یادبود سالگرد شهادت شهید سیدهادی نصرالله
مجاهدی گمنام و شهیدی سرافراز در محور مقاومت
کامران پورعباس
فرزندان مسئولان و به ویژه مسئولان عالی رتبه را با عنوان آقازادهها یا تعابیر مشابه میشناسند و معمولاً در سراسر جهان و در تمامی کشورها با ویژگیهایی همچون باندبازی، زد و بند، سوءاستفاده از قدرت پدران، ولنگاری، زندگی اشرافی، بریز و بپاشهای افسانهای، تحصیل در خارج و... میشناسند.
معمولاً این قشر در زمان خطر، مثلاً وقتی کشورشان درگیر جنگ یا آشوب و فتنه هم باشد، دوری از معرکه و خارج شدن از کشور را برمیگزینند و همیشه در این آوردگاههای حساس و سرنوشتساز تماشاچی و غرزننده هستند و تأسفبارتر از همه آنکه وقتی خطر با فداکاریها و ایثارگریهای قشر مستضعف و وطندوست رفع شد، آقازادهها سر رسیده و سهمخواهی میکنند و از حق و سهم پدرانشان سخن گفته و بهرهبرداری سیاسی و مادیِ حداکثری را سرلوحۀ اعمالشان قرار میدهند!!!
اما در جبهه انقلاب و مقاومت، اوضاع متفاوت است؛ ازجمله آقازادهای داریم که پدر گرامی و گرانقدرش فرمانده دلها و جانها و بزرگترین و محبوبترین و معروفترین رهبر جهان عرب و یکی از مقتدرترین فرماندهان محور مقاومت یعنی سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان است. با این وجود فرزند ارشدش سید محمدهادی نصرالله در عنفوان جوانی در سن 15 سالگی آگاهانه و با اختیار وارد حزبالله لبنان شد و مکرراً در خط مقدمِ نبرد نظامی با رژیم اشغالگر قدس افتخارآفرینی نمود و در عملیاتهای ضدصهیونیستی شرکت میکرد و سرانجام نیز در سن 18 سالگی به دست تروریستهای صهیونیست آسمانی شد و به بالاترین و اعلاترین افتخار یعنی شهادت در راه خدا نایل آمد.
شهادت یک آقازاده، آن هم در حد فرزند سید حسن نصرالله در 21 شهریور 1376، بمب خبری بزرگی در جهان بود و واکنش گسترده و تحسینبرانگیزِ مردم لبنان از تمام گروههای مذهبی و همچنین همدردی و حیرت جهان و جهانیان را برانگیخت. تمام رهبران ملی و مذهبی از مسلمانان و مسیحیان به دیدار سید حسن نصرالله رفتند و شهادت فرزند ارشدش در جنگ با ارتش اشغالگر اسرائیل را تسلیت گفتند. این واکنشها به لبنان محدود نشد و سران بسیاری از کشورها برای سید مقاومت پیام تسلیت و همدردی ارسال کردند.
از سوی دیگر این شهادت و ابعاد آن از جمله حضور شجاعانه و گمنامِ فرزند ارشد سید حسن نصرالله در خط مقدم و خطرناکترین عرصههای مبارزه با دشمن صهیونیستی و تا مرحلۀ شهادت رسیدنِ این گوهر تابناکِ مقاومت لبنان و همچنین نحوۀ برخورد دبیرکل حزبالله لبنان با این شهادت و حوادث پس از آن، برگ فوقالعاده درخشان دیگری از عزت و عظمتِ رهبری سید حسن نصرالله را در جهان به ثبت رسانید.
این شهادت عظیم و حیرتانگیز و استثنایی که دنیا را متحیر نمود، ابعاد و جزئیات و دستاوردهای فوقالعاده ارزنده و ارزشمندی نیز داشت که در این گزارش تبیین و تشریح مینماییم.
عملیات جبلالرفیع و سه شهید آن
روز 21 شهریور 1376 مصادف با دوازدهم سپتامبر 1997، گروهی از نیروهای حزبالله لبنان در حملهای به مواضع ارتش رژیم صهیونیستی در قله موسوم به «جبلالرفیع» در جنوب لبنان توانستند ضرباتی به نیروهای دشمن وارد کنند. هنگام بازگشت از موقعیت تحت اشغال دشمن، چهار نفر از رزمندگان مقاومت اسلامی زیر آتش شدید نیروهای صهیونیست قرار گرفتند که سه نفر از آنان به شهادت رسیدند و پیکرهایشان به دست نیروهای ارتش رژیم اشغالگر قدس
افتاد.
نظامیان صهیونیست هر سه پیکر را به سرزمینهای اشغالی منتقل کردند و بدونِ داشتن اطلاع از هویت آنان، تصاویر هر سه پیکر را در تلویزیون رژیم صهیونیستی نمایش دادند. مدت کوتاهی از پخش این تصاویر نمیگذشت که مشخص شد یکی از این سه رزمنده شهید، سید محمدهادی نصرالله فرزند ارشد سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان است. شهید علی کوثرانی و شهید هیثم مغنیه، دو همرزم و همراه شهید نصرالله و دو شهید دیگر حزبالله لبنان در این عملیات بودند.
ثمرات خون شهید نصرالله و تمامی مبارزان مقاومت
23 شهریور 1376، رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای در پیامی به مناسبت شهادت فرزند سید حسن نصرالله، با تعابیر عظیمی از شهادتِ افتخارآمیزِ فرزند عزیز و جوان برومندِ سید حسن نصرالله یاد نموده و خون ِهادی شهید و دیگر فرزندان شهید اسلام در لبنان را موجب مشتعلتر ساختنِ آتش مقاومت در برابر رژیم اشغالگر فلسطین و لبنان دانسته و وعده و بشارتِ پیروزی حق و نجات سرزمینهای غصبشدۀ اسلامی را فرمودند.
حماسهای دیگر از سید حسن نصرالله
حدود یک هفته قبل از شهادت سید محمدهادی نصرالله، حزبالله لبنان عملیات انصاریه را علیه یگان تکاوران دریایی رژیم صهیونیستی موسوم به «شایتت۱۳» (یکی از سه یگان تکاوری فوقویژه نیروی دریایی ارتش رژیم صهیونیستی) در شامگاه چهارم سپتامبر سال ۱۹۹۷ در منطقه انصاریه انجام داد و به پیروزی و دستاوردهای شگفتانگیزی دست یافت.
نیروهای فوقویژه شایتت ۱۳، تنها به نیروی دریایی محدود نمیشوند و آمادگی انجام حملات زمینی، هوایی را نیز دارند. از جمله مأموریت این نیروها میتوان به حملات دریایی ضربتی، عملیاتهای مخفی و حملات همزمان اشاره کرد. رزمندگان حزبالله لبنان در عملیات انصاریه توانستند ۱۲ تکاور شایتت ۱۳ را به هلاکت برسانند و چند تن دیگر را مجروج کنند.
سران غاصبِ تلآویو به خیال باطل خود تصور میکردند که با دستیابی به پیکر شهید سید محمدهادی نصرالله به فاصله کمی از شکست مفتضحانه در عملیات انصاریه، به پیروزی بزرگی رسیدهاند و با در دست داشتن این غنیمت بینظیر خواهند توانست باج کلانی از دشمن سرسخت خود دریافت کنند. اما خیلی سریع معلوم شد که چنین آرزویی دستنیافتنی است.
سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان و همسر گرامیاش با صراحت اعلام نمودند که پیکر فرزندشان هیچ تفاوتی با سایر پیکرهای شهدا که در اسارت اشغالگران بودند، ندارد و همراه آنان بازخواهد گشت.
ارتش اسرائیل درحالیکه زیر فشار افکار عمومی برای بازپسگیری جنازههای بهجا مانده از عملیات انصاریه بود، سرانجام دست به مذاکراتی غیرمستقیم با حزبالله زد و در ازای دریافت باقیمانده لاشه نیروهای خود، ۶۰ اسیر و پیکر ۴۰ شهید لبنانی از مقاومت اسلامی و دیگر جریانهای ضداشغالگری را در تاریخ ۲۶ ژوئن ۱۹۹۸ آزاد کرد و به این ترتیب پیکر سید محمدهادی نصرالله به وطن بازگشت.
شهید نصرالله از زبان سید حسن نصرالله
سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، در مصاحبه با پویش روحالامین دربارۀ شهادت فرزندش سید محمدهادی، پس از ۲۱ سال، بهترین و دقیقترین توصیفات از ویژگیهای شخصیتی فرزند شهیدش را تشریح نمود که این سخنان بهصورت ضمنی و ناخواسته آشکار کنندۀ جنبههای عظیم و شگفتانگیزی از رهبری کم نظیرِ سید حسن نصرالله نیز هست.
در ادامه گزیدههایی از سخنان سید و اسوۀ مقاومت در این مصاحبه را نقل مینماییم.
سید حسن نصرالله در مورد چگونگی اوجگیری شهید سید محمدهادی در سن کم و پیوستنش به مقاومت و پا گذاشتن در مسیر جهاد الیالله گفت:
«پیوستن هادی به مقاومت، تنها تصمیم خودش بود. یعنی او با اراده و آگاهی خودش این راه را انتخاب کرد. نمیتوانم بگویم من یا مادرش یعنی خانواده او را به این سمت کشاندیم. مخصوصاً وقتی شما دربارۀ یک جوان ۱۵ ساله صحبت میکنید، خود به خود یعنی شما پیش از این سن نمیتوانستید این موضوع را با او مطرح کنید! به قول معروف اصلاً نوبت به این بحث نرسید که آیا تو میخواهی به مقاومت بپیوندی یا نه و چه میخواهی بکنی. چون هنوز او بچه مدرسهای بود. پس خودش بود که این تصمیم را گرفت. قاعدتاً شکی نیست که خانه و تربیت و فضای خانه و خانوادهای که از ابتدا در این مسیر قرار داشتند و محیط زندگی هادی یعنی دوستیها، روابط و شخصیتهایی که با آنها برخورد داشت و از آنها اثر میپذیرفت و دوستان و محیط و فضای کلی، محیط مقاومت بود. او هم مانند بسیاری از جوانان همنسل خودش از این محیط و فضا اثر پذیرفت. و خودش این تصمیم را گرفت....
در هر صورت این علاقۀ خودش بود. با من مطرح کرد. من گفتم به هیچوجه مانعی ندارم. از مادرش هم پرسید. مادرش هم گفت اگر خواسته و ارادهی خودت است، من نیز به هیچ وجه ممانعتی ندارم. به همین علت بنده پس از شهادتش در سخنرانی گفتم که این یک تصمیم شخصی بود تا به همۀ جامعهمان و هواداران مقاومت و دوست و دشمن تأکید کنیم ما به جوانان و فرزندانمان تحمیل نمیکنیم که به مقاومت بپیوندند. ما نه سربازی اجباری داریم و نه تشویق میکنیم و نه در محظوریت قرارشان میدهیم.»
حضور گمنامِ در عرصه مجاهدت
سید مقاومت، کیفیتِ حضور گمنامِ سید محمدهادی در عرصه مجاهدت در حزبالله لبنان را چنین شرح میدهد: «از روزی که به مقاومت پیوست دیگر شرایطش کاملاً بر عهدۀ مقاومت بود. اینکه کجا میبرندش، کجا خدمت میکند، در کدام خط یا پایگاه است و در کدام عملیات هست یا نیست، جزئیاتی بود که من در آنها دخالت نمیکردم و حتی گاهی مطلع هم نمیشدم؛ جز دفعۀ آخر و روزی که برای حضور در عملیات آخر میرفت، پس از نماز صبح آمد با من خداحافظی و وداع کرد. مشخص بود که خداحافظیاش مقداری متفاوت است. معمولاً خیلی عادی خداحافظی میکرد و میرفت. اما آن روز وداع کرد. البته چیز خاصی نگفت و گفت دارم میروم سر کار و خیلی گذرا گفت عملیاتی هم هست که شاید اجازه دهند در آن حضور داشته باشم. من هم گفتم موفق باشی و خدا به همراهت. شاید این تنها دفعهای بود که به جزئیات کارش اشاره کرد. اما اکثرا من نمیدانستم کجا کار میکند و چه کار میکند.
ضمن اینکه من هم شخصا از برادران نمیپرسیدم. چرا باید میپرسیدم؟ من همۀ جوانان مستقر در خط و همۀ جوانان مقاومت را مثل هادی میدانم.... بهگونهای رفتار میکردم که هادی یکی در میان همۀ جوانان مقاومت است و اطلاعات ویژهای در این باره نداشتم....
هادی هویت واقعیاش را پنهان میکرد. یعنی وقتی مثلاً به دورۀ آموزشیای میرفت که در آن ۵۰ یا ۱۰۰ جوان حضور داشتند، آنها نمیدانستند که این فلانی فرزند فلانی است. نمیدانستند. در بسیاری از محلهای خدمتش نمیدانستند او فرزند من است. اهالی بسیاری از خانههایی که وی با دوستانش میرفتند، نمیدانستند که او پسر من است. هادی هویت واقعیاش را از دوستانش و بسیاری از مردم پنهان میکرد.»
سید مقاومت از احساس رضایتش بابت پیوستن سید محمدهادی به مقاومت و دلیل آن میگوید: «از لحظۀ ورودش به مقاومت من احساس رضایت کردم. با وجود اینکه من به کسی نگفته بودم پسرم با سن و سال کمی که داشت، به مقاومت پیوسته است. اما احساس میکردم با خودم روراست هستم. وقتی میرفتم سخنرانی میکردم و درس میدادم و مردم را تشویق میکردم فرزندانشان را به مقاومت بفرستند، پسر خودمم هم در مقاومت بود. به همین خاطر احساس میکردم با خودم روراست هستم. یعنی وجدانم راحت بود. با الله (سبحانه و تعالی) راحت بودم. من دیگر به مردم چیزی نمیگفتم که خودم به آن عمل نکرده باشم.»
امّهادی، شیر زن بزرگ و قهرمان
خانم فاطمه یاسین همسر سید حسن نصرالله، یک شیر زن بزرگ و قهرمان است.
سید محمدهادی حدود سه سال بود که در عملیات ضدصهیونیستی شرکت میکرد. در هرعملیاتی که در جنوب لبنان روی میداد، مادر گرامیاش مانند همه مادران رزمندگان، انتظار شنیدن خبر شهادت فرزندش را داشت و هر روز برای فرزندش و همرزمانش صدقه میداد.
سید مقاومت در مورد نقش و تأثیر ویژۀ مادر گرامی شهید سید محمدهادی در رشد و پرورش شخصیت شهید خاطرنشان نمود: «در آن دوره به واسطۀ مشغولیتهای شبانهروزیام، دقیق آن است که بگوییم هادی را بیش از پدرش، مادرش تربیت کرد. یعنی همۀ وقتش (نه مقداری از وقتش) را با مادرش گذارند. درست است که ما در یک خانه بودیم اما من در بیشتر اوقات نبودم و مسئولیت و پیگیری و تحرکات مختلفی داشتم و گاهی چندین شبانهروز خانه نمیآمدم. پس در زمینۀ تربیت، واقعیت آن است که باید رتبۀ اول را به مادرش بدهیم. اما گاهی نیز همدیگر را میدیدیم. میدانید که جوانان سؤالاتی دارند. حرفهایی از دوستانش میشنید. من نیز گاهی از او سؤالاتی میکردم. گاهی دربارۀ دین، مقاومت، جهاد و مسائل کلی صحبت میکردیم اما روشن بود که موضوع مقاومت بر عقل و قلبش خیمه زده است. بسیار از شهدا تأثیر میپذیرفت و اخبار عملیاتها را پیگیری میکرد.»
دستاوردهای عظیم
و کم نظیرِ شهادتِ بزرگان مقاومت
سید حسن نصرالله دستاوردهای عظیم و کم نظیرِ شهادت سید عباس موسوی و همسر و فرزند خردسالشان و همچنین شهادت سید محمدهادی نصرالله را چنین تشریح مینماید:
«اگر بخواهیم ازهادی به عنوان یکی از جوانان مقاومت صحبت کنیم باید بگوییم شهادتش کاملاً مثل شهادت هر کدام از جوانان مقاومت بود که در مقاومت سهیم شدند و به شهادت رسیدند. تعداد این افراد خیلی زیاد است و از هر منطقه و خانوادهای نیز هستند. یک ویژگی وجود دارد که باعث شد کمی شهادت هادی قابل تأمل شود.... آن ویژگی این است که این شهید، پسر دبیرکل حزبالله بود. بدون شک، این ویژگی در میان مردم و در محیطهای سیاسی و رسانهای و فضای عمومی، طنین ویژهای پیدا کرد. آنها اینطور میگویند، من نمیخواهم از خودم بگویم: ذهنیت کلی دربارۀ کسانی که در جایگاه مسئولیت و رهبری از جمله رؤسا، دبیرکلها، وزیران، نمایندگان و کسانی که در این طبقه مشخص سیاسی هستند، این است که اینها معمولاً فرزندانشان را به جبهه و محلهای خطرناک نمیفرستند یا به آنها چنین اجازهای نمیدهند. چند سطح وجود دارد. گاهی فرزندان برخی از این افراد، مسئولان یا رهبران علاقه دارند به جبهه بروند اما آنها نمیگذارند. این بدتر است. موضوع شهید هادی یک نشانۀ خاص بود. مثلاً در زمینۀ شهادت سید عباس موسوی(رضوان الله تعالی علیه)، خود شهادت سید عباس یک ماجرا بود اما اینکه دبیرکل حزبالله بود نیز یک مزیت بهشمار میآمد. یکی از فرماندهان مقاومت و دبیرکل حزبالله به شهادت رسیده بود. شهادت [همسرش] اُمّ یاسر و [فرزند خردسالشان] حسین نیز یک مزیت بود. یعنی در برخی موارد ماهیت جایگاه، خاستگاه یا نسبتهای خانوادگی، مزیت میسازند. در زمینۀ هادی این مزیت اصلی بود و بدون شک بسیار مقاومت را به پیش راند و به جوانان و خانوادهها انگیزه داد. سبحانالله این انگیزه همچنان موجود است. مثلاً متأسفانه شرایط بنده اجازه نمیدهد برای عرض تسلیت به خانۀ شهیدان بروم. وقتی بنده برخی برادران، روحانیان، مسئولان، نمایندگان مجلس و دیگر اعضای دفتر را به نمایندگی نزد خانوادۀ شهید میفرستم که از طرف من تسلیت بگویند، اولین چیزی که خانوادۀ شهید میگویند چیست؟ اولین چیزی که به زبان میآورند موضوعهادی است. یعنی هادی با وجود اینکه اینهمه سال از شهادتش گذشته، تا حدی موجب به عبارتی نوعی همدردی شده است.
از طرف دیگر بسیار به جوانان انگیزه داده است. این را ما در تعزیهها، تشییعها و مراسمهای ختم مختلف دیدیم. همچنین سطح بسیار بالایی از باورپذیری را ایجاد کرد. باورپذیری یک موضوع مهم است؛ چیزی است که ما باید ایجادش کنیم و اگر ایجادش کردهایم مراقبش باشیم. شهادتهادی برای سران حزبالله و نه فقط بنده نوعی از باورپذیری را به همراه آورد که شاید حزبالله را از بسیاری از - نمیگویم همۀ- گروهها یا نیروهای سیاسی این مسیر متمایز کرد.»
شهدا زندهاند
سید مقاومت به زنده و حاضر بودنِ شهید سید محمدهادی نصرالله و تمام شهیدان معتقد است و ابراز میدارد: «او همیشه حاضر است. فکر میکنم همۀ خانوادههای شهید چنین احساسی دارند. شاید چون شهید است. شاید اگر مرگ عادی بود، حضورش اینقدر قوی نبود. همانطور که هر خانوادۀ شهیدی وقتی کسی به شهادت میرسد، به یاد شهیدان دیگر میافتند و بسیاری از آنها به یاد شهید هادی میافتند، ما نیز در خانه وقتی خبر هر شهیدی میرسد یاد شهید خودمان میافتیم. به همین علت وقتی این مسیر و مقاومت و کاروانهای شهدا ادامه دارد یعنی شهیدان در هر خانه و خانواده حضور دارند.»
وصیتنامۀ بسیار اهل بیتی
متن کامل وصیتنامۀ شهید سید محمدهادی نصرالله منتشر شده است که وصیتنامهای بسیار اهل بیتی و به ویژه امام حسینی و حضرت زهرایی است و جهاد و ایثار و ولایتمداری در آن موج میزند.
بهعنوان حُسن ختام این گزارش، بخشهای کوتاهی از این وصیتنامه را نقل مینماییم:
«آشنایان عزیزم!
... به همهتان سفارش میکنم که هر روز زیارت اباعبدالله الحسین(ع ) را بخوانید و همچنین سفارش میکنم که مجالس عزا را برای روح اباعبدالله الحسین در خانههایتان برگزار کنید و اینکه لباس سیاه بر تن نکنید و غمگین نشوید و به هیچ وجه در سوگ من اشک نریزید و اگرگریستید، اشکهایتان فقط برای مصائب اهل بیت(ع ) و مصائب حضرت زهرا(س) باشد و بس. بسیار ذکر خداوند را به جای آورید و بر اولیا و ائمهاش توسل جویید و کلام مقدس آنان را قرائت کنید....
برادران مجاهدم در مقاومت اسلامی!
... برزمید و استوار باشید و در قلههای افتخار بر مواضع دشمن صهیونیستی هجوم ببرید. نکند قدرت سلاحشان شما را بترساند و مرعوبتان سازد؛ چرا که شما سلاح «الله اکبر» دارید و قدرت ذوالفقار در کفتان است....
به شما توصیه میکنم که سخنان و کلام رهبر حزبالله را به خوبی گوش کرده و به آن عمل کنید و از تکلیفی که حضرت امام خامنهای و دبیرکل حزبالله لبنان جناب سیدحسن نصرالله بر دوشتان گذاشتهاند، به خوبی مراقبت و حمایت کنید که اطاعت شما از آنان، اطاعت از امام حجت مهدی منتظر است.
شما را به مداومت در عمل صالح و خالصانه برای خداوند سفارش میکنم و اینکه با توسل به او یا ائمه اطهار مخصوصاً حضرت زهرا(س) به آن نزدیک شوید.
به شما سفارش میکنم که زیارت عاشورا، زیارت وارث و بعضی آیات خاص قرآن را هر روز و یا در حد توان خود بخوانید و ثواب آن را به روح شهدا بفرستید.»