kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۳۵۳۲
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۷
گزارشی از راهپیمایی اربعین 1402-بخش دوم

قدم به قدم در مسیر  عاشقی 

 
 
 
سید محمد مشکوهًْ‌الممالک
«نام امام حسین، راه امام حسین، توجّه به امام حسین، توسّل به حسین‌بن‌علی سیّدالشّهدا (سلام‌الله علیه) راهگشا است. به معنای واقعی کلمه «حُسَینٌ مِصباحُ الهُدی» حسین چراغ هدایت است. این هدایت را شما در ضمیر خودتان، در باطن خودتان هم حس می‌کنید...ان‌شاءالله همچنان که در این راه‌پیمایی‌های عظیمی که امروز و روزهای قبل بین نجف و کربلا و در راه کربلا وجود داشته یا در شهرستان‌ها به تبعیّت از آن راه‌پیمایی، راه‌پیمایی وجود داشته، همچنان که در این راه‌پیمایی‌ها با اراده و با استحکام حرکت کردید، جوانانه راه رفتید، در همه‌ کارها، در راه معنویّت و حقیقت و حاکمیّت توحید ان‌شاءالله خواهید توانست با همین استحکام حرکت کنید. این، امیدی است که به شما جوان‌های امروز هست، به شما جوان‌های دنیای اسلام هست، و به‌خصوص به شما جوان‌های ایرانی عزیزمان هست.» (گزیده‌ای از بیانات مقام معظم رهبری در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی 15/06/1402)
 مظلوم مقتدر و زیارت تمام خوبی‌ها
در حرم مطهر امیرالمومنین علی علیه‌السلام با علیرضا کاظمی‌راد، مدیر حوزه امیرالمومنین شیراز همکلام شدیم و او از این مکان شریف برایمان گفت...
ما در حرم امیرالمومنین به زیارت انسانی می‌رویم که تمامی انبیا او را زیارت می‌کنند. به زیارت کسی می‌رویم که تمامی صالحان و خوبان عالم او را زیارت می‌کنند. زیارت امیرالمومنین زیارت همه انبیا و اولیا است. در زیارتنامه ایشان می‌خوانیم السلام علیک یا ابوالبشر. او پدر تمام بشریت است، امیر تمام مومنان عالم است. حرم امیرالمومنین یعنی حرم تمامی پاکی‌ها و خوبی‌ها، حرم تمامی شرف‌ها و شرافت‌ها، تمامی کرم‌ها و کرامت‌ها. وقتی انسان وارد این حرم می‌شود از شکوه و عظمت آن احساس حقارت و ذلت می‌کند. 
این‌جا جایی است که وقتی انسان وارد می‌شود خود را از شدت بزرگی صاحب مکان، کوچک می‌بیند. انسانی که نبی اکرم در مورد او می‌فرماید: هیچ کس خداوند متعال را آن‌گونه که باید بشناسد نشناخت مگر من و تو. و هیچ کس من را آن گونه که باید بشناسد نشناخت مگر خداوند و تو. علی جان هیچ کس تو را آن‌گونه که باید بشناسد نشناخت مگر خداوند متعال و من.
در کنار همه اینها انسان به آرامشی می‌رسد و احساس می‌کند به پدرش رسیده. وقتی به این‌جا می‌رسیم باید بگوییم سلام بر بابای عالم. علی علیه‌السلام پدر تمامی شرافت‌ها و فضیلت‌هاست. او پدرِ بزرگی است، او پدر غیرت، اخلاق، انصاف، شرف، کرامت و بزرگی است. شاعر می‌گوید: آمدم دنیا برای دیدن روی علی، ورنه من با مردم دنیا چکاری داشتم. ما توفیق نداشتیم که در زمان حضور ایشان در خدمت امیرالمومنین باشیم؛ اما خداوند توفیق داد که در ایام اربعین زائر بارگاه ایشان باشیم.
