خطر نفاق در جریانهای فکری و انقلابها
در جریانهای فکری، اعتقادی، ایمانی و در انقلابهای الهی و غیرالهی که در دنیا به وجود میآید خطر بزرگ آن خطری است که قرآن از آن به نام نفاق یاد کرده است.
آن جریانی که پیغمبر به وجود آورده است قهراً روحی و حقیقتی دارد و در عین اینکه روحی و حقیقتی و باطنی دارد، ظاهری و شعارهایی و پوستهای هم دارد؛ هم هسته دارد و هم پوسته.
تاریخ و طبیعت بشری و تجربهها و آزمایشهای تاریخی نشان میدهد که هرگاه یک جریان صحیح و مفید و خدمتگزارانهای برای بشر به وجود میآید، دشمن وقتی که میبیند از مواجهه با آن نتیجهای نمیبرد به فکر این میافتد که به آن ملحق بشود و خودش را در همان جریان قرار بدهد. ولی در این جریان، پوسته را حفظ میکند هسته را که درون هست خالی میکند و میخورد؛ ظاهر را نگه میدارد باطن را تغییر میدهد، به طوری که اکثریت قریب به اتفاق مردم احساس نمیکنند که آن حقیقت از دستشان رفته، چون پوسته و حجم و هیکل محفوظ است روح وجود ندارد.
با رنگآمیزی، یک مرده را به صورت یک زنده نشان میدهند. آنچنان آن را از درون خالی میکنند و از باطن میپوسانند و از بین میبرند که مدتی همینجور به ظاهر دوام پیدا میکند ولی مانند یک گردوی پوک و بیمغز. وقتی که باطن رفت- چون پوست را هسته نگه میدارد، حیات پوست به هسته آن است و ظاهر را باطن نگه میدارد- بعد از مدتی ظاهر، خود به خود از میان میرود.
شهید آیتالله مطهری، پانزده گفتار، ص۲۳۸