kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۴۳۶۸
تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۲

شــادی از نگاه آموزه‌های دینی

 
 
ابوالفضل طریقه‌دار
در نوشتار حاضر اهمیت و جایگاه شادی در تعالیم دینی و عوامل شادی‌آفرین مورد بررسی قرار گرفته است.
***
اسلام، دین کامل و جامعی است. از همین رو به نیازها و رفتارهای انسان، از منظر بالایی نگریسته و برای رشد و تکامل او «بایدها» و «نبایدهایی» وضع کرده است. تردیدی در این نیست که این نیازها و قانون‌های جهت دهنده آن، متنوع و گوناگون است؛ به طوری که ریاضت و راحتی، دشواری و آسانی و حزن و شادی هم آغوش همند. اگر به روزه و امساک فرمان داده شده، پس از یک ماه ریاضت روحی و جسمی، عید و شادمانی آن هم در نظر گرفته شده است. اگر سختی و تنگنایی وجود دارد، راحتی و گشایش هم قرار داده‌اند. اگر مجلس عزاداری و حزن ائمه معصومین است، به برپایی مجلس شادی و جشن میلاد آن بزرگواران نیز توصیه شده؛ یعنی مصداق همان حدیث که امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند: یَفْرَحُونَ بِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ‏ لِحُزْنِنَا؛(1) «شیعیان ما، در شادی ما شادند و در‌اندوه ما، محزون»
این تنوع نیازها در رفتارهای علمی شرع‌مداران واقعی و روحانیان جامع‌نگر نیز به خوبی هویداست. آنان در حالی که مأنوس با ذکر خدا و غرق در دعا و مناجاتند یا در مصائب اهل‌بیت غمگین‌اند، ظاهری آراسته و زیبا دارند. لباسهای سپید و روشن و کفشهای زرد و سفید می‌پوشند. بوی خوش استعمال می‌کنند و به سلامت جسم و بهداشت اهمیت می‌دهند. از همه مهم‌تر، به عوامل معنوی شادی‌آفرین همچون زهد و بی‌توجهی به ظواهر دنیا، خدمت به خلق و پرهیز از گناه بسیار اهمیت می‌دهند. در روزگار ما، امام خمینی تجسّم واقعی چنین شادیهای عقلایی بود. 
انسان و «غم» و «شادی»
«شادی»، یکی از نیازهای اساسی انسان و لازمه زندگی اوست. اساساً خلقت هستی و انسان به گونه‌ای است که خود به خود، شادی‌هایی را برای آدمی فراهم می‌آورد؛ بهار طرب‌انگیز، آبشارهای زیبا، گلهای رنگارنگ، صحنه طلوع خورشید، صبح دل‌انگیز، پرندگان زیبای غزلخوان، باران لطیف، رویش گیاهان، رنگهای متنوع طبیعی، ازدواج و زناشویی، محبّت و مهربانی و بسیاری دیگر از پدیده‌های جهان، برای انسان شادی‌آور و سرورآفرین است.
همچنان‌که «غم و ‌اندوه» نیز جزو زندگی انسان و همزادِ اوست، در طبیعت و هستی، سنتهایی جاری است که هر یک می‌تواند ‌اندوه‌ساز و ماتم‌انگیز باشد؛ مشاهده فصل خزان و برگریزان، یخ بستن رودخانه‌ها، فشردگی کوه‌ها و تپّه‌ها، غروب خورشید، پژمرده شدن گلها، بیماری و مرگ، تنگدستی، ظلم و بیداد و حوادث دیگری از این قبیل، می‌تواند خیمه ماتم را در دل آدمی برپا کند.