سنتی به قدمت نخستین اربعین
سنت پیاده‌روی اربعین از اولین زیارت سیدالشهدا باقی مانده است. همیشه این زیارت در بین شیعه معمول بوده، اگرچه در برهه‌هایی از تاریخ به خاطر دشمنی‌ها و خوفی که در این مسیر بود، دچار سختی‌ها و موانعی شد. با این حال ائمه همواره از شیعیانشان می‌پرسیدند که آیا به زیارت می‌روید یا نه. انسان باید پیاده‌روی اربعین را از نزدیک احساس کند. کسی که این مسیر را طی می‌کند و خودش را در این دریای بیکران حضور می‌بیند، به چنان ذوق و شوقی دست پیدا می‌کند که وصف شدنی نیست. زیارت اربعین یکی از کرامت‌های اهل بیت و سیدالشهدا است. وجود نورانی ولی‌عصر(عج) وقتی به دیوار کعبه تکیه می‌زنند خودشان را این‌گونه معرفی می‌کنند؛ الا یا اهل العالم انا صمصام المنتقم. الا یا اهل العالم ان جدی الحسین قتلوه عطشانا. ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا. در واقع ایشان خود را با جدشان امام حسین معرفی می‌کنند. یعنی باید امام حسین به حدی برای دنیا شناخته شده باشد که در آن زمان همه به شناخت برسند. این سنت خداوند است که این‌گونه سیدالشهدا را در عالم بزرگ کند و قلب‌ها را به سمت ایشان بیاورد. 
موکب مردمی سلطان سیدجلال‌الدین ‌اشرف
از باب‌القبله حرم خارج شدیم و به دنبال جایی برای اسکان بودیم که موکب سلطان سید جلال‌الدین ‌اشرف آستانه ‌اشرفیه استان گیلان را به ما پیشنهاد دادند که در شارع الرسول حسینیه آیت‌الله شاهرودی قرار داشت و چند دقیقه بیشتر با حرم فاصله نداشت. وقتی به موکب رسیدیم خدام را دیدم که در حال پذیرایی از زائران بودند و سخت مشغول کار. با راهنمایی آنها وارد بخش اسکان شدم و تصمیم گرفتم قبل از استراحت با یکی از مسئولان موکب گفت‌و‌گو کرده و از چند و چون فعالیت‌های آنها آگاه شوم. حاج رسول علیزاده مسئول فرهنگی و اجرائی موکب است و با روی باز پذیرای ما شده و وقت خود را در اختیارمان قرار می‌دهد. او سخن خود را با قدمت این موکب آغاز کرد و گفت: این موکب از سال 1395 در شهر مقدس نجف مستقر است. این فضا شامل 4 طبقه و یک حسینیه که قسمتی برای برادران و یک بخش هم برای خواهران است که ظرفیت پذیرش حدود 3000 زائر را دارد. البته با اضافه شدن راهروها شاید ظرفیت پذیرش بیشتری هم فراهم شود. در سه وعده صبح و ظهر و شب تقریبا 3 تا 5 هزار غذا تهیه می‌شود. همچنین وقتی که همسایه‌های موکب، زائران را پذیرا می‌شوند، تهیه غذایشان را بر عهده می‌گیریم. این موکب شامل بخش‌های مختلفی است، از جمله؛ بخش پشتیبانی، آشپزخانه، فرهنگی و اجرائی که شامل اجرای برنامه‌های فرهنگی و اعتقادی است. برنامه‌های فرهنگی عبارتند از برگزاری نمازهای جماعت و بعد از نماز که برنامه‌های متنوعی داریم، صبح قرائت دعای عهد و یک توسل خیلی کوتاه صورت می‌گیرد، ظهر زیارت امین‌الله و سخنرانی و شب هم از سخنرانان و مداحان مطرح کشوری برای تبیین مسائل اعتقادی و فرهنگی و قرائت روضه استفاده می‌کنیم. در حاشیه فضا غرفه‌ای را برای کودکان تدارک دیده‌ایم که جایزه‌هایی به آنها اهدا می‌شود تا خاطرات خوبی از پیاده‌روی اربعین داشته باشند. در کنار اینها، توسط یک طلبه، به تمام نونهالان یک نشان اربعین، منقش به نام مبارک اباعبدالحسین علیه‌السلام داده می‌شود. در بیرون از حسینیه ایستگاه صلواتی و توزیع چای و شربت و فالوده را داریم. در زمان صبحانه هم در داخل و هم در بیرون موکب خدمات ارائه می‌شود و در کل سعی ما این بوده که بتوانیم بیشترین خدمات را ارائه کنیم. این فضا را مرحوم آیت‌الله شاهرودی تهیه کرده‌اند و تفاهمی که ما با مدیریت مجموعه در زمینه آشپزی و برنامه‌ها داریم، بخشی از اسکان را دوستان انجام می‌دهند و بخشی بر عهده ماست. فضای ما هم فضای عمومی است و برای عرب و عجم و ترک و فارس فرقی ندارد. با وجود تمام شرایط سخت از قبیل کمبود آب و برق، نوع تعامل خادمین باعث شده همه زائرین با رضایت از این‌جا بروند. 
