جوامع بشری است. اینان در جنگ نرم علیه بشریت، از همه ابزارهای درست و نادرست بهره می‌برند تا مردمان را به استخفاف یا استضعاف بکشانند. روش‌هایی که آنان برای دستیابی به این اهداف به کار می‌برند و نیز روانشناسی استکبار و مستکبر در قرآن در مطلب زیر بررسی شده است.
مستکبران، علیه دوست و بیگانه
شاید باور این مطلب که مستکبران تنها علیه بیگانگان عمل نمی‌کنند بلکه حتی به دوستان و خویشان و ملت خویش نیز رحم نمی‌کنند برای خیلی‌ها دشوار و غیر قابل پذیرش باشد؛ اما هنگامی که به تحلیل و تبیین قرآن از ویژگی‌های مستکبران می‌نگریم، به‌سادگی می‌توان علل و عوامل رفتار زشت مستکبران را حتی علیه دوستان و ملت خویش را متوجه شد.
قرآن با نگاهی به خاستگاه و ریشه روحیه استکباری در اشخاص یا گروه‌های انسانی روشن می‌کند که خطر مستکبران تنها علیه گروه‌های رقیب و دشمن محدود نمی‌شود،‌ بلکه دوستان و همراهان مستکبران باید از روحیه استکباری آنان بیشتر احساس خطر و ناامنی کنند؛ زیرا پیش و بیش از دیگران،‌ این دوستان مستکبران هستند که آسیب می‌ببینند. از این رو خداوند وضعیت دوستان ابلیس و شیاطین را بدتر از دشمنان آن ارزیابی و توصیف می‌کند.
خاستگاه و ریشه روحیه و رفتار استکباری در خودپسندی شخص نهفته است. خداوند در تحلیل استکبارورزی ابلیس، به خودپسندی او اشاره می‌کند که در عبارت «انا خیر منه؛ من از او بهترم»(اعراف، آیه 12؛ ص‌، آیه 76) از سوی ابلیس بیان می‌شود. کسی که گرفتار خودپسندی است، گرفتار کبر درونی و تکبر اخلاقی و استکبار رفتاری است. او خود را بزرگ می‌داند و خود برتربین است. به این معنا که آن بزرگی را در خودبرتربینی به عنوان یک بینش می‌پذیرد و به عنوان خودبرترورزی در رفتار استکباری به نمایش می‌گذارد. این‌گونه است که از پذیرش حق سرباز می‌زند و هر گونه داوری دیگری حتی خداوند را نادرست و غلط می‌داند و علیه آن داوری و داور طغیان می‌کند و از اطاعت سرباز می‌زند.(بقره، آیه 34؛ ص آیات 74 و 75)
چنین اشخاصی جز خود کسی را برتر و بزرگ‌تر نمی‌بیینند و همگان را تحقیر می‌کنند و دوست دارند آنان در اطاعت و ولایتشان باشند. از این رو از هرگونه نشانه‌های پذیرش ولایت و بزرگی دیگران سرباز می‌زنند و از سجده اطاعت خودداری می‌کنند.(همان آیات)
نگرش استکباری ریشه در بینش نادرست و تحلیل غلط افراد یا گروه‌ها از خود و دیگران دارد؛ زیرا اینان اموری را اصالت می‌دهند که عامل بزرگی نیست و معیارهای باطل و نادرستی را برای سنجش بزرگی و کوچکی در نظر می‌گیرند. اینان یا گرفتار جهل بسیط هستند که می‌توان با تغییر معیارها و روشنگری، آنان را به راه آورد و یا اینکه گرفتار جهل مرکب هستند و هرگز نمی‌پذیرند که ملاک‌هایشان در سنجش و داوری‌،غلط و نادرست و باطل می‌باشد. لذا بر پایه همان بینش، نگرش و رفتار خود را سامان می‌دهند. به عنوان نمونه ابلیس، معیار کبر و بزرگی را خلقت آتشین خود می‌داند(اعراف، آیه 12؛ ص‌، آیه 76) یا برخی از بنی‌اسرائیل ملاک پادشاهی را ثروت می‌دانند(بقره‌، آیه 274) و یا برخی از مردمان، معیارهای دیگری غیر از تقوا را به عنوان معیار کرامت و بزرگواری معرفی می‌کنند که بر خلاف معیار حقیقی تقوا است.(حجرات، آیه 13)
مستکبران به سبب گرفتاری در جهالت و همچنین بینش و سنجش‌های نادرست، گرفتار استبداد رای و نظر می‌شوند و هیچ قول و رایی را نمی‌پذیرند و تنها رای و نظر خود را درست و مطابق با واقع می‌دانند و خود را بر هدایت می‌دانند و دیگران را در اندیشه و رای نادرست و ناصواب می‌شمارند.(غافر، آیه 29؛ اعراف، آیه 88؛ منافقون، آیات 5 و 6)
همچنین آنان خود را به سبب همین بزرگی و برتری شایسته اطاعت و ولایت می‌دانند و می‌خواهند همگان تحت سلطه و اطاعت آنها باشند. (اعراف، آیه 12؛ ص‌، آیه 76؛ زخرف، آیه 52) بنابراین، می‌کوشند تا هر کسی را تحت سلطه و یوغ خویش در آورند. در این میان مستکبران از دوستان و نزدیکان و ملت خویش شروع می‌کنند.