آری، انسان با این دو واقعیت رو‌به‌رو است و سکّه زندگی‌اش دو رو دارد، گاهی «غم» و زمانی «شادی». آنان که به دنبال شادی همیشگی و مطلق هستند، در واقع به دنبال عَنقایی دست نایافتنی‌اند. اساساً رشد و کمال آدمی با جست‌وجوی شادی مطلق، میّسر نیست، غم هم برای ما ضروری است و فرآیند تکامل را تسریع می‌کند. سالکانی که در مسیر سلوک الهی گام نهاده‌اند، به نقش مهم «غم» در حیات معنوی انسان بهتر 
پی برده‌اند. چرا که در غم‌ها، بیماری‌ها، تب‌ها و مشکلات است که به خدا نزدیک‌تر می‌شوند، تا جایی که گاهی دستشان به سقف ملکوت می‌رسد و رمز و رازها و زیر و بم‌های هستی را می‌آموزند و صدای پرندگان را بهتر و زیباتر می‌شنوند و حجم جاذبه‌های گل و قطر نارنج، برایشان چند برابر می‌گردد و شعاع فانوس، نه تنها کم‌سو به نظر نمی‌آید، که فزون‌تر می‌شود:
دیده‌ام گاهی در تب، ماه می‌آید پایین
می‌رسد دست به سقف ملکوت
دیده‌ام سُهره بهتر می‌خواند
گاه، زخمی که به پا داشته‌ام
زیر و بمهای زمین را به من آموخته است
گاه در بستر بیماری من، حجم گل چند برابر شده است
و فزون‌تر شده است، قطر نارنج، شعاع فانوس.(2)
شکی نیست که این غمهای کمال‌آفرین را پروردگار هستی در زمان و موقعیت مناسب بر سر زندگی انسان سبز می‌کند و آدمی را با آنها به رویش می‌رساند. از همین روست که «حافظ» با درک ارمغان غم، عاشقانه سروده است که: «زیر شمشیر غمش رقص‌کنان باید رفت.»
گاهی جرعه‌های غم که در کام سالک ریخته می‌شود، بمثابه داروی شفابخشی است که بیماریهای غرور، تکبر، سرمستی و غفلت را درمان می‌کند و چکشی است که قلب را صیقل می‌زند و چراغی است که شبستان دل را نورباران می‌کند. از رهگذر همین غمها است که عارف به سرور و نشاطی دست می‌یابد که با هیچ یک از شادی‌های دیگر قابل مقایسه نیست و حتی به مرحله‌ای می‌رسد که غم و شادی نزد او یکسان است.
غم و شادی بَرِ عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی او کین غم از اوست
ولی با وجود این، از میان غم و شادی، همه در جست‌وجوی شادی‌اند و از غم می‌گریزند. هیچ انسان متعادلی گرد غم به خانه کسی نمی‌ریزد و تخم ناخوشی در سرزمین تندرستی نمی‌پاشد و تیغ بیداد بر پیکر جامعه نمی‌کشد. درست است آنان که ظرفیت وجودی بیشتری دارند از غم استقبال می‌کنند و با رفعت روحی خویش آن را به عامل کمال تبدیل می‌کنند، ولی هیچ‌گاه برای خود و دیگری آرزوی ماتم نمی‌کنند و در تیغستان ‌اندوه، خیمه نمی‌زنند. تفاوت ره‌یافتگان وادی سلوک با مردمان معمولی در این است که آنان فقط با غم کنار می‌آیند و در برابر آن، چهره درهم نمی‌کشند و تبسّم خویش را از هستی برنمی‌گیرند؛ غم آنان در واقع،‌ اندوه فراق است و به خاطر بینش‌های عمیق‌شان، با‌ اندوه‌های معمولی متفاوت است. البته برای رسیدن به چنین مرتبتی «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید».
پس هر چند که غم‌، لازمه زندگی بشر است، همه به دنبال شادی‌اند. غمها خود به خود می‌بارند و بسیاری از آنها هم از آسمان توزیع می‌شود تا با ضربه آنها به رشد برسیم، اما شادی را باید ایجاد کنیم. هیچ انسانی مأمور به ایجاد غم برای خود و یا دیگری نیست، ولی برای شادی چرا. تلاش همه نیک‌اندیشان و پاک ضمیران آن است که خنده‌ای بر لبها بنشانند و دلهایی را شاد کنند و ابرهای ‌اندوه را از کلبه‌های ماتم‌زده برانند.