 تحول در راه مولا
حاج رسول در ادامه از خاطراتش در رابطه با موارد خاص خدمات و رضایت زوار گفت...
یک مورد داشتیم که یک زائر سالخورده از کاروانش جا مانده بود. خدام ایشان را داخل آوردند و اسکان دادند. او خیلی نگران بود و سردرگم. یکی از دوستان گفت خودت را به امیرالمومنین علیه‌السلام گره بزن و نگران نباش. بعد از غذا تدبیر کردیم و طی هماهنگی‌هایی ایشان را به خانواده تحویل دادیم. لحظه‌ای که با دیدن خانواده، در چشمانش ‌اشک شوق را دیدیم، برایمان خیلی ارزشمند بود. از این قبیل موارد زیاد داریم. زائران با توجه به شرایطی که عراق دارد حالات متفاوتی دارند؛ با توجه به این که امسال گرمای هوا هم دوچندان است، برخی گرمازده شده‌اند و برخی از خستگی راه بی‌رمق؛ اما همه اینها وقتی وارد حرم می‌شوند و ارتباط می‌گیرند، با یک روحیه و حال جدیدی خارج می‌شوند. ولی بیشتر آنها دو حس مشترک دارند؛ از اینکه در محضر یک آقای بزرگی آمده و در جوار پدر خود هستند احساس ابهت می‌کنند. و دیگری حس مظلومیت، گویا هنوز هم بعد از 1400 سال مظلومیت حضرت مشهود است، و به فرموده حضرت آقا ایشان مظلوم مقتدر بودند. فضای معنوی حرم و مراسمات ما با هم گره خورده و بسیاری از دوستان را می‌دیدم که چشمانشان بارانی شده و حالشان دگرگون. حتی موردی داشتیم که شخص به خاطر مشکلاتی که داشت می‌گفت من فقط آمده‌ام زیارت کنم و نمی‌خواهم نماز بخوانم؛ اما وقتی مشاوران ما با او گفت‌و‌گو کردند گفت می‌خواهم این‌جا بمانم و خدمت کنم. و این به برکت امیرالمومنین است که کلام دوستان اثر می‌کند و شخص دگرگون می‌شود. 
دوستان در مدت حدود 20 تا 30 روزی که خدمت‌رسانی می‌کنند شاید نتوانند بیشتر از یک بار به حرم مشرف شوند؛ اما واقعا حس می‌کنند که داخل حرم هستند و اذعان دارند که لذتی بالاتر از خدمت به زوار امیرالمومنین و اباعبدالله الحسین علیهماالسلام نداشته‌اند. در فضا‌سازی‌ها سعی کردیم نگاه اربعین مقدمه ظهور را داشته باشیم که این هم به عنایت شهداست.
در دفاع مقدس ما می‌دیدیم که آرزوی همه شهدا این بود که خدمت اباعبدالله الحسین برسند و عرض ادب کنند. این راه به برکت خون شهدا باز شد و در امتداد آن فداکاری بچه‌های مدافع حرم بود که این شرایط را به این وسعت فراهم کرد که الان عراقی و ایرانی و همه کشورهای مسلمان خودشان را ذیل پرچم اباعبدالله یک امت می‌دانند. حضور شهدائی که بدون کمترین امکانات این راه را شروع کردند و در دوران رژیم بعث به شهادت رسیدند تا دفاع مقدس تا شهدای مدافع حرم... این مسیر مسیر شهداست؛ چه زمینه‌سازی و چه استمرار و چه ادامه آن مدیون شهداست. از سیدالشهدا در مسیر شهدا به سمت ظهور حرکت می‌کنیم. 
صحبت که به این‌جا رسید، حاج رسول از خدامی گفت که مزد ارادت و خدمتشان را از آقا امیرالمومنین و اباعبدالله الحسین دریافت کرده‌اند...