در تحلیل قرآن، مستکبران دوستان خویش را به استخفاف و دشمنان خویش را به استضعاف می‌گیرند.(زخرف، آیه 54؛ قصص، آیه 4) از این رو دوستان ابلیس و شیاطین در خواری و خفت به سر می‌برند و دچار نوعی سبک مغزی می‌شوند که ریشه در بندگی آنان برای غیر خدا یعنی ابلیس و شیاطین دارد. شیاطین با دوستان خود کاری می‌کنند که سبک مغز شده و بنده بی‌چون و چرای آنان شوند. 
شیوه‌های استخفاف ملت
قرآن به شیوه‌های مستکبران جهت استخفاف دوستان و ملت خویش اشاره می‌کند؛ زیرا مستکبر هیچ کس را نمی‌خواهد برتر و بالاتر از خود ببیند. از این رو می‌کوشد با بهره‌گیری از روش‌هایی دوستان خود را تحمیق و سبک مغز کند تا بنده‌وار در خدمت اهداف و افکار او باشند.
از جمله روش‌هایی که مستکبران برای استخفاف دوستان و یاران و ملت خویش به کار می‌برند، بهره‌گیری از شیوه‌های جدال باطل، سخنان زیبا و شیرین و شیوای بی‌پایه است. به عنوان نمونه فرعون مستکبر برای استخفاف قوم و ملت خویش اقدام به بهره‌گیری از روش‌های جنگ نرم در تحمیق مردم کرد. فرعون با اشاره به پادشاهی خود و تسلط بر رود نیل، به برتری و بزرگی خود توجه می‌دهد و می‌گوید به دلیل همین پادشاهی و تسلط بر نیل‌، من برای حکومت و خدایی بهتر از حضرت موسی(ع) و خدایش هستم.(زخرف، آیات 51 و 52)
فرعون معیار بزرگی و برتری بر موسی(ع) و خدای موسی را پادشاهی بر مصر و تسلط بر رود نیل قرار می‌دهد و این‌گونه با تغییر معیارهای بزرگی و برتری می‌کوشد تا حضرت موسی(ع) را خوار و خفیف جلوه دهد. از نظر فرعون، بزرگی در مال و ثروت (زخرف، آیه 53) وحکومت بر کشور پهناور مصر و رود عظیم نیل (زخرف، آیات 51 و 52) می‌باشد. بنابراین،‌ حضرت موسی(ع) و به تبع آن خدایی که از سوی او ماموریت دارد، در چنین جایگاهی نیست که مقام خدایی را به عهده داشته باشد. فرعون به صراحت بیان می‌کند که حضرت موسی(ع) به سبب آنکه نه لشکری از فرشتگان و نه زر و زیور و دستبندهای زرین دارد، نمی‌تواند در چنین جایگاه برتری قرار گیرد.