اسلام و شادی
در دستورهای آسمانی اسلام، نکته‌های ارزشمندی درخصوص ایجاد شادی و نشاط آمده است. این شادیها، گاهی برای خود آدمی است و زمانی برای دیگران. آن همه ثواب که برای تبسّم به روی دیگران ذکر شده و سفارشهایی که برای پوشیدن لباس‌های شاد و روشن، بوی خوش، نظافت و نظم و پاکیزگی، مسافرت و تفریح، حضور در طبیعت و نگریستن به سبزه و آب، مهربانی و محبت، زدودن کینه و حسد، شوخی و مزاح و خلاصه ادخال سرور در قلب مردم شده است، همه برای ایجاد فضای شادی و راندن غم و ‌اندوه و در نتیجه تجدید قوا برای ادامه حرکت تکاملی است. سرگرمی‌ها و بازی‌های گوناگونی هم که انسان بدانها می‌پردازد به منزله وسایلی برای رهایی و آزاد کردن عواطف فشرده و محبوس و فرار از ناملایمات زندگی است.
سرگرمی‌های لذتبخش و هدفدار در کلام امام رضا(ع) این‌گونه توصیف شده است: «اجْعَلُوا لِأَنْفُسِکُمْ حَظّاً مِنَ‏ الدُّنْیَا بِإِعْطَائِهَا مَا تَشْتَهِی مِنَ الْحَلَالِ وَ مَا لَا یَثْلِمُ الْمُرُوَّهَ وَ مَا لَا سَرَفَ فِیهِ وَ اسْتَعِینُوا بِذَلِکَ عَلَى أُمُورِ الدِّینِ؛(3) از لذایذ دنیوی نصیبی برای کامیابی خویش قرار دهید و خواهش‌های دل را از راه‌های مشروع برآورید. مراقبت کنید که در این کار به مردانگی و شرافت شما آسیب نرسد و دچار اسراف و تندروی نشوید. تفریح و سرگرمی‌های لذتبخش، شما را در اداره زندگی یاری می‌کند و با کمک آن بهتر به امور دنیای خویش موفق خواهید شد.»
در تقسیم‌بندی اوقات و نظم روزانه‌ای که پیشوایان معصوم توصیه کرده‌اند، «مسرت» و «شادی» جایگاه ویژه‌ای دارد. چنان‌که باز حضرت رضا(ع) می‌فرماید: «وَ اجْتَهِدُوا أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ: سَاعَهً لِلَّهِ لِمُنَاجَاتِهِ‏ وَ سَاعَهً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَهً لِمُعَاشَرَهِ الْإِخْوَانِ الثِّقَاتِ وَ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَهً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ وَ بِهَذِهِ السَّاعَهِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ السَّاعَاتِ؛(4) کوشش کنید اوقات روز شما چهار ساعت باشد، ساعتی برای عبادت و خلوت با خدا، ساعتی برای تأمین معاش، ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیبهایتان واقف می‌کنند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و ساعتی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از مسرّت و شادیِ ساعات تفریح، نیروی انجام وظایف وقتهای دیگر را تأمین کنید».
نکته قابل تأمل در سخن فوق آن است که انسان با شادی و مسرّت، توان انجام کارهای دیگر خود را می‌یابد.
«شادی» چیست؟
روان انسان در مقابل عوامل بیرونی و درونی، واکنشهای مختلفی از قبیل شادی و خوشحالی، خشم، تنفّر ترس و ‌اندوه از خود نشان می‌دهد که به آنها «هیجان» می‌گویند. این هیجان‌ها بسته به عوامل پدیدآورنده و نیز دیدگاه‌ها و‌ اندیشه‌های انسان، گاه مثبت‌اند و گاه منفی. یکی از این جنبه‌های هیجان «شادی» است، که با واژه‌هایی چون سرور، نشاط، وجد، سرخوشی، مسرّت، خوشی و خوشحالی هم معناست.
از آنجا که این بعد برجسته هیجان، مربوط به روان انسان است، ارائه تعریف دقیق‌تر آن نیز در حوزه دانش روانشناسی است. 
اما با تأسف، در این علم نیز موضوع شادی چندان مورد توجه قرار نگرفته است، چنان‌که «هنری موری» می‌گوید: «یکی از غریب‌ترین نشانه‌های مشخص عصر ما – که کمتر قابل تفسیر است – غفلت روانشناسان از موضوع «شادی» است؛ یعنی همان حالت درونی که افلاطون و ارسطو و تقریباً تمامی متفکران برجسته گذشته آن را بهترین متاعی دانسته‌اند که از راه فعالیت، قابل حصول است.»(5)
با وجود این، برخی تعریف‌های پراکنده از این هیجان شده است؛ مثلاً گفته‌اند «شادی»، احساس مثبتی است که از حس ارضاء و پیروزی به دست می‌آید.(6)
«شادی»، عبارت است از مجموع لذتها، منهای دردها.(7)
«شادی»، ترکیبی از عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفی پایین است.(8)
به طور خلاصه می‌توان گفت هر انسانی، مطابق جهان‌بینی و ‌اندیشه‌های خود، اگر به چیزهای مورد علاقه‌اش برسد، در خود حالتی احساس می‌کند که «شادی» نام دارد.
