kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۴۳۷۴
تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۲
حاشیه­‌نگاری بر بیتی از حافظ / 20 

ساکنان ملکوت و شاعر راه­نشین

 
 
 
علی قربان‌نژاد
پیش از این هم به این موضوع ‌اشاره کرده‌ام که یکی از ویژگی‌های مهم شعرهای نابغه ادبیات فارسی یعنی حافظ شیرازی چیزی است که از آن با عنوان «پریشانی» یاد می‌شود. به این صورت که در غزلیات او ابیات استقلال معنایی دارند. البته این به معنی آن نیست که بیت‌ها در نظام ساختار غزل (ارتباط عمودی) هیچ نسبتی با هم ندارند. 
در این میان غزل‌هایی از حضرت استاد نیز وجود دارند که در آن خط روایی در نظام ساختار غزل ملموس‌تر و پر رنگ‌تر است. هم از این دست غزلی است که به لطف حق در شماره پیشین به بیت نخست آن پرداختم که آن بیت از این قرار بود:
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
درباره نقش ملائک در خلقت جسم مادی انسان سخن گفته شد و اینکه آنجایی که از آن به عنوان میخانه یاد می‌شود کجاست. برخی گفته‌اند که شاعر عارف شیرازی در عالم کشف و شهود مناظری دیده و این شعر با استعاراتش می‌خواهد در حد توان دیده‌های شاعر را حکایت کند. برخی دیگر هم گفته‌اند که شاعر یحتمل در خواب و رؤیا چیزهایی دیده و به تعریف و شرح آن به زبان شعر پرداخته است. 
با این همه این قلم الکن نظری دیگر دارد و البته که ذکر آن به این معنا نیست که نظرات فوق را نادرست می‌دانم. به گمانم خیلی از افراد وقتی می‌خواهند به دلیل سرایش ‌اشعاری مانند غزلی که مورد بحث ما است بپردازند گویی فراموش می‌کنند که در ساحت شعر هستند. فکر و ذهن شاعر خالق است و این یعنی او گاه بدون آنکه الگویی از چیزی داشته باشد یا تجربه دیداری و یا شرحی از آن خوانده یا شنیده باشد می‌تواند به مدد ذهنش قلم را به حرکت درآورد و کلمات را به صف کند. به جز این اعتقاد دارم که ساحتی که از آن در شماره‌های قبل با عنوان «عالم خیال» و «عالم وهم» نام بردیم می‌توانند در القای مفاهیم به ذهن شاعر کمک کنند. 
در واپسین موضوعی که در شماره قبل به آن پرداختم گفته شد که عبارت «پیمانه» گویای آن است که همه چیز به صورت دقیقی ‌اندازه‌گیری شده و در عالم میزان همه چیز با دقتی فوق‌العاده سنجیده شده است. حال که به این‌جا رسیدیم بد نیست اگر به موضوعی مهم ‌اشاره کنم. با بنده خدایی مشغول بحث و تبادل نظر بودم. او در جایی از سخنانش گفت: آیا در اینکه شخصی مانند من در ایران که مردمانش شیعه هستند به دنیا بیاید و شخصی دیگر در دورافتاده‌ترین نقاط جهان؛ آیا این یک امتیاز خاص برای من نیست؟! 
و یا این سؤال که اگر خداوند پیش از به دنیا آمدن من به اینکه جزو اصحاب «یمین» می‌شوم یا اصحاب «شِمال» علم دارد پس این آیا نمی‌تواند گواه جبری بودن همه چیز در عالم باشد؟!
از آنجا که پاسخ هر دو سؤال نزدیک به هم است سؤال دوم را نیز مطرح کردم و دیگر اینکه ممکن است مثلا به سؤال اول از دریچه‌های مختلف پاسخ داده شود و این پاسخ که اکنون به لطف حضرت رب الارباب در این سطرها به میان می‌آید نافی پاسخ‌های دیگر نیست بلکه مکمل آنهاست و اما پاسخ: اگر خاطر مبارکتان باشد در نوبت‌های قبل پیرامون طی عوالم مختلف پیش از آمدن به این دنیا سخن گفتم و هم اینکه در واپسین عالم پیش از این عالم که به «عالم ذر» معروف است اتفاق مهمی افتاده است.