فرعون برای اینکه حضرت موسی(ع) را تحقیر و مردم خویش را تحمیق و سبک مغز کند در جنگ روانی و نرم، به ناتوانی بیانی حضرت موسی(ع) اشاره می‌کند و می‌گوید کسی که نمی‌تواند مقاصد خود را در بیانی شیوا و رسا بگوید، نمی‌تواند ادعای بزرگی و برتری کند، پس من که به رسایی و شیوایی‌، مقاصد خود را بیان می‌کنم و در ثروت و قدرت بالا قرار دارم بهتر از این کسی هستم که از بیان رسا‌، قدرت و ثروت بی‌بهره است. شما اگر دارای بصیرت هستید به‌سادگی می‌توانید برتری مرا به چشم ببینید و خواری حضرت موسی را نیز به چشم بنگرید.(زخرف، آیات51 تا 53)
این‌گونه است که فرعون مستکبر با بهره‌گیری از روش مجادله‌های باطل و مغالطه و سفسطه از سادگی ملت خویش استفاده کرده و با تغییر معیارهای واقعی به معیارهای دروغین،‌ برتری خود را اثبات کرد و مردمان خویش را به اطاعت و پیروی و بندگی خود در آورد.(زخرف، آیه 54)
البته خداوند در همین آیه روشن می‌کند که تأثیر شیوه استکباری فرعون در تحمیق توده‌ها و سبک مغز کردن و همراه نمودن آنان، علل و عوامل دیگری نیز دارد؛ از این رو در بیان علت استخفاف و اطاعت ملت از فرعون،‌ به مسئله فسق آنها اشاره می‌کند؛ زیرا فسق و فجور، از مهم‌ترین موانع بصیرت واقعی است؛ کسی که گرفتار فسق و فجور است، قلب خویش را گرفتار زنگار یا بیماری کرده یا آن را میرانده است.(بقره، آیات 7 و 10 و 74؛ آل‌عمران، آیه 7 ) خداوند بیان می‌کند که قوم فرعون گرفتار فسق و فجور بودند و همین خود عامل استخفاف و سبک‌مغزی آنان شده است به‌گونه‌ای که به‌سادگی در دام مغالطات ابلیس می‌افتند و نمی‌توانند با ابزارهای قلب خود، حق را از باطل تشخیص دهند؛ چرا که قلبشان دچار بیماری فسق شده و از کار افتاده و قدرت تشخیص خود را از دست داده است؛ اما اگر همین قلب با تقوا‌، فعال شده و بصیرت انسانی را افزایش دهد می‌تواند حتی در فتنه‌ها و متشابه‌سازی‌ها نیز حق را بشناسد و از مغالطه و سفسطه نیز رهایی یابد و در دام آن نیفتد.(طلاق، آیه 2؛ بقره، آیه 282)
خداوند در آیات بسیاری بیان می‌کند که چگونه فرعون مستکبر با استفاده از شیوه‌های نادرست مجادله باطل و مغالطات و بهره‌گیری از متشابهات، مردم خویش را به استخفاف و سبک‌مغزی می‌کشاند و آنان را دربست در اختیار می‌گیرد و آنان نیز برده‌وار او را اطاعت کرده و در مقام خدایی پذیرفته و به عنوان ربکم‌الاعلی بنده او می‌شوند و سر به سجده و نماز در برابرش می‌سایند.(قصص، آیه 38؛ نازعات، آیه 24)
با نگاهی به شیوه‌های ابلیسی و فرعونی می‌توان دریافت که بهره‌گیری از روش‌های باطل در جدل و مغالطه و سفسطه و تغییر معیارهای ارزشگذاری و سنجش حق از باطل و نیز تغییر بینش و نگرش مردم از طریق مشابه و متشابه‌سازی و فتنه‌گری، از مهم‌ترین شیوه‌هایی است که مستکبران در جنگ نرم برای تحمیق ملت خویش به کار می‌برند تا آنان را به استخفاف بکشانند و مطیع مقاصد و اهداف شوم خویش کنند و در جنگ‌های سخت برده‌وار به خدمت گیرند.
روش‌های مستکبران در استضعاف دیگران
چنان‌که گفته شد، مستکبران انسان‌های خودپسند و خودبرتربینی هستند که از نظر بینشی و نگرشی دچار مشکل هستند. این افراد به دوستان و ملت خویش نیز رحم نمی‌کنند و در این راه از روش‌های جنگ نرم سود می‌برند تا ملت به استخفاف دچار شوند و در خدمت مقاصد آنان قرار گیرند.
اینان در برابر مخالفان هر چند که از روش‌های جنگ نرم بهره می‌برند؛ اما به سبب مخالفتی که برای آنان غیرقابل تحمل است و بسیار خشمگینشان می‌سازد به طوری که می‌خواهند از خشم بمیرند، افزون از جنگ نرم به جنگ روانی و جنگ سخت نیز رو می‌آورند.
از این رو تلاش خود را مصروف آن می‌کنند تا این مخالفان و دشمنان خود را به استضعاف بکشانند و به عنوان برده از آنان سوءاستفاده کنند. 