ضرورت شادی
«شادی» برای انسان یک ضرورت است که با آن زندگی معنا پیدا می‌کند و عواطف منفی مانند ناکامی و ناامیدی و ترس و نگرانی، بی‌اثر می‌شود. در پرتو شادی است که انسان می‌تواند خویش را بسازد و قله‌های سلوک را چالاکانه بپیماید و در اجتماع نقش سازنده خود را در زمینه‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ایفا کند. ارسطو گفته است: «شادی بهترین چیزهاست و آن‌قدر اهمیت دارد که سایر چیزها برای کسب آن هستند.»(9)
اهمیت «شادی» تا به آن حد است که می‌تواند بیماریهای صعب‌العلاج جسمی را درمان کند. یک جرّاح معروف، طی مقاله‌ای نوشت: «شادی نه تنها جلوی بسیاری از بیماری‌های ناشی از ناملایمات را – که در قرن حاضر زیاد شده است می‌گیرد – بلکه حتی قادر است جلوی رشد و نمو بیماری سرطان را – که در کمین است – نیز بگیرد.»(10)
ضرورت «شادی» در برنامه‌ریزی‌های اقتصادی و اجتماعی دولت‌ها نیز خود را نشان می‌دهد. اگر دولت‌ها به بالا بردن سطح شادی در جامعه توجه کنند، در اجرای برنامه‌های خود نیز موفق‌ترند.
برطرف کردن غم و ‌اندوه و به وجودآوردن روحیه شاد برای خانواده و جامعه، از جنبه دیگری هم ضرورت می‌یابد و آن اینکه غم و شادی انسان فقط مربوط به خودش نیست، بلکه با شاد یا غمگین شدن یک نفر، تمامی جامعه تأثیر می‌پذیرد. یعنی غم یا شادی، فردی نیست و در یک جا باقی نمی‌ماند و به همه افراد سرایت می‌کند.
عوامل شادی آفرین
چه چیزهایی انسان را شاد می‌کند؟ عوامل شادی‌آفرین کدامند؟
برخی در پاسخ به این سؤال، می‌گویند که نباید عوامل شادی‌آفرین را مشخص کرد، چون «اگر به شادی بیندیشی، در واقع شادی را از بین برده‌ای». معنای این سخن آن است که نباید مستقیماً در جست‌وجوی شادی بود و عواملی را مشخص کرد و دستورالعمل‌هایی را صادر نمود، چون شادی باید خودبخود و در ضمن فعالیّت روزمره زندگی و به طور طبیعی به دست آید.
حال آنکه چنین نیست، چون اگر انسان برای هر کاری و ایجاد هر حالتی، آگاهی نسبی داشته باشد، مسلط‌تر و مؤثرتر می‌تواند کارها را انجام دهد. چطور ما برای آماده کردن یک ساختمان به همه عوامل می‌اندیشیم و راه‌های مختلف را در نظر می‌گیریم، اما به چگونگی کسب شادی فکر نکنیم. کسانی که به دنبال راه‌های کسب شادی‌اند، بیش از دیگران، فرصت دستیابی به آن را پیدا می‌کنند.
پاسخی هم که اکثر مردم می‌دهند این است که ثروت، شهرت و قدرت شادی‌آور است. تأکید عمده آنان بر این است که «پول و ثروت» بیش از عوامل دیگر، شادی‌افزاست.
اما به تجربه ثابت شده که ثروت به تنهایی شادی و خوشبختی نمی‌آورد. دکتر «دیوید مایزر» در کتاب خود به نام «در جست‌وجوی شادی، چه کسی شاد است و چرا؟» کلیه مقاله‌های تحقیقی‌ای را که در آمریکا، کانادا، کشورهای اروپای غربی و برخی دیگر از کشورها درباره «شادی» به چاپ رسیده است به طور جامع بررسی می‌کند. 