از بچه‌های همین موکب ما شهید مدافع حرم و شهید مدافع امنیت داشتیم. سال گذشته یکی از دوستان ما به نام محمدصالح یوسفی اولین سفرش را به کربلا داشت. اهل آستانه ‌اشرفیه بود. در همین فضا خدمت‌رسانی کرد و بعد هم به کربلا رفت. پدر او از رزمندگان مدافع حرم بود و به پسرش گفته بود زیر قبه برایم دعا کن که شهید شوم. او هم رفت و زیر قبه برای پدرش دعا کرد و دو سه ماه بیشتر نگذشت که پدرش مجید یوسفی در یکی از عملیات‌های ایجاد امنیت در آستانه ‌اشرفیه به درجه رفیع شهادت رسید.
همچنین از عزیزانی که سال‌های قبل حضور پررنگی در خدمت‌رسانی داشتند شهید جمال رضی است که شهید مدافع حرم بود و مهدی کاموَر شهید مدافع امنیت که در سیستان و بلوچستان به شهادت رسید. فضای این بچه‌ها فضای شهدایی است و همه خدمات ما در مقابل حرکت بزرگ شهدای دفاع مقدس، مدافع حرم و شهدای امنیت چیزی نیست. این حرکت اربعین مقدمه‌‌سازی ظهور و تمدن نوین اسلامی است.
شهید جمال رضی و کامور هر دو انقلابی و اهل هیئت و مسجد بودند. جمال رضی از کودکی در فضای مسجد و بسیج حضور داشت، یک ساعت قبل از اذان در مسجد را باز می‌کرد و صوت اذان را پخش می‌کرد. بی‌آلایش و خاکی بود. سعی می‌کرد آنچه را دارد، چه در ماموریت‌ها و چه فضاهای دیگر در طبق اخلاص بگذارد. او ثمره این تلاش‌ها را گرفت و زمانی که خیلی‌ها انتظارش را نداشتند، خبر شهادتش رسید. شهر با شنیدن این خبر در شوک فرو رفته بود؛ چرا که او اولین شهید مدافع حرم شهر بود. دو فرزند از او به یادگار مانده که آنها و خانواده شهید هم در همین مسیر قرار دارند. ما امثال این شهید را در شهر زیاد داریم؛ شهید مهدی خوش‌سیرت به شهید عارف معروف است. او حال و هوای خاصی داشت، تهجد داشت و وقتی در کنار رفقا و رزمندگان قرار می‌گرفت، مانند آهن‌ربا همه را جذب می‌کرد، و در عین حال ابهت خاصی داشت. مصداق «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» بود. اثرات روحیه معنوی او هنوز هم ساری و جاری است و بسیاری از بچه‌های استان که در لشکر قدس گیلان، ذیل فرماندهی او بودند، حالات معنوی خود را مدیون آقا مهدی می‌دانند.
شفای بیمار سرطانی توسط میثم تمار 
پس از ‌اندکی استراحت در موکب، راهی شدیم تا به زیارت مزار میثم تمار از اصحاب برجستۀ امام علی، امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام برویم. در آن‌جا روایت جالبی از ساخت قبه او بیان شد که در ادامه آن را می‌خوانید...
رشادمرضه كه از تجار درجه یك عراق بود به مرض سرطان داخلی مبتلا شد و اطبای عراق و لبنان و سوریه از معالجه‏اش عاجز شدند و برای مداوا به ممالك اروپایی رفت، بالاخره به او گفتند به هیچ‌وجه علاجی ندارد چه جراحی بكنیم و چه نكنیم ریشه سرطان به قلب رسیده و بر فرض، جراحی هم که بكنیم شاید یك هفته دیرتر بمیری.
رشاد دست از زندگی می‏شوید. شب در خواب، عربی را می‏بیند كه پیراهن كرباسی دربر دارد با محاسن متوسط، می‏گوید: «رشادمرضه اگر قبر مرا درست كنی، من از خداوند شفای تو را می‏خواهم.» می‏پرسد شما كیستید؟ می‏فرماید من «میثم تمار» هستم. از خواب بیدار می‏شود و باز به خواب می‏رود و همان منظره را می‏بیند. در مرتبه سوم نیز همین‌طور مشاهده می‏كند.