از جمله روش‌هایی که مستکبران برای استضعاف دشمنان و مخالفان به کار می‌برند، کشتار مردان مخالف و مقاوم و سرسخت، بهره‌کشی جنسی از زنان و ایجاد فساد و فحشاء از طریق همان زنان و ایجاد تفرقه و چند دستگی فکری و رفتاری در میان مخالفان و ایجاد احزاب متنوع و متعدد است.
ترور و کشتن مخالفان سرسخت و دارای بصیرت، به آنان این امکان را می‌دهد تا بتوانند در لایه دیگر اجتماع دشمن نفوذ کنند و با ایجاد ترس و رعب‌، دیگران را به خدمت و بردگی بکشند. از این رو ترور حضرت موسی(ع) از سوی فرعون در دستور کار قرار گرفت. البته اگر امکان ترور و قتل وجود نداشت، تبعید و جدا کردن رهبری و مخالفان بصیر و سرسخت گام دیگری است که انجام می‌گرفت.
از دیگر روش‌های مستکبران در به استضعاف کشاندن مخالفان و دشمنان این است که ملت را به احزاب و گروه‌های فکری و رفتاری تقسیم می‌کنند؛ زیرا هر حزب و گروهی به آنچه خود می‌داند و می‌شناسد و به عنوان روش و هدف و ابزار پذیرفته است، دلبستگی پیدا می‌کند و بدان دلخوش می‌شود و حاضر به تغییر فکر و روش و هدف و ابزار خود نمی‌شود.(مؤمنون، آیه 53؛ روم، آیه 32؛ غافر، آیه 75)
فرعون نیز ملت بنی‌اسرائیل را به سبب آنکه دشمن فکر و فرهنگ و سبک زندگی استکباری او بودند، به گروه‌ها و احزاب مختلف دسته‌بندی کرد. او با استفاده از رهبران و خواص خود فروخته، احزاب طرفدار مستکبران ایجاد کرد و آنان را علیه ملت خودشان به کار گرفت. از جمله این رهبران خودفروخته و خواص بی‌بصیرت می‌توان به بلعم باعورا اشاره کرد که دانش خود را در خدمت فرعون و دولت استکباری گرفت و علیه ملت خود توطئه کرد.(اعراف، آیه 176) قارون نیز از دیگر افرادی است که به ملت خویش خیانت می‌کرد و در خدمت اهداف استکباری فرعون بود. او با ثروت خود کاری کرد تا مردم به گروه‌های فکری و رفتاری چندی تبدیل شوند. گروهی از آنان همان روش قارونی را برای ثروت‌اندوزی و همکاری با فرعون و مستکبران در پیش گرفتند و با فسادانگیزی می‌کوشیدند تا پولی را به چنگ آورند و از کمک و انفاق سر باز می‌زدند و علیه روش‌های موسوی قیام و سخن می‌گفتند و جنگ نرم و روانی را با همکاری فرعونیان به راه انداختند.(قصص، آیات 76 تا 83)
فرعون با ایجاد تفرقه و اختلافات به اشکال گوناگون با کمک عوامل داخلی و سرویس‌های جاسوسی و رهبران و خواص بی‌بصیرت و قدرتمندان و ثروتمندان و عالمان خائن به ملت کوشید تا مخالفان اصلی یعنی موسی‌(ع) و یاران او را از میان بردارد.
از دیگر شیوه‌های مستکبران، ظلم و ستم فزاینده است. آنان همزمان با جنگ نرم و روانی و استفاده از دوستان و خائنان، می‌کوشند تا با جنگ سخت و افزایش فشار و ظلم بی‌حد و اندازه، مخالفان را مرعوب کنند و به بردگی بکشانند. این‌گونه است که به قصد اهداف و مقاصد گوناگون فشارهای سنگینی را وارد می‌سازند و با افزایش تحریم و جنگ روانی، مخالفان را از دم تیغ می‌گذرانند تا گروهی از ملت‌، ترسیده و با مستکبران همراه شوند.(قصص، آیه 4؛ نساء، آیه 75)
آنچه بیان شد تنها بخشی از روش‌های استکباری مستکبران علیه دوستان و دشمنان جهت استخفاف و استضعفاف یعنی بندگی و بردگی می‌باشد. قرآن مطالب دیگری درباره روش‌های آنان بیان کرده است که پرداختن به همه آنها نیازمند حوصله و وقت بیشتری است که در این مقال نمی‌گنجد.