وی از این بررسی‌های خود نتیجه می‌گیرد که: «رابطه‌ای بین ثروت و شادی وجود ندارد و آرامش و شادی را نمی‌توان با پول خرید.»
وی همچنین نتیجه می‌گیرد که سن، جنسیت، موقعیت اجتماعی، محل زندگی، نژاد و سطح تحصیلات کمک مؤثری به شادی انسان نمی‌کند. او از افرادی که با آنان مصاحبه شده گفته‌های متعددی نقل می‌کند، نظیر «ترجیح می‌دهم تمام ثروت خانوادگی‌ام را با خانه‌ای پر از محبّت عوض کنم» یا «پول به هر‌اندازه که باشد، نمی‌تواند تأثر و غمی که از ناراحتی فرزندانم برایم به وجود آمده برطرف کند.»(11)
ثروت و شادی
پژوهش در مورد ‌اشخاصی که «یک شبه» ثروتمند شده‌اند، گویای آن است که پول نمی‌تواند موجب شادی شود.
«فیلیپ بریکمن» و همکارانش از دانشگاه شمال غرب ایالات متحده، به بررسی تأثیر ثروت ناگهانی بر شادی پرداختند. آنها برندگان جایزه لاتاری ایالت «ایلی نویز» را که تقریباً همگی‌شان حداقل صد هزار دلار برده بودند برگزیدند. آنها برخی از تغییرات زندگی خود مانند امنیت مالی و اوقات بسیار زیاد را مورد ‌اشاره قرار دادند، با وجود این، تنها ۲۳ درصد از آنان تصور می‌کردند که کلاً سبک زندگی‌شان تغییر کرده است.
سپس از برندگان «لاتاری» در مورد سطح شادی آنها در سه مرحله مختلف از زندگی سؤال شد. پیش از بردن، پس از بردن، دو سال پس از آن. آنان پس از بردن جایزه بزرگ، در مقایسه با قبل از آن، احساس شادی بیشتر نکردند، تا دو سال بعد نیز انتظار شادی افزونتر نداشتند. علاوه‌بر این، پول بسیار زیاد نتوانسته بود آنها را شادتر کند.
سلامتی و شادی
برخی پس از پول، سلامتی را عامل مهم شادی می‌دانند، درست است که سلامتی جسم در شادی انسان مؤثر است، اما انسان استعدادها و توانایی‌هایی دارد که می‌تواند در حالت نقص عضو و معلولیت هم خود را شاد نگه دارد و شرایط سخت را برای خود آسان کند. اساساً انسان می‌تواند خود را با شرایط دشوار وفق دهد. یک ضرب‌المثل عربی می‌گوید: «اگر انسان را در دریا بیندازی، ماهی خواهد شد.»
به دست آوردن شادی در این‌گونه حالت‌ها بستگی به باطن و ضمیر انسان دارد. انسان اگر در باطن، شاد و سرخوش باشد، در ناگوارترین شرایط هم شادمانی خود را حفظ می‌کند، اما اگر در درون، غمگین و افسرده باشد، شادترین موقعیت‌ها هم تغییری در روحیه‌اش به وجود نمی‌آورد.
از: پاسدار اسلام شماره ۴۱۹-۴۲۰ 
ـــــــــــــــــــــــــــ
۱. تحف العقول، ص ۱۲۳.
۲. سهراب سپهری، هشت کتاب، صدای پای آب.
۳. بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۲۱، روایت سوم.
۴. همان، ج ۷۵، ص ۳۲۱، روایت سوم.
۵. روبرت پلاچیک، هیجانها، حقایق، نظریه‌ها و یک مدل جدید، ترجمه محمود رمضان زاده، ص ۱۸۷.
۶. ر.ک: جان مارشال ریو، انگیزش و هیجان، ترجمه یحیی سید محمدی، ص ۳۶۷.
7 و 8. ر.ک: دکتر مایکل آیزنک، روانشناسی شادی، ترجمه خشایار بیگی و مهرداد فیروزبخت، ص ۴۲ و ۱۷۲.
۹. دکتر مایکل آیزنک، همان، ص ۱۲.
۱۰. دکتر ایرجپور باقر، روان درمانی برای همه، ص ۵۲۴.
۱1. دکتر مهدی بهادری‌نژاد، شادی و زندگی، ص ۲۶.