kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۳۷۷۷
تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۴۰۲ - ۱۹:۲۰

شناخت مسائل «گذشته» در پرتو شناخت «حال» 

 
 
در سال ۱۳۲۵ كه مرحوم آقا سيد ابوالحسن‏ فوت كرد و آقاى بروجردى مرجع شد‌، من در فاصله چند روز گفتم: تمام مشكلات من در باب خلافت حل شد، يعنى گذشته را در پرتو حال شناختم. آقا سيد ابوالحسن‏ بود و مرجع كل فى‌الكل و من حدود هشت سال بود كه در قم بودم و افراد زيادى را مى‏شناختم كه آدمهاى خوبى بودند.
 يكمرتبه مى‏ خواست يك قدرت بزرگ روحانى- مرجعیت- از مقامى به مقام ديگر منتقل شود، يك امتحان بسيار بزرگ. من يكمرتبه ديدم مثل اينكه حوزه قم زير و رو شد. يك حالت هول عجيبى به افراد افتاد. هر فردی گرايشى به يك آقا داشت.
در راه گرايش به اين آقا و كوبيدن بقيه آقايان همه چيز فراموش شده بود. مثل اينكه موقتاً همه، همه چيز را فراموش كرده بودند. يك حالت جنون‌آميزى به وجود آمده بود. 
اين آن را تعديل مى‌كرد و آن يكى را تفسيق و ديگرى بعكس. 
گفتم سبحان الله! بشر چه موجودى است! 
پس اگر روزى پيغمبرى بخواهد بميرد و يك خلافت به آن عظمت بخواهد منتقل شود، می‌بيند آن عادل‌ترين عادل‌ها تبديل مى‏شود به فاسق‏ترين فاسقها.
از امتحانهايى كه در زمان حاضر براى بشر پيش مىآيد انسان مىتواند طبيعت بشر در گذشته را بفهمد، كه مى‏فهمد. 
همين ماها هم اگر بوديم از همين كارها مى‏كرديم. چيز عجيبى نيست كه انسان فكر مىكند آدمهاى خيلى استثنايى آمدند خلافت على‌(ع) را غصب كردند.
 نه، اگر ماها هم بوديم همين كارها را می‌كرديم.اين است كه همان‏طور كه انسان مسائل حال را در پرتو گذشته مى‏شناسد، مسائل گذشته را نيز در پرتو حال مىتوان شناخت.
 اين، سخن اساسى و درستى است.
مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاریخ 1-4) ج‏15، ص171 - با ویرایش