فردا با هواپیما به بغداد برمی‏گردد و از راه مستقیما به درخواست خودش او را بر سر قبر «میثم» می‏آورند و آن‌جا می‏ماند. شب هنگام همان شخصی كه در خواب دیده بود در مقابل چشمش پیدا می‏شود و صدایش می‏زند رشادمرضه، «قُم» یعنی بلند شو، می‏گوید نمی‏توانم. با تندی می‏گوید «قُم» ناگهان می‏ایستد و آثاری از مرض در خود نمی‏بیند.
بلافاصله مشغول تعمیر بارگاه میثم می‏شود و قبه آبرومند فعلی را می‏سازد و بعد شوق تعمیر قبر مسلم بن عقیل را پیدا می‏كند و قبه طلای مسلم را تمام می‏كند و سپس برای تجدید تذهیب گنبد مولا امیرالمؤمنین(ع) دویست كیلو طلا می‏پردازد.
 مسجد کوفه؛ وطنی دیگر!
مسجد کوفه در نزدیکی مرقد میثم قرار دارد مسجدی بافضیلت که چهارمین مسجد مهم شیعیان پس از مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجدالاقصی است و از قدیمی‌ترین اماکن زیارتی شهر کوفه به شمار می‌آید. کشتی نوح در این‌جا ساخته شده و از این‌جا به حرکت درآمده و در این‌جا خاتمه پیدا کرده است. ائمه می‌فرمایند اگر مردم فضائل مسجد کوفه و مسجد سهله را می‌دانستند روی زانوانشان می‌آمدند و این‌جا نماز می‌خواندند. بنابر برخی روایات، نخستین کسی که مسجد کوفه را بنیان گذاشت، حضرت آدم(ع) بود و حضرت نوح(ع) پس از طوفان آن را تجدید بنا کرد. در سال ۱۷ هجری قمری با حضور اولیه مسلمانان در کوفه در زمان سعد بن ابی‌وقاص و به پیشنهاد سلمان فارسی، این مسجد دوباره ساخته شد.
پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در معراج وقتی از آسمان مسجد کوفه عبور می‌کردند نوری را احساس کردند، از جبرائیل پرسیدند این‌جا کجاست؟ عرضه داشت این‌جا مسجد کوفه است. حضرت بعد از معراج آمدند این‌جا و دو رکعت نماز خواندند. و نکته دیگر اینکه می‌توانیم در مسجد کوفه نماز را تمام بخوانیم؛ یعنی گویا در وطن خود قرار داریم....
خانه امیرالمومنین علی (علیه‌السلام)
خانه امیرالمومنین در ضلع غربی مسجد قرار دارد. این خانه چندین بار باز‌سازی شده و آخرین باز‌سازی آن، پس از سقوط حکومت بعث عراق صورت گرفته است. داخل خانه، اتاق‌ها و جایگاه‌هایی منسوب به امام علی(ع) و فرزندانش وجود دارد. در سمت راستِ ورودی، اتاق امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و سمت چپ آن، اتاق محلِ غسل دادن امام علی(ع) و محراب قرار گرفته است. همچنین اتاق‌های دیگری منسوب به حضرت زینب(س)، ام کلثوم و ام‌البنین وجود دارد. انتهای منزل چاه آبی وجود دارد که گفته می‌شود به‌دست امام علی(ع) حفر شده است. پس از زیارت این مکان مقدس بر سر مزار ‌هانی بن عروه از اصحاب امام علی‌(ع) و شهید متقدم راه امام حسین علیه‌السلام و همچنین مسلم بن عقیل حاضر شده و فاتحه‌ای نثار ارواح مقدسشان کردیم.
صدمه به خود، برای فرار از جنگ با شیعیان
آقای رضا صادقی را در خانه امیرالمومنین دیدم، او که روحانی کاروان‌هاست و از قم برای زیارت اربعین آمده می‌گوید تا به حال 200 سفر به نجف و کربلا آمده. او درباره راهپیمایی اربعین می‌گوید: راهپیمایی دارای چندین بُعد است. هم شهدا در این‌جا نقش زیادی دارند و هم اینکه یک راهپیمایی بین‌المللی است که از همه کشورها، به ویژه جمهوری اسلامی در آن حضور دارند و این نشانگر ارادت به امام حسین و وفاداری به مکتب و دین است. ما زائری را داشتیم که بیماری سختی داشته و دکترها او را جواب کرده بودند؛ اما نیت کرده بود و با شرکت در راهپیمایی شفا گرفته بود؛ البته که اینها مسائل کوچکی در قبال عظمت اهل بیت است. هرچقدر محبت انسان به اهل بیت بیشتر باشد، توفیقات بیشتری نصیبش می‌شود. روز قیامت آن‌قدر زیارت امام حسین ارزش پیدا می‌کند که هیچ عملی با آن برابری نمی‌کند.
ما یک دوست عراقی داریم که ساکن اطراف مسجد کوفه است و خودش و خانه‌اش مدام در خدمت زوار است. من روزها او را نمی‌دیدم و تنها غروب‌ها می‌آمد. از او سؤال کردم چرا شما نیستی. گفت من بنا هستم و روزها برای بنایی می‌روم. گفتم آیا دولت در هزینه‌ها به شما کمک می‌کند. گفت نه ما معتقد هستیم به این که کل سال کار کنیم و به غیر از خرج روزمره برای اربعین محرم و صفر و غدیر و... پس‌انداز می‌کنیم و از زائرین پذیرایی می‌کنیم. یک بار دیدم یکی از انگشتان پایش قطع شده، گفتم پایت چه شده. گفت در زمان جنگ ایران و عراق صدام ما را به زور به خدمت سربازی می‌فرستاد. من هم شیعه هستم و معتقد، می‌دانستم او ظلم می‌کند، خودم پایم را با تیر زدم که من را از خدمت معاف کند.
 مسجد سهله عبادتگاه پیامبران
باید دو سه کیلومتر پیاده‌روی می‌کردیم تا به مسجد سهله برسیم. در بین راه چند دختربچه عراقی را دیدم که در یک ردیف روی صندلی نشسته بودند و با مشت‌های گره کرده ندای لبیک یا حسین سر می‌دادند. دیدن این دختران ما را یاد سه ساله‌های کاروان کربلا می‌انداخت کاروانی که از ابتدا تا انتهای اسارت را با زلال لبیک یا حسین به پایان رساندند و گویا به ما گوشزد می‌کردند که اگر آمده‌ای تا ندای هل من ناصر امامت را لبیک بگویی خوش آمدی، خوش آمدی به خیل عشاق حسینی...
به مسجد سهله رسیدیم، مسجدی که منزلگاه و عبادتگاه بسیاری از پیامبران از جمله حضرت ابراهیم(ع)، ادریس(ع)، خضر(ع)، و جایگاه برخی از امامان شیعه از جمله مقام امام صادق(ع)، امام سجاد(ع) بوده و بر اساس روایت امام صادق(ع)، حضرت مهدی(عج) پس از ظهور در آن ساکن خواهد شد. از امام باقر(ع) نقل شده است که خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر آنکه در آن مسجد نماز گزارده است، در آن‌جا عدل الهی آشکار می‌شود و منازل و جایگاه‌های پیامبران، اوصیاء و صالحین است. از امام سجاد(ع) نقل شده است که هر کس در مسجد سهله دو رکعت نماز به جای آورد، خداوند دو سال بر عمر او می‌افزاید. ما هم به رسم ادب دو رکعت نماز تحیت مسجد خواندیم و شروع به قرائت دعاهای وارده کردیم. 
 سفری با پای دل به سوی ارباب
در بین جمعیتی که در مسجد حضور داشتند چشمم به فردی افتاد که پای مصنوعی خود را کنارش گذاشته و در حال مناجات بود. دیدن او من را یاد جانبازان دفاع مقدس ‌انداخت و ترغیب شدم تا با او صحبت کنم. کنارش نشستم و صبر کردم تا از مناجات فارغ شود. سلام کردم و با روی خوش جوابم را داد. خودم را معرفی کردم و گفتم در زمینه سیره شهدا کار می‌کنم. از پایش پرسیدم که گفت: من هم این پا را در کنار دوستان شهیدم جا گذاشتم. اهل دامغانم و جانباز 45 درصد. رمضانعلی بانی می‌گفت در سردشت در حالی که سوار بر موتور حامل پیام مقر فرماندهی به مکان دیگری بوده جانباز شده و حال به عشق امام حسین علیه‌السلام با پای مصنوعی راهی این سفر شده است.
از آرامش وجود و کلام پرمهرش به وجد آمده بودم، ساده و بی‌آلایش سخن می‌گفت و نه در کلام که با تمام وجود اذعان داشت که در این مسیر جز زیبایی ندیده است. 
آغاز راه دلدادگی
از این جانباز و این مکان مقدس خداحافظی کردیم و راه افتادیم. دیگر کم کم باید برای مشایه آماده می‌شدیم. گویا در آغاز مسیری پرشور قرار دارم، مسیری که ما را به محبوب می‌رساند. در دلم غوغایی است، از طرفی شوق رسیدن به کربلا و بین‌الحرمین و از طرف دیگر سنگینی بار گناهان. مانده‌ام با چه رویی در پیشگاه امامم حاضر شوم. اما با هر قدمی که برمی‌دارم امیدم به لطف خداوندی و محبت و کرم اهل بیت بیشتر می‌شود. می‌دانم که این خاندان گنهکاران نادم را می‌پذیرند. می‌دانم که این راه راه اجابت است و مغفرت. نمی‌دانم شاید همین حس شرمندگی مایه نجاتم باشد. 
عزمم را جزم می‌کنم و قدم‌هایم را محکم‌تر برمی‌دارم. سر را که بلند می‌کنم خیل عاشقان اباعبدالله را می‌بینم که با پای پیاده، با کمترین توشه، اما مصمم حرکت می‌کنند، زن و مرد و کوچک و بزرگ، همه آمده‌اند. دخترکان کوچک با چادرهای مشکی پابه‌پای پدر و مادرشان حرکت می‌کنند. در این میان دخترکی زیبا با چادر مشکی را می‌بینم که آن‌قدر کوچک است که شاید مدتی کوتاه است که روی زمین قدم برمی دارد، اما سریع و بی‌محابا راه می‌رود و حاضر نیست دستان پدر را بگیرد و پدر مدام در پی او که مبادا دخترک نوپایش با این سرعت زمین بخورد. همه اطرافیان با نگاه او را دنبال می‌کنند و قربان صدقه‌اش می‌روند. در طرف دیگر پسر جوانی را می‌بینم که مادر پیر و ناتوانش را با چرخی کهنه که هر آن احتمال جدا شدن چرخ‌هایش می‌رود، حمل می‌کند. مادر هم زیرلب ذکر می‌گوید و گاهی دستانش را به حالت دعا بلند می‌کند و گاه دستانش را روی دستان پسرش می‌گذارد و سر را رو به آسمان کرده و دعایی می‌کند. حس می‌کنم هر بار دعایی در حقش می‌کند و او را به امام حسین می‌سپارد. و این قدرت و جاذبه حسین علیه‌السلام است که این‌گونه همه را واله و شیدا کرده و به این راه کشانده همان‌گونه که در روایت می‌فرماید: «إِنَّ لِقَتْلِ‏ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً» وقتی حضرت آدم از بهشت خارج شد، بعد از مدت‌ها جبریل در مسجد کوفه نازل شد و گفت متوسل به آن اسامی که به تو آموختم شو. گفت فراموش کرده‌ام. گفت بگو یا حمید بحق محمد و... وقتی به امام حسین رسید‌ اشکش جاری شد. گفت این پنجمی کیست. گفت این نوه پیغمبر آخرالزمان است که مظلومانه در کربلا شهید می‌شود، ‌اشک شما به خاطر مظلومیت او جاری شد. 
ناخودآگاه به رسم ادب دست بر روی سینه می‌گذارم و زمزمه می‌کنم: قدم قدم با یه علم، ایشالا اربعین میام سمت حرم/... سختی راحت میشه تو این راه، منتظر مونده بودم چند ماه/ راهی می‌شم با یک سربند، لبیک یا اباعبدالله/ حال من احسن الاحواله، زیارت افضل الاعماله/ کوری دشمنا این حرکت، با شکوه‌تر میشه هر ساله/ با ذکرت یا حسین می‌جوشم، عمریه عاشق شش گوشم...
سیل اشک به یاری‌ام آمده و مرا همراهی می‌کند. بدون اینکه نگران نگاه متعجب دیگران باشم، سینه می‌زنم، زمزمه می‌کنم و‌اشک می‌ریزم. گویا این حال در این جمع طبیعی‌ست؛ این‌جا می‌توانی هر آن، هر لحظه، و در هر جمعی که هستی، با مولای خود راز و نیاز کنی و ‌اشک بریزی، بلند بلند روضه بخوانی و بر سر و سینه بزنی؛ نه تنها به چشم دیوانه به تو نمی‌نگرند، چه بسا که با تو همراهی هم می‌کنند. چرا که این مسیر مسیر جنون است و عاشقی و همه همدردند.... 
شکوه یک معجزه
به راستی چگونه شد که اربعین یعنی چهل روز دوری و دیدار پس از چهل روز عاشقی به این شکوه و عظمت رسید، این‌گونه که پس از سالیانی دراز، هنوز هم عاشقانی با پای خسته در روز اربعین شهادت سالار شهیدان، از جای جای این کره خاکی خود را به دیدار معشوق می‌رسانند؟ کدام فراخوان توان این را دارد که مردم را از سراسر دنیا گردهم آورد؟ کدام انگیزه می‌تواند باعث شود شخصی با کمترین توان جسمانی کیلومترها راه را پیاده طی کند و دم نزند؟ چگونه ممکن است انسانی تمام هستی خود را در طبق اخلاص بگذارد و برای دعوت مهمان به خانه‌اش از دیگران پیشی بگیرد؟ در واقع ایجاد و اجرای این کنگره یا همایش و یا حرکت عظیم اربعین از توان بشر خارج است، آنچه به عنوان پیاده‌روی اربعین می‌بینیم یک معجزه الهی در تاریخ اسلام است و در نتیجه عجز و زبونی دشمنان اسلام و صهونیست‌ها به وضوح قابل مشاهده است. 
این حرکت الهی علی‌رغم تبلیغات، هجمه‌های سنگین دشمنان هرسال باشکوه‌تر و با عظمت‌تر با حضور دلدادگان برگزار می‌شود. اربعین یک مرکز بزرگ دانشگاهی است که دانشجویان، اساتید، کارکنان، دست‌اندرکاران و...، به صورت حضوری و غیرحضوری در این مرکز الهی، ثبت‌نام کرده و یا به عضویت در می‌آیند، در اربعین هرسال این ثبت‌نام استمرار دارد و از این دانشگاه افراد برای عضویت در لشکریان حضرت حجت بن الحسن عجل‌الله فرجه و شریف برای زمان ظهور با ماموریتی خاص فارغ‌التحصیل خواهند شد، تا پس از اذن ظهور حضرت حجت از طرف خداوند عالم، تحت امر و زعامت حضرت حجت ابن الحسن العسکری عجل‌الله و نمایندگان خاص او به ماموریت‌های محوله بپردازند. قطعا جمهوری اسلامی ایران، رهبر عظیم‌الشان و مردم عزیز، مردم یمن و عراق، یا مردم بعضی از کشورهای اسلامی در تحقق و اجرای این امر الهی نقش بسزایی خواهند داشت.
 از شهد شهادت تا عشق اربعینی
 اما لازم است که در این‌جا به نقش شهدا نیز‌اشاره داشته باشیم. حضور میلیونی مردم در این راهپیمایی اربعین جز با مجاهدت شهدا امکان‌پذیر نبود. خون‌ها ریخته شده تا این مسیر باز شده، اینکه ما با امنیت کامل در مسیری حرکت می‌کنیم تا در سرزمین بین نجف و کربلا به زیارت ائمه برویم، جز با مجاهدت شهدا امکان‌پذیر نبود. بسیاری از شهدا آرزو داشتند به زیارت سیدالشهدا و امیرالمومنین علیهماالسلام بروند؛ این مسئله برایشان در دنیا محقق نشد؛ چون جان آنها به وسیله دشمن نابکار گرفته شد؛ اما در عالم ارواح همه آنها زائرند و پیاده‌رو این مسیر. یادمان باشد که آنها هم در این مسیر حضور دارند؛ چون قرآن عزیز فرمود:  «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللهِ أَمواتًا بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقون» همه آنها زنده‌اند و نزد پروردگار روزی می‌خورند...
این سفر ادامه دارد