kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۴۱۳۰
تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۹
حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – 85

سرچشمه تز اسلام منهای روحانیت

 
 
 
دکتر سهراب 
مقدمی شهیدانی
آیت ‌الله مصباح در ادامه تبیین مواضع امام پیرامون آثار دکتر شریعتی می‌گوید: «از ویژگی‌های حضرت امام نه به عنوان یک رهبر مبارز این بود که بزرگ‌ترین وظیفه خودشان را به ثمر رساندن این مبارزه و برقراری نظام اسلامی می‌دانستند؛ به عنوان رهبر می‌بایست همه نیروهایی که به نحوی می‌توانند در ساقط کردن رژیم گذشته نقشی داشته باشند به کار بگیرند و نگذارند که در این جهت اختلافی به وجود بیاید.
در آن وقت هر نوع حرکت دیگری که با این هدف سازگار نبود تأييد نمی‌کردند. تمام توجه ایشان متمرکز در این جهت بود و با این‌که گهگاهی از طرف مرحوم آقای مطهری و یا به وسیله نامه یا حضوراً راجع به این مسائل صحبت شده بود؛ ولی ایشان عملاً و در سطح عموم جامعه چیزی ابراز نمی‌کردند.
شنیدم ایشان برای آقای مطهری نامه‌ای با این مضمون نوشته بودند که شخص معهود -که شریعتی باشد- را یا اصلاحش کنید یا بیرونش کنید. آن اوایل یک چنین چیزی نوشته بودند؛ ولی صلاح نمی‌دانستند خود ایشان در سطح عموم چیزی را مطرح کنند که باعث کندی حرکت مبارزه بشود؛ چون شاید اکثر کسانی که آن روز در مبارزه شرکت داشتند به نحوی متأثر از افکار شریعتی بودند و اگر می‌خواستند کلیه این‌ها را کنار بزنند به قول خودمان علی می‌ماند و حوضش، متأسفانه چنین وضعی به وجود آمده بود.
مع الاسف الشديد، بعد از انقلاب با این‌که مطالبِ تقریباً صریحی از حضرت امام شنیده شد، باز هم کسانی متعصبانه بر همان مشی خودشان باقی ماندند و حتی هنوز هم در سطوح عالی دستگاه‌های کشور کسانی هستند که همان افکار را دارند و تأیید می‌کنند. به هرحال حضرت امام قبل از پیروزی انقلاب، مطرح شدن مسئله‌ای غیر از مبارزه با رژیم را صلاح نمی‌دانستند و نهایت چیزی که در آن زمان انجام دادند همان یک چیز کلی بود. ایشان برای این‌که نیروهای غیر اسلامی در بین مسلمین نفوذ نکنند تا سوءاستفاده‌ای بشود، تنها یک بحث کلی را فرمودند؛ ولی شواهد دیگر و فرمایشات خصوصی که از ایشان در گوشه و کنار شنیده می‌شد دالّ بر این بود که ایشان رواج افکار شریعتی را صلاح نمی‌دانستند. یکی از کسانی که به این مسئله توجه پیدا کرده بود مرحوم حاج آقا مصطفی بود که شدیداً با رواج افکار شریعتی و این حرکتی که شروع شده بود مخالف بود. اما مطالبی که در این زمینه‌ها از خود حضرت امام نقل شده نیز وجود دارد. من به دو تا نکته اشاره می‌کنم: 
یک سند موجود است که اگر هر شخص بی‌طرف و بی‌غرضی دقت بکند، آنچه را باید بفهمد خواهد فهمید و آن مربوط به داستان فوت دکتر شریعتی است. عده‌ای از دانشجویان ایرانی مقیم اروپا و آمریکا فوت شریعتی را به حضرت امام تسلیت گفته بودند و ایشان با این‌که مقید بودند به هر نامه کوچکی جواب بدهند، جواب این را نداده بودند. بالأخره چند نفر به نمایندگی از آنها و به سرکردگی آقای دکتر ابراهیم یزدی از آمریکا به عراق می‌آیند و ده دوازده روز در نجف می‌مانند و به حضرت امام خیلی اصرار می‌کنند که: «باید جوابی به این دانشجویان بدهید و الا این‌ها اصلاً از انقلاب و اسلام منزجر می‌شوند. می‌گویند ما یک نامه تسلیتی گفتیم، أقلاً یک کلمه جوابی به ما ندادند...»؛ ولی ایشان زیر بار نمی‌رفتند تا بالاخره با فشارهای زیادی که این‌ها آوردند، حاضر شدند چیزی به عنوان جواب بنویسند. این متن جواب است که خود آنها در اسناد همان وقت هم چاپ و منتشر کردند. در آنجا مضمون عبارتی که حضرت امام درباره دکتر شریعتی مرقوم فرمودند این است که: «نامه‌ها و تلگرافاتی که آقایان به مناسبت فقد دکتر شریعتی فرستاده بودند رسید.» 
بعد هم شروع به نصیحت کرده بودند. نه گفتند که شریعتی شهید شده که این‌ها دلشان می‌خواست و می‌گفتند، نه فرمودند که این یک شخص مبارز و متعهد و چنین و چنانی بود. ایشان حتی از این‌که کلمه مرحوم را به کار ببرند خودداری کردند. فقط نوشته بودند «به مناسبت فقد دکتر علی شریعتی...» فقد با این‌که مرگ یک نفر کاملاً عادی باشد یا جایی گم بشود یا به حق یا باطل کُشته بشود سازگار است. این کلمه هیچ دلالتی بر این‌که ایشان تأثری از این جریان دارند یا ناراحتی‌ای دارند یا برای این شخص احترامی قائل هستند، ندارد. 
این‌که بگویند «آن مرحوم» یک عبارت احترام‌آمیزی است که در فرهنگ رایج حتی گاهی نسبت به غیرمسلمین هم به کار می‌رود؛ ولی ایشان حتی این کلمه را هم به کار نبردند. این‌ها خیلی موجب تأثرشان شده بود. یکی از آقایانی که حیات دارد پیش امام رفته بود و گفته بود: «آقا اقلاً خوب بود شما یک کلمه مرحومی می‌نوشتید؛ این‌که دیگر تأیید او نمی‌شود.»
آقای سید حمید روحانی نقل می‌کنند که «امام فرمودند اگر او را مسلم می‌دانستم می‌نوشتم.» آقای سید حمید روحانی می‌گوید امام این را در حضور چند نفر فرمودند. با این‌که من ایشان را آدم راستگویی می‌دانم، اگر فرض بگوییم که العياذ بالله این نقل هم دروغ باشد؛ ولی خود عبارت پاسخ امام به دانشجویان نشان می‌دهد که نظر امام چه بود. در چنین موقعیتی که امام باید از این جریان کاملاً بهره‌برداری بکنند و جای این بود که در این کار رژیم متهم بشود، امام باید أقلاً اشاره‌ای داشته باشند و بگویند مرگ مشکوک بود و اگر کوچک‌ترین احترامی برای او قائل بودند، باید یک کلمه «مرحوم» به کار ببرند. هر عاقلی از این عبارت می‌فهمد که نظر ایشان نسبت به شریعتی چه بود؛ ولی متأسفانه در جار و جنجال‌ها، همین جوابیه را به عنوان بالاترین تأیید و سند تأیید امام نسبت به شریعتی تلقی کردند و تبلیغات کردند که امام، شریعتی را تأیید کردند! یکی دوتا مورد دیگر هم از همین قبیل بود که چون نقل شخصی است و هیچ سند کتبی هم در دست نیست، به آنها توجه نمی‌کنم.
یک قسمت دیگر تعرضاتی است که نسبت به مطالب او داشتند. آنچه شریعتی خیلی روی آن تکیه می‌کرد و در آن زمان با این مطالب شناخته می‌شد، یکی مخالفت علنی و شدید و بی‌امان با روحانیت بود که ایشان هر وقت می‌خواست مثل‌های زشتی هم بزند، روی آخوند و طلبه مثل می‌زد. ایشان در نامه‌ای که در زندان به پدرش نوشته و الان اصلش محفوظ است و چاپ شده، برای پدرش می‌نویسد که تز اقتصاد منهای نفت دکتر مصدق عملی نشد؛ ولی خوشبختانه تز اسلام منهای روحانیت ما تحقق یافته است. 
این دو تا تز را با هم مقایسه می‌کند. دکتر مصدق پیشنهاد کرد ما باید اقتصادمان را منهای نفت طراحی کنیم؛ ولی موفق نشد و شکست خورد؛ اما ما تز اسلام منهای روحانیت را مطرح کردیم که باید آخوندها را کنار گذاشت و ما باید خودمان اسلام را بدون اتکا به روحانیت بفهمیم و خوشبختانه این تحقق پیدا کرد. 
این تز ایشان معروف بود، خودش هم مدعی است که تز اسلام منهای روحانیت این بود که ما آن را مطرح کردیم و از این خوشبخت بود که این تز پیشرفت کرده و عملی شده است. از آن طرف هم می‌دانیم که حضرت امام راجع به همین مسئله و همین عنوان اسلام منهای روحانیت چقدر مانور دادند که «کسانی که می‌گویند اسلام منهای روحانیت یعنی اسلام منهای اسلام.»
در هیچ کتابی و هیچ جایی، چیزی از هیچ کسی به عنوان اسلام منهای روحانیت مطرح نشده است یا کسی ادعا کرده باشد و ممکن است دیگران به او نسبت بدهند.
بعضی از بزرگان و مسئولین کشور این تز را به بنی‌صدر نسبت دادند و گفتند این تز او بوده است؛ ولی نه او مدعی چنین تزی بود و تا آنجا که من اطلاع دارم نه جایی این را مطرح کرده است. شاید هم جایی بوده که من خبر ندارم ولی کسی که در آن وقت خودش را رسماً مطرح کرده بود و از این‌که این تز تحقق پیدا کرده و پیروز شده بود اظهار خوشبختی می‌کرد، شریعتی بود. وانگهی اگر بنی‌صدر هم حرف‌هایی زده بود، چیزی نبود که در ایران آن‌چنان مطرح باشد و کسی او را به عنوان رهبر فکری پذیرفته باشد. امام در همان اوایل پیروزی که مردم هنوز چنان شناختی از بنی‌صدر نداشتند و او مطرح نبود، این مطالب را فرمودند. به هر حال متأسفانه این هم یکی از آثار حب و بغض است که گاهی حتی فرموده‌های امام هم از جای خودش به جای دیگری منتقل می‌شود. البته بنی‌صدر هم از لحاظ سیاسی دست کمی از شریعتی نداشت؛ ولی این تز مال شریعتی بود و خودش مطرح کرده بود و به این می‌بالید که این تز ماست که تحقق پیدا کرد. امام هم درست در مقابل همین تعبیر موضع‌گیری کردند و فرمودند معنای این «اسلام منهای اسلام» است.»1
پانوشت‌ها:
1- ذوالشهادتین امام، ص170-176.