در آن عالم خداوند ارواح همه انسان‌ها را از اولین تا آخرین احضار کرده و از آنها پرسید: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» همه ارواح گفتند: «بله تو پروردگار مایی» در همان پاسخ ارواح مشخص شد که هر کدامشان چه طریقی را طی می‌کنند. برای درک بهتر به این مثال توجه کنید: ممکن است یک استاد خبره در یک رشته از چند نفری که در مقابلش قرار دارند یک سؤال ساده را بپرسد و پس از جواب دادن آنها آن استاد بگوید که از میان آنها کدام یک می‌تواند با آموزش در آن رشته به موفقیت برسد. یا هم اینکه یک بازپرس یا کارآگاه بسیار ماهر در پرسشی از چند نفر مضنون، به گناهکار بودن یکی از آنها پی ببرد و این به رغم آن حاصل شود که همه این افراد پاسخی شبیه به هم داده باشند. نکته دیگر اینکه به باور این قلم الکن آنچه بر ما در عوالم دیگر گذشته و دریافت‌ها و کسب معرفت‌های ما در آن عوالم در بسیاری از نکات دیگر تاثیر داشته است. از آن جمله کجا به دنیا آمدن و در چه دوره‌ای زیستن و... با همه این اوصاف باید به این نکته اذعان داشت که خداوند متعال هر شخصی را بنا به آنچه به او رسیده مورد سؤال قرار می‌دهد. یک آدم اگر بدون هیچ دریافتی هم باشد باز چنان‌که خداوند می‌فرماید: «فالهمها فجورها و تقواها» (یعنی خداوند به نفس آدمی نیکی یا عمل خوب و بدی یا گناه را الهام کرد) پس به همان اندازه‌ای که او به صورت فطری به آن آگاه بوده مورد سؤال و بازخواست قرار می‌گیرد. پس «پیمانه» در مصراع دوم از بیت نخست غزل مذکور به نوعی گویای دقت و محاسبه دقیق در هر چیز است و خداوند مهربان در حق هیچ آفریده‌ای ظلم و ستم روا نخواهد داشت و اما در بیت دوم این غزل آمده:
ساکنانِ حرمِ سِتْر و عِفافِ ملکوت
با منِ راه نشین باده مستانه زدند
در این بیت آنچه بیش از همه توجه مرا جلب می‌کند این است که به امر خدای تعالی انسان مورد تکریم و بزرگداشت همه آفریده‌های دیگر او قرار دارند. معنای کلمه «سِتر» یعنی آنچه که پوشیده شده و در پرده قرار دارد و «عفاف» نیز به معنی پاکی و پاکدامنی است که این هر دو مصداق عالمی است که فرشتگان در آن هستند. پوشیده بودن به نسبت ما که در این عالم هستیم و آنها از چشمان ما پوشیده هستند بیان شده و عفاف نیز به این خاطر که فرشتگان مرتکب گناه نمی‌شوند. 
عبارت «راه نشین» از آن دست عبارت‌هایی است که گویای نبوغ حافظ است. او با این عبارت هم به این نکته ‌اشاره می‌کند که ما اکنون در پایین‌ترین و پست‌ترین مرتبه عوالم هستیم و هم گویای این است که این عالم مقصد و مقصود و وطن ما نیست بلکه ما در این عالم مسافر هستیم و دیر یا زود باید این سفر را به پایان برسانیم. 
شاعر گویی با این صورتبندی کلمات می‌خواهد بگوید به رغم آنکه در پایین‌ترین مرتبه عالم قرار گرفته و اینکه در این مرتبه به سبب خطا‌ها و تعلقات سنگین و کدر می‌شویم ولی باز هم به امر حق تعالی انسان مورد تکریم دیگر آفریده‌های خداوند است چرا که با وجود همه اینها اما ساکنان پاک عالم بالا او را به بزمی فراخوانده و با او باده مستانه زده‌اند.
در بیت بعدی گویی شاعر به نوعی دلیل این تکریم را می‌خواهد بیان کند و اینکه انسان چه ویژگی خاصی دارد که او را می‌تواند از دیگر آفریدگان خدا متمایز کند. در بیت مذکور آمده:
آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نامِ منِ دیوانه زدند
به نظر می‌رسد در این بیت شاعر به دلیل یا وجه تمایز انسان بر دیگر آفریده‌های خداوند ‌اشاره دارد. آنچه در این بیت باید رمزگشایی شود عبارت است از «بار امانت» و اینکه این بار امانت چیست که آسمان آن را نتوانست کشید؟!
در نوبت دیگر به ادامه این غزل می‌پردازم به شرط آنکه عمر و توفیقی از جانب ولی التوفیق عطا